تعریف ارزش
"ارزش آن چیزی است که یک فرد می گوید خوب است یا بد"
" ارزش اجتماعی آن چیزی است که اکثریّت یک گروه یا جامعه می گویند خوب است یا بد."
"تفاوت دو جمله بالا در این است که فرد ممکن است در پی ارزش هایی باشد که برای دیگران ارزش نباشند، یعنی "اجتماعی" نباشند، مثلا لوط در بین قوم خود یا سقراط یا بسیاری دیگر از افراد که به دنبال ارزش های والایی بوده و هستند که اکثریّت جامعه در پی آن نیست.
ارزش ها منشاهای مختلف دارند (نیازها، هنجارها، کمیابی ...) یک از منشاهای پیدایش ارزش، هنجارها هستند. هنجار آن قاعده، رفتار یا خصوصیّتی است که اکثریّت یک گروه یا جامعه به آن عمل می کنند یا می پذیرند و عدم پیروی از آن مجازات و توبیخ (بیشتر غیررسمی) در پی دارد. این به این معنی است که عمل نکردن به هنجار "بد" است، یعنی "بی ارزش" است و پیروی از هنجار "خوب" و "با ارزش". از اینجاست که هنجارها یکی ازعلل پیدایش ارزش ها هستند.
اما ارزش ها از منشاهای دیگر نظیر "نیاز" و "کمیابی" نیز پدید می آیند. مثلا نیاز جنسی، جنس مخالف و گرسنگی، غذا را با ارزش می کند و کمیابی طلا و جوهرات را با ارزش می کند، در عین حال، نیروی هنجاری در پیدایش ارزش ها بسیار مؤثرترند. مثلا انسان ها در صورت فشار هنجاری از پوشش طلا و جواهر و یا خوردن یک نوع غذا (مثلا گاو) یا حتّی ازدواج (مثل راهبه ها) صرف نظر می کنند و یا برعکس در صورت فشار هنجاری، مغایر نیاز فطری خالکوبی می کنند و قمه می زنند و کارهای دیگر که از جهت ماهیّت ارزش واقعی ندارند و فقط به علت میل به پیروی از هنجار با ارزش می شوند.
برعکس این فرایند، نیز بسیار پیش می آید که یک ارزش والا در یک جامعه فاسد به هنجار تبدیل نمی شود و لذا با ارزش یا به طور خلاصه "ارزش" نمی شود. این به این معنی است که آن ارزش والا، فراگیر و همه گیر نشده است، یعنی به هنجار تبدیل نشده است.
فقط وقتی یک ارزش به هنجار تبدیل شد، یعنی وقتی اکثریّت یک جامعه یک پدیده را با ارزش تلّقی نمودند، آن پدیده به ارزش اجتماعی یا ارزش هنجار شده تبدیل می گردد، امّا هر چه که ماهیتا باارزش باشد (مانند اکسیژن و استنشاق هوای خوب)، الزاما به ارزش اجتماعی تبدیل نمی شود، کما این که، در یک جامعه یا یک گروه بسیاری سیگار می کشند، یعنی درست برعکس این ارزش عمل می کنند. برای این که آن سیگار که ماهیتا ارزش منفی دارد مضرّ است، از طریق هنجار فراگیر می شود، لذا، پدیده هایی که ماهیتا ارزش واقعی دارند نیز فقط وقتی به ارزش اجتماعی تبدیل می شوند، که رهبران آن جامعه بتوانند آن ارزش را در جامعه اشاعه دهند و به هنجار تبدیل نمایند، به طوری که عدم پذیرش درونی و عدم رعایت آن، توبیخ های درونی و غیررسمی از جانب بقیه اعضاء جامعه در پی داشته باشد..."[1]
تغییر ارزش ها منشاء افزایش نابرابری از دهه اوّل انقلاب
پروفسور فرامرز رفیع پور استاد تمام جامعه شناسی دانشگاه شهید بهشتی و چهره ماندگار جامعه شناسی ایران در کتاب «توسعه و تضاد[2]» که روایتی جامعه شناسانه از تحوّلات اجتماعی ایران بعد از انقلاب است، در فصل سوم این کتاب مسائل به وجود آمده بعد از سال ۱۳۶۸ را در ایران بررسی کرده و با بررسی سه متغیر درآمد و شغل و تحصیلات به این نتیجه رسیده است که، نابرابری در ایران نه تنها کاهش پیدا نکرده بلکه میزان نابرابری افزایش پیدا کرده است. او معیار کشور را ظواهر مدرنیزاسیون نمی داند، بلکه ملاک پایه ای را نابرابری اجتماعی می داند که نه فقط آن را با آمار دولتی، بلکه به صورت مستقیم به صورت جمع آوری آمار و غیرمستقیم میتوان سنجید.
روند تغییر ارزش های فرازمانی و فرامکانی در دهه اوّل انقلاب
پروفسور رفیع پور اشاره می کند که در جامعه یک فرایند تغییر ارزش به وجود آمد که باعث به وجود آمدن نابرابری شد و اقداماتی که در سال های بعد از ۱۳۶۸ انجام شد (بالاخص در زمینه اقتصاد و آموزش) موجب افزایش نابرابری گشته و در نتیجه آن ( به علت گسترش فقر (ثروت در جامعه با ارزش شده است و وقتی نابرابری در جامعه زیاد می شود، ارزش های مادّی جامعه را فرا می گیرد .
این اقدامات در جهت ایجاد نیازهای جدید باعث افزایش نیازها و درآمدها کفاف ارضای نیازها را نمی دهد و یا کاهش می دهد و وقتی راه های رسیدن به اهداف مسدود باشد و کنترل های درونی و بیرونی ضعیف باشد، انواع کارهای خلاف و انحراف در جامعه روی می دهد، و سپس این انحراف در جامعه گسترش و تبدیل به هنجار می شود."
از سال ۱۳۶۵ به ۱۳۷۱ (و سال های بعد) یک تغییر ارزشی در زمینه پایبندی های مذهبی و اعتقادی در جامعه روی داده است. از یک طرف میزان تمایل مردم به دین و روحانیّت و سمبل های مذهبی (مانند حجاب) کاهش و از طرف دیگر تمایل آنها به مادّیات افزایش یافته است.
بنابراین در اینجا کاملا مشهود است که در شرایط جامعه ما یک تضاد مشخص بین ارزش های مادی و ارزش های مذهبی وجود دارد، چنانکه ماکس وبر نیز قبلا بر آن تأکید کرده است؛ "هر چه که در یک جامعه ( بالاخص با روش هائی که در ایران در پیش گرفته شده است، در چنین زمان کوتاهی( ارزش های مادی، بیشتر گسترش یابند، میزان پایبندیهای مذهبی-اعتقادی مردم کاهش مییابد."
روند تغییر روانی و فرهنگی ارزش ها در جهت ایجاد مانع در مسیر پیشرفت انقلاب اسلامی
پروفسور رفیع پور در بخشی از کتاب توسعه و تضاد با نقد رویکردهای بکار گرفته شده در دولت هاشمی رفسنجانی می نویسد: "متاسفانه در ایران با نیّت ( توسعه اقتصادی ) اقدامات دیگری نیز انجام گرفت، که در نتیجه آن فقر تأثیر تهدید آمیزی بر نظام اجتماعی می گذارد، بدین معنی که با اقداماتی، ثروت را به یک چیز خوب یعنی به یک ارزش مثبت و فقر را به یک ارزش منفی تبدیل نمود.
امام خمینی (ره) در ابتدای انقلاب، ثروت و نابرابری را با نام طاغوت به ارزش منفی تبدیل کرده بودند و در بیانات خود مشخصا کوخ نشینان را بر کاخ نشینان ارجح می دانستند.
با تغییر سیاست بعد از سال 1368 که روند به اصطلاح توسعه اقتصادی در پیش گرفته شد، سرمایه از اهمیّت زیاد برخوردار شد و ملاک و میزان ارزیابی ها، معیار های اقتصادی و مادّی گشت.
در این شرایط صاحبان سرمایه، یعنی ثروتمندان که تا آن موقع تا حدود زیادی مورد بی اعتنایی بودند و نمی توانستند با پول خود همه چیز و همه کس را بخرند، ناگهان با ارزش شده اند و فرصت خودنمایی یافتند."
وی در ادامه تاکید می کند: وقتی نابرابری در جامعه گسترش یافت و از طرف مسئولین جامعه توبیخ نشد، بلکه آزاد گذاشته و یا حتّی تشویق شد. ابتدا دارندگان مقیاس های ارزشی یعنی ثروتمندان، ثروت خود را بر اساس معرّف ها و مقیاس های ظاهری مثل اتومبیل و وسائل منزل و لباس به نمایش دیگران می گذارند و به وسیله آن برتری خود را بر دیگران نشان می دهند، یعنی از این طریق کوشش بر آن دارند تا احترام کسب نمایند و فخرفروشی و خودنمایی کنند ... امّا در شرایط جامعه ما که در بین کشور های جهان سوم نیز شرایطی خاص داشته است کاربردی متمایز دارد و بدون افزایش درآمد نیز عمل می کند، امّا به طور مخرّب، بدین معنی که افراد فقیر و کم درآمد نیز ادای ثروتمندان را درمی آورند حتّی اگر لازم باشد برای این کار پول قرض و گاه حتّی دزدی می کنند."
پروفسور رفیع پور در ادامه توضیح می دهد:
« در کنار این نمایش وسایل، از جانب ثروتمندان که قشرهای پایین تر را به داشتن همان وسائل ترغیب می کند، دولت نیز خود یک جریان و مکانیسم تشدید کننده دیگر را وارد نمود و آن حرکت، اهرم های نیازآفرینی بود، برای مردمی که احساس فقر می کنند.
از هر سو کالاهای جدید و مدرن به نمایش گذاشته و در آن ها نیاز به داشتن این کالاها برانگیخته شد واین همان طور که گفته شد همان جویبار جدید است که به مسیر اصلی با ارزش شدن ثروت متّصل می گردد و آن را تشدید می کند، وقتی نمایش ثروت آغاز و از طرف دیگر از همه سو انواع نیازها به مردم تزریق شد، یک بیماری واگیر تمام جامعه را فرا می گیرد و همه کم و بیش آن چیزهایی را می خواهند که ثروتمندان دارند یا در جامعه به ارزش تبدیل کرده اند، زیرا از اینجا به بعد مقایسه های اجتماعی شروع می شود.
افراد خود را با هم ردیفان و افرادی که وضع شان کمی بهتر از آن ها هست مقایسه و اگر از آن ها کمتر باشند، احساس عقب افتادگی و بی عدالتی نسبی می کنند. در این شرایط ابزار مادی مانند اتومبیل، طلا، جواهر و ... که تهیه آن ها به پول نیاز دارد، ابتدا برای قشر متوسّط نیز با ارزش می شود، میل به برتری جویی و کسب ارزش و احترام، فرایند مقایسه و احساس محرومیّت نسبی را در آن قشر به وجود می آورد و آن ها را به تهیه برخی از آن ابزار بر می انگیزد.
اگر نابرابری ثروت، نابرابری حقوق اجتماعی را نیز به همراه داشته باشد و ثروتمندان خودخواهانه به فکر خویش و استثمار ضعفاء باشند، در آن صورت، آسیب ها و بیماری های اجتماعی به مراتب بیشتر و پایدارتر خواهند بود.
این وضعیت در ایران کنونی وجود دارد و این به نظام فئودالی و استبدادی گذشته برمی گردد که همواره هر کس ثروت بیشتری داشته حقوق بیشتر نیز دارا بوده است. این به یک عنصر فرهنگی تبدیل شده و مورد قبول همه است.
از اینجاست که در ایران ثروت نه فقط امکان ارضاء نیازهای جسمی را بهتر فراهم می سازد بلکه احترام و حقوق و نفوذ و قدرت اجتماعی بیشتر را نیز در پی دارد و لذا ثروت در ایران بیش از کشورهای غربی ارزش دارد."
استاد رفیع پور نتیجه نهایی وضعیّت فوق را چنین تشریح می نماید که مقیاس های ارزشی و مادی قشر بالا برای اکثریّت به یک ارزش هنجار یا ارزش اجتماعی تبدیل می گردد. دلیل تبعیّت قشر متوسّط و فقیر نیز گرچه نیاز به احترام است، امّا نیاز به احترام قشر بالا در برتری جوئی جستجو می شود و در دو قشر بعد بالاخص فقیر بیشتر در حفظ آبرو و عقب نماندن است. (احساس بی عدالتی و محرومیّت نسبی)
[1] رفیع پور، فرامرز، سال1378 ص ,162163
[2] · رفیعپور، فرامرز. ۱۳۷۶. توسعه و تضاد: کوششی در جهت تحلیل علل پیدایش انقلاب اسلامی و مسایل اجتماعـی ایران. تهران: دانشگاه شهید بهشتی. چاپ چهارم، ۱۳۷۹، تهران: شرکت سهامی انتشار.