0

هر چی داشتیم سرنیزه‏‎ ‎‏بود

 
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8838
محل سکونت : اصفهان

هر چی داشتیم سرنیزه‏‎ ‎‏بود


سخنرانی اول

‏‏‏‏زمان: 16 بهمن 1357 / 7 ربیع الاول 1399‏

‏‏مکان: تهران، مدرسۀ علوی ‏

‏‏موضوع: آرمان ملت ایران ـ مخالفت عمومی با سلطنت ـ رژیم تحمیلی‏

‏‏مناسبت: معرفی آقای مهدی بازرگان به عنوان نخست وزیر دولت موقت ‏

‏‏حضار: بیش از چهارصد تن از خبرنگاران داخلی و خارجی ‏

‏‏اعوذ بالله من الشیطان الرجیم ‏

‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏‏ایران آشفته‏

‏‏     آقایان آشفتگی چند سالۀ ملت ما را می دانند. مطلعند که تمام دستگاههای ملی و‏‎ ‎‏دولتی فلج شده است، وضع اقتصادی ما رو به نابودی رفته است، وضع فرهنگ ما خراب‏‎ ‎‏است، دانشگاهها تعطیلند، مدارس علمی ما تعطیل است، بازارها تعطیل است. تمام اینها‏‎ ‎‏مضافاً به خونریزیهایی که تاکنون شده است و آشفتگیهایی که در مملکت ما هست. از‏‎ ‎‏اینها اطلاع دارند. و کسانی که مربوطند به این، دست بردارند از شلوغ کاری، و با تعقل‏‎ ‎‏اشیاء را فکر کنند و کنار بروند.‏‎[1]‎‏ ما همۀ این مسائل را ان شاءالله با پشتیبانی ملت حل‏‎ ‎‏خواهیم کرد. ‏

‏‏در آرزوی ایجاد حکومت عدل علی (ع)‏

‏‏     شما خبرنگارها در این مدتها ملاحظه کردید که ملت ما از مرکز تا هر جا که چشم انداز‏‎ ‎‏باشد، شهرستانهای بزرگ و کوچک، دهکده ها، قرا، قصبات، همه با هم یک فکر و یک‏‎ ‎‏نظر و با ارادۀ مصمم از ما می خواهند که رژیم سلطنتی، که یک رژیم پوسیدۀ غیر عُقَلایی‏‎ ‎‏است، غیر عقلی است، و رژیم سلطنت محمدرضاخان، همۀ مردم گفتند که اینها باید‏‎ ‎‏سراغ کارشان بروند؛ و همۀ مردم یکدل و یک جهت جمهوری اسلامی را می خواهند.‏
‏‎

 

‏ملت ما مُسْلم است، علاقه مند به اسلام است، عدل اسلامی را دیده است؛ تاریخ ما از‏‎ ‎‏حکومتهایی که در صدر اسلام بوده است خبر به ما داده است که وضع حکومتها چه بوده‏‎ ‎‏است، وضع حاکم چه بوده است. حضرت امیرالمؤمنین،‏‎ ‎‏علی ابن ابیطالب، که حاکم بر یک صحنۀ بزرگ ‏‏[‏‏بوده است‏‏]‏‏، یک ممالک بزرگ، از‏‎ ‎‏عربستان سعودی گرفته تا مصر، ایران، عراق و سوریه و سایر جاها را داشته است، همین‏‎ ‎‏قاضی ای که خودش قرار داده برای قضا، وقتی که یک نفر یهودی ‏‏[‏‏علیه‏‏]‏‏ او دعوی کرده‏‎ ‎‏است و ادعا کرده است چیزی را، قاضی ‏‏[‏‏آن حضرت‏‏]‏‏ را خواسته و او هم آمده است در‏‎ ‎‏محضر قاضی و با یهودی در عرض هم نشسته اند، و دادخواهی شده است، و قاضی‏‎ ‎‏حکم برخلاف حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ یعنی حکومت وقت کرده است، و‏‎ ‎‏[‏‏آن حضرت‏‏]‏‏ تسلیم بوده است. یک همچو وضع حکومتی در بشر معلوم نیست تحقق‏‎ ‎‏پیدا کرده باشد. و ما آرزوی یک همچو حکومتی داریم. یک حکومت عادل که نسبت‏‎ ‎‏به افراد رعیت علاقه مند باشد؛ عقیده اش این باشد که باید من نان خشک بخورم که مبادا‏‎ ‎‏یک نفر در مملکت من زندگی اش پست باشد، گرسنگی بخورد. ما می خواهیم یک‏‎ ‎‏همچو حکومت عدلی ایجاد کنیم. ‏

‏‏رژیم غیر قانونی پهلوی‏

‏‏     و چنانکه شما می دانید ـ یعنی خبرنگارها به واسطۀ اطلاعاتی که در ممالک خودشان‏‎ ‎‏هست، و ما هم به واسطۀ اطلاعاتی که در این مملکت داریم و مشاهداتی که داشتیم ـ از‏‎ ‎‏اول که رضاخان کودتا کرد و آمد به تهران،‏‎[2]‎‏ تا آن وقتی که مجلس مؤسسان درست کرد‏‎ ‎‏و وکلایی خودش درست کرد، تمام اینها با سرنیزه بود و ارادۀ ملت هیچ دخالت در این‏‎ ‎‏مسائل نداشت و ملت به هیچ وجه در حساب نمی آمد. و یک همچو جمعیتی که او جمع‏‎ ‎‏کرده بود و با سرنیزه مسئلۀ مؤسسان را تأسیس کرد و آنها رأی دادند، این رأی رأیِ باطل‏‎ ‎‏بوده است؛ این مجلس مجلس ملی نبوده است؛ و چون مجلس ملی نبوده است، رژیم‏
‏‎

‏سلطنتی پهلوی یک رژیم متکی بر سرنیزه بوده است و قانونی نبوده است. وقتی رژیمْ‏‎ ‎‏قانونی نشد، مجالسی که بعدها هم تهیه کردند ملی نبوده است، قانونی نبوده است. تمام‏‎ ‎‏این مسائل به ما می فهماند که الآن نه دولت قانونی است، نه مجلس قانونی است ـ نه این‏‎ ‎‏مجلس و نه آن مجلس.‏‎[3]‎

‏‏معرفی دولت موقت بر اساس ولایت‏

‏‏     ولهذا چون ما مجلس را غیرقانونی می دانیم و دولت را هم غیرقانونی می دانیم و‏‎ ‎‏اوضاع کشور را آشفته می بینیم، برای اینکه خاتمه بدهیم به وضع ‏‏[‏‏آشفتۀ‏‏]‏‏ کشور، ما به‏‎ ‎‏واسطۀ اتکا به این آرای عمومی ـ که شما الآن می بینید و دیدید تاکنون که آرای عمومی با‏‎ ‎‏ماست و ما را به عنوان «وکالت» یا بفرمایید به عنوان «رهبری»، همه قبول دارند ـ از این‏‎ ‎‏جهت ما یک دولتی را معرفی می کنیم، رئیس دولتی را معرفی می کنیم ‏‏[‏‏تا‏‎ ‎‏]‏‏موقتاً دولتی‏‎ ‎‏تشکیل بدهد که هم به این آشفتگیها خاتمه بدهد، و هم یک مسئلۀ مهمی که مجلس‏‎ ‎‏مؤسسان است، انتخابات مجلس مؤسسان را درست کند، و مقدمات آن را درست کند و‏‎ ‎‏مجلس مؤسسان تأسیس بشود. و همین طور انتخابات هم درست بشود و آنها دولت‏‎ ‎‏دائمی را انتخاب بکنند. و مجلس مؤسسان؛ ...جمهوری اسلامی را ‏‏[‏‏به‏‏]‏‏ رفراندم‏‎ ‎‏بگذارد ... با اینکه من اعتقادم این است که دیگر احتیاج به رفراندم نیست و مردم مکرر‏‎ ‎‏به جمهوری اسلامی رأی داده اند؛ لکن برای اینکه بهانه ها تمام بشود و شمارش آرا‏‎ ‎‏بشود، ما باید آزادانه یک همچو کاری بکنیم تا مردم بدانند، تا همۀ عالم بدانند که رأی‏‎ ‎‏آزاد که مردم می دهند به که می دهند و به چه رژیمی می دهند. لهذا ما دولت موقت را‏‎ ‎‏تعیین کردیم. و چون جناب آقای مهندس مهدی بازرگان را سالهای طولانی است از‏‎ ‎‏نزدیک می شناسم و یک مردی است صالح، متدین، عقیده مند به دیانت و امین و ملی و‏‎ ‎‏بدون گرایش به یک شیئی که برخلاف مقررات شرعی است، من ایشان را معرفی می کنم‏‎ ‎‏که ایشان رئیس دولت باشند. و ایشان وزرای خودشان را بعد تعیین خواهند کرد، و به ما‏
‏‎

 

‎‏معرفی می کنند تا اینکه شورای انقلاب ما، که پیشنهادشان این بوده است که ایشان رئیس‏‎ ‎‏دولت باشند، شورای انقلاب وزرای ایشان را هم بررسی بکنند، و ان شاءالله مسائل به‏‎ ‎‏طور سهل و به طور خوبی انجام بگیرد. و من باید یک تنبه دیگری هم بدهم و آن اینکه‏‎ ‎‏من که ایشان را حاکم کردم، یک نفر آدمی هستم که به واسطۀ ولایتی که از طرف شارع‏‎ ‎‏مقدس دارم، ایشان را قرار دادم. ‏

 

‏‏وجوب اطاعت از دولت موقت‏

‏‏     ایشان را که من قرار دادم واجبُ الاِْتِّباع است، ملت باید از او اتّباع کند. یک حکومت‏‎ ‎‏عادی نیست، یک حکومت شرعی است؛ باید از او اتّباع کنند. مخالفت با این حکومت‏‎ ‎‏مخالفت با شرع است، قیام بر علیه شرع است. قیام بر علیه حکومت شرع جزایش در‏‎ ‎‏قانون ما هست، در فقه ما هست؛ و جزای آن بسیار زیاد است. من تنبه می دهم به کسانی‏‎ ‎‏که تخیل این معنی را می کنند که کارشکنی بکنند یا اینکه خدای نخواسته یکوقت قیام بر‏‎ ‎‏ضد این حکومت بکنند، من اعلام می کنم به آنها که جزای آنها بسیار سخت است در فقه‏‎ ‎‏اسلام. قیام بر ضد حکومت خدایی قیام بر ضد خداست؛ قیام بر ضد خدا کفر است. و من‏‎ ‎‏تنبه می دهم به اینها که بر سر عقل بیایند؛ بگذارند مملکت ما از این آشفتگی بیرون برود،‏‎ ‎‏بگذارند خونهای محترم ریخته نشود، بگذارند جوانهای ما دیگر اینقدر خون ندهند،‏‎ ‎‏بگذارند اقتصاد ما صحیح بشود؛ ما بتدریج کارها را اصلاح بکنیم. و از خدای تبارک و‏‎ ‎‏تعالی می خواهم که توفیق بدهد به آقای مهندس بازرگان که این مأموریت را به وجه‏‎ ‎‏احسن انجام بدهد. ‏

‏‏پاسخ به پرسشهای خبرنگاران‏‏ ‏

‏‏[‏‏پس از سخنان امام خمینی و معرفی نخست وزیر دولت موقت، خبرنگاران پرسشهای خود را مطرح‏‎ ‎‏کردند. امام به این پرسشها با اختصار پاسخ دادند. متن سؤال و جوابها به شرح زیر است:‏‏]‏

‏‏سؤال: ‏‏[‏‏حضرت آیت الله فرمودید کسانی که این دولت را نپذیرند مجازات خواهند شد؛ اگر ارتش نپذیرفت‏‎ ‎‏چه پیش بینی می کنید و چه خواهید کرد؟‏‏]‏

‏جواب: ‏‏ارتش چنان عملی را نخواهد کرد. و اگر بکند اولاً از طرف خدا مجازات خواهد شد و‏‎ ‎‏ثانیاً در موقع مقتضی، جزایی را که قانون اسلام تعیین کرده است اجرا می کنیم. و اگر‏‎ ‎‏خدای نکرده چنین کردند اعلام می کنیم. ‏

‏‏ــ ‏‏[‏‏با توجه به تماس نزدیک بازرگان با شما و همچنین با بختیار، تصور می کنید واکنش بختیار و نیز ارتش‏‎ ‎‏چه باشد؟ بختیار چه موضعی خواهد داشت یا دارد، و همچنین ارتش چه موضعی خواهد داشت یا‏‎ ‎‏دارد؟‏‏]‏

‏‏ــ     ‏‏اگر هر دو عاقل باشند و به مملکت علاقه داشته باشند عکس العمل آنها باید مثبت باشد. و‏‎ ‎‏اگر خائن باشند و بخواهند به مملکت خیانت کنند، این امرش با خداست.‏

‏‏ــ     ‏‏[‏‏به نظر شما قانون اساسی 1906‏‎[4]‎‏ آیا مورد قبول است و می تواند چهارچوبی باشد برای دورۀ‏‎ ‎‏انتقالی؟‏‏]‏

‏‏ــ     ‏‏بجز در مواد بسیاری که به زور وارد قانون اساسی شده است، تا زمانی که ملت رأی بر‏‎ ‎‏مخالفت با آن نداده است، به قوۀ خود باقی است. ‏

 

‏‏   ‏‏[‏‏سپس آقای مهندس بازرگان طی سخنانی گفت:‏

 

‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏‏     خدای بزرگ را شکر می کنم که چنین اعتبار و حُسن شهرتی را، که به هیچ وجه اهلیت و لیاقت آن‏‎ ‎‏را نداشتم، به من ارزانی داشته و همین موهبت الهی باعث شده که آیت الله ابراز اعتماد و ارجاع چنین‏‎ ‎‏مأموریتی را به بنده عنایت بفرمایند. و همچنین تشکر از ملت ایران می کنم، که آیت الله مکرر تأکید‏‎ ‎‏فرموده که «به نام ملت، هم صدای ملت و برای ملت» گامها و صداهای خود را برداشته و بلند کرده. ‏

‏‏     این مأموریت یعنی سیاست دولت موقت و تشکیل حکومت در شرایط بسیار دشوار و خطرناک،‏‎ ‎‏عظیمترین شغل و وظیفه و در عین حال بزرگترین افتخاری است که به بنده واگذار شده است. و شاید‏‎ ‎‏حق داشته باشم بگویم که دشوارترین وظیفه و کاری است که در طول تاریخ 72 سالۀ مشروطیت ایران‏‎ ‎‏به نامزدها و مأموران نخست وزیریهای دیگر داده شده باشد. قاعدتاً با توجه به جثۀ نحیف و نواقص و‏‏معایب خودم نمی بایستی قبول این مسئولیت را کرده و زیر بار چنین امری رفته باشم؛ ولی از یک طرف‏‎ ‎‏بنا به ضرورت و وظیفه و مسئولیت طبیعی و انتظاری که داشتند مجبور بودم، ناچار شدم قبول کنم. و‏‎ ‎‏مخصوصاً با تأسی به رویه و سنتی که خود آیت الله در سراسر دوران اداره و رهبری جنبش داشته اید و با‏‎ ‎‏عزم راسخ و ایمان کامل به خدا و اعتماد به موفقیت این راه رهبری فرموده اید، من هم همین راه را‏‎ ‎‏می پیمایم. و این اولین درسی است و اولین دستوری است که از آیت الله گرفته ام. و فرمایش حضرت‏‎ ‎‏علی بن ابیطالب (ع) را به کار بسته ام و می بندم که فرموده اند: «وقتی در برابر امر خطیر و کار مشکلی قرار‏‎ ‎‏گرفتید تردید نکنید، وارد شوید به حول و قوۀ الهی مشکلات و مسائل حل خواهند شد».‏

‏‏     بنابراین عرض می کنم که با امید به خدا و امتنان از آیت الله و انتظار از ملت ایران و ملت جهان، این‏‎ ‎‏مأموریت و خدمت خطیر را قبول و تعهد کردم. برای مخاطرات و زحماتش آماده ام و تا آنجا که مربوط‏‎ ‎‏به بنده باشد کوشش و منتهای کوشش و نهایت جهاد را در راه ملت عزیز ایران خواهم کرد. «وَلا حَوْلَ‏‎ ‎‏وَلا قوّةَ اِلاّ بِالله ِ الْعَلیِّ العَظیم».‏‏]‏

‏‏ــ   ‏‏[‏‏پس از سخنان آقای بازرگان، امام خمینی فرمود:‏‏]‏

‏‏ــ     ‏‏من بعد از تشکر از ملت ایران که در این مدت طولانی رنج و زحمت بردند و با دادن خون‏‎ ‎‏خودشان برای اسلام خدمت کردند، مطلبی هست که می خواهم به عرض ملت برسانم و‏‎ ‎‏آن این است که نظر خودشان را دربارۀ دولت آقای مهندس بازرگان که دولت شرعی و‏‎ ‎‏اسلامی است اعلام کنند؛ هم به وسیلۀ مطبوعات، هم تظاهرات «آرام» در شهرها و در‏‎ ‎‏دهات و هر جا که مسلمان هست، نظر خودشان را راجع به دولت اسلامی آقای مهندس‏‎ ‎‏بازرگان اظهار کنند.‏

‏‏ــ     ‏‏[‏‏درپایان، آقای هاشمی رفسنجانی متن حکم انتصاب آقای بازرگان به نخست وزیری دولت موقت را‏‎ ‎‏که از سوی امام خمینی (در تاریخ 15 بهمن) صادر و تحریر شده بود قرائت کرد‏‎[5]‎‏]‏


 

سخنرانی دوم

 

‏‏مکان: تهران، مدرسۀ علوی‏

‏‏موضوع: وحدت کلمه، رمز پیروزی‏

‏‏حضار: علمای خوزستان و جمعی از مردم‏

‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏‏حفظ وحدت کلمه وظیفۀ همگانی‏

‏‏     من به وسیلۀ حضرات علمای اعلام و حجج اسلام به همۀ اهالی آن طرف، اهواز و‏‎ ‎‏خرمشهر و آبادان و سایر جاها، سلام می فرستم و از همۀ آنها می خواهم که به تَبَع علمای‏‎ ‎‏اعلامشان، در این مسائل ـ در این نهضت شرکت کنند و پافشاری کنند و تأیید کنند از این‏‎ ‎‏کارهایی که در مرکز می شود برای به اتمام رساندن این نهضت. من از همۀ آنها خواهانم‏‎ ‎‏که دست از این نهضت برندارند؛ وحدت کلمه را حفظ کنند. رمز موفقیت شما تا این حد‏‎ ‎‏که یک سلطنت دو هزار و پانصد سالۀ قلدری را شکستید و منهدم کردید، رمز این‏‎ ‎‏پیروزی، وحدت کلمۀ ملت ایران بود؛ یعنی این وحدت کلمه باعث شد که نه شاه با تمام‏‎ ‎‏قوایی که داشت، و نه آنهایی که پشتیبانی از او می کردند مثل قدرت امریکا، مثل‏‎ ‎‏شوروی، چین، انگلستان ـ همۀ اینها پشتیبانی می کردند ـ لکن به واسطۀ همین قدرت‏‎ ‎‏ملت همۀ آنها هم پشتیبانی شان را از او برداشتند؛ خودش هم فرار کرد.‏

‏‏جنایات جبران ناپذیر شاه‏

‏‏و مع الأسف که فرار کرد و نتوانست ملتْ او را گیر بیاورد و کارهایی را که کرده بود‏‎ ‎‏ـ لااقل یک مقداریش را ـ بتواند جبران بکند؛ برای اینکه او اینقدر جنایات کرده است‏‎ ‎‏که هیچ بشر نمی تواند جبران آنها را بکند، جزای آنها را بدهد. او هزاران شخص را‏‎ ‎‏بی خانمان کرده است، هزاران شخص را دربه در کرده است، هزاران جنایات کرده است.‏‎ ‎‏آنقدری که از برای یک آدم است، مقابل یک آدم می شود کشتش، مقابل صدها هزار‏‏آدم که نمی شود. او جزایش باید در آن عالم باشد که ابدی است و عالم جزاست. و‏‎ ‎‏ان شاءالله به جزای خودش خواهد رسید و ما تکلیفمان الآن این است که دنبالۀ این‏‎ ‎‏نهضت را بگیریم و همه با هم در صف واحد، بدون اینکه اصلاً امتیازی در کار باشد الاّ‏‎ ‎‏فی مَقامِ الْهِدایَه، و این راه را طی بکنیم و به آخر برسانیم، که این سعادت این ملت را،‏‎ ‎‏سعادت این ملت که اجرای احکام اسلام و اجرای عدل اسلامی است، بلکه ان شاءالله ‏‎ ‎‏تهیه بکنیم.‏

‏‏والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته‏

‏‎ ‎

‏‎

   

‏‏سخنرانی‏ سوم

سخنرانی در جمع نمایندگان مستعفی مجلس شورای ملی (قراردادهای غیر قانونی)

‏‏مکان: تهران، مدرسۀ علوی ‏

‏‏موضوع: حکومت پهلوی، حکومت سرنیزه ـ قراردادهای غیر قانونی‏

‏‏حضار: نمایندگان مستعفی مجلس شورای ملی ‏

‏‏ [‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏‏]‏

‏‏شاه نصیحت را نشنید‏

‏‏     ‏‏[‏‏شاه را‏‏]‏‏ نصیحت کردیم لکن او غرورش مانع شد از اینکه نصیحت ما را بشنود؛ و امر‏‎ ‎‏منتهی شد به اینکه دارید می بینید. نصیحت ما را نشنید و امرش منتهی شد به اینجا که‏‎ ‎‏می بینید. این الآن رفته است و مملکتی را خراب کرده و رفته؛ یعنی ما مملکتی که یک‏‎ ‎‏جایش یک جهتِ آبادی داشته باشد نداریم. زراعتش را ملاحظه می کنید که بکلی از‏‎ ‎‏بین رفته است، فرهنگش را ملاحظه می کنید که فرهنگِ انگل است، ارتشش را ملاحظه‏‎ ‎‏می کنید که مستشارهای امریکا و اسرائیل اداره اش می کنند؛ هر جایش را که دست‏‎ ‎‏بگذارید همان است. ‏

‏‏مجالس امریکایی یا شاهنشاهی‏

‏‏     ما در طول مدت پنجاه سال یک مجلس قانونی نداشتیم. مجالس ما به ملت مربوط‏‎ ‎‏نبوده، این ملت به حساب نمی آمد. در زمان رضاخان ـ که من یادم است و هرکس همسن‏‎ ‎‏من است، و شماها بیشترتان یادتان نیست ـ که ما مجلس نداشتیم. هر چی داشتیم سرنیزه‏‎ ‎‏بود! در زمان محمدرضاخان هم که همه تان مطلعید که خودش هم گفت لیست را از‏‎ ‎‏سفارتخانه ها می آورند؛ منتها می گفت «می آوردند» یعنی زمان من نمی آورند! یعنی‏‎ ‎‏همین سالی که ایشان می گوید «انقلاب» را درست کرده بود دیگر نمی آورند. لیکن‏‎ ‎‏مطلب اینطور بود که اگر راست می گفت که لیست می آوردند ـ که راست می گفت ـ ما‏‎ ‎‏مجالسمان «مجالس امریکایی» بود و اگر این را دروغ می گفت و لیست نمی آوردند،‏
‏‎

‏مجالسمان «مجالس شاهنشاه» بود! مجلس ملت نبود. بنابراین، ما این اشخاصی که ناشی‏‎ ‎‏شدند، دولتهایی که ناشی شدند از مجلس و از رژیم محمدرضا و رژیم شاهنشاهی، اینها‏‎ ‎‏از جهات زیاد ‏‏[‏‏غیر قانونی اند‏‏]‏‏ مجلس قانونی نیست، شاه قانونی نیست، برای اینکه همه‏‎ ‎‏می دانیم که تحمیل کردند به ما این شاه را. پدرش را انگلیسها تحمیل کردند و من خودم‏‎ ‎‏از رادیو دهلی، که آن وقت دست انگلیسها بود، شنیدم که گفت ما این را آوردیم سرِ کار‏‎ ‎‏گذاشتیم، خیانت کرد ردش کردیم! ایشان ملی نیست و تحمیل کردند به ما متفقین. خود‏‎ ‎‏ایشان در کتابش نوشت که متفقین صلاح دیدند که ما باشیم! منتها بعدش این را مثل اینکه‏‎ ‎‏از کتابها درآوردند. ما نه یک سلطان قانونی داشتیم تا حالا و نه یک مجلس مؤسسان.‏‎ ‎‏زمان رضاشاه هم که مجلس مؤسسانِ سرنیزه ای بود. بنابراین تأسیس سلسلۀ پهلوی‏‎ ‎‏تأسیس سرنیزه ای بود، نه تأسیس با مجلس مؤسسان. و بنابراین مجلس از باب اینکه شاه‏‎ ‎‏غیرقانونی است، و از باب اینکه دولت ناشی از مجلس و شاهِ غیرقانونی است، همۀ اینها‏‎ ‎‏را ما قبول نداریم؛ تمام این اوضاعی که تا حالا شده‏‏[‏‏بر خلاف قانون بوده است‏‏]‏‏.‏

‏‏قراردادهای غیرقانونی، و هشدار به بختیار‏

‏‏ما اگر یک قدری هم جدیت کنیم، تمام قراردادهایی که در این پنجاه سال شده است،‏‎ ‎‏تمام این قراردادها برخلاف قانون بوده؛ یعنی از مجلس که گذشته مجلسِ ملی نبوده‏‎ ‎‏گذشته؛ دولت که پیشنهاد کرده دولتی نبوده است که متکی بر ملت باشد. همه اش سرنیزه‏‎ ‎‏بوده؛ یعنی ما پنجاه سال با سرنیزه زندگی کردیم؛ و دو ـ سه سال است که با سرنیزه و‏‎ ‎‏سرنیزه و خون زندگی کردیم؛ با خون، ما زندگی کردیم. بچه های ما را همه را یا در حبسها‏‎ ‎‏یا در ـ عرض می کنم که ـ تبعیدها، یا کشتند یا زجر کردند یا ‏‏[‏‏سوزاندند‏‏]‏‏. آقا در زندانهای‏‎ ‎‏اینها یک طبقی را می گذاشتند و می خواباندند زندانی را رویش، برق را متصل می کردند‏‎ ‎‏و می سوزاندند آدم را! یک همچو وضعی ما داریم؛ یک همچو وضعی را، این وضعی را‏‎ ‎‏که ما داریم. ‏

‏‏  دولت این آقا،‏‎[شاپور بختیار]‎‏ که ناشی از این مجلس و ناشی از آن شاه و ـ نمی دانم ـ ناشی از‏‎ ‎‏[‏‏سرنیزه‏‏]‏‏ است... این دولت نیست تا اینکه ما بگوییم بیاید استعفا بکند! دولت اصلاً‏‎ ‎‏نیست، استعفا می خواهد چه کند. استعفا مال این است که دولتی ‏‏[‏‏قانونی‏‏]‏‏ باشد. منتها‏‎ ‎‏هرکس که تنبه پیدا کرد، توبه کرد برگشت، توبه اش البته قبول است؛ خدا قبول می کند،‏‎ ‎‏ملت هم قبول می کند. اینهایی که مانده اند سر جای خودشان، در معصیت هستند؛ در‏‎ ‎‏زندگی دارند معصیت می کنند. اینهایی که بیرون آمده اند، از معصیتگاه بیرون آمدند؛ و‏‎ ‎‏خدا هم توبه را قبول می کند. و من از خدا می خواهم که همۀ شما را موفق کند به اینکه از‏‎ ‎‏این به بعد ملی باشید. آقا با ملت باشید و این مرد را نصیحت کنید که با ملت باشد. اگر‏‎ ‎‏می توانید، با ایشان ملاقات کنید که یک بساط در نیاورد؛ نرساند به آنجایی که ما ‏‏[‏‏این‏‎ ‎‏مردم‏‏]‏‏را بگوییم بریزند سرش، از بین ببرندش. ما نمی خواهیم اینطور بشود. ما میل داریم‏‎ ‎‏که مطالب عقلایی باشد. و ما او را از باب اینکه نخست وزیر نمی دانیم، ما نخست وزیر‏‎ ‎‏تعیین کردیم به ولایت شرعی و ولایت...‏

‏‎

  

‏‏سخنرانی‏ چهارم

سخنرانی در جمع روحانیون وپرسنل نظامی (تبعیت از دولت موقت)

‏‏مکان: تهران، مدرسۀ علوی ‏

‏‏موضوع: هشدار به ارتش و دولت غاصب ـ لزوم تبعیت از دولت موقت‏

‏‏حضار:‏‏روحانیون، جمعی ازپرسنل نظامی و یازده تن از نمایندگان مستعفی مجلس شورای ملی ‏

‏‏اعوذ بالله من الشیطان الرجیم‏

‏‏بسم الله الرحمن الرحیم‏

‏‏اندرزی به ارتش و دولت غاصب‏

‏‏     من با اینکه حال ندارم مع ذلک چند جمله را باید عرض بکنم. ما همیشه ‏‏[‏‏خواهانیم‏‏]‏‎ ‎‏که ملت سعادتمند باشد و با آرامش زندگی خودش را بگذراند. و این انقلاباتی که تا حالا‏‎ ‎‏پیش آورده اند، این انقلاباتی که برای ما مصیبت بار آورد و برای آنها نکبت، ما هرگز‏‎ ‎‏میل نداشتیم که بشود؛ لکن بی عقلی کردند و شد. اگر نصیحتهای اولی ما را پذیرفته‏‎ ‎‏بودند، مطلب به اینجاها نمی رسید. حالا هم ما باز نصیحت می کنیم آنهایی را که غاصب‏‎ ‎‏هستند. نصیحت می کنیم دولت غیر قانونی را، نصیحت می کنیم ارتش را، به اینکه اگر‏‎ ‎‏شما مایلید که این مملکت آرام بشود و ثابت باشد، دست بردارید. آن کسی که غیرقانونی‏‎ ‎‏است برود سراغ کارش برود سراغ کسب و کارش! ارتش هم برگردد به دامن ملت؛ ملت‏‎ ‎‏او را می پذیرد. اگر به این نصیحت عمل بکنند، مسائل حل است؛ آرامش در مملکت پیدا‏‎ ‎‏خواهد شد و اوضاع فرهنگی و اقتصادی و سایر چیزها ـ با تدریج البته ـ یک وضع‏‎ ‎‏خاصی، یک وضع صحیحی پیدا می کند.‏

‏‏ویرانی کشور به نام تمدن و ترقی‏

‏‏     گرچه این مرد، که محمدرضا پهلوی اسمش است، این رفت و همۀ اوضاع مملکت را‏‎ ‎‏خراب کرد؛ یک مملکت خرابی برای ما گذاشت. هرجایش را دست بگذارید خرابی‏‎ ‎‏است: اقتصاد از هم ریخته است؛ زراعت ما را بکلی از بین بردند؛ به اسم «اصلاحات‏ ارضی» فاسد کردند کشاورزی ما را، و بازار درست کردند برای اربابهای خودشان. به‏‎ ‎‏اسم «تمدن» و «ترقی» ما را به عقب بردند؛ فرهنگ ما را عقب راندند. تمام اوضاع ایران‏‎ ‎‏را خراب کردند، جز قبرستانها را که آباد شد! یعنی قبرستانهای ما که عددش چند بود،‏‎ ‎‏عدد زیادتر پیدا کرد، آباد شد؛ اما اوضاع مملکتمان همه خراب شد. اینها اگر به نصیحت‏‎ ‎‏روحانیون گوش بدهند و آنچه که صلاح ملت است ما به آنها می گوییم آنها هم انقیاد‏‎ ‎‏کنند، دیگر این اوضاع پیش نمی آید. نه دیگر قبرستانهای ما دوباره آبادتر می شود و نه‏‎ ‎‏مملکت خرابتر؛ نه خون عزیزهای ما می ریزد نه مادرهای جوان مرده به عزا می نشینند.‏‎ ‎‏من نصیحت می کنم این دولت و ارتش را به اینکه شما دست بردارید از این لجاجت.‏‎ ‎‏شما خاضع بشوید به رأی ملت. رأی ملت این است که می بینید. ملت عبارت از مرکز تا‏‎ ‎‏آخر ـ هر جا که اسمش ایران است. شما در یک دهِ بروید و ببینید که دهی دارید که این‏‎ ‎‏صداها در آن نباشد؟ یک شهری پیدا می کنید که فریادشان بلند نباشد که ما استقلال و‏‎ ‎‏آزادی و حکومت اسلامی می خواهیم و ما این رژیم را نمی خواهیم؟ ‏

‏‏دولت شرعی و واجب الاتّباع‏

‏‏     احترام به رأی ملت بگذارید. احترام به آرای علمای اسلام بگذارید. احترام به آرای‏‎ ‎‏اقشار مختلفۀ ملت بگذارید. زیادتر از این مردم را به خاک و خون نکشید. ما دولت را‏‎ ‎‏تعیین کردیم؛ هم به حَسَب قانون ما حق داریم و هم به حسب شرع حق داریم. ما به حَسَب‏‎ ‎‏ولایت شرعی که داریم و به حسب آرای ملت که ما را قبول کرده است، آقای مهندس‏‎ ‎‏بازرگان را مأمور کردیم که دولت تشکیل بدهد، دولت موقت؛ برای اینکه آرای ملت را‏‎ ‎‏با رفراندم راجع به رژیم استفسار کند؛ ولو اینکه من احتیاج به این نمی دیدم برای اینکه‏‎ ‎‏آرای ملت این همه گفته شده است و فریاد کرده اند؛ اینقدر فریاد اینکه ما حکومت‏‎ ‎‏اسلامی می خواهیم و ما رژیم شاهنشاهی را نمی خواهیم. دیگر احتیاج نیست لکن برای‏‎ ‎‏اینکه بهانه ها تمام بشود و ثابت بشود به اینکه مطلب اینطور است؛ ملت ایران مُسلم است،‏‎ ‎‏ملت ایران یک رژیمی که برخلاف اسلام است نمی خواهد، ملت اسلام حکم اسلام را‏ می خواهد، حکومت اسلامی را می خواهد، حکومت عدل را می خواهد. برای اثبات‏‎ ‎‏این، ایشان را مأمور کردیم به اینکه رفراندم بکند و مقدماتش را فراهم کند که آرای‏‎ ‎‏عمومی را ـ عرض بکنم ـ ما استفسار کنیم. و مردم هم حالا من عرض می کنم به آنها که‏‎ ‎‏مردم هم اگر نظری راجع به این حکومت دارند اعلام کنند. فردا مردم همه جا در ایران،‏‎ ‎‏در همۀ شهرهای ایران، در تهران، در همۀ محلات تهران، نظر خودشان را راجع به این‏‎ ‎‏دولتی که ما... تعیین کردیم، اعلام کنند. تظاهرات کنند نظر خودشان را بگویند. یا‏‎ ‎‏نظرشان این است که ما دولت اسلامی نمی خواهیم، خوب داد کنند که نمی خواهیم؛ یا‏‎ ‎‏نظرشان این است که این دولتی که تعیین شده است و به ولایت شرعی تعیین شده است و‏‎ ‎‏یک حکومت شرعی است، نه فقط حکومت قانونی باشد، یعنی حکومت شرعی‏‎ ‎‏لازم الاتّباع، همه کس واجب است بر او که از این حکومت اتّباع کند. نظیر اینکه مالک‏‎ ‎‏اشتر را که حضرت امیر ـ سلام الله علیه ـ می فرستاد یک جایی و منصوبش می کرد، حاکم‏‎ ‎‏واجب الاتّباع بود یعنی حاکم الهی بود، حاکم شرعی بود. ما هم ایشان را حکومت شرعیه‏‎ ‎‏دادیم و حکومت قانونی هم که هست، بنابراین واجب الاتّباع است. ‏

‏‏     قیام برخلاف حکومت اسلامی قیام برخلاف حق است و مجازات دارد. اما مخالفت‏‎ ‎‏با این رژیم یا هر رژیمی، مخالفتش معصیت الهی است لکن مجازات به آن معنا که یک‏‎ ‎‏جزای عُرفی هم داشته باشد ندارد، به خلاف قیام بر ضد حکومت. قیام بر ضد حکومت‏‎ ‎‏جزای عرفی دارد در شرع ما، و خیلی هم سخت است آن جزا. از این جهت ما سفارش‏‎ ‎‏می کنیم به حکومتها، به حکومتهای جائر، به استاندارهای همه جا، به ژاندارمریهای همه‏‎ ‎‏جا، به ارتش، هر جا که هست، به اجزای ادارات، به نخست وزیری، به کذا، به همۀ اینها ما‏‎ ‎‏اعلام می کنیم که آقای مهندس بازرگان حکومت شرعیه دارد از قِبَل من؛ و بر همه واجب‏‎ ‎‏است که اطاعتش را بکنند. و شما آقایان هم که از اهل علم و از علما هستید مردم را ارشاد‏‎ ‎‏کنید. و اگر بناست که به جاهای دیگر هم بروید، بروید به همه جا و مردم را ارشاد کنید و‏‎ ‎‏به آنها بفهمانید که مسئله مسئلۀ حکومت عدل است، مسئله مسئلۀ حکومت اسلامی‏‎ ‎‏است. و ما امیدواریم که بعد اختیار به دست خود شما بیفتد و مجلس را خود شما تعیین‏ ‏کنید. ما پنجاه سال است که مجلسمان مجلس شاهنشاهی بوده، نه مجلس ملی بوده، و‏‎ ‎‏حالا ما می خواهیم مجلس ملی درست کنیم؛ اختیار دست خود مردم، وکلا را خود مردم‏‎ ‎‏تعیین بکنند؛ سرنوشت خودشان به دست خودشان باشد. ان شاءالله خداوند به همۀ شما‏‎ ‎‏سلامت بدهد، به همۀ شما نصرت بدهد، و همه تان ان شاءالله سالم و شریف باشید.‏

‏‎

پی نوشت :
‏‎

   1 ـ اشاره به بختیار و دولتش.
  2  ـ اصل: ایران.
   3 ـ مجلس شورای ملی و مجلس سنا.
   4 ـ قانونی اساسی مشروطه.
5    ـ متن حکم، در سیر تاریخی خود 15 بهمن، قبل از همین سخنرانی درج شده است.

منبع:

جلد ششم صحیفه امام خمینی

 

 
       
یک شنبه 15 بهمن 1396  10:19 AM
تشکرات از این پست
shayesteh2000 taha_h zahra_53 nazaninfatemeh rozgol feridoun3 aliada khaliln amayen omiddeymi1368 rezahossiny
rezahossiny
rezahossiny
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : فروردین 1390 
تعداد پست ها : 1677
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:هر چی داشتیم سرنیزه‏‎ ‎‏بود

وقعا امام درست و منطقی حرف می زدند . که همه افراد جامعه متوجه بشوند         (عامیانه حرف زدن)

دوشنبه 16 بهمن 1396  10:22 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها