شطیطه؛ بانوی فقیری که عاقبت بخیر شد
شخصی است به نام «شطیطه». این نام برای بيداردلان با بصيرت، بسیار آشناست. او زنی پارسا و نیکوسرشت اما فقیر و تنگدست بود. مال و منال قابل توجهی نداشت؛ ولی ویژگی داشت که سبب عاقبت بخیری او شد.
در میان مردمان، عدهای هستند که با جان و دل به امام شان نزدیک اند و امام را با دل و جان یاری میکنند. روح و جسمشان را در اختیار امام میگذارند و همواره مطیع او هستند؛ رفتار و گفتارشان را با رضامندیِ امام زمانشان میسنجند و پا جایِ پایِ وی میگذارند. این اطاعت و همسویی با امام، وظیفة هر مسلمانی است که خواستار سعادت دنیا و آخرت است؛ زیرا میزان و اندازه شناخت از امام زمان، ارتباط مستقیمی با میزان اطاعت از ایشان دارد. به این معنا که هر اندازه دایرۀ معرفتی انسان نسبت به امام زمانش گستردهتر باشد، به همان اندازه میزان تسلیم و تاثیر از امام گسترده خواهد بود. این باور در آموزههای اسلامی بسیار ارزشمند است و اهمیت آن زمانی معلوم میشود که در این باره حدیثی را از رسول خدا صلی الله و علیه وآله بخوانیم: «مَن مات ولم یعرف امام زمانِه، ماتَ میته جاهلیّه» (1) ؛ هر کسى بمیرد در حالى که امام زمان خود را نشناخته باشد، به مرگ جاهلى مرده است.
این حدیث شریف اهمیت شناخت امام زمان و پیروی از ایشان را در قالب هشدار بیان کرده است تا مسلمانان از خواب غفلت بیدار شوند و برای عاقبت به خیر شدن، امام زمانشان را بشناسند و در همه حال از ایشان پیروی کنند.
شطیطۀ بیداردل
یکی از بندگان صالح خدا که دل امام زمانش را شاد کرد و دعای ایشان شامل حالش شد شخصی است به نام «شطیطه». این نام برای بيداردلان با بصيرت، بسیار آشناست. او زنی پارسا و نیکوسرشت اما فقیر و تنگدست بود. مال و منال قابل توجهی نداشت؛ ولی ایمانی محکم و یقینی ژرف داشت که سبب عاقبت به خیری او شد. این بانوی والا مقام، در زمان امام موسی بن جعفر علیه السلام زندگی میکرد و از محبت و لطف امام کاظم علیه السلام بهره مند بود. برای پی بردن به گوشهای از شخصیت ارزشمند شطیطه، حکایتی عبرت آموز را می خوانیم:
ضرورت حق باوری
عدهای از اهالی نیشابور، قصد سفر به مدینه و دیدار با امام کاظم علیه السلام را داشتند. از بین آنان علی بن راشد به نمایندگی از مردم نیشابور، عهده دار شد که سهم امام را تحویل گرفته، آن را به امام کاظم علیه السلام برساند. بنابراین هرکس سهم امام به عهدهاش بود آن را ادا کرد و به علی بن راشد تحویل داد.
در این میان، شطیطه که دارای تمکن مالی نبود، یک قواره پارچه و یک درهم سهم امام را نزد عليبن راشد برد. سهمی که شطیطه بر عهده داشت در مقایسه با سایر اموال بسیار کم و نا چیز بود؛ اما اخلاص و وظيفهشناسيِ شطيطه را به نمايش گذاشت.[1]
علیبن راشد به دليل ناچيز بودن سهم شطيطه، خجلت زده شد و [ظاهرا با اکراه آن را قبول کرد]. شطیطه که این مطلب را دریافت به او گفت: بيان كردن حق و ابراز آن خجالت ندارد؛[2] خجلت زدگي در اين است که بمیرم و دَینی از امام بر گردنم باشد؛ سهم من همین مقدار است و بیشتر از آن وظیفهای ندارم. آن روز گذشت و علی بن راشد به مدینه رسید و امانت شیعیان را به امام کاظم علیه اسللام تقدیم کرد؛ اما از شطیطه یادی نکرد!
در این هنگام امام کاظم علیه السلام علیبن راشد را غافلگیر کرد و نشانيِ پارچه و مقدار پول شطيطه را ذکر كرد و در ادامه از او خواست آن را نيز تحویل دهد! هنگامی که امام کاظم علیه السلام آن را دريافت كرد فرمود: سلام مرا به او برسان و بگو عمرش رو به پايان است و چند روزي بيشتر زنده نخواهد ماند. سپس پارچهاي به علي بن راشد داد و فرمود: اين پارچه را كه كفن خودم هست به علاوۀ چهل درهم به شطيطه برسان، به او بگو من بر تو نماز ميت خواهم خواند.
عليبن راشد پس از مراسم حج به نيشابور بازگشت و هديه و پيغام امام كاظم علیه السلام را به او رساند. شطيطه از دريافت پيام و شنيدن آن خبر، بسيار شادمان شد و مردم نيشابور به حال او غبطه خوردند. از آن پس شطيطه خوشحال بود و خود را براي ملاقات خدا آماده ميكرد. نوزده روز پس از بازگشت علي بن راشد، شطيطه چشم از جهان فروبست و در جوار الهي آرام گرفت. شطيطه با عمل و توجه به آموزههای ديني و جلب رضایت امام زمانش، دين و دنيايش را بيمه كرد و لياقتش را به حدي رساند كه امام معصوم به او سلام کرد و بر پیکر او نماز گزارد[3]. او از خدا خشنود شد و خدا از او؛ زيرا رضاي خدا در گرو رضاي امام زمان است.
این حکایت مختصر و رخدادهای فراوان دیگر که در تاریخ اسلام ثبت شده است گویای این مطلب است که بصیرت دربارۀ امام هر زمان، مرد و زن نمیشناسد و هر مسلمانی باید در پی کسب این فضیلت بزرگ برآید. شایسته است مرد و زن مسلمان، سرگذشت شطيطه و امثال او را مطالعه کرده، عملکرد نجات بخش آنان را در زندگی سرمشق خود قرار دهد و در عمل، خود را به آنان نزدیک کند؛ زيرا آنان سعادتمندان واقعي و ره یافتگانِ به قرب و رحمت ابدیِ خدایند.
روح شان شاد و راهشان پر رهرو باد!
بارگاه ملكوتي او در نيشابور، زيارتگاه خاص و عام است و مردم از بركات معنوي آن بانوي پارسا بهرهمند ميشوند.
پی نوشت:
[1] . منتهی الآمال، ج 2، صص 360 و 361.
[2] . برگرفته از آیه 53 احزاب: «ولی خدا از گفتن حق شرم نمی دارد» .
[3] . حدیث نیکان، ص154.