0

مؤلفه‌هایی از زندگی سیاسی- اجتماعی امام باقر (ع)

 
salamat595
salamat595
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : آبان 1391 
تعداد پست ها : 19536
محل سکونت : مازندران

مؤلفه‌هایی از زندگی سیاسی- اجتماعی امام باقر (ع)

هفتم ماه ذی‌الحجه هر سال، یادآور شهادت پیشوای پنجم شیعیان، امام محمد باقر (ع) است. نوید تشکیل نظام اسلامی و حکومت علوی، مبارزات سیاسی در ضمن حفظ تقیه، و بالأخره جهاد پس از مرگ مؤلفه‌هایی از دوران امامت 19 ساله آن حضرت است که در یکی از آثار مکتوب بسیار باارزش و تحقیقی رهبر معظم انقلاب، به نام «پیشوای صادق» آمده است. به مناسبت سالروز شهادت آن امام همام، قسمتی از آن را نقل می‌کنیم:

 

نوید آینده‌ دلخواهی که چندان دور هم نیست، از جمله شیوه‌های امیدبخش امام باقر (ع) است و ضمنا نمایانگر آن است که آن حضرت موقع خود را در حرکت تدریجی شیعه، در کجا و در چه مرحله‌ای می‌­دانسته است. «با حضرت ابوجعفر بودیم و خانه پر بود. پیرمردی وارد شد، سلام کرد و گفت: ای پسر پیامبر! به خدا سوگند، من شما و دوست‌دارانتان را دوست دارم و به خدا سوگند که این دوستی، از روی طمع به زیورهای زندگی نیست. دشمنِ شما را دشمن می­‌دارم و از او بیگانه و بیزارم و این کینه و خصومت به خاطر خونی نیست که میان ما ریخته شده باشد. به خدا سوگند، من امر و نهی شما را پذیرنده‌ام و انتظار می­‌کشم که زمان پیروزی شما کی فرا خواهد رسید. اکنون آیا برای من امیدی داری؟ فدایت گردم». امام مرد را نزد خود خواند و کنار خود نشانید؛ آن‌گاه گفت: «ای پیرمرد! کسی از پدرم علی بن الحسین عینا همین را پرسید. پدرم به او گفت: اگر در این انتظار بمیری، بر پیامبر و بر علی و حسن و حسین و علی بن الحسین فرود می­‌آیی و دلت خنک و جانت کامیاب و چشمت روشن خواهد شد و همراه گزاره­‌نویسان بزرگوار خداوند در آغوش آسایش و گشایش جای خواهی گرفت و اگر زنده بمانی، در همین جهان روزگاری را خواهی دید که چشم تو روشن شود و در آن روزگار با ما و در کنار ما برترین جایگاه را خواهی پیمود». پیرمرد می­‌رفت و امام به او می‌­نگریست و می­‌گفت: «هر که می­‌خواهد به مردی از اهل بهشت بنگرد، به این مرد بنگرد» (1).

حتی گاهی از این اندازه هم فراتر می‌­رود؛ سال پیروزی را مشخص می­‌کند و آرزوی دیرین شیعی را جامه حقیقت می­‌پوشاند. ابوحمزه ثمالی گوید: از ابی­‌جعفر شنیدم که می­‌گفت: خدا برای این کار (تشکیل حکومت علوی) سال هفتاد را معین کرده بود. چون حسین کشته شد، خدا بر خاکیان خشم گرفت؛ پس آن را تا سال صد و چهل به تأخیر افکند. ما این موعد را برای شما (دوستان نزدیک) گفتیم و شما آن را افشا کردید و پرده استتار این راز را گشودید؛ پس از آن، خدا دیگر وقت و موعدی را نزد ما معین نساخت. و خدا هر چه را بخواهد، محو می­‌کند و هر چه را بخواهد، ثبت می­‌فرماید. ابوحمزه می­‌گوید: این سخن را به ابی­‌عبدالله گفتم، فرمود: آری؛ این چنین بود (2).

بیاناتی از این قبیل، تشکیل نظام اسلامی و حکومت علوی را که در آن محیط اختناق و فشارِ کشنده، همچون رؤیایی دل­‌انگیز، تنها فروغ امیدبخش و حرکت‌­زا را بر دل ستم­‌کشیده شیعه می­‌افکند، به صورت آینده­‌ای محتوم و تخلف‌­ناپذیر در می­‌آورد و بدین­‌گونه بر قدرت و تسلیم آنان در پیمودن فاصله­‌هایی که با آن داشتند، می­‌افزود.

نوزده سال دوران رهبری امام همانند خطی مستقیم و متصل و روشن، با این وضع سپری می­‌شود؛ نوزده سالی که در آن، هم آموزندگی ایدئولوژی هست، هم سازندگی فرد؛ هم تاکتیک مبارزه هست، هم ساماندهی به جمع و ایجاد تشکل؛ هم حفظ و تداوم جهت­‌گیری سیاسی هست، هم تقیه و برافروزندگی امید هر چه بیشتر و راسخ‌­تر. و خلاصه، نوزده سال مبارزه و گذر از روی جِدّ و جهد در سنگلاخی صعب‌العبور. و سرانجام، هنگامی که این عمر کوتاه و پربرکت پایان می­‌گیرد، هنگامی که دشمنان سوگندخورده نهضت علوی با رفتن سلسله­‌جنبان این نهضت می­‌پندارد که نفَسی به راحتی خواهند کشید و فارغ‌­البال از مبارزات تبلیغاتی شیعه، به دردسرها و گرفتاری­‌های بی‌شمار خود در داخل کشور و در مرزها خواهند پرداخت، خاکستر گرم و سوزنده این کانون مشتعل، آخرین برقِ جان­‌شکاف خود را بر بنیان رژیم اموی فرود می­‌آورد. عمری را به افشاگری و تبیین گذرانده بود، پس از مرگ نیز کار خود را دنبال می­‌کند. با زندگی خود، آگاهی داده بود؛ با مرگ خود نیز به این تلاش ادامه می­‌دهد. برای یاران خود و انبوه مردمِ بی­‌خبری که تشنه فهمیدن و اندیشیدن­‌اند، درسی تازه و پیامی تازه می‌­فرستد. این پیام نیز مانند نقشه کلی زندگی او، آرام و عمیق است. دوستان و نیازمندان را بهره می­‌دهد، ولی خواب دشمن را برنمی­‌آشوبد. این، نمونه­‌ای است از تقیه امام باقر و نموداری است از وضع عمومی منش و رفتار وی در آن مرحله زمانی خاص.

کسانی که بعدها تاریخ زندگی امام را ثبت کردند نیز از کنار این اقدام بزرگ که در حدیثی کوتاه گنجانیده شده است، به غفلت یا تغافل گذشته‌­اند. آیا می­‌توان گفت که آن را ندیده‌­اند؟

کوتاه کنیم. صورت قضیه این است که امام به فرزندش جعفر بن محمد دستور می‌­دهد که وی بخشی از دارایی او را (هشتصد درهم) در طول ده سال، صرف عزاداری و گریستن بر او نماید. مکان عزاداری، صحرای منی است و زمان آن، موسم حج (3)؛ همین و بس. موسم حج، میعاد برادران دورافتاده و ناآشناست. هزاران فرد در آن زمان و مکان، امکان جمع بودن و شدن را می­‌آزمایند. این همدلان ناهم­زبان، در آن­‌جا با زبان واحدی خدا را می­‌خوانند و معجزه گرد آمدن ملت­‌ها زیر یک پرچم را مشاهده می­‌کنند. اگر پیامی باشد که می­‌باید به همه جهان اسلام رسانده شود، فرصتی از این مناسب‌­تر نیست. آن‌­گاه عمل حج در چندین روز متوالی انجام می­‌گیرد و در چند نقطه؛ کدام یک از این روزها مناسب‌­تر است و کجا از این مکان­‌ها؟ مکه، شهری است و مردم در یک شهر، هم پراکنده­‌اند و هم سرگرم. به علاوه، همه در آن به عمل­‌های حج مشغولند؛ طواف، سعی، نماز و ... . مشعر توقفگاه شبانه­‌ای است کم‌­فرصت و بی‌­امکان؛ بیش از ایستگاهی به سر راه منی نیست. عرفات توقفگاهی است اگرچه روزانه، ولی کوته­‌مدت: فقط یک روز، با صبحی خسته از حرکات و عصری مهیای عزیمت. از همه مناسب‌­تر منی است: حاجی در بازگشت از سفر عرفات، سه شب آن­جا اُتراق می­‌کند و فرصت برای آشنایی و گفت‌­و­گو و هم­دردی از همه جا بیشتر است. کیست که روزها زحمت رفتن و بازآمدن از مکه را تحمل کند؟ ماندن و سر زدن به هر جمع و محفل و مجمع را زمانی و مکانی مناسب است. همه کس به طور طبیعی گذارش به مجلس عزایی که همه ساله در این سه روز در این بیابان برپاست، می‌­افتد. کم کم مردم آفاق با آن آشنا شده‌­اند. سال­‌هاست که جمعی از مردم مدینه، کانون اسلام و پایگاه صحابه و فقها و محدثان بزرگ در این­‌جا و در این ایام محفلی می­‌سازند. برای چه کسی؟ برای یکی از برجسته‌­ترین چهره­‌های جهان اسلام؛ برای محمد بن علی بن الحسین؛ مرد بزرگی از دودمان پیامبر؛ سرآمد فقها و محدثین؛ استاد همه نام­‌آوران فقه و حدیث. چرا از همه جا به این­‌جا می­‌آیند و از همه جا در این­‌جا می­‌گویند؟ و اصلا چرا می­‌گویند؟ مگر مرگ او طبیعی نبوده است؟ چه کسی او را کشته یا مسموم کرده؟ و چرا؟ مگر او چه می­‌کرده و چه می­‌گفته؟ آیا داعیه­‌ای داشته؟ آیا دعوتی می­‌کرده؟ آیا برای خلیفه خطری بوده؟ و آیا و آیا. ده‌ها استفهام و ابهام و در پی آن، ده­‌ها پرسش و کاوش و آن­‌گاه سیل پاسخ از سوی صاحبان عزا و نیز از سوی مطّلعانی که این­‌جا و آن­‌جا در انبوه متراکم و تاریک جمعیت پراکنده­‌اند؛ کسانی که از مدینه یا کوفه به این­‌جا شتافته­‌اند، و در اصل برای همین آمده­‌اند که به این سؤال­‌ها جواب دهند. آمده­‌اند تا مسائل را در فرصتی بی­‌نظیر برای مردمی که از سراسر جهان اسلام در این­جا جمعند، تبیین کنند؛ و نیز البته تا برادران و موالیان را دیدار کنند، خبری بدهند و فرمانی بگیرند؛ و کوته سخن، دعوت شیعی از هزارها کانال عظیم­‌ترین شبکه تبلیغاتی جهانی آن روزگار. و این است نقشه موفق امام باقر (ع)؛ نقشه جهاد پس از مرگ. و این است آن وجود برکت­‌خیز که زندگی و مرگش برای خدا و در راه خداست. و جَعَلَه مُبارکاً أینما کان و سلامٌ علیه یومَ وُلِدَ و یومَ یَموتُ و یومَ یُبعثُ حیا. (4).


(1). بحارالأنوار، ج46، ص361 و ص362.

(2). الکافی، ج1، ص368.

(3). بحارالأنوار، ج46، ص220.

(4). پیشوای صادق، صص 43- 48.

دوشنبه 27 شهریور 1396  8:53 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها