زمان: 17 بهمن 1357 / 8 ربیع الاول 1399
مکان: تهران، مدرسۀ علوی
موضوع: ابراز تشکر از تلگرافها و نامه های تبریک به مناسبت ورود امام خمینی به ایران
بسمه تعالی
اینجانب از کلیۀ کسانی که پس از بازگشت من به ایران به وسیلۀ تلگراف، نامه و مطبوعات تبریک گفته یا شکرگزاری و اظهار محبت، وفاداری، قدردانی و همبستگی کرده اند، تشکر می کنم و پیروزی همه را در غلبه بر دشمنان اسلام و مسلمین و برقرار ساختن جمهوری اسلامی از خداوند متعال خواستارم.
روح الله الموسوی الخمینی
نامه
مکان: تهران، مدرسۀ علوی
موضوع: اعلام وصول نامه و تلگراف
مخاطب: طاهری اصفهانی، سید جلال الدین
بسمه تعالی
خدمت جناب حجت الاسلام آقای طاهری ـ دامت برکاته
به عرض می رساند، مرقوم محترم که حاکی از صحت مزاج شریف و ابراز محبت نسبت به اینجانب بود واصل گردید. تلگرافی هم که نوشته بودید رسیده که ان شاءالله جداگانه پاسخ داده می شود. مَرجوّ آنکه در مظانّ استجابت دعا فراموشم نفرمایید. از خدای تعالی عظمت اسلام و مسلمین را خواستارم. والسلام علیکم و رحمة الله .
روح الله الموسوی الخمینی
مکان: تهران، مدرسۀ علوی
موضوع: ابراز تشکر
مخاطب: حجج میانه ای، سید سجاد
بسمه تعالی
خدمت ذی شرافت سیدالاعلام و ثقة الاسلام آقای آقا سید سجاد حجج میانه ای ـ دامت افاضاته
مرقوم محترم که نسبت به ورود اینجانب به ایران نوشته بودید واصل، و از ابراز محبتی که نموده بودید تشکر حاصل گردید. از اینکه مورد حمله و هجوم مزدوران واقع شده و مصدوم گردیده اید بسیار متأثر شدم.[آقای حجج میانه ای در جریان حملۀ مزدوران رژیم شاه به تظاهرات مردم میانه بشدت مجروح شد و در بیمارستان بستری گردید. حادثه در زمان نخست وزیری شاپور بختیار اتفاق افتاد] از خدای تعالی شفای کامل آن جناب و قطع دست اجانب را از کشورهای اسلامی بخصوص کشور ایران خواستارم. و امید است از دعای خیر فراموشم ننمایید. والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته.
سخنرانی
مکان: تهران، مدرسۀ علوی
موضوع: نقش انسانهای پاکدامن در باز سازی کشور
حضار: پرسنل نیروی دریایی
[بسم الله الرحمن الرحیم]
غارت دسترنج توده ها
شما تا حالا در خدمت طاغوت بودید. متأسفانه این جمعیتی که باید به ایران خدمت بکنند و یک ایران صحیح برای ما بسازند در خدمت کسی بودند که جدیت برای انهدام این مملکت داشت. ما پنجاه سال بود مبتلا بودیم به حکومت رضاخان و محمدرضاخان، که در این پنجاه سال دوم خیانت خیلی زیادتر شده از آن پنجاه سال اول. در این سی و هشت سال دوم که زمان ایشان بود خیانت زیادتر شد تا آن وقت. این شخص برای ما هیچ چیز نگذاشت. اینها فرار کردند؛ اموال این ملت را برداشتند و رفتند. به من نوشته بودند حالا یا در یک جایی که مجله بود یا در یک جایی که این را برای من فرستادند که یک ویلایی یک خواهر ایشان ـ کدام خواهر است، من آن را هم نمی دانم ـ خریده اند به فلان قدر. این فلان قدر هم یادم نیست؛ اینکه یادم هست این است: شش میلیون دلار خرج گلکاری! می فهمید؟ تصور می توانید بکنید؟ ما می توانیم بفهمیم یعنی چه؟ شش میلیون دلار، سی و هفت میلیون تومان خرج گلکاری این ویلای خانم شده! از مال کی؟ پدر ایشان که آمد کودتا کرد چه چیز داشت؟ مشتی سرباز گرسنه؛ از مال این ملت بود و از مال ماها بود دیگر. این ملت را اینها فقیر کردند و برداشتند. این مال خودش؛ این مال عائلۀ خودش که در [بانک] بود که سه بیلیون دلار بود نمی دانم یا تومان، سه بیلیون و چند صد [هزار] دلار آنها که اتباعشان بودند ـ آن سرلشکرها و آن ارتشبدها و آن کذا و کذا ـ آنها هم برداشتند و رفتند. شماهایی که خدمت می کردید به مملکت، شماها محروم! آنهایی که آن بالا بودند و خیانت می کردند به این مملکت، آن بالاییها خوردند و برداشتند و رفتند.
ایستادگی پابرهنگان در برابر توپ و تانک
از حالا به بعد شما در خدمت ملت باشید. ملت خودتان را خدمت بکنید. این آب و خاک مال شماست. اینجا مال خودتان باید باشد. دست این اجانب باید کوتاه بشود. چقدر امریکا باید از این مملکت ببرد و بخورد یا انگلستان یا سایر جاها؟ ما باید یکوقت هم زنده بشویم، بیدار بشویم، ملتفت بشویم، آزادی را بگیریم. حق را باید گرفت با سرنیزه، با مسلسل باید حق را گرفت از اینها؛ خودشان که نمی دهند. بایستید در مقابل اینها. شما دیدید که این ملت، همین پابرهنه ها، ایستادند در مقابل توپ، تانک، ـ نمی دانم ـ مسلسل؛ ایستادند و پیش بردند کارشان را. این ابرقدرتها همه پشتیبان شاه بودند، و این مردم پابرهنه با مشت ایستادند در مقابل تانک، خون دادند و عقب زدند آنها را که دیگر نتوانست این [شاه] بماند خودش اینجا، آنها هم که رفتند.
سازندگی به دست عناصر پاکدامن
شما از این به بعد یک قدری توجه داشته باشید، رفقایتان را متوجه کنید، همقطارانتان را متوجه کنید. بگویید آقا، ما خیرِ شما را می خواهیم. ما فریاد می کنیم که باید ارتش ما مستقل باشد یعنی نوکر نباشد. این خیر شماست. یا اینکه خیر، ما باید ارتشمان تحت نظر امریکا باشد و بدتر از آن، اسرائیل؟! باید اینها اصلاح بشوند. باید همه تان دست به دست هم بدهید و این کارها را اصلاح بکنید، درست بکنید مملکت را باید بسازید از سر. اینها خراب کردند و رفتند، و حالا باید بسازیم. اینها آن کاری که کردند قبرستانهای ما را خوب آباد کردند! جوانهای ما را همه زیر خاک کردند و رفتند. ما حالا باید بنشینیم و بسازیم و همه دست به هم بدهیم. اینهایی که در ارتشند و پاکدامنند ارتش را بسازند؛ آنهایی که بیرونند، در اداراتند و پاکانند، ادارات را درست کنند. مردم بازار را درست کنند، زراعت را درست کنند. اینها بکلی کشاورزی ما را از بین بردند؛ شما می دانید که ایران یک جایی بود که صادر می کرد، حالا برای همه چیز دستش به دنبالِ یا امریکاست یا جای دیگر. ان شاءالله خدا همه تان را حفظ کند. موفق باشید، مؤید باشید ان شاءالله .
گفتگوی برخی از پرسنل نیروی دریایی با امام
[یکی از حضار: می بخشید، البته می دانیم که خسته هستید، نمی خواهیم مزاحمتان شویم اما راجع به ارتش مطالبی داریم؛ می خواستیم به عرضتان برسانیم که اینکه شما فرمودید در خدمت طاغوت بودید، اگر خداوند قبولمان کند با وجود اینکه بنده به سهم خودم 25 سال توی ارتش بودم و لباس خدمت طاغوتی به تن داشتم، اگر مورد قبول خداوند باشد، خیانت نکرده ام.]
امام: «در خدمت» معنایش این است که در جایی بودید که طاغوت [با آنجا] سر و کار داشت و الاّ البته من می دانم که در جمع ارتش ما مردم محترم هستند، مردم متعهد هستند، مردم صحیح هستند، پاکدامن هستند. ما دلمان به همین ارتش خوش هست که پاکدامنها زیادند. و ان شاءالله اصلاح می شود مملکت ما به واسطۀ همینها. اینکه گفتم همه در خدمت طاغوت بودید، یعنی در یک جایی بودید که طاغوت با شما سر و کار داشت؛ نه اینکه شما هم خدمتگزار بودید. ان شاءالله موفق باشید.
[همان برادر ارتشی خطاب به امام: یک موضوع دیگر اجازه بدهید به عرضتان برسانم و آن اینکه الآن خیلی انتظار تشریف فرمایی شما را به قم دارند و منتظر هستند که شما تشریف ببرید آنجا. و معتقدند که راحت می شوند که آقا می روند قم؛ دیگر از این دردسرها راحت می شوند!]
امام: نه! بگویید که من تا شما را راحت نکنم نمی روم. نه، نه ان شاءالله !
[یکی دیگر از برادران ارتشی: قم را می توانند خیلی زود محاصره اش کنند و خیلی راحت ارتباط را قطع کنند.]
امام: نخیر، این را خاطر جمع باشید. من اهل قم و اهل تهران و اهل جایی [نیستم]! من اهل ایرانم. من در ایران هستم و با همۀ ایرانی ها رفیقم.
[یکی از ارتشیان: خداوند توفیقتان بدهد و طول عمر به شما بدهد که بتوانید ما و این ملت را از شرّ این خونخوارها نجات بدهید.]
امام:محتاجیم به کمک همه.همه کمک کنید.ان شاءالله موفق باشید؛خداحفظتان کند.
سخنرانی
مکان: تهران، مدرسۀ علوی
موضوع: کارنامۀ حکومت پهلوی
حضار: صادرکنندگان خشکبار و دانه های کشاورزی
[بسم الله الرحمن الرحیم]
غارت سرمایه های معنوی و مادی
عرض کنم که شما آقایان شاید بهتر از من مطلع باشید که در این پنجاه سال حکومت سیاه، سلسلۀ پهلوی برای ایران تقریباً باید گفت هیچ نگذاشتند؛ یعنی سرمایه های انسانی را و سرمایه های مادی ما را اینها از بین بردند. دانشگاهها که باید سرمایۀ انسانی برای ما درست کنند، اینها به وضع عقب افتاده ای نگه داشتند و دستور داشتند که نگذارند [در] آنجا یک انسان کامل و خدمتگزار بار بیاید. و سرمایه های مادی مان آنکه زیرزمینی بود، نفت بود دادند به این و آن، و در ازای آن، چیزهایی گرفتند که به درد ما نمی خورَد؛ بلکه پایگاه درست کردند برای امریکا. یعنی نفت ما را دادند، و به اسم اینکه ما اسلحه می خواهیم، می خواهیم که در مقابل همۀ دوَل چه بکنیم... با این اسم اسلحه هایی آوردند که در مملکت ما کارشناسی ندارد نسبت به این اسلحه هاو باید خود آنها باشند. و این برای این بود که اگر شوروی یک ایرادی می کرد که چرا پایگاه درست کردید، اینها بگویند که پایگاه مال خود ایران است و اسلحه هم پول نفت است. لکن واقع مطلب این بود که اسلحه پول نفت نبود بلکه نفت را خوردند و به ازای او برای خودشان کار درست کردند. این یکی از خیانتها بود که در تاریخ باید ثبت بشود.
با جیب پر از ایران گریختند
و وضع اقتصادی مملکت هم شما بهتر می دانید که چطور [است و] به چه زمینه ای رسانده اند. عمده چیزی که در ایران، خاصیتی که در ایران بود کشاورزی بود. کشاورزی ایران غنی بود و محصولاتش زاید بود بر آن مقداری که احتیاج داشت؛ و [ایران] باید صادر کننده باشد و ما امروز وارد کننده هستیم و هرچه داریم باید از غیر، از خارج بیاوریم. مراتع ما را، مراتعی که بسیار مراتع عالی است، به غیر دادند. یکی از مراتعی که کارشناسان گفتند که بهترین مراتعی است در دنیا از حیث تربیت دام، آن را ـ آنطوری که به من نوشته بودند ـ به ملکۀ انگلستان و آن شرکتی که او شریک بوده است واگذار کرده اند. و جنگلها را منع کردند از مردم لکن دادند به غیر و به خارجیها. بالاخره مملکت ما را به یک صورت مفتضحی درآوردند که من کراراً گفتم که مملکت ما را خراب کردند لکن قبرستانهای ما را آباد کردند! جوانهای ما را در قبرستانها بردند، و مخازن ما را به خارج به غارت بردند. حالا هم که فرار کردند، با جیب پر فرار کردند. چه خودش، چه کسانی که مربوط به خودش بود، جیبها را پر کردند و به خارج رفتند. و مملکتی که الآن دست شما افتاده است یک مملکتی است که از همه چیز وارفته است. حالا باید بسازید. یک مملکتی است که «اجنبی زده» باید گفت، «جنگزده»، «زلزله زده»؛ این باید ساخته بشود. نه خیال کنید که یک قشری بتواند؛ نه، یعنی نه حکومت می تواند این کار را بکند نه بازرگان می تواند این کار را بکند، نه کشاورز می تواند. همه باید دست به هم بدهید که جامعۀ ملی انسانی ایران ان شاءالله از زیر بار این اختناق و این گرفتاریها بیرون بیاید. دست به دست هم بدهند و این وظیفۀ ملی را انجام بدهند که مملکت خودشان را از این انهدامی که دارد پیدا می کند نجات بدهند.
حکومت ایده آل اسلامی
از جمله اشخاصی که ـ یعنی اصنافی که ـ در این امر خیلی [نقش] دارند، بازرگانها هستند.اینها هم باید در حد خودشان تشریک مساعی بکنند. ماها موعظه بکنیم و صحبت بکنیم،و اینها، آقایان هم فعالیتهای زیادی. از ماکار دیگری که ساخته نیست. ما باید همان صحبت بکنیم، وآقایان هم فعالیت بکنند. و امیدوارم ان شاءالله که مااگرهیچ پیروزی پیدانکرده بودیم الاّ رفتن این طایفه،این سلسله کافی بود برایمان؛ لکن البته الآن کافی نیست، باید ما دنبال بکنیم تا اینکه این نهضت را به آخر برسانیم و یک حکومت عادل در اینجا باشد. یعنی یک حکومتی باشد که نخواهد جیب خودش را پر بکند، حکومتی باشد که خودش را از ملت بداند و خدمتگزار بداند، نه خودش را آقای ملت بداند. این حکومتهایی که داشتیم [این ]سلاطین همیشه اینطور بودند که اینها عقیده شان این بوده است که همۀ این ملتها عبد ما هستند. این برخلاف سنت انبیا بوده است، برخلاف سنت اولیا بوده است، برخلاف عقل انسانی است، برخلاف حقوق بشر است، برخلاف قوانین دنیاست. و اینها هیچ وقت عمل نمی کردند. باید حالا ان شاءالله حکومتی پیش بیاید که مسئول باشد پیش ملت. مجلسی باشد [که] از خود ملت باشد. ما در پنجاه سال مجلسی که از خودمان باشد نداشتیم. همیشه مجلسی بوده است که دیگران، حالا یا خارجیها برای ما افراد را تعیین می کردند ـ چنانچه محمدرضاخان گفت که لیست می فرستادند ـ یا اینکه نه، اگرآنها هم نمی کردند خود اینها، سرنیزۀ اینها بود که تعیین می کردند. ما سرنوشتمان سرنوشت سرنیزه بود. و ما امیدواریم که سرنوشتمان سرنوشت قرآنی باشد ان شاءالله . خداوند ان شاءالله همۀ شما را موفق کند و همۀ ما را موفق کند به خدمتگزاری.
پشتیبانی از دولت موقت
[یکی از حضار: خیلی متشکریم. عوض همگی استدعا می کنم در تأیید فرمایشاتتان اگر مصلحت باشد، عین همین کمیته هایی که هست یا هرکس دیگری را که حضرتعالی صلاح بدانید یک نفر را تعیین بفرمایید که به امر صادرات این مملکت برسد و ما بتوانیم با او تماس بگیریم و ان شاءالله به حول و قوۀ خداوند صادرات مملکت را تقویت کنیم که به وضع خیلی بدی درآمده در اثر حکومتهای فاسد.]
ان شاءالله امیدواریم که این کار درست بشود. و آقای مهندس بازرگان را من انتخاب کردم برای اینکه دولت تشکیل بدهد؛ یعنی دولت موقت. و ایشان را من می شناسم و مرد صالحی است. و آقایان هم باید پشتیبانی بکنند از او و در روزنامه ها پشتیبانی خودشان را اعلام بکنند. و ایشان ان شاءالله دولتش را تشکیل می دهد. و مجاری امور ان شاءالله امیدواریم به خواست خدا به حال اول برگردد و اینطور مسائل، اینطور مشکلاتان شاءالله حل بشود، البته بتدریج.
[همان شخص: خیلی متشکریم؛ البته انتخاب ایشان ]آقای بازرگان] مورد تأیید همه هست و واقعاً همان طور که اول حضورتان عرض کردم، به طور کامل تبریک می گوییم به همۀ ملت و ما صد درصد پشتیبان ایشان هستیم و هرچه بتوانیم تا سرحد جانمان از این حکومت آتی که انتخاب فرمودید حمایت می کنیم، همان طور که دیشب امر فرمودید، در روزنامه ها و هر وسایل دیگری که بتوانیم در تأیید و پشتیبانی از ایشان کوشا باشیم.]
موفق باشید.
[همان شخص: فقط مطلب این بود که بعضی آقایان در این چند روزی که می خواستیم خدمتتان شرفیاب شویم، چند تا از آقایان به من مراجعه کردند، راجع به این حرف که اگر یکوقتی از حضرت آیت الله یک غیبتی شده، ایشان به خیر ]حلال]بفرمایند.]
من همه را بخشیدم.
سخنرانی
مکان: تهران، مدرسۀ علوی
موضوع: وحدت کلمه، برادری شیعه و سنی ـ جایگاه اقلیتهای مذهبی ـ حمایت از ارتش
حضار: مدرسان و طلاب حوزۀ علمیۀ قم، کارکنان هواپیمایی ملی و شرکت نفت
بسم الله الرحمن الرحیم
کشور امام زمان
من از همۀ طبقات ملت تشکر می کنم. من [از] این اشتراک مساعی که بین دولت ما، بین ملت ما حاصل شده است از ملت تشکر می کنم. موفقیت شما مرهون پیوستگی بعضی به بعض است. من از اینکه روحانیون با دانشگاهی، روحانیون با کارکنان نفت، روحانیون با کارکنان هواپیمایی با هم اینجا آمدند و اتصال خودشان را با هم به همین معنا اعلام کرده اند تشکر می کنم. آقایان روحانیون که در حوزۀ علمیۀ قم و در سایر حوزه های مقدسه، و در مراکز ایران ـ تهران و سایر جاها ـ همه به هم پیوسته اند و در راه اسلام تشریک مساعی می کنند مأجورند. خداوند تعالی همۀ شما را عزت و عظمت عنایت فرماید. خدای تعالی دست اجانب را از مملکت شما کوتاه کند. اینجا مملکت امام عصر ـ سلام الله علیه ـ است؛ باید اجانب در او دست نداشته باشند؛ باید کسانی که پیوند با امام عصر ـ سلام الله علیه ـ ندارند کنار بروند.
رمز پیروزی
ما گرفتاریهای زیاد داشتیم، و گرفتاریهای زیاد هم در راه داریم. تاکنون آنقدر که عمل شده است و پیروزی بحمدالله حاصل شده است، رمز این پیروزی وحدت کلمه است. وحدت کلمۀ ایرانی ها ـ همۀ اقشار ایران ـ موجب شد که ابرقدرتها را به زانو درآورد؛ آن قدرت شیطانی را رَفْض کرد. قدرتهای بزرگ شیطانی که پشت سر اوبوده اند، همه را رَفْض کرد، همه را کنار زد. این رمز وحدت کلمه است. این وحدت کلمه را باید حفظ کنید؛ و با حفظ وحدت کلمه تا آخر ان شاءالله خواهید رفت. باید همۀ آقایان، همۀ اقشار، همۀ کسانی که علاقه مند به اسلام هستند، علاقه مند به مسلمین هستند، علاقه مند به امام زمان ـ سلام الله علیه ـ هستند باید همه در صف واحد به مبارزه ادامه دهند، در صف واحد به نهضت ادامه دهند. این نهضتِ مقدس هست تا آن وقتی که ما به نهایت برسیم؛ به پیروزی نهایی که عبارت از رفتن همۀ قوای شیطانی و جانشین شدن قوای رحمانی در مملکتی که تعلق به امام دارد، تعلق به امام زمان دارد، تعلق به خدا دارد، تعلق به پیغمبر اسلام دارد. همه با هم، هم کلمه باید بشویم تا اینکه رَفض کنیم این قوای شیطانی را؛ این قوای شیطانی که الآن دیگر در حال تزلزل هستند و حشاشه ای بیشتر از آنها باقی نمانده است.
پیامی به ارتش
باز هم گاهی یک صحبتهای غیر صحیح می کنند! اگر اینها به ملت احترام قائل شدند، اگر اینها احترام به آرای ملت می گذارند، آرای ملت این است که الآن در خیابانها فریاد می زند، در تمام شهرستانها فریاد می زند. وحدت ملت و آرای ملت آن است که فردا در تمام شهرهای ایران، در تهران، در سایر شهرهای ایران، همراهی خودشان را با این معنایی که ما عرض کردیم پیوند دادند و همراهی خودشان را اعلام می کنند.[1] آن کسی که قائل است به اینکه ما تابع ملت هستیم، اگر صحیح می گوید باید بپیوندد به ملت. ارتش باید بپیوندد به ملت. ارتش از ملت است، ملت از ارتش است. ما پشتیبانی [از] ارتش را اعلام می کنیم؛ روحانیت پشتیبانی خودشان را از ارتش اعلام می کنند. ارتش هم باید مثل سایر مسلمانها بیایند در صف مسلمین، و ارتش امام زمان ـ سلام الله علیه ـ باشند نه ارتش دشمنان امام زمان. ای ارتش محترم! شما مُسْلم هستید، شما تابع پیغمبر و قرآن هستید، شما تابع پیغمبر اسلام و امام زمان ـ سلام الله علیه ـ هستید، باید شما هم در صفوف مسلمین با هم هم صدا باشید. ما با همۀ مسلمین هم صدا هستیم، ما با همۀ ملت هم صدا هستیم.
اعلام وحدت و همبستگی
ما پیوستگی خودمان را به اقلیتهای مذهبی اعلام می کنیم. ما برادری خودمان را به برادران اهل سنت اعلام می کنیم. دشمنان اسلامند که می خواهند ما را با برادرهای خودمان مختلف کنند. دشمنهای اسلام یا گول خورده هایِ از آنها هستند که در این وقت مخالفت مابین دو دسته را اعلام می کنند. ما اعلام می کنیم وحدت کلمۀ مسلمین را. اگر مسلمین وحدت کلمه داشتند، امکان نداشت اجانب بر آنها تسلط پیدا بکنند. این تفرقه در بین مسلمین است که باعث شده است که اجانب بر ما تسلط پیدا بکنند. این تفرقۀ مسلمین است که از اول با دست اشخاص جاهل تحقق پیدا کرد، و الآن هم ما گرفتار هستیم. واجب است بر همۀ مسلمین که با هم باشند. یک زمان حساسی است؛ مابین حیات و موت مردد هستیم. ما الآن مملکتمان یا باید تا ابد زیر یوغ استعمار و استبداد باشد، یا باید الآن از این یوغ خارج بشود. اگر وحدت کلمه را حفظ نکنید، تا آخر باید مبتلا باشید.
سنی و شیعه برادرند
حضرات آقایان! همۀ ما مسئول هستیم. روحانیون در درجۀ اولِ مسئولیت هستند. روحانیون باید بروند در بلاد و در جاهایی که دوردست است[2] لازم است که بروند در دهات و قصبات و اعلام کنند مسائلی را که ما می گوییم. در جاهای دورافتاده ممکن است که یک اغفالهایی باشد، یک تبلیغات سوئی باشد. اینها در مراکزِ مثل تهران یا سایر بلاد عظیم نمی توانند تبلیغات خلاف بکنند، لکن در قرا و قصبات دورافتاده، یک حرفهای غیرظاهر می زنند، غیر صحیح می زنند؛ مثلاً می گویند که اقلیتهای مذهبی در حکومت اسلام باید از بین بروند! این خلاف اسلام است. اسلام اقلیتهای مذهبی را احترام گذاشته است؛ اسلام اقلیتهای مذهبی را در مملکت ما محترم می شمرد. و همین طور در اسلام بین شیعه و سنی ابداً تفرقه نیست؛ بین شیعه و سنی نباید تفرقه باشد. باید وحدت کلمه را حفظ کنید. ائمۀ اطهار ما سفارش کردند به ما که بپیوندید با هم؛ و با هم اجتماعمان را حفظ کنیم. و کسی که این اجتماع را بخواهد که به هم بزند، یا جاهل است و یا مغرض. و نباید به این حرفها گوش بکنند. برادران سنی ما نباید به یک تبلیغاتی که از طرف دشمنان اسلام می شود ترتیب اثر بدهند. ما با آنها برادر هستیم، آنها با ما برادر هستند. این مملکت مال همۀ ماست، مال همۀ ما. مال اقلیتهای مذهبی، مال مذهبیون ما، مال برادران اهل سنت ما. همۀ ما با هم هستیم.
مسئولیت روشنگری و تبلیغ
و آن چیزی که الآن بر شما آقایان اهل علم و طلاب محترم و فضلای معظم ـ عَظَّمَ الله ُ اَجْرَهم ـ ... هست این است که باید متفرق بشوید در بلاد، و مسائل ما را به بلاد تبلیغ بفرمایید. در بلاد، در آنجاهای دورافتاده این مسائل را تبلیغ بکنید که این اختلافات رفع بشود و این اشتباهات برکنار برود.
من از خدای تبارک و تعالی سلامت همۀ علما را می خواهم. از قراری که گفتند خدمۀ محترم قم[3] هم در اینجا تشریف دارند، من از آنها هم تشکر می کنم. آنها هم از ما هستند، ما هم از آنها هستیم. آنها هم برادران اسلامی ما هستند. آنها هم خدمتگزار به فاطمه، به حضرت فاطمۀ معصومه هستند و بزرگند پیش ما. و من خدمتگزار همۀ شما هستم. خداوند همه را توفیق بدهد.
والسلام علیکم و رحمة الله
سخنرانی
زمان: 17 بهمن 1357 / 8 ربیع الاول 1399
مکان: تهران، مدرسۀ علوی
موضوع: خرابیهای رژیم شاه در ایران ـ مشارکت همگانی در سازندگی
حضار: طبقات مختلف مردم، پزشکان و داروسازان
[بسم الله الرحمن الرحیم]
ویرانی و عقب ماندگی
من از عواطف شما متشکرم. ان شاءالله خداوند شما را سعادتمند کند. من امیدوارم که در این وقت حساسی که مملکت ما گرفتاری عظیم دارد، همۀ آقایان، همۀ اقشار، همۀ اصناف مردم به هم کمک کنند. همه به هم کمک کنند و این مملکتی را که اینها خراب کردند و گذاشتند و رفتند، این مملکت به همت همه ان شاءالله دوباره از نو ساخته بشود. الآن مملکت ما همۀ چیزهایش، همۀ چیزهایش خراب است از همۀ کشور. از این طرفْ دانشگاه را عقب نگه داشتند نگذاشتند که درست تربیت بشود، از هم ریخته است؛ سایر اقشار فرهنگ را [هم] به عقب راندند.
مطبوعات را به وجهی درآوردند که بعضی از آنها ورقهای پخش فحشا بود! و سایر جهاتی که در این مملکت بود از قبیل اقتصاد، از قبیل ارتش، هر چیزی که ما داشتیم، اینها از بین بردند. آن چیزی که مهم است، یکی نیروی انسانی است که به هدر دادند؛ برای اینکه آن چیزهای اعتیادی را، از قبیل تریاک و هروئین، اینها منتشر کردند و اینها را کشاندند به آنجاها. مراکز فحشا درست کردند و جوانهای ما را بردند آنجا.
سینماها را به صورت مبتذل درآوردند و جوانهای ما را بردند آنجا. جوانهای ما را بکلی خراب کردند. و از آن طرفْ اقتصاد ما را خراب کردند؛ زراعت الآن ما نداریم. نفت ما را به هدر دادند، و به عوض آن یک آهنپاره هایی به نفع خود آنها آوردند برای ما!
همه با هم در راه بازسازی
ما باید از سر، یک مملکت را بسازیم. نه دولت [به تنهایی] همچو کاری می تواند بکند نه بعضِ اقشار ملت. باید همه با هم دست به هم بدهند. اگر ان شاءالله همه دست به هم دادند، این مملکت از این آشفتگی خارج می شود. چنانچه دیدید که همه دست به هم دادید و بحمدالله بر قدرتهای دنیا غلبه کردید.
عقب نشینی ابرقدرتها در برابر مشتهای گره کردۀ توده ها
شما بدانید که دنبال سر این مرد،[4] که خودش هم در اینجا دیگر قدرتمند شده بود و ارتشش ، پشت سر این، تمام قدرتهای دنیا واقع شده بودند: شوروی، امریکا ـ منتها بعضیها تصریح می کردند، بعضیها تلویحاً ـ انگلستان، چین، ممالک عربی ـ تمام اینها پشت سر این ایستاده بودند؛ لکن ملت مشتهایش را گره کرد و ایستاد، همه را عقب زد. و یک آدمی که اگر مهلتش داده بودند دعوی فرعونیت و الوهیت هم می کرد، همچو شد که آمد مقابل ملت با کمال ذلت ایستاد و استغفار کرد! و ملت قبول نکرد. گفت خیر نمی شود، باید بروی! حالا هم رفته؛ امریکایی ها هم قبولش نکردند! الآن در رباط[5] است، کجاست، که نشسته دست و پایی می زند لکن همۀ اعصابش از بین رفته؛ یعنی شما خرد کردید اعصابش را، مشت زدید تا اعصابش را خرد کردید. حالا همین مشتها را گره کنید و فرود بیاورید بر مغز اینهایی که این تتمه را می خواهند نگه دارند، و حال آنکه این تتمه دیگر چیزی نیست. باید اینها عاقل باشند. آخر مگر می شود با یک ملت معارضه کرد! یک ملت است، یک آدم و دو آدم که نیست، یک حزب و دو حزب که نیست. یک ملت یک چیزی را می خواهد؛ مگر ممکن است که یک چیزی را که ملت خواست نتواند اخذ کند و نگیرد از اینها. من از خدای تبارک و تعالی سلامت همۀ شما را می خواهم؛ موفق باشید. ان شاءالله .
نامه
مکان: تهران، مدرسۀ علوی
موضوع: ابراز تشکر
مخاطب: محمودی
بسمه تعالی
جناب مستطاب سیدالاعلام و حجت الاسلام آقای محمودی ـ دامت افاضاته
به عرض می رساند، مرقوم محترم آقایان علمای اعلام و اهالی محترم شهرستان ورامین و حومه که در تبریک ورود اینجانب مرقوم داشته بودید واصل گردید. از اظهار محبت آقایان محترم متشکرم. متأسفانه در اثر کثرت مشاغل و گرفتاریهای زیاد نمی توانم تقاضای شما را بپذیرم.[دعوت مردم ورامین از امام خمینی برای تشریف فرمایی معظمٌ له بدان سامان] سلام حقیر را به عموم آقایان محترم ابلاغ نمایید. والسلام علیکم و رحمة الله .
به تاریخ 9 ربیع الاول 99
روح الله الموسوی الخمینی
پی نوشت:
1 ـ پشتیبانی از دولت موقت آقای بازرگان.
2 ـ اصل: هستند.
3 ـ خدام آستانۀ حضرت معصومه س.
4 ـ شاه.
5 ـ پایتخت مراکش.
منبع:
صحیفه امام جلد 6