0

بره کوچولو

 
saraalighanbari1360
saraalighanbari1360
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : شهریور 1389 
تعداد پست ها : 9838
محل سکونت : fars

بره کوچولو

بره کوچولو

یکی بود یکی نبود، بره کوچولوی قصه ما انقدر رو تپه ها بازی کرده بود تا حسابی تشنه شد، به خاطر همین تصمیم گرفت تا کمی آب بخوره اما تا اومد آب بخوره همه حیوانات جنگل از بره کوچولو خواهش کردند که اجازه بده اول آن ها آب بخورند تا این که....
 
بره کوچولو

بره کوچولو روی تپّه بالا می‌پرید، پایین می‌پرید و بالا می‌پرید که تشنه‌اش شد. بره کوچولو رفت کنار برکه. تا خواست آب بخورد، بزغاله از راه رسید. بزغاله مع‌مع کرد و گفت:«بره کوچولو ! تو که دوست خوبی هستی، برو کنار من اول آب بخورم.»

بره کوچولو نگاهی به بزغاله کرد و رفت کنار. بزغاله آب خورد، مع‌مع کرد و رفت.

بره کوچولو تا خواست آب بخورد، خروس از راه رسید. خروس قوقولی‌ قوقولی کرد و گفت:« بره کوچولو ! تو که مهربانی، اجازه می‌دی من اوّل آب بخورم؟»
بره کوچولو نگاهی به خروس کرد و رفت کنار. خروس آب خورد، قوقولی قوقولی کرد و رفت. بره کوچولو تا خواست آب بخورد، مرغه و جوجه هایش از راه رسیدند.

مرغه گفت: « بره کوچولو! قدقد قدا، تو را به خدا! بگذارجوجه هام اوّل آب بخورند.» بره کوچولو نگاهی به مرغه و جوجه هایش کرد و رفت کنار. مرغه و جوجه هایش آب خوردند، قدقدقدا، جیک‌جیک‏ کنان رفتند.

حالا فقط یک کم آب توی برکه مانده بود. بره کوچولو به برکه نگاه کرد. بره کوچولو خواست تندی آب بخورد که ماهی برکه شالاپ شولوپی کرد. ماهی سرش را از آب بیرون آورد و گفت: «بره کوچولو، ببین! فقط یه ذره آب مانده.

اگر بخوری من می‌میرم.» بره کوچولو نگاهی به ماهی کرد و گفت: «اصلاً آب نمی‌خوام. می‌رم پیش مامان بع‌بعی و شیر می‌خورم.» بعد هم رفت. عصر که شد، تـق‌ و تـق و تـق در زدند.

کی بود پشت در؟ بزغاله و خروس، مرغه و جوجه هایش با یک عالمه خوراکی آمدند. خوراکی‌ها را به بره کوچولودادند. بره کوچولو خوراکی‌ها را گرفت. خندید و از بزغاله و خروس، مرغه و جوجه هایش تشکر کرد.
یک شنبه 12 اسفند 1397  6:05 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها