دیدار ارواح در عالم برزخ
واقعیت این است که آگاهی ما از عالم پس از مرگ و برزخ بسیار محدود و نا چیز است و این مقدار آکاهی از آن عالم نیز به برکت قرآن و اخبار معصومین برای ما حا صل شده است. درباره دیدار ارواح پس از مرگ روایات بسیاری آمده که در این بخش از بیتوته آوردهایم.
دنیای پس از مرگ
طبق آنچه از قرآن و سنت استفاده میشود، انسان در فاصله میان مرگ و رستاخیز عمومی یک زندگانی محدود و موقتی دارد که برزخ و واسطه میان حیات دنیا و حیات آخرت است. انسان پس از مرگ از جهت اعتقاداتی که داشته و اعمال نیک و بدی که در این دنیا انجام داده، مورد بازپرسی خصوصی قرار میگیرد و پس از محاسبه اجمالی طبق نتیجهای که گرفته شد، به یک زندگی شیرین و گوارا یا تلخ و ناگوار محکوم گردیده، با همان زندگی در انتظار روز رستاخیز عمومی به سر میبرد.
در برخی روایات آمده که وقتی مومنی از دنیا می رود مومنان موجود در عالم برزخ به استقبال او می آیند و به او خوشآمد می گویند و از او سراغ احوال دوستان و مومنان موجود در دنیا را می گیرند؛
از عالم برزخ گفته شده است که ارواح مؤمنین یکدیگر را ملاقات مىکنند و از یکدیگر سؤال مىکنند، حتى همدیگر را مىشناسند، هنگامى که روح تازهاى بر آنها وارد مىشود، به هم مىگویند او را به حال خود وابگذارید، چون از واقعه عظیمى به سوى ما آماده است. سپس از وى مىپرسند آیا فلان کس را دیدى؟ بر سر او چه آمد؟ چه شد؟ اگر بگوید من که آمدم زنده بود اظهار امیدوارى مىکنند که او هم نزد آنها بیاید. ولى اگر بگوید از دنیا رفته بود مىگویند (بیچاره) سقوط کرد و این اشاره به این دارد که چون به بهشت برزخ نیامده، حتماً به دوزخ برزخى رفته است.
روح مومن با ارواح مومنان در عالم برزخ ملاقات و ارتباط و انس و الفت دارد، چه با آنان که در حیات دنیوی انس و ارتباط با آن ها داشته (نظیر بستگان) و چه با غیر آن ها از روح مومنان دیگر . همه این ارتباط ها و ملاقاتها و انسها هم بر اساس سنخیت و انجذاب الهی است.
هر فرد مومن به هر مومن دیگر به حساب ایمان وی انجذاب خاص داشته و در صورت امکان با او در ارتباط بوده، در صورت عدم امکان طشراره آن بر دلها (ى ناپاك پر از حرص دنياى كافران) شعلهور است. الب آن است.
در مقابل ملاقات ارواح کفار با یک دیگر در برزخ هم ظهور برزخی انسها و ارتباطهای ناپاک و آتشی و در جهت کفر و ضلال است، به همین جهت ملاقاتهای برزخی آنان ظهور برزخی انسها و ارتباط های دنیوی بوده و باطن آن ها است که در برزخ به مقتضای آن نظام ظاهر میگردد. این ملاقاتها مایه رنجش و عذاب بیش تر آنان میشود.
حال انسان در زندگی برزخی بسیار شبیه است به حال کسی که برای رسیدگی اعمالی که از وی سرزده، به یک سازمان قضایی احضار شود و مورد بازجویی و بازپرسی قرار گرفته، به تنظیم و تکمیل پروندهاش بپردازند، آن گاه در انتظار محاکمه در بازداشت به سربرد.
روح انسان در برزخ به صورتی که در دنیا زندگی میکرد، به سر میبرد. اگر از نیکان است، از سعادت و نعمت و جوار پاکان و مقربان درگاه خدا برخوردار میشود. اگر از بدان است، در نقمت و عذاب و مصاحبت شیاطین و پیشوایان گمراه میگذارند.
حضرت صادق صلوات اللَّه عليه:
ارواح مؤمنان در صفت بدنها در درختى از بهشت هستند همديگر را می شناسند و صحبت می كنند چون روح تازه واردى بيايد گويند: اين از هول بزرگى بيرون آمده بگذاريد آرام گيرد، آن گاه می پرسند: فلانى و فلانى چه كردند؟ اگر گويد: وقت مرگ من زنده بود، اميدوار باشند كه پيش آنها آيد و اگر گويد پيش از من مرده است گويند: «قد هوى هوى» يعنى به عذاب افتاده اگر از پرهيزكاران بود پيش ما می آمد.
(كافى ج 3/ 244 - تفسير أحسن الحديث، ج1، ص: 288)
آیا مردگان در عالم برزخ یکدیگر را میشناسند
آیا مرده ها در برزخ همدیگر را می شناسند؟
طبق روایات اهل بیت (ع) اموات، در عالم برزخ، دارای بدنهایی غیر مادّی و شبح گونه ای هستند که با آن ابدان در عالم برزخ زندگی می کنند و همدیگر را نیز می شناسند. در عالم برزخ هر شخصی جایگاه خاصّی برای خود دارد، که شبها را در آن به سر می برد ؛ امّا روزها عدّه ای از آنها به وادی السّلام منتقل می شوند که بهشت عالم برزخ است و عدّه ای دیگر نیز به وادی برهوت برده می شوند که جهنّم برزخی است. همچنین هر کس ــ اعمّ از مؤمن و غیر مؤمن ــ بسته به عمل و مرتبه ی وجودی خود ، گاه اجازه می یابد تا از اهل خود در دنیا دیدار نماید.
عَنْ حَبَّهَ الْعُرَنِیِّ قَالَ خَرَجْتُ مَعَ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع إِلَى الظَّهْرِ فَوَقَفَ بِوَادِی السَّلَامِ کَأَنَّهُ مُخَاطِبٌ لِأَقْوَامٍ فَقُمْتُ بِقِیَامِهِ حَتَّى أَعْیَیْتُ ثُمَّ جَلَسْتُ حَتَّى مَلِلْتُ ثُمَّ قُمْتُ حَتَّى نَالَنِی مِثْلُ مَا نَالَنِی أَوَّلًا ثُمَّ جَلَسْتُ حَتَّى مَلِلْتُ ثُمَّ قُمْتُ وَ جَمَعْتُ رِدَائِی فَقُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی قَدْ أَشْفَقْتُ عَلَیْکَ مِنْ طُولِ الْقِیَامِ فَرَاحَهَ سَاعَهٍ ثُمَّ طَرَحْتُ الرِّدَاءَ لِیَجْلِسَ عَلَیْهِ فَقَالَ لِی یَا حَبَّهُ إِنْ هُوَ إِلَّا مُحَادَثَهُ مُؤْمِنٍ أَوْ مُؤَانَسَتُهُ قَالَ قُلْتُ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِنَّهُمْ لَکَذَلِکَ قَالَ نَعَمْ وَ لَوْ کُشِفَ لَکَ لَرَأَیْتَهُمْ حَلَقاً حَلَقاً مُحْتَبِینَ یَتَحَادَثُونَ فَقُلْتُ أَجْسَامٌ أَمْ أَرْوَاحٌ فَقَالَ أَرْوَاحٌ وَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ یَمُوتُ فِی بُقْعَهٍ مِنْ بِقَاعِ الْأَرْضِ إِلَّا قِیلَ لِرُوحِهِ الْحَقِی بِوَادِی السَّلَامِ وَ إِنَّهَا لَبُقْعَهٌ مِنْ جَنَّهِ عَدْن.
حبّه عرفی گوید: با امیر مومنان به سوی پشت کوفه خارج شدیم ؛ امیر المومنین (ع) در پشت کوفه در وادی السلام ایستاده بود و گویی با کسانی سخن می گفت. من نیز با او ایستادم تا خسته شدم، پس نشستم تا اینکه ملول شدم، دوباره برخاستم و ردایم را جمع کرده و گفتم یا امیرالمومنین من بر تو نگرانم از ایستادن زیاد، بنشین و استراحت کن ! سپس ردایم را بر زمین پهن کردم تا بنشیند. فرمودند: ای حبّه آنچه دیدی نبود مگر سخن گفتن و مؤانست با مؤمن.
گفتم یا امیرالمومنین ! آنها نیز چنین هستند؟ فرمود: آری اگر آنچه من می بینم برای تو هم کشف می شد، می دیدی که مؤمنان حلقه وار نشسته و با هم سخن می گویند. گفتم اجسادند یا ارواح؟ فرمودند: ارواح؛ و مومنی نمی میرد مگر اینکه به روح او گفته می شود: به وادی السلام ملحق شو. همانا وادی السلام قطعه ای از بهشت عدن است.
(بحار الأنوار ، ج۵۸ ،ص۵۱)
عَنْ ضُرَیْسٍ الْکُنَاسِیِّ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ إِنَّ لِلَّهِ جَنَّهً خَلَقَهَا اللَّهُ فِی الْمَغْرِبِ وَ مَاءُ فُرَاتِکُمْ هَذِهِ یَخْرُجُ مِنْهَا وَ إِلَیْهَا تَخْرُجُ أَرْوَاحُ الْمُؤْمِنِینَ مِنْ حُفَرِهِمْ عِنْدَ کُلِّ مَسَاءٍ فَتَسْقُطُ عَلَى ثِمَارِهَا وَ تَأْکُلُ مِنْهَا وَ تَتَنَعَّمُ فِیهَا وَ تَتَلَاقَى وَ تَتَعَارَفُ فَإِذَا طَلَعَ الْفَجْرُ هَاجَتْ مِنَ الْجَنَّهِ فَکَانَتْ فِی الْهَوَاءِ فِیمَا بَیْنَ السَّمَاءِ وَ الْأَرْضِ تَطِیرُ ذَاهِبَهً وَ جَائِیَهً وَ تَعْهَدُ حُفَرَهَا إِذَا طَلَعَتِ الشَّمْسُ وَ تَتَلَاقَى فِی الْهَوَاءِ وَ تَتَعَارَفُ قَالَ وَ إِنَّ لِلَّهِ نَاراً فِی الْمَشْرِقِ خَلَقَهَا لِیُسْکِنَهَا أَرْوَاحَ الْکُفَّارِ وَ یَأْکُلُونَ مِنْ زَقُّومِهَا وَ یَشْرَبُونَ مِنْ حَمِیمِهَا لَیْلَهُمْ فَإِذَا طَلَعَتِ الْفَجْرُ هَاجَتْ إِلَى وَادٍ بِالْیَمَنِ یُقَالُ لَهُ بَرَهُوتُ أَشَدَّ حَرّاً مِنْ نِیرَانِ الدُّنْیَا کَانُوا فِیهَا یَتَلَاقَوْنَ وَ یَتَعَارَفُونَ فَإِذَا کَانَ الْمَسَاءُ عَادُوا إِلَى النَّارِ فَهُمْ کَذَلِکَ إِلَى یَوْمِ الْقِیَامَهِ.
ضریس کنّاسی از امام باقر (ع) روایت نمود که: خدا بهشتى در مغرب آفریده و آب فرات شما از آن می آید، و ارواح مؤمنان هر شب از گورهاشان بدان گرایند، و از میوههایش براى آنها افتد و از آن بخورند و در آن نعمت داده شوند و با هم ملاقات نمایند و همدیگر را بشناسند، و چون سپیده بدمد، از بهشت بجهند و در هوا میان آسمان و زمین بپرند و رفت و آمد کنند و چون خورشید برآید به گور خود رسند و در هوا با هم ملاقات نمایند و همدیگر را بشناسند. و فرمود: و خدا را دوزخى است در مشرق که آن را براى جایگاه کفار آفریده ؛ که شبانه در آن از زقّوم بخورند و از حمیم بنوشند و چون سپیده بدمد به سرزمینی در یمن بجهند به نام برهوت که از همه ی آتشهای دنیا گرمتر است و در آن با هم ملاقات کنند و همدیگر را بشناسند و چون شب شود به آتش بازگردند، و پیوسته چنین باشند تا روز قیامت.
(بحار الأنوار،ج۵۸ ،ص۵۱)
در حضور امام صادق (ع) سخن از ارواح مومنان به میان آمد، حضرت فرمود:
ارواح المومنین یلتقون؛ ارواح مومنان در برزخ با هم ملاقات و دیدار میکنند. آنگاه شخصی با تعجب و شگفتی از حضرت پرسید: آیا ملاقات میکنند؟ فرمود: نعم و یتسائلون و یتعارفون حتی اذا رایته قلت: فلان؛ بلی، و با یک دیگر گفتگو مینمایند و همدیگر را میشناسند . وقتی کسی را دیدی ،میگویی فلانی است.
(برقی، محاسن برقی، ص 178 ، نشر دار الاحیا التراث العربی ، بیروت، 1408 ق)
در روایت دیگر درباره دیدار همه انسانها با هم مسلکانش سخن گفته است، راوی میگوید: به امام صادق (ع) عرض کردم: ارواح مومنان کجاست؟ حضرت فرمود: ارواح المومنین فی حجرات فی الجنه، یاکلون من طعامها و یشربون من شرابها و یتزاورون فیها؛ ارواح مومنین در منازل بهشتاند. از طعامهای آن میخورند. از نوشیدنیهای آن مینوشند. همدیگر را میبینند و زیارت مینمایند. راوی بعد از ارواح کفار پرسید، فرمود: فی النار یاکلون من طعامها و یشربون من شرابها و یتزاورون فیها؛ ارواح کفار در آتشاند. از غذای و نوشیدنی آن استفاده میکنند. همدیگر را میبینند و با هم ملاقات و دیدار دارند.
(همان، ص 178)
گردآوری: بیتوته