به نکات ذیل توجه فرمایید :
الف– این که بگوییم علی (ع) شیعه بوده است، حرف درستی نیست. شیعه یعنی طرفدار و پیرو. علی (ع) خودش محور بود و طرفداران او از سوی پیامبر اکرم (ص) شیعه خوانده شدند. چنان چه فرمود: یا علی تو و شیعیان (پیروان) تو بر حقید. در بهشتید و ...
ب- بر همین اساس، نه تنها در صدر اسلام و زمان ایشان، بلکه حتی تا ۱۵۰ سال بعد از رحلت حضرت رسول اکرم (ص) که ابوحنیفه به عنوان اولین مجتهد در غیر طریق امامیه، اجتهاد کرد و به اصطلاح امروزی رسالهای متفاوت در فقه داد، چیزی به نام مذهب سنی وجود نداشت و سه مذهب دیگر نیز پس از او پدید آمدند.
ج- لذا اختلافات فقط اخلاف سیاسی بود. علی (ع) و پیروانش – سقیفه و طرفدارانشان. مثل امروز که شخصیتهای سیاسی و مذهبی و طرفدارانشان به شکل حزب، گروه، جریان و ...، نمود و ظهور پیدا میکنند و همگی نیز مدعی پیروی خط امام هستند و برخی نیز می گویند: اگر امام در فلان مسئله اصولی این طور فرمود، درست فرمود، اما الان مصلحت چیز دیگری است.
د- منشاء واژهی «اهل سنت» برای این دسته از مسلمانان، برعکس آن چه که امروز در اذهان عمومی تبلیغ میکنند، به «پیروی از سنت حضرت رسول اکرم(ص)» بر نمیگردد، چرا که همه اشخاص یا گروههای اسلامی مدعی پیروی از سنت حضرت رسول اکرم(ص) بوده و هستند و کسی با آن مخالفت (ظاهری) ندارد که سبب گروهبندی شود. بلکه چون بعد از سپری شدن حکومت خلیفه دوم، به حضرت علی (ع) گفتند که اگر بر اساس کتاب خدا، سنت پیامبر(ص) و سنت شیخین حکم کنی، تو را به خلافت انتخاب میکنیم و ایشان نپذیرفتند، دیگرانی که سنت شیخین را پذیرفتند، سنی یا اهل سنت [پیروان سنت شیخین] لقب گرفتند.
ھ- مسئله «خلافت» با «امامت»، دو مقوله متفاوت است. امام از جانب خداوند متعال منصوب میگردد و مردم چه بخواهند و چه نخواهد او امام است. اما خلافت را باید مردم بپذیرند. البته بدین معنا نیست که مردم هر چه را پذیرفتند، همان حق است. بلکه بدین معناست که اگر مردم حکومتی را نخواهند (ولو حکومت حقه الهی)، آن محقق نمیگردد. چنان چه حکومت حضرت مهدی (عج) نیز پس از انتظار و اقبال عمومی مردم به حکومت یک منجی الهی محقق میگردد. منتهی تفاوت نگاه و اعتقاد تشیع و تسنن در این مقوله این است که شیعه معتقد است «حکومت حق امام معصومی است که از ناحیه خدا انتخاب، منصوب و معرفی میگردد».
و - بر همین اساس در صدر اسلام نیز کسی منکر امامت آن حضرت نگردید، بلکه عدهای گفتند که فعلاً ما باید حکومت کنیم، این به مصلحت برای جامعه اسلامی نزدیکتر است.
پس اختلاف، اختلاف مذهبی و فقهی (مثل شیعه و سنی امروز) نبوده، بلکه فقط اختلاف سیاسی بین جریانهای متفاوت در مقوله حکومت بوده است.
مردم آن زمان نیز شیعه و سنی مذهبی نبودند. بلکه طرفداران علی (ع) شیعیان علی و طرفداران دیگران، شیعیان آنها بودند.
درمقوله خلافت و حکومت نیز همه طرفدار حکومت اسلامی بودند. منتهی یک مدتی طرفدار و یا تسلیم حکومت ابوبکر و عمر و عثمان شدند و بعد به در خانه علی (ع) ریخته و از ایشان خواستند که حکومت بر آنان را بپذیرند. و ایشان بالاخره پذیرفتند. لذا حضرت علی (ع) خلیفه مقبول همگان بود که بعد به شیعه و سنی تقسیم شدند. پس در صدر اسلام، چهار نفر خلافت کردند و پذیرش این واقعیت شیعه و سنی ندارد. منتهی فرق در این است که اهل تشیع بر این باورند که سه حکومت قبلی بر حق نبوده است، نه این که هیچ خلافت یا حکومتی نبوده است. اما اهل سنت، خلافت هر چهار خلیفه را بر حق میدانند. و فشارهای سیاسی دستگاههای حاکمه بعدی از امویان و عباسیان گرفته تا بقیه [که نه شیعه بودند و نه سنی]، اجازه ندادند که آنها اصلاً با مقولهای به نام «ولایت و امامت» نیز آشنا شده و در آن تفکر نمایند. لذا همه حق و باطل را با همان «خلافت» میسنجند.
نتیجه: در صدر اسلام گروهی به نام شیعه بود، اما گروهی به نام سنی وجود نداشت – مسئله امامت با خلافت متفاوت است – گروهی طرفدار خلافت اصحاب سقیفه شدند – بعداً نام آنان به طرفداران سنت شیخین معروف شد – در هر حال چهار خلیفه در صدر اسلام حکومت کردند که چهارمین آنها حضرت علی (ع) میباشد.