دانشمند مسیحی از امام باقر(ع) پرسید به چه دلیل مىگویید: وقتى اهل بهشت وارد آن مىشوند و از نعمتهاى آن مىخورند و مىآشامند، ادرار و مدفوع از آنان خارج نمىشود؟ دلیل و نمونه روشنى بر این مدعا هست؟
نقد و مناظره در تاریخ بشر سابقهای طولانی دارد. تاریخ ادیان توحیدی نشان میدهد که پیامبران بزرگ الهی همواره در موقعیتهای گوناگون تبلیغی، از این ویژگی عمومی و فطری بشر بهرههای فراوان بردهاند. احتجاجهای پیامبر اکرم(ص) با مشرکان عـرب، مـسیحیان نجران، یهودیان و منکران معاد در بسیاری از آیات و منابع حدیثی انعکاس یافته است.
از دیگر سو حفظ بنیانهای اصیل و باورهای عمیق، یکی از اساسیترین ویژگیهای برپایی مناظرات علمی و سیاسی است که این مبانی و بنیانها، در قرآن و سیره اهلبیت(ع) قابل ردیابی است؛ لازم به ذکر است اکثر این مناظرات از سوی دشمنان درجه اول اهل عترت(ع) و با قصد تخریب چهره علمی و معرفتی این انوار مقدس الهی شکل میگرفت که با علم لدنّی اهل بیت وحی این توطئهها نه تنها خنثی میشد بلکه موجب اشاعه فضیلت ایشان در بین عموم مردم میشد؛ از این جهت لذا از این مناظرهها میتوان الگوهای مناسبی را برای استفاده در محافل علمی و سیاسی و نیز با مخالفان به کار برد. در این راستا داستانی از مناظره امام محمد باقر(ع) با یک دانشمند مسیحی را میخوانید.
بر اساس این داستان به نقل از امام صادق(ع) آمده وقتی از مجلس هشام بیرون آمدیم، در انتهاى میدان مقابل کاخ جمعیّت انبوهى را دیدیم که نشستهاند. پدرم پرسید: آنها کیستند؟ دربان هشام گفت: کشیشها و پارسایان مسیحى که طبق برنامهى همه ساله در این جا مجمع بزرگى تشکیل مىدهند و اسقفى دارند که داناترین ایشان محسوب مىشود. هر سال یک بار مىنشیند و اینان مسایل مشکل علمى خود را از او مىپرسند.
... اسقف اعظم به مردم نگاه کرد و چون نظرش بر پدرم افتاد، رو به او کرد،گفت: آیا تو از مسیحیان هستى یا از مسلمانان؟
پدرم فرمود: از مسلمانان.
گفت: از دانشمندان آنانى یا از افراد جاهل ایشان؟
فرمود: از جاهلان ایشان نیستم.
اسقف به شدّت بر آشفت و گفت: آیا مىشود از تو چیزى بپرسم؟
فرمود: سؤال کن.
گفت: به چه دلیل مىگویید: وقتى اهل بهشت وارد آن مىشوند و از نعمتهاى آن مىخورند و مىآشامند، ادرار و مدفوع از آنان خارج نمىشود؟ دلیل و نمونه روشنى بر این مدعا هست؟
فرمود: بله؛ جنین در شکم مادر مىخورد و مىآشامد؛ ولى نه ادرار دارد و نه مدفوع؛ مَا نَدَّعِی مِنْ شَاهِدٍ لَا یُجْهَلُ الْجَنِینُ فِی بَطْنِ أُمِّهِ یَطْعَمُ وَ لَا یُحْدِث.
اسقف سخت مضطرب شد و گفت: شگفتا! ادّعا کردى از دانشمندان آنان نیستى؟!
فرمود: گفتم از نادانهاى آنان نیستم. یاران هشام همه گوش مىدادند.
گفت: آیا مسأله دیگرى بپرسم؟
فرمود:بپرس.
اسقف گفت: به چه دلیل ادّعا مىکنید که میوههاى بهشت همه وقت تازه و گوارایند و هر چه از میوهاى مىخورند، کم و کاستى در آن پدید نمىآید و همان طور به حال خود هست و پیش بهشتیان موجود است؟ آیا در این زمینه شاهد غیر قابل انکارى هست؟
فرمود: دلیل روشن، خاک زمین ماست که همیشه تازه است و نابود نمىشود و همه وقت نزد تمامى جهانیان موجود است و تمام نمىشود؛ دَلِیلُ مَا نَدَّعِی أَنَّ تُرَابَنَا أَبَداً یَکُونُ غَضّاً طَرِیّاً مَوْجُوداً غَیْرَ مَعْدُومٍ عِنْدَ جَمِیعِ أَهْلِ الدُّنْیَا لَا یَنْقَطِع
لرزه شدیدى اندام اسقف را فرا گرفت و گفت: پس چرا ادّعا مىکردى که از دانشمندان آنها نیستى؟
پدرم فرمود: گفتم من از جاهلان آنها نیستم.
منبع: اصول کافى، ج8، ص123
منبع: خحبرگزاری تسنیم