0

مردي بزرگ ؛ اما خاموش

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

مردي بزرگ ؛ اما خاموش

89/10/22 - 00:08
شماره:8910211628
نسخه چاپي ارسال به دوستان
در سوگ حاج علي علم‌الهدي (جانشين دفتر فرمانده كل قوا)
مردي بزرگ ؛ اما خاموش

خبرگزاري فارس: چقدر سخت است كه بداني چه بايد بنويسي، اما نداني چگونه آن را بنويسي؛چگونه به مردم بگوييم حاج علي ساده زيست و تا آخرين نفس از انجام تعهدات شانه خالي نكرد و بي نام و نشان خط ولايت را از سال 42 تا آخرين لحظه دنبال كرد.

16دي ماه امسال رفته بودم مزار شهداي هويزه كه از سي امين سال اين حماسه ماندگار دفاع مقدس يا د شود تا در يادها بماند با خود گفتم (اين سي سال چقدر سخت گذشت بربازماندگان اين حماسه ) در سه كنج مزار به شهيد حسين علم الهدي رسيدم و مادرش بي‌بي علم الهدي و برادرش مرحوم حاج كاظم . عرض سلامي كردم و گفتم كه ؛ برادرش حاج علي سخت بيمار است.
هشت ماه قبل كه مرحوم حاج كاظم را آورده بوديم تا در كنار مادرش آرام گيرد. آقا علي جلو آمد و خيلي آرام گفت (اين قبر را گودتر بكنيد) از او علتش را پرسيدند و او گفت ( بزودي من هم به خانواده‌ام خواهم پيوست).
در همين اوضاع و احوال بودم كه يكي از فرزندانش كنارم نشست و گفت : (براي پدرم دعا كنيد، حال و روز خوبي ندارد) و من همچنان به ستاره هاي درخشان خانواده بزرگ آيت‌الله علم الهدي فكر مي‌كردم.
فرداي آن روز اعلام شد سيد علي علم الهدي از جمع ما رفت و به ديار ابدي پيوست. به قلم روي آوردم كه بنويسم . با اين كه به همه روحياتش آشنا بودم. اما نمي توانستم روي كاغذ بياورم. چقدر سخت است كه بداني چه بايد بنويسي ، اما نداني چگونه آن را بنويسي؛انگار در برابر شكوه و جلال شخصيتي وارسته قرار بگيري و زبانت قفل شود. ازميان جمعي كه برا‌ي تسليت به خانه‌اش آمده بودند، چند نفري را يافتم كه سال ها با آقا علي همدم و همراز بودند. چگونه به مردم بگوييم حاج علي ساده زيست و تا آخرين نفس از انجام تعهدات شانه خالي نكرد. بي نام و نشان خط ولايت را از سال 42 تا آخرين لحظه دنبال كرد. يكي از آن بزرگواران كه سردر گمي قلمم را دريافت.
همراه با اشك آرام زمزمه كرد. زمزمه اش آهنگ شد. چه سخت است وقتي مونست از تو جدا شود و بخواهي در فراقش از مظلوميت او بگويي ؛ اين بزرگوار اين چنين گفت: " سالها يارم بود. همراه بود. مردي بزرگ؛ ولي خاموش . امروز كه متوجه شدم آقاعلي رفت ؛ گويي كمرم شكست. او پشت و پناه من بود. در سختي ها اميد من بود . 22 سال است كه در دفتر مقام معظم هبري به عشق همه امورلشكري را دنبال مي كنيم. آقاي علي خيلي زود به اوضاع مسلط شد. نديدم كسي را كه تدابير حضرت آقا در امور نيروهاي مسلح را چون علم الهدي درك كرده باشد. قبل آز آنكه در كار ذوب شود. انديشه و مرام مقام معظم رهبري را با تمام وجود چراغ راه خود قرار داد به گونه اي كه جز اسلام و ولايت هيچ مسئله اي در نظرش جذابيت پيدا نكرد. عشق ورزيدنش به ولايت را در همه وجودش لمس مي‌كردم . دقت‌نظر در امور امانت داري او در قضاوت درست ؛ بي طرفي در رسيدگي به پرونده‌هاي حساس و رعايت جانب عدالت؛ آنچنان در رفتارش ساري و جاري بود كه وجود او در دفتر رهبري به عنوان فردي امين از طرف مقام معظم رهبري قلمداد مي‌شد. تدابيرش در شروع هر كاري يك پارچه اميد بود و در ادامه كار استقامتش مانع شكست و سهل‌انگاري مي‌شد و بدين سان هميشه در انتظار سرانجامي خوب و خداپسند بوديم. حاج علي زماني احساس خرسندي مي‌كرد كه باري از دوش دفتر رهبري بر مي‌داشت. همت و تلاش او با كوله‌باري از تجربه و مطالعه و دقت‌نظر همراه بود. اين مرد فكور همه جوانب امور را از نزديك بررسي مي كرد؛ به گونه اي كه گزارشات ايشان براي حضرت آقا يك حجت به حسا‌ب مي‌آمد . او الگوي نظم و دقت بود.
چهار سال بود كه از بيماري رنج مي‌برد. اما يك بار وسوسه نشد امكاناتي را براي خود درخواست كند. در اين اواخر بعضي از جلسات مهم تصميم گيري لشكري را در كنارش در بستر بيماري برگذار مي كرديم كه از تدابيرش محروم نشويم. انضباط در رفتارش نهادينه شده بود. اوج رضايت او زماني بود كه يكي از خواسته هاي حضرت آقا را به نحو احسن انجام مي‌داد. گره‌گشاي اغلب مقامات لشگري بود و حتي سنگ صبور‌شان مي شد. با اين همه محبوبيتي كه داشت ؛ حتي يك بار درخواستي از او نشنيدند كه جنبه شخصي داشته باشد. با جايگاهي كه حاج علي داشت؛ شيطان خيلي به سراغش رفته بود كه او را نيز از خط ولايت به خط عافيت‌طلبي بياندازد . نديديم كسي را كه حتي يك مورد در رفتار سيد علي لغزش ديده باشد. آيا كسب افتخار " عاقبيت بخيري " در اين زمانه پاداش كمي است؟ به راستي استقامت او ريشه در كجا دارد؟ آنگاه كه به روح بلند مادرش بي‌بي علم الهدي مي رسيم ؛ پي به سرچشمه اي مي بريم كه كانون معرفت الهي است.)
واين گونه بود كه پرونده درخشان يكي از گمنامان انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي بسته شد. حاج سيد علي علم الهدي ثابت كرد كه در زمانه بعد از جنگ نيز مي‌توان زيستني چون شهدا انتخاب كرد . شهيد حسين علم‌الهدي پس از سي سال آغوش خود را باز كرد تا كه برادرش ؛ آن معلم دوره انقلاب خود را دعوت به سفره اولياء الله نمايد. راستي كه دشت هويزه به بركت شهداي حماسه هويزه ؛ رنگ و بوي كربلا گرفته است . آيا اين چنين نيست؟

نصرت‌الله محمودزاده

 
 
چهارشنبه 22 دی 1389  9:31 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها