دکتر محمدحسین رجبی دوانی، عضو هیأت علمی دانشگاه امام حسین (ع) و کارشناس تاریخ اسلام طی یادداشتی شفاهی برای مخاطبین
«تبیان»، در سالروز شهادت دختر پیامبر و سرور زنان عالم، به بیان عوامل شهادت حضرت زهرا(س) و تشریح جزئیات اتفاقات ماجرای غصب خلافت و آنچه بر خانواده علی(ع) و زهرا (س) گذشت و موجب به شهادت رسیدن حضرت زهرا(س) شد، پرداخته است.
بسم الله الرحمن الرحیم
روز شهادت جانگداز سرور بانوان دو عالم حضرت فاطمه زهرا (س) را به همه شیعیان جهان تسلیت عرض میکنم. علت شهادت آن وجود مقدس در حقیقت سه عامل بود.
عامل اول؛ حزن و اندوه شدید رحلت پیامبر بزرگوار اسلام بود که مصیبت آن وجود مقدس بزرگترین مصیبتها است کما این که در زیارت روز شنبه که تعلق به ساحت قدسی رسول خدا (ص) دارد خطاب به آن حضرت عرضه میداریم، «أُصِبْنَا بِكَ یَا حَبِیبَ قُلُوبِنَا، فَمَا أَعْظَمَ الْمُصِیبَةَ بِكَ حَیْثُ انْقَطَعَ عَنَّا الْوَحْیُ، وَ حَیْثُ فَقَدْنَاكَ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعُونَ»، یعنی مصیبت بزرگی است که با رحلت پیغمبر (ص) نعمت وحی بر بشریت قطع گردید. حضرت زهرا و امیر مومنان (ع) صاحب عزاهای اصلی شهادت پیامبر هستند و آنها میدانند با این فاجعه بزرگ چه ضربتی بر بشریت وارد شده، لذا تحمل این داغ بسیار سنگین بود.
عامل دوم؛ ضربهای که اسلام در پی غصب خلافت خورد و راه پیامبر اکرم (ص) منحرف شد و به ولایت خیانت گردید. داغ این مسئله و سنگینی چنین خیانتی برای هر کس که باور به ولایت و اسلام اصیل داشت بسیار سخت و جانکاه بود، چه رسد به حضرت زهرا (س) که خود، اسلام مجسم بود.
عمربن خطاب به ابوبکر گفت تا وقتی علی با تو بیعت نکند پایههای حکومت تو محکم نخواهد شد؛ چراکه علی (ع) نزدیکترین فرد به پیغمبر (ص) بوده و همسر دختر او و برادر دینی او بوده است
عامل سوم؛
حادثه حمله به خانه وحی و مضروب شدن حضرت زهرا (س) است. در نقلهای معتبر تاریخی که بعضاً از اهل تسنن هست، آمده که عمربن خطاب به ابوبکر گفت تا وقتی علی با تو بیعت نکند پایههای حکومت تو محکم نخواهد شد؛ چراکه علی (ع) نزدیکترین فرد به پیغمبر (ص) بوده و همسر دختر او و برادر دینی او بوده است. توجه داشته باشید که منابع اهل سنت عموماً نظر شیعه در خصوص شهادت حضرت زهرا را رد میکنند و میگویند ایشان در اثر اقدام عمر بن خطاب و حمله به خانه حضرت امیرالمومنین(ع) از دنیا نرفته است.
این را باید گفت که امیرالمومنین (ع) پس از ماجرای غصب خلافت، همراه با حضرت زهرا (س) به درب خانههای اصحاب با سابقه پیغمبر (ص) رفت و به آنها هشدار داد و متنبه ساخت که چرا دست روی دست گذاشتند و باعث بدعت و انحراف در اسلام شدند.
اصحاب با این که سخن حضرت را پذیرفتند ولی حاضر به همراهی آن وجود مقدس نشدند. طبق نقلها حدود 12 نفر در ایمان خود استوار بودند که اینها در خانه امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا (س) تحصن کردند و در دفاع از امیرالمومنین (ع) موضع گرفتند و با غاصبان بیعت نکردند.
نقل شده که ابوبکر با نظر عمر موافقت کرد و مجوز حمله به خانه آن حضرت را صادر کرد. توضیح اینکه دو بار قنفذ را فرستاد تا امیرالمومنین (ع) را برای بیعت احضار کنند، چون حضرت حاضر نشد و آنها را مدعیان دروغین خلافت پیامبر (ص) خواند، ابوبکر مجوز برخورد سخت را داد. عمربن خطاب با شماری از افرادی که در اختیار داشت که به گفته ابوبکر جوهری 300 نفر رجّاله بودند در حالی که شعله آتشی در دست داشت، به سوی خانه حضرت زهرا (س) حرکت کرد.
به نقل ابن قتیبه دینوری از مورخان اقدم سنی، به عمر گفتند: میخواهی چه کنی؟ گفت میخواهم این خانه را با کسانی که در آن پناه گرفتند به آتش بکشم. گفتند دختر رسول خدا (ص) در این خانه است. گفت اگرچه او باشد. آمدند و خانه را محاصره کردند و هیزمهایی آورده و جلوی درب خانه ریختند. عمر با صدای بلند فریاد زد: ای کسانی که در این خانه پناه گرفتید، (عمدتاً نظر بر امیرالمومنین (ع) داشت؛ چرا که بقیه به اعتبار حضرت در آنجا گرد آمده بودند) باید بیرون بیایید و بیعت کنید وگرنه
این خانه را به آتش میکشم.
حضرت زهرا (س) وقتی صاحب ولایت را در خطر صددرصد قتل و نابودی مشاهده کرد، در دفاع از ولایت پیشگام شد و به سوی درب شتافت و از پشت درب جواب عمر را داده و فرمود: این پسر خطاب! این بود عمل به سفارش رسول خدا درباره اهل بیت او؟ هنوز کفن پدرم خشک نشده با اهل بیتش این گونه رفتار میکنید؟
حضرت زهرا (س) که مشاهده کردند صاحب ولایت در خطر 100 درصد قتل و نابودی است، در دفاع از ولایت پیشگام شد و به سوی در شتافت و از پشت در جواب عمر را داده و فرمود: این پسر خطاب! این بود عمل به سفارش رسول خدا درباره اهل بیت او؟ هنوز کفن پدرم خشک نشده با اهل بیتش این گونه رفتار میکنید؟
عمر هم پاسخ داد ای دختر پیغمبر میدانم چقدر نزد پدرت محبوب بودی؛ اما اگر درب را نگشایی، علی و این افراد بیرون نیایند و بیعت نکنند خانه را به آتش خواهم کشید.
طبق نقل ابن قتیبه حضرت زهرا (س) وقتی چنین گستاخی را شنید با صدای بلند خطاب به رسول خدا (ص) شروع به استغاثه کرد که ای پدر بعد از تو از پسر ابی قحافه (یعنی ابوبکر) و پسر خطاب (یعنی عمر) چه ها که ندیدیم!
ابن قتیبه نقل کرده: چنان سوز و گدازی در کلام حضرت زهرا(س) بود که بسیاری از کسانی که با عمر آمده بودند به قدری منقلب شدند که اشکهای انها سرازیر شد و نزدیک بود دلهای آنها شکافته و جگرهای آنها پاره پاره شود، لذا برخی گفتند ما را با فاطمه و خانه او کاری نیست و رفتند، اما گروهی با عمر ماندند.
ابن قتیبه میگوید درب باز شد و اینها داخل خانه ریختند. نمیگوید چگونه؟ اما منابع شیعی آوردهاند که عمر بن خطاب تهدید خود را عملی کرد، درب را به آتش کشید و همین که مقداری نیم سوز شد با لگدی محکم درب را گشود در حالی که حضرت زهرا (س) پشت درب بود و ضربت درب به پهلوی مبارک ایشان خورد و پهلوی حضرت شکست. جنینی که در شکم داشت سقط شد و حضرت بر زمین افتاد.
عمر و همراهانش داخل خانه ریختند. زبیر (گرچه در آینده و در جنگ جمل روبروی حضرت امیر قرار گرفت، اما در ماجرای حمله به خانه امیرالمومنین که جزء متحصنین در خانه بود) در دفاع از امیرالمومنین (ع) سلاح خود را کشید به سوی عمر هجوم آورد، اما بر زمین افتاد و بر سر او ریختند، دستان او را بستند و او را خلع سلاح کردند و امیرالمومنین (ع) محاصره کرده و بازوان ایشان را بستند و آن حضرت را کشان کشان از خانه بیرون میبردند که حضرت زهرا (س) وقتی این صحنه را دید خود را به آن وجود مقدس رسانید، لباس او را گرفت و فرمود به خدا نمیگذارم با علی این گونه رفتار کنید.
بنا به نقلی خود عمر بن خطاب و به نقل دیگر به دستور او قنفذ با غلاف شمشیر به قدری به دستان مبارک حضرت زد که دستانش کبود و توانش زائل شد و بر زمین افتاد و از هوش رفت.
بنا به نقلی خود عمر بن خطاب و به نقل دیگر به دستور او قنفذ با غلاف شمشیر به قدری به دستان مبارک حضرت زد که دستانش کبود و توانش زائل شد و بر زمین افتاد و از هوش رفت.
امیرالمومنین (ع) را به مسجد بردند. در مسجد عمر بن خطاب سلاح بر سر امیرالمومنین (ع) قرار داده بود و حضرت را تهدید میکرد در دستور بیعت نکردن او را خواهد کشت. در همین موقع حضرت زهرا (س) به هوش آمد و دید امیرالمومنین (ع) را بردند و با همان وضعیت، با پهلوی شکستهای که داشت و آسیبی که دیده بود، حرکت کرد و به سوی مسجد آمد. امیرالمومنین (ع) را که در آن موقعیت دید فریاد زد: به خدا باید دست از علی بردارید، اگر او را رها نکنید به سوی قبر رسول خدا میروم و در حق همه شما نفرین خواهم کرد و حرکت کرد.
در این موقعیت امیرالمومنین (ع) از سلمان خواست جلو رفته و مانع نفرین حضرت زهرا (س) شود. سلمان خدمت حضرت زهرا آمد و عرضه داشت: پدر شما رحمه للعالمین بود، نفرین نکنید. حضرت فرمود: مگر نمیبینید با علی چه میکنند؟ بگذار دادم را از این بیدادگران بگیرم. سلمان عرضه داشت که این درخواست من نیست، این فرموده امیرالمومنین است.
حضرت زهرا (س) به قدری با صلابت عمل کرد و سخن گفت که ابوبکر به شدت منفعل شد، فریاد زد دست از علی بردارید تا فاطمه با اوست ما او را ملزم به بیعت نمیکنیم.
تا حضرت زهرا (س) متوجه شد که فرمایش امیرالمومنین (ع)است، فرمود: چون او دستور داده اطاعت میکنم و شکیبایی پیشه میکنم اما از خدا میخواهم بین ما و اینها داوری کند. حضرت زهرا (س) به قدری با صلابت عمل کرد و سخن گفت که ابوبکر به شدت منفعل شد، فریاد زد دست از علی بردارید تا فاطمه با اوست ما او را ملزم به بیعت نمیکنیم. لذا امیرالمومنین (ع) را رها کردند و حضرت بیعت نکرده با حضرت زهرا (س) به خانه برگشت.
منتهی همانطور که عرض شد این سه عامل به خصوص مضروب شدن حضرت و شکسته شدن پهلو و از دست رفتن جنینی که در شکم داشت، آن وجود مقدس را در بستر شهادت افکند و بر اثر همین عوارض آن وجود مقدس به شهادت رسید و امیرالمومنین (ع) که هنوز داغ مصیبت بزرگ رحلت پیغمبر (ص) بر او سرد نشده بود، داغ بزرگ دیگر یعنی شهادت حضرت زهرا (س) را دید.