0

امیرالمومنین نقطه محوری هستی

 
baseirat
baseirat
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1396 
تعداد پست ها : 530

امیرالمومنین نقطه محوری هستی

 نقطه محوری قرآن

برخی از علمای معاصر برای بیان فضائل امیرالمومنین(علیه‌السلام) به این روایت استناد کرده‌اند: «ان كل ما في العالم في القرآن و كل ما في القرآن بأجمعه في فاتحة الكتاب، و كل ما في الفاتحة في البسملة، و كل ما في البسملة في الباء، و أنا النقطة تحت الباء»[1] به این روایت از دو جهت اشکال شده: . نبودن نقطه در خطی کوفی مربوط به زمان حضرت. 2. بی معنا بودن مفهوم حدیث. که هر دو اشکال بی‌اساس و نادرست است؛ زیرا:

1. هرچند حروف در رسم‌الخط  کوفی نقطه نداشته‌اند، ولی علاماتی وجود داشته كه نشانه نقطه امروزی بوده و به عنوان نقطه بوده و این علامات از هر اشتباهی جلوگیری می‌کرد. در اصل نقطه وظیفه تمایز بین حروف را دارد که در رسم‌الخط کوفی این تمایز بین حروف با علائم حل می‌شد.[2]

2. هرچند روایت مذکور در منابع دست اول کتب شیعی نیامده، ولی عده ای از علمای شیعه در ذیل تفسیر سوره حمد آن را ذکر کرده اند. در اینجا به جهت حفظ امانت عین مطالب مفسرین را می آوریم و پیشاپیش به جهت تخصصی و سنگین بودن مفاهیم مطالب از مخاطبین پوزش می‌طلبیم.

 از جمله حضرت امام خمینی رحمه الله در مفهوم والای این حدیث فرمودند: «تمام دایره ی وجود و تجلّیات غیب و شهود که قرآن شریف ترجمان آن است ... و همین معنی جمعاً در بسم الله که اسم اعظم است، موجود است؛ و در (( باء)) که مقام سببیّت می باشد و نقطه، که سرّ سببیّت است، موجود است؛ و علی(علیه‌السلام) سرّ ولایت و سببیّت است، پس اوست نقطه ی تحت الباء ؛ یعنی نقطه ی تحت الباء ، ترجمان سرّ ولایت است ...»[3]

همچنین در يك برداشت عرفانی بیان شده: «اشاره حضرت امير(علیه‌السلام) به نقطه تحت«با»، از آنجاست كه: فاتحة الكتاب شالوده قرآن و بسم الله  شالوده فاتحة الكتاب است و حضرت قرآن ناطق و شالوده هردو است، زیرا انسان كامل قرآن تكويني و ناطق است، لذا اين معناي روایت آن حضرت را می‌توان اين گونه بيان كرد كه: منم آن انسان كامل كه قلب من آينه نقطه وحدت حقيقيه خداوند و مركز قرآن تكويني است. چرا كه آن حضرت نقطه باء در بسم الله الرحمن الرحيم هستند و بسم الله الرحمن الرحيم در بر دارنده كل قرآن است. اما در مورد تحت الباء بودن نقطه بايد گفت كه تحت الباء اشاره به تنزل نقطه (كه در اصطلاحي ديگر از آن تعبير به حقيقت محمديه مي شود) در قوس نزول دارد»[4]

اما اینکه روایت مذکور  در منابع دست اول کتب شیعی نیامده مشکل ساز نیست، زیرا متن يك حديث می‌تواند قرينه‌ای بر صدور آن باشد، حديثی كه مضمون بسيارعالی دارد و بعید است از غيرمعصوم صادر شود، خود قرینه‌ای بر صحت روایت است.

_________________________________
پی‌نوشت
[1]. بروجردى سيد حسين‏، تفسير الصراط المستقيم،موسسه انصاريان‏، قم، 1416 ق‏، ج‏3، ص118. في شرح توحيد الصدوق، للقاضي سعيد القمي، ص 32 .
[2]. رهروان ولایت.
[3].  تفسیر سوره حمد ، امام خمینی، 55 و 56.
[4]. مستنبط، سيد احمد، القطرة، ج 1، ص 177.

شنبه 25 آذر 1396  12:01 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها