عقیق:ابراهیم در میان انبیاء و رسولان جایگاه ویژه و خاصی دارد تا آنجا که خداوند متعال در قرآن کریم 69 بار نام او را در 25 سوره بیان و منعکس نموده است و اوصاف برجسته او را در قرآن متذکر شده است و او را به عنوان الگوی انسانها و مؤمنین معرّفی نموده است.
چرا حج ابراهیمی؟
عنوان مقاله و شهرت این عنوان بر سر زبانها و بنانها این پرسش را به ذهن می آورد که چرا باید گفت حج ابراهیمی و چرا حج، به حج آدمی، حج موسائی، حج عیسوی، حج صالحی و حج محمّدی و...معروف نشده است؟ با این که حج قبل از حضرت آدم انجام می گرفت و انبیاء به حج مشرف شده اند.
امام صادق(ع) می فرماید: «چون آدم در انجام حج خود به منا رسید، فرشتگان به دیدار او آمدند گفتند: ای آدم! حجّت قبول، بدان که دو هزار سال قبل از تو این خانه طواف شده و بر آن حج گزارده شده است.»(1)
و همچنین در جواب زراره فرمود: «آیا انتظار داری درباره خانه ای که دوهزار سال قبل از آدم حج گزارده شده در چهل سال احکامش گفته شود؟(2) ولی در زمین اوّلین انسان و نخستین پیامبری که حج نموده است آدم ابوالبشر است طبق روایتی حضرت آدم هزار بار به طواف کعبه آمده و هفتصد حج تمتع و سیصد عمره انجام داده است.»(3)
و همچنین دیگر پیامبران نیز به حج خانه خدا رفته اند: زراره از امام باقر(ع) درباره زیارت خانه خدا قبل از بعثت رسول خدا می پرسد، حضرت می فرماید: «مردم پیش تر هم حج می گذاردند و ما به شما خبر می دهیم که آدم،نوح و سلیمان همراه با جن و انس و پرندگان حج خانه خدا انجام دادند، موسی سوار بر شتری سرخ حج گزارد، در حالی که «لبّیک لبّیک» می گفت.»(4)
ابن عباس، صحابی پیامبر خدا(ص) می گوید:با پیامبر(ص) از جایی عبور کردیم از حضرت پرسیدم: این کدام وادی است، ایشان فرمود: وادی عسفان، سپس فرمود: «هود و صالح سوار بر شترهای سرخ بودند که زمام آنها لیف خرما بود و پوشش آنها عبا و ردایشان راه راه بود. بر این وادی گذشتند در حالی که لبّیک می گفتند حج بیت العتیق می کردند.»(5)
خضر که آب حیات نوشیده و هنوز زنده است هر سال در حج حضور می یابد و در عرفات به دعای مؤمنان آمین می گوید.(6) و کشتی حضرت نوح(ع) در آن زمان که زمین غرق شد، مأموریت یافت تا به دور خانه خدا بچرخد و در هنگام بازگشت هم طواف نسا نمود و سعی مروه و صفا انجام داد پس در وادی جودی استقرار یافت.(7)
در مسجد خیف هفتصد پیامبر خدا نماز خواندند، در میان رکن و مقام هفتصد رسول الهی خفته اند. همراه با موسی(ع) هفتاد پیامبر از بنی اسرائیل لبّیک گفتند، در یک کلام تمام انبیاء به این سفر عاشقانه رفته اند، و پایان بخش همه، ختم انبیاء رسول خاتم است که «لبّیک ذاالمعارج» گفت و معراج خود را تکمیل نمود و در پایان عمر حجة الوداع را به جای آورد.(8) امام خمینی(ره) می گوید: «و از نکاتی که حجاج محترم باید به آن توجه کنند، این که مکّه معظمه و مشاهد مشرفه آینه حوادث بزرگ انبیاء و اسلام و رسالت پیامبر اکرم است، جای جای این سرزمین محل نزول و اجلال انبیاء بزرگ و جبرئیل و یادآور رنج ها و مصیبت های چندین ساله است...»(9) امّا با همه این برنامه ها حج، بنام حج ابراهیمی شهرت یافته، چرا و راز این مطلب چیست؟
اوصاف ابراهیم(ع)
در جواب باید گفت شاید راز این قضیّه این باشد که ابراهیم(ع) بانی و تعمیر کننده کعبه است و از اوصافی برخوردار است که کمتر پیامبری این اوصاف را دارا بوده است، در قرآن به اوصاف متعددی از حضرت ابراهیم اشاره شده است که به اهمّ آنها اشاره می شود:
1ـ ابراهیم یک امّت بود «انّ ابراهیم کان امّةً».(10)
2ـ ابراهیم اوّل مسلمان بود. «انا اوّل المسلمین ؛ من نخستین مسلمانم.»(11)
3ـ ابراهیم باریافته به مقام امامت بود: «انی جاعلک للناس اماما».(12)
4ـ پیروز شده در امتحان الهی «واذ ابتلی ابراهیم ربّه بکلماتٍ فاتّمهن؛(13) هنگامی که خداوند ابراهیم را با وسائل گوناگونی آزمود و او (بخوبی) از عهده این آزمایش ها برآمد.»
5 ـ ابراهیم خادم خانه خدا «ان طهّرا بیتی للطائفین؛خانه ام را برای طواف کنندگان پاک کنید.»(14)
و هم فرمود: «وطهر بیتی للطائفین و القائمین؛(15) خانه ام را برای طواف کنندگان و نمازگزاران پاک کن.»
6ـ ابراهیم بنیان گزار و معمار کعبه «و اذ یرفع ابراهیم القواعد من البیت؛(16) هنگامی که ابراهیم ستون های خانه خدا را بالا برد.»
7ـ ابراهیم تسلیم محض فرمان الهی: «قال له ربّه اسلم قال اسلمت لربّ العالمین؛(17) در آن زمان که پروردگارش به او گفت: اسلام بیاور! گفت: در برابر پروردگار جهانیان تسلیم شدم.»
8 ـ ابراهیم محبوب خدا است «و اتّخذ اللّه ابراهیم خلیلاً؛(18) خدا!ابراهیم را دوست خود قرار داد.»
9ـ ابراهیم حلیم و بردبار بود «انّ ابراهیم لحلیمٌ اوّاه منیب؛(19) به راستی که ابراهیم، بردبار و دلسوز و بازگشت کننده(به سوی خدا) بود.
10ـ ابراهیم بت شکن بود «و تاللّه لاکیدنّ اصنامکم... فجعلهم جذاذاً الّا کبیراً لهم؛(20) به خدا سوگند در غیاب شما نقشه ای برای نابودی بت هایتان می کشم، سرانجام همه آنها جز بزرگشان را قطعه قطعه کرد.»
11ـ نخستین مجری برائت از مشرکین: «انّنی بری ءٌ ممّا تشرکون؛(21) به راستی که من از شریک هایی که شما (برای خدا) می سازید بیزارم.»
12ـ سرد شدن آتش در برابر ابراهیم به فرمان الهی: «قلنا یا نار کونی برداً و سلاماً علی ابراهیم؛(22) گفتیم ای آتش! برابر ابراهیم سرد و سالم باش.»
13ـ قربانی کردن فرزند: «فلمّا اسلما و تلّه للجبین؛(23) پس هر دو (ابراهیم و اسماعیل) تسلیم فرمان خدا شدند و او را به پیشانی (جهت قربانی) بیفکند.»
14ـ دریافت کننده سلام ویژه الهی «سلامٌ علی ابراهیم؛(24) سلام بر ابراهیم.»
15ـ هجرت برای خدا «و اعتزلکم و ما تدعون من دون اللّه؛(25) و از شما و آنچه غیر خدا می خوانید کناره می گیرم.»
16ـ مهمان نواز و با سخاوت «هل اتاک حدیث ضعیف ابراهیم المکرمین؛(26) آیا خبر مهمان های بزرگوار ابراهیم به تو رسیده است.»
17ـ رهیافته به ملکوت آسمانها و زمین «و کذلک نری ابراهیم ملکوت السّماوات و الارض و لیکون من الموقنین؛(27) و این چنین، ملکوت آسمان ها و زمین را به ابراهیم نشان دادیم تا از اهل یقین باشد.»
18 ـ شاکر و سپاسگزار الهی: «شاکراً لانعمه؛(28) شکرگزار نعمت های پروردگار بود.»
19ـ صادق و راستگو بود «واذکر فی الکتاب ابراهیم انّه کان صدّیقاً نبیّاً؛(29) در این کتاب ابراهیم را یاد کن، که او بسیار راستگو و پیامبر (خدا) بود.»
20ـ وفا کننده به پیمان های الهی «و ابراهیم الّذی وفی؛(30) همان کسی که وظیفه خود را به طور کلّی وفا و ادا کرد.
21ـ حنیف و مسلم یا مقام ویژه «ما کان ابراهیم یهودیّاً و لانصرانیاً ولکن کان حنیفاً مسلماً؛(31) ابراهیم نه یهودی بود و نه نصرانی، بلکه موحّدی خالص و مسلمان بود.»
22ـ توکل و اعتماد بر خدا «اعتماد من تنها به آن خدایی است که مرا آفریده و به راه راستم هدایت کرد، چون گرسنه شوم سیر و چون تشنه شوم سیرابم می گرداند و چون بیمار شوم، شفایم می بخشد، او کسی است که مرا می میراند و سپس زنده می کند و او کسی است که امید دارم گناهم را در روز جزا ببخشد.»(32)
23ـ کلیم اللّه بودن «و اذ قال ابراهیم ربّ...قال و من کفر؛(33) هنگامی که ابراهیم عرض کرد: پروردگارا... خداوند در پاسخ فرمود: کسی که کافر شده بهره کمی خواهیم داد.»
24ـ مطیع فرمان خدا «قانتاً للّه؛(34) ابراهیم مطیع فرمان خدا بود.»
25 ـ الگوی خوبان، بخاطر اوصاف فوق خدا ابراهیم را الگوی مؤمنان دانسته و می فرماید: «قد کانت لکم اسوة حسنةً فی ابراهیم؛(35) برای شما سرمشق خوبی در زندگی ابراهیم وجود داشت» مجموع اوصاف پیش گفته و غیر آن می تواند عاملی باشد برای اینکه حج کامل، بنام حج ابراهیمی معروف گردد.
زنده نگهداشتن حج ابراهیمی در فرهنگ دینی
علاوه بر بیان اوصاف ابراهیم در منابع دینی تلاش شده به هر نحوی یاد و نام ابراهیم زنده بماند و تک تک رفتارهای او به عنوان عمل واجب و یا سنّت، ماندگار شده است. و از ساده ترین قرار دادها گرفته تا مهم ترین آن، در موقع حج، به نام حج، تنظیم شده است به نمونه هایی در این باره توجّه شود.
1ـ حج مبنای اجاره
در جریان اجاره و استیجار موسی و شعیب در قرآن کریم می خوانیم: «علی ان تأجرنی ثمانی حججٍ؛(36) هشت حج، اجیر من هستی» هشت سال را به صورت هشت حج یاد کرده اند. نفرمود: تو اجیر من باش، مدّت اجاره هشت سال است، بلکه فرمود: مدت اجاره هشت حج است چون سالی یک بار گزارده می شود و هر حجّی نشانه یک سال است. این ساده ترین قراردادی است که با نام حج(37) یادگار حضرت ابراهیم همراه است.
2ـ قرارداد خدا با موسی در ایّام حج: وقتی موسای کلیم به مقام والای نبوت بار یافت خداوند سبحان می خواست بهترین و مهم ترین قرارها را با پیامبر خود تنظیم کند، زیرا انتخاب مدّت قرار، به عهده متکلّم است نه بر عهده کلیم خدا. ذات اقدس الهی به موسای کلیم فرمود: تو مهمان چهل شبه من می باشی، امّا در مراسم حج «و واعدنا موسی ثلاثین لیلةً و اتممناها بعشرٍ فتم میقات ربّه اربعین لیلةً؛(38) ما به موسی وعده سی شبه دادیم (که تا سی شب میهمان ما باشد) سپس این سی شب را با ده شب دیگر تکمیل نمودیم (و وعده دادیم که ده شب گذشته از آن سی شب میهمان ما باشد.) پس میقات و موسای (کلیم) با خدای (سبحان) چهل شبه تمام شد.»
این قرار اربعین از آغاز ذی قعده شروع شد و تا دهم ذیحجّه به طول انجامید که مهم ترین مراسم حج و زیارت در این اربعین است و بهترین فرصت برای چلّه گیری همین چهل روز می باشد.(39)
3ـ برای نورانی شدن مردم ایّام حج را یادآوری کنید.
درباره موسای کلیم در نورانی کردن مردم در قرآن کریم می خوانیم: «و لقد ارسلنا موسی بآیاتنا ان اخرج قومک من الظّلمات الی النّور و ذکّرهم بایّام اللّه؛(40) براستی ما موسی را با آیات خود فرستادیم(و به او گفتیم) قومت را از تاریکی به نور خارج کن و ایّام اللّه (یعنی ایام حج) را به یاد آنها بیاور.»
4ـ مکه مسکن ابراهیم
قرآن کریم این مسئله را یادآور می شود که مکّه محل سکونت ابراهیم(ع) فرزند و همسرش بوده و از زبان او نقل می کند که «ربّنا انّی اسکنت من ذرّیّتی بوادٍ غیر ذی زرعٍ عند بیتک المحرّم ربّنا لیقیموا الصّلوة...؛(41) ای پروردگار ما، برخی از فرزندانم را به وادی ای بدون کشت و زراعت نزدیک خانه گرامی تو جای دادم. تا نماز بگزارند.» هدف ابراهیم از اقامه در مکه عبادت و برپائی نماز بوده است و تذکر قرآن این جریان را به این جهت است که مردم در جای جای مکّه به یاد ابراهیم و رفتارهای او و بنیانگذاری او باشند.
5 ـ مقام ابراهیم از آیات بیّنات
«فیه آیاتٌ بیّناتٌ مقام ابراهیم و من دخله کان آمناً؛(42) در آن آیات و معجزات روشنی است (از جمله) مقام ابراهیم و کسی که داخل آن شود در امنیّت است.»
از امام صادق(ع) سؤال شد؟ «ما هذه الآیات البیّنات؟» فرمود:«مقام ابراهیم حیث قام علی الحجر فاثرت فیه قدماه، والحجر الاسود و منزل اسماعیل؛(43) این آیات و نشانه ها چیست؟ فرمود:مقام ابراهیم زمانی که بر سنگ ایستاد (برای بالا بردن دیوار خانه خدا) پس جای دو پای او در آن ماند، و (دیگری) حجرالاسود و (سومی) منزل و حجر اسماعیل است.»
قرآن این آیات را متذکر می شود تا همچنان یاد ابراهیم و حج ابراهیمی در ذهن ها زنده بماند.
6ـ نماز در مقام ابراهیم
از آنجا که ابراهیم امام ناس(44) است و الگوی حسنه مؤمنان(45) است لذا تک تک اعمال او در حج به عنوان سنّت واجب و یا مستحب مورد سفارش قرار گرفته است تا حج ابراهیمی همچنان زنده بماند. لذا خداوند برای زنده ماندن مقام ابراهیم می فرماید: «و اذ جعلنا البیت مثابةً للنّاس و امناً و اتّخذوا من مقام ابراهیم مصلّی...؛(46) و (به خاطر بیاورید) هنگامی که خانه کعبه را محل بازگشت و مرکز امن و امان برای مردم قرار دادیم، و (برای تجدید خاطره) از مقام ابراهیم، عبادتگاهی برای خود انتخاب کنید.»
لذا از نظر اسلامی خواندن دو رکعت نماز طواف پشت مقام ابراهیم(ع) واجب شمرده شده تا یاد و خاطره ابراهیم و حج ابراهیمی در ذهنها زنده بماند.
7ـ سعی ابراهیم
همین طور سعی ابراهیم(ع) سنتی برای یکی از مناسک و ارکان حج شد. و تمام حج گزاران در طول تاریخ به این سنّت عمل و تأسّی به سیره ابراهیم کرده اند، ابراهیم(ع) سنّت گزار است، زیرا خود تمامی سنن الهی را پذیرفته و بر اساس آن عمل کرده است، پس باید سعی ابراهیمی داشت و همچون ابراهیم(ع) میان دو قطب حج یعنی صفا و مروه هفت بار رفت و برگشت سعی ابراهیم(ع) مسیری به سوی روشنایی است، آینه ای که در آن انسان خویشتن واقعی را می بیند، سعی ابراهیم(ع) خلوتی با خویشتن گمشده است. این سعی آمیزه ای زیبا از عشق است و عرفان، سعی ابراهیم(ع) از جنس نور و سرور است، تلاشی از سنخ شعور و حضور است.(47)
چو مرغی سوی مسعی پر کشیدم
زمروه تا صفا چندی دویدم
در اوج تشنگی از ماده رستم
کنار زمزم و صفا رسیدم
و در روایات نیز سخت بر عظمت ایام حج تکیه شده است و تلاش شده که حج ابراهیمی همیشه زنده بماند.
1ـ پیامبر اکرم(ص) فرمود: «ما من ایّام ازکی عند اللّه سبحانه و تعالی و لا اعظم اجراً من خیرٍ فی عشر الاضحی؛(48) هیچ زمانی به عظمت دهه اول ذیحجه و ازکی از آن نمی باشد.» و در حدیث دیگر فرمود: «ما من ایّامٍ العمل الصّالح فیها احبّ الی اللّه عزّ و جلّ من ایّام العشر؛(49) هیچ زمانی عمل محبوبتر در نزد خداوند از ایام ده روز (ذی حجّه) نیست.» لذا تأکید شده است که هیچگاه حج تعطیل نشود.
حضرت صادق(ع) فرمود: «اگر مردم حج را تعطیل کردند بر امام و پیشوا لازم است که آن ها را مجبور بر انجام حج نمایند، زیرا «فانّ هذا البیت انّما وضع للحج» این خانه برای حج بنا شده است. پس اگر فقیر بودند از بیت المال به آنها جهت انجام حج کمک شود.(50)
نشانه های حج ابراهیمی
مقام معظم رهبری در پیام خود می گوید: «پروردگارا! به امام و قائد راحل ما آن عبد صالح..نصیب وافر به روح پاک او عاید فرما! و آرزوی بزرگ او را که همانا قیام حج ابراهیمی و بهره برداری امّت اسلامی از این مراسم عظیم الهی است جامه عمل بپوشان.»(51)
آیة اللّه جوادی آملی می گوید: حضرت امام راحل (قدّس سرّه) کاری را که ابراهیم خلیل انجام داد، احیا کرده است. ما در چهره زیارت نامه بسیاری از اولیای الهی می خوانیم که: «اشهد انّک قد اقمت الصّلاة و آتیت الزکاة؛ من شهادت می دهم که تو نماز و زکات را بپا داشته و زنده کردی.»
حضرت امام امّت (قدّس سرّه) گذشته از اینکه بخش های عبادی را اقامه کرد حج را نیز اقامه کرد. اقامه حج غیر از حج کردن است، چه اینکه اقامه نماز غیر از نماز خواندن است. لذا می توان در حرم حضرت امام راحل (قده) صریحاً گفت که: «اشهد انّک قد اقمت الحج؛(52) من شهادت می دهم که تو حج را بپا داشتی و کاری را که خلیل الرحمن(ع) انجام داد. تو زنده کردی.»
حال باید دید حج ابراهیمی چه نشانه هایی دارد که در کلام امام و رهبری بر آن تأکید شده و چگونه این حج در این دوران اقامه شده است.
1ـ برائت و تبرّی از مشرکین
حضرت ابراهیم خود از شرک مبرّا بود لذا قرآن کریم صریحاً می فرماید: «و لم یک من المشرکین؛(53) ابراهیم از زمره مشرکان نبود.» و در آیه دیگر می خوانیم «و ما کان من المشرکین؛(54) ابراهیم از زمره مشرکان نبود» لذا در همان دوران ابتدای جوانی از مشرکان تبرّی جست و بت ها را درهم شکست «به خدا سوگند در غیاب شما نقشه ای برای نابودی بت هایتان می کشم! سرانجام همه آنها را جز بت بزرگشان قطعه قطعه کرد.»(55) امام راحل (قدّه) می گوید: «کعبه معظمه یکتا مرکز شکستن این بت هاست. ابراهیم خلیل در اول زمان و حبیب خدا و فرزند عزیزش مهدی موعود روحی فداه در آخر الزمان از کعبه ندای توحید سر دادند و می دهند.»(56)
و آنگاه که مبعوث به رسالت گردید، و خانه خدا را بنا و تعمیر نمود مأمور شد که اوّلاً خانه را تطهیر نمایند چنان که خداوند متعال می فرماید: «و عهدنا الی ابراهیم و اسماعیل ان طهّرا بیتی للطّائفین و العاکفین والرّکع السّجود؛(57) و ما به ابراهیم و اسماعیل امر کردیم که خانه مرا برای طواف کنندگان و مجاوران و رکوع کنندگان و سجده کنندگان، پاک و پاکیزه کنید.» «این بتهایی که در این جا هست یا می خواهند نصب کنند، بردارید. اینجا معبد الهی است. جای بتها، بت پرستی، بت سازان و بت فروشان نیست، این خانه باید تطهیر شود و در این محدوده شرک و مشرک راه پیدا نکند».(58) و در آیه دیگر می خوانیم: «واذ بوّأنا لابراهیم مکان البیت ان لاتشرک بی شیئاً و طهّر بیتی للطّائفین و القائمین و الرّکع السّجود؛(59) (به خاطر بیاور) زمانی را که جای خانه کعبه را برای ابراهیم آماده ساختیم تا خانه را بنا کنند و به او گفتیم: چیزی را همتای من قرار مده، و خانه ام را برای طواف کنندگان و قیام کنندگان و رکوع کنندگان و سجود کنندگان پاک ساز» تطهیر چون اطلاق دارد شامل خالص شدن برای عبادت، خالی از بت و بت پرستی، طهارت از حدث اکبر، طهارت از خبث طهارت بنیانی، یعنی بنابر اساس تقوا، و طهارت از بوی بد باشد و چون متعلق تطهیر ذکر نشده است، دلالت بر شمول همه این امور را دارد(60) بارزترین مصداق پاکی و تطهیر می تواند، تطهیر از شرک باشد.
امام راحل می گوید: «و طهر بیتی للطّائفین...؛(61) این تطهیر از همه ارجاس است که بالاترین آنها شرک است که در صدر آیه کریمه است.»
مقام معظم رهبری می گوید: «حج مظهر توحید و کعبه خانه توحید است این که در آیات کریمه مربوط به حج بارها از ذکر اللّه سخن رفته، نشانه آن است که در این خانه و به برکت آن باید هر عامل غیر خدا از صحنه ذهن و عمل مسلمین زدوده شود و بساط انواع شرک از زندگی آنان برچیده شود. در این محیط محور و مرکز هر حرکتی خداست و طواف و سعی و رمی و وقوف و دیگر شعائر اللّه حج هر یک به نحوی نمایش انجذاب به اللّه و طرد و نفی و برائت از انداد اللّه است.»(62)
بعد از این که حضرت ابراهیم(ع) خانه را تطهیر می کند مأمور می شود که مردم را به حج دعوت کند «و اذّن فی النّاس بالحجّ یأتوک رجالاً و علی کلّ ضامرٍ یأتین من کلّ فجّ عمیق؛(63) و مردم را دعوت عمومی به حج کن، تا پیاده و سواره بر مرکبهای لاغر از هر راه دوری به سوی تو بیایند.» این ندا همان است که در اسلام هم مطرح شده است که هر کس مستطیع است باید مکه برود «و للّه علی النّاس حجّ البیت من استطاع الیه سبیلاً؛(64) و برای خدا بر مردم است که آهنگ خانه(او) کنند، آنها که توانایی رفتن به سوی آن را دارند.»
گذشت زمان دوباره خانه خدا را به بت پرستی و شرک آلوده نمود، تا آن زمان که حضرت ختمی مرتبت فرزند ابراهیم خلیل مأمور شد که اعلان کند تا خانه خدا از شرک و آلودگی پاک شود و برائت از مشرکین اعلان گردد. «براءةٌ من اللّه و رسوله الی الّذین عاهدتم من المشرکین فسیحوا فی الارض اربعة اشهر و اعلموا انّکم غیر معجزی اللّه و انّ اللّه مخزی الکافرین؛(65) (این اعلان) بیزاری از سوی خدا و پیامبر او، به کسانی از مشرکان است که با آنها عهد بسته اید! با این حا ل، چهار ماه (مهلت دارید که آزادانه) در زمین سیر کنید و بدانید شما نمی توانید خدا را ناتوان سازید، خداوند خوار کننده کافران است.»
در این آیات با دو تعبیر از مشرکان اعلام برائت شده است «براءة من اللّه» و «انّ اللّه بری ء من المشرکین» مرحوم علّامه طباطبایی می نویسد: این آیات در صدد تشریع محض برائت نیست، بلکه متضمن انشاء حکم و قضاء به برائت از مشرکان است. چرا که خداوند در اینجا پیامبر را نیز شریک در حکم نموده است و اگر تشریع محض بود تنها به خود نسبت می داد، چنان که می فرماید: «ولایشرک فی حکمه احداً»(66) امّا در جایی که حکم به معنای ولایت، سیاست و داوری باشد به پیامبر(ص) نسبت داده می شود. و قضا در اینجا به معنای رفع امان از مشرکانی است که پیشتر با آنها عهد بسته بود.(67)
به عبارت دیگر تشریک پیامبر(ص) در این برنامه برای این است که بیان کند این مسأله تنها یک توصیه و سفارش نیست بلکه سیاست کاربردی و عملی است و باید مجری اصلی حکومت آن را به اجرا، بگذارد و لذا به دنبال آن عمل گردید.
محدثان، مفسّران و مورخان شیعه(68) و سنّی(69) نقل کرده اند که پیامبر(ص) ابتدا ابوبکر را برای ابلاغ پیام برائت مأمور نمود. سپس علی(ع) را در پی فرستاد و به وی دستور داد تا پیام را از وی گرفته و خود اعلام نماید. و سرّ آن این بود که جبرییل(ع) بر پیامبر نازل شد و گفت: این برنامه را خود یا یک کسی که مانند تو می باشد اعلام کند. و علی(ع) طبق آیه مباهله به منزله جان نبیّ است «انفسنا و انفسکم».(70)
حسکانی با نقل چهل روایت می نویسد: پیام رسان برائت علی بن ابی طالب(ع) بوده است. از جمله از انس بن مالک نقل می کند که «انّ رسول اللّه(ص) بعث ببراءة مع ابی بکرٍ الی اهل مکّة، فلمّا بلغ ذاالحلیفة بعث الیه فردّه و قال لایذهب به الّا رجلٌ من اهل بیتی، فبوث علیاً؛(71) به راستی رسول خدا ابوبکر را با (آیات) برائت به سوی اهل مکّه فرستاد سپس هنگامی که به ذوالحلیفه رسید او را برگرداند و فرمود: نباید این (آیات) را ببرد مگر مردی از اهلبیتم پس علی(ع) را فرستاد.»
علاوه بر آیات برائت موادی در بیانیه برائت گنجانده شده بود از جمله:
1ـ لغو پیمان مشرکان.
2ـ عدم حق شرکت در مراسم حج در سال آینده.
3ـ ممنوع بودن ورود مشرکان به خانه خدا.
4ـ ممنوع بودن طواف به صورت عریان.(72)
بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) حج اقامه نشد هرچند مردم به حج می رفتند، تا زمان علی(ع) «در زمان حکومت حضرت علی(ع) حج اقامه شد شاید سر اینکه در زیارت نامه معصومین(ع) همواره «اشهد انّک قد اقمت الصّلاة و آتیت الزکاة» آمده نه بیش از آن، این است که در دست آنان قدرت حکومتی نبوده، تا حج را «اقامه» کنند.
حضرت امام مجتبی(ع) بیش از بیست بار پیاده به مکّه رفت، ولی نگذاشتند او حج را اقامه کند، چه اینکه سایر ائمه معصومین(ع) پیاده یا سواره حج می کردند ولی حج را اقامه نکردند. امّا ابن عباس که شاگرد حضرت علی بن ابی طالب(ع) است به دستور آن حضرت موفق شد که حج را اقامه کند.(73) آنگاه که حضرت علی(ع) عهده دار حکومت شد، نامه ای برای قثم ابن عباس، نماینده رسمی خود در مکّه نوشت «یابن عباس! اقم للنّاس الحجّ و ذکّرهم بایّام اللّه؛ ابن عباس! حج را اقامه و مردم را به ایّام اللّه متذکر کن.»(74)ادامه دارد
پی نوشت ها:
1. فروع کافی، کلینی، تهران، دارالکتب الاسلامیّه، تحقیق علی اکبر غفاری، ج 4، ص 194.
2. من لایحضره الفقیه، صدوق، قم، مؤسسةالنشر الاسلامی، ج 2، ص 306.
3. همان، ج 2، ص 147.
4. تفسیر عیاشی، تحقیق، رسول محلاتی، تهران المکتبة للعلمیّه، 1380 ه.ق، ج 1، ص 186، ح 96.
5. فروع کافی، همان، ج 4، ص 205، روایت 4.
6. اسرار عرفانی حج، محمد تقی فعّالی، نشر مشعر، 1386، اول، ص 212.
7. فروع کافی، ج 4، ص 212.
8. حج در کلام امام خمینی، مؤسسه نشر آثار امام خمینی، 1372، ص 13.
9. ر.ک اسرار عرفانی حج، ص 211 - 212.
10. سوره نحل، آیه 120.
11. سوره انعام، آیه 162 و 163.
12. سوره بقره، آیه 124.
13. همان.
14. سوره بقره، آیه 125.
15. سوره حج، آیه 26.
16. سوره بقره، آیه 127.
17. همان، آیه 131.
18. سوره نساء، آیه 125.
19. سوره هود، آیه 75.
20. سوره انبیاء، آیه 58 - 57.
21. سوره انعام، آیه 78.
22. سوره انبیاء، آیه 6.
23. سوره صافات، آیه 109.
24. همان.
25. سوره مریم، آیه 48.
26. سوره ذاریات، آیه 24.
27. سوره انعام، آیه 75.
28. سوره نحل، آیه 121.
29. سوره مریم، آیه 41.
30. سوره نجم، آیه 37.
31. سوره آل عمران، آیه 67.
32. سوره شعرا، آیه 82 - 78.
33. سوره بقره، آیه 126.
34. سوره نحل، آیه 120.
35. سوره ممتحنه، آیه 4.
36. قصص، آیه 27.
37. ر.ک: بنیان مرصوص امام خمینی)قده( جوادی آملی، نشر اسوه، 1375، ص 262.
38. سوره اعراف، آیه 142.
39. بنیان مرصوص، همان، ص 263.
40. سوره ابراهیم، آیه 5.
41. همان، 37.
42. سوره آل عمران، آیه 97.
43. نورالثقلین حویزی، قم، المطبعة العلمیّه، ج 1، ص 366.
44. سوره بقره، آیه .
45. سوره ممتحنه، آیه 4.
46. سوره بقره، آیه 125.
47. ر.ک اسرار عرفانی حج، همان، ص 329.
48. وسائل الشیعه، حر عاملی، مؤسسه الوفاء، ج 221 10.
49. همان.
50. نهج البلاغه، فیص الاسلام، نامه 67، ص 1063.
51. پیام مقام معظم رهبری، 1370/3/26 به نقل از حج در کلام و پیام امام خمینی )قده( ص 3.
52. بنیان مرصوص، جوادی آملی، ص 272 - 271.
53. سوره نحل، آیه 120.
54. همان، آیه 123.
55. سوره انبیاء، آیه 58 - 57.
56. سوره حج در پیام و کلام امام خمینی، ص 14.
57. سوره بقره، آیه 125.
58. بنیان مرصوص امام خمینی، جوادی آملی، همان، ص 272.
59. سوره حج، آیه 26.
60. درسنامه تفسیر آیات حج، حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج، درالحدیث 1386، ص 259.
61. حج در کلام و پیام امام خمینی )قده( ص 14.
62. پیام مقام معظم رهبری به حجاج، 62/3/0731، http://www.shareh.com.
63. سوره حج، آیه 27.
64. سوره آل عمران، آیه 97.
65. سوره توبه، آیه 1 و 2.
66. سوره کهف، آیه 26.
67. تفسیر المیزان، علّامه طباطبائی، قم، جامعه مدرسین، ج 9، ص 147.
68. تبیان، طوسی، ج 5، ص 169؛ مجمع البیان، طبرسی، ج 3، ص 3.فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج 3، ص 371، کنزالدقائق، مشهدی، ج 5، ص 391؛ برهان بحرانی، ج 2، ص 10169. ر.ک: سنن نسائی، ج 5، ص 374، قندوزی ینابیع المودّة، ص 218؛ الجامع الاحکام، قرطبی، ج 8، ص 67، رشید رضا، تفسیر منار، ج 10، ص 159.
70. سوره آل عمران، آیه 61.
71. شواهد التنزیل، حاکم حسکانی، تحقیق محمودی، وزارت ارشاد اسلامی، 1411، ج 2، ص 305.
72. تفسیر المیزان، علّامه طباطبائی، ج 9، ص 196و تفسیر آیات حج، ص 240.
73. بنیان مرصوص امام خمینی )قدر(، ص 270.
74. نهج البلاغه فیض الاسلام، نامه 67، ص 1067.