تناسب وارتباط میان سوره های قرآن
يكي از جلوه هاي تناسب و ارتباط در ساختار قرآن كريم، مناسبتهاي موجود ميان سوره هاي آن است. اين موضوع از سوي بسياري از مفسران و پژوهشگران علوم قرآن بررسي و پي گيري شده و حجمي از تفاسير و كتابهاي علوم قرآن را به خود اختصاص داده است. تفاسيري مانند: مجمع البيان، تفسير كبيرفخر رازي، نظم الدرر في تناسب الآيات و السور، المنار، تفسير مراغي، الاساس في التفسير و شماري ديگر كه از روابط ميان سوره ها سخن گفته اند.
كتابهاي جداگانه اي نيز در اين باره نگاشته شده است؛ همچون البرهان في مناسبة ترتيب سور القرآن از ابوجعفر بن زبير و تناسق الدرر في تناسب السور از جلال الدين سيوطي.
در برابر اين نظر، گروهي ديگر از عالمان و پژوهشگران كه ترتيب سوره ها را به اجتهاد صحابه مي دانند، به انكار اين مناسبتها پرداخته اند و آنها را قلم فرسايي هايي بيهوده و تكلف آميز قلمداد كرده اند؛ از جمله استاد آيت الله معرفت كه اين گونه تناسبها را بي فايده و رنج آور خوانده مي نويسد:
«هيچ تناسب معنوي ميان سوره ها با يكديگر وجود ندارد و هرگز ترتيب موجود بين سوره ها توقيفي نيست، بلكه اين كار به دست صحابه از روي برخي مناسبتها - مثلاً بزرگي و كوچكي سوره ها و از اين قبيل - انجام گرفته است».1
كساني كه در اين زمينه به بحث پرداخته اند، سخن گفتن از تناسب سوره ها را متوقف بر توقيفي بودن ترتيب آنها دانسته اند و اين مسأله طبيعي به نظر مي رسد كه اگر ترتيب سوره ها وحياني نباشد جست وجوي مناسبت ميان آنها بي پايه خواهد بود، و اگر وحياني باشد بايد در اين چينش حكمتي نهفته باشد و به خاطر مناسبتي دو سوره كنار يكديگر قرار گرفته باشند.
از ديدگاه سومي با وجود آن كه اين نظر ترجيح دارد كه ترتيب سوره هاي قرآن در زمان رسول اكرم(ص) شناخته شده بوده و از طريق وحي انجام پذيرفته است، اما اين بدان معني نيست كه حتماً بايد ميان دو سورۀ همجوار مناسبتي وجود داشته باشد، زيرا ممكن است حكمت اين گونه ترتيب در قالب كلي آن نهفته باشد و حكمتهاي ديگري غير از مناسبت دو سوره با يكديگر، دخالت داشته باشد همان گونه كه صبحي صالح مي نويسد:
«ترتيب توقيفي سوره ها لزوماً به اين معني نيست كه ميان هر سوره و سورۀ پس از آن رشته هاي پيوندي نزديك وجود داشته باشد.»2
از سوي ديگر كساني كه تنظيم يافتن سوره ها را پس از دوران پيامبر مي دانند، مي توانند تناسب ميان سوره ها را به صورت قاعده اي كلي و فراگير نفي كنند، اما نمي توانند انكار كنند كه برخي از اين سوره ها جايگاه واقعي آنها مانند ترتيب كنوني، كنار يكديگر بوده است، همانند سوره هاي: بقره و آل عمران، عنكبوت و روم، صافات و ص، زخرف و دخان، جاثيه و احقاف، ضحي و شرح، فيل و قريش و مانند آنها، زيرا شدت تناسب اين سوره ها به گونه اي است كه جز به گزاف نمي توان منكر تناسب آنها شد.
بنابراين بهتر آن است كه در تناسب سوره ها به صورت ميداني پيش رويم و به جاي آن كه به صورتي كلي داوري كنيم، به پيوندهايي كه ميان دو سوره موجود است نظر كنيم و بسنجيم كه آيا به صورت طبيعي و با ذوقي سليم مي توانيم پيوندهاي ياد شده را بپذيريم يا آن كه به نظر ما ارتباطي وجود ندارد.
از اين رو به جاي آن كه با استناد به برخي تناسبهاي سست و تكلف آميز كه برخي استخراج كرده اند به ردّ ارتباط ميان سوره ها بپردازيم و سخن گفتن در اين باره را اتلاف وقت بدانيم، بهتر آن است كه راه مقايسه گري ميان دو سورۀ همجوار و تدبّر در نقطه هاي اشتراك ميان آن دو را باز گذاريم، و چه بسا با اين كار، شناخت بهتر و دقيق تري از سوره هاي قرآن به دست آيد و لطايف ديگري از قرآن كشف گردد همان گونه كه اين نتايج به دست آمده است.
انواع ارتباط ميان سوره ها
با بررسي و تحليل آنچه مفسران و نگارندگان حوزۀ علوم قرآن دربارۀ تناسب ميان سوره ها ياد كرده اند وجوه گوناگوني را در هم پيوندي سوره ها مي توان شماره كرد كه در اينجا مهم ترين آنها را همراه با نمونه هايي در چهار محور خلاصه مي كنيم:
1. ارتباط مضموني ميان سوره هاي همجوار؛
2. ارتباط آغاز هر سوره با فرجام سورۀ پيشين؛
3. همانندي دو سوره در آغاز يا فرجام؛
4. ديدگاه سعيد حوّي در چگونگي ارتباط ميان سوره ها.
1. تناسب مضموني در سوره هاي همجوار
يكي از وجوه تناسب ميان دو سوره، هماهنگي مضموني ميان آن دو است، به گونه اي كه دو سورۀ همجوار در موضوعات و مطالبي كه عنوان مي كنند به شكلي همگوني داشته باشند؛ اين همگوني مي تواند به اين صورت باشد كه سورۀ دوم، ادامه دهنده و تكميل كننده سورۀ پيش از خود باشد و يا مطالب اجمالي آن را تفصيل دهد و يا موضوع مطرح شده در هر دو يكي باشد؛ حتي ممكن است ميان مطالب آن دو، رابطه تقابل وجود داشته باشد و مواردي از اين دست.
پس از گذر از سورۀ فاتحه الكتاب كه دريچۀ ورود به قرآن كريم است و فشردۀ مطالب آن را در بردارد مي بينيم كه ميان دو سورۀ بقره و آل عمران پيوندي نزديك وجود دارد، به گونه اي كه هر دو در بيان پايه هاي اساسي دين مانند توحيد، نبوت و مانند آن هم داستان هستند، و بنابر نقل زركشي سورۀ بقره به منزلۀ اقامۀ دليل بر حكم، و آل عمران به منزلۀ پاسخ از شبهات مخالفان است. در سورۀ بقره به يهود و در آل عمران به مسيحيان بيشتر خطاب شده است، چرا كه انجيل دنباله رو تورات است و رويارويي رسول اكرم(ص) پس از هجرت نخست با يهود و در آخر كار با مسيحيت بود.3
در دو سورۀ بعد كه نساء و مائده باشد باز همين اتحاد و تلازم وجود دارد، اما در بيان احكام و قانون برخوردها و روابط. شرح مناسبت ميان مائده و نساء را از زبان رشيدرضا پي مي گيريم:
«همان گونه كه روشن است قسمت عمدۀ سورۀ مائده در احتجاج با يهود و نصارا و مقداري در ذكر منافقان و مشركان است، و اين همان چيزي است كه در سورۀ نساء تكرار شده بود و در آخرش از آن به تفصيل سخن گفته شد، و اين قوي ترين مناسبت و آشكارترين وجه پيوند ميان دو سوره است؛ گويا آنچه در اين سوره آمده متمم و كامل كنندۀ مطالب گذشته است.
و در هر يك از دو سوره بخشي از احكام عمليه در عبادات و حلال و حرام آمده است؛ از جمله احكام مشترك در اين دو، آيات تيمم و وضو است و همين طور حليت ازدواج با زنهاي پاكدامن و مؤمن، و در سورۀ مائده پاكدامنان اهل كتاب نيز حلال شده اند كه متمّم احكام ازدواج در سورۀ نساء است. از ديگر مشتركات در سفارشهاي كلي فرمان به بپاي داشتن عدالت و گواهي به عدل است بدون ترس از كسي و همين طور سفارش به تقوا.
از نكات لطيف تناسب اين دو سوره آن است كه سورۀ نساء راه تحريم شراب را هموار ساخته و سورۀ مائده آن را به طور كلي حرام كرده است. البته احكامي نيز وجود دارد كه ويژه هر سوره است.»4
از جمله سوره هايي كه رابطه نزديك دارند سوره هال انفال و توبه هستند؛ رشيد رضا مي نويسد:
«تناسب ميان اين دو سوره و سورۀ پيش از آن، از تناسب ساير سوره ها با هم آشكارتر است؛ گويي سورۀ توبه در اصول دين و سنتهاي الهي و نظام تشريع و قانون گذاري متمم سورۀ انفال است. البته بيشترين قانونهاي اين دو سوره دربارۀ احكام جنگ و مسائل مربوط به آن، مانند آمادگي رزمي و عوامل پيروزي در جنگ است.
همچنين در احكام مربوط به حفظ يا نقض معاهدات و پيمانها و دوستي و ولايت در جنگ و غيرجنگ ميان مؤمنان با يكديگر و كافران با يكديگر و نيز در احوال مؤمنان راستين و كفرپيشگان و منافقان بيمار دل، سورۀ توبه كامل كنندۀ سورۀ انفال است.
پس هر آنچه در سورۀ نخست، آغاز به طرح شده است در سورۀ دوم پايان يافته و اگر نبود كه سوره بندي قرآن و اندازه سوره ها متوقف بر نصّ است. آنچه گفتيم مؤيد كساني است كه گفته اند از اين دو سوره يكي است، همچنان كه ترتيب سوره ها از نظر طولاني بودن نيز اين مسأله را تأييد مي كند.»5
در مجمع البيان از امام صادق(ع) نيز روايت شده است كه فرمود: انفال و براءت يكي مي باشند.6
نمونه اي ديگر را از اجزاء پاياني قرآن بر مي گزينيم؛ مراغي چگونگي مناسبت سورۀ نبأ را با سورۀ پيش از آن؛ مرسلات، چنين باز مي گويد:
«سورۀ نبأ شامل اثبات قدرت بر برانگيختن مردگان است كه در سورۀ پيشين ياد شده و كافران آن را تكذيب مي كردند.
2. چه در اين سوره و چه در سورۀ قبلي سرزنش و كوبيدن تكذيب كنندگان وجود دارد؛
در آنجا گفته شد: «ألم نخلقكم من ماء مهين» (مرسلات/20) و اينجا گفته مي شود: «ألم نجعل الأرض مهاداً» (نبأ/6)
3. در هر دو سوره توصيف بهشت و جهنم و نعمتهاي پرهيزكاران و عذابهاي منكران وجود دارد.
4. در اين سوره تفصيل آنچه در سورۀ پيشين از يوم الفصل گفته شد آمده است؛
در آنجا مي گويد: «لأي يوم أجّلت. ليوم الفصل. و ما أدراك ما يوم الفصل» (مرسلات/14 ـ 12) و اينجا مي گويد: «إنّ يوم الفصل كان ميقاتاً» (نبأ/17) تا به آخر سوره.»7
چنان كه ملاحظه شد در نمونه هاي يادشده جهات گوناگوني در تناسبهاي مضموني ميان دو سوره وجود داشت كه از جهات بارز آن تكميل گري سوره دوم نسبت به سورۀ پيشين و تفصيل برخي مطالب مجمل آن بود. سيوطي تفصيل اين اجمال را به صورت قاعده اي فراگير در روابط ميان سوره ها چنين مي نگارد.
«قاعده اي كه قرآن بر آن پايه ريزي شده آن است كه هر سوره تفصيل و شرح و بسط مطالب فشرده و اجمالي سوره پيش از آن است. در نزد من اين مسأله در بيشتر سوره هاي قرآن، خواه طولاني و خواه كوتاه، ثابت شده است.»8
گاه ممكن است اين تناسب به صورت تقابل ميان دو سوره باشد، همان گونه كه در سورۀ «ماعون» چهار صفت ذكر شده كه در سورۀ «كوثر» نقيض آنها آمده است؛ در سورۀ ماعون خداوند منافقان را به چهار صفت توصيف مي كند: بخل، ترك نماز، ريا در نماز و منع از زكات. سپس در سورۀ كوثر كه پس از آن آمده، در مقابل بخل مي گويد: «انّا اعطيناك الكوثر»، و در مقابل ترك نماز مي گويد: «فصلّ» يعني بر آن پايدار باش، و در برابر ريا مي گويد «لربّك» يعني براي رضاي پروردگارت نه كس ديگر، و در برابر ماعون مي گويد: «وانحر» يعني قرباني كن و گوشت آن را صدقه بده. و به اين ترتيب مناسبتي شگرف ميان اين دو سوره برقرار شده است.9
2. ارتباط آغاز سوره با پايان سورۀ پيشين
افزون بر پيوند كلي كه در مضمون دو سوره ممكن است وجود داشته باشد گاه آغاز يك سوره با پايان سورۀ پيشين همانندي دارد و حلقۀ اتصال نزديكي دو سوره را به هم مرتبط مي كند. به گفتۀ ابوزيد اين علاقۀ خاص به پيوند اسلوبي و لغوي نزديك تر است، درحالي كه علاقه هاي ديگر كلي، پيوند در مضمون و محتوا مي باشند.10
زركشي مي نويسد:
«زماني كه به آغاز هر سوره بنگري در مي يابي كه مناسبتي كامل با پايان سورۀ پيشين ازخود دارد. اين مناسبت گاهي نهان و گاه آشكار است.»11
از جمله در بخش پاياني سورۀ فاتحه اين گونه دعا مي شود كه: «اهدنا الصراط المستقيم» و در آغاز سوره بقره آمده است:
«ألم ذلك الكتاب لاريب فيه هدي للمتّقين» گويا در آغاز سوره بقره به اين دعا پاسخ داده مي شود كه آن صراط مستقيمي كه درخواست كرده بوديد همان راهي است كه اين قرآن ترسيم مي كند.
در پايان سورۀ «حج» اين عبارت وجود دارد «وافعلوا الخير لعلّكم تفلحون». اين جمله در سورۀ «مؤمنون» كه پس از آن مي آيد گشوده مي شود و خصلتهاي موجب فلاح و رستگاري بيان مي گردند: «قد أفلح المؤمنون. الذين هم في صلاتهم خاشعون…»
گاه واژه يا موضوعي كه در انتهاي سوره اي آمده است در آغاز سورۀ بعد تكرار مي گردد؛ مثل آن كه سورۀ «طور» به اين آيه ختم شده است كه: «و من الليل فسبّحه و إدبار النجوم» و سورۀ «نجم» با همان واژه آغاز مي گردد: «والنجم إذا هوي».
سورۀ «واقعه» با امر به تسبيح پايان مي يابد: «فسبّح باسم ربّك العظيم» و سورۀ «حديد» نيز با تسبيح آغاز مي گردد: «سبّح لله ما في السموات و الأرض».
سورۀ «جاثيه» با توحيد و ربوبيت خداوند پايان مي يابد و در آنجا مي آيد: «وله الكبرياء في السموات و الأرض و هو العزيز الحكيم» و سورۀ «احقاف» نيز با توحيد و خالقيت خداوند آغاز مي شود. «تنزيل الكتاب من الله العزيز الحكيم».
با استفاده از نصوصي از قرآن كه مي فرمايد: «و قضي بينهم بالحقّ و قيل الحمد للّه ربّ العالمين» (زمر/75) و «فقطع دابرالقوم الذين ظلموا و الحمد لله ربّ العالمين»(انعام/45) ارتباطي كلي ميان داوري و حلّ و فصل امور و حمد خداوند متعال و نيز ميان هلاكت ستمكاران و حمد الهي مي توان يافت كه بر اساس آن، نوعي تناسب در برخي از سوره ها ظهور مي يابد. در پايان سورۀ مائده خداوند در روز قيامت ميان عيسي بن مريم و قومش دربارۀ ادعاي الوهيت وي داوري مي نمايد و سپس سورۀ انعام با «الحمد لله» شروع مي شود.12
سوره فاطر نيز با «الحمدلله» آغاز مي شود كه مناسب با پايان سورۀ قبل آن؛ يعني سوره سبأ است كه مي فرمايد: «وحيل بينهم و بين ما يشتهون كما فعل بأشياعهم من قبل إنّهم في شكّ مريب»(سبأ/54)
از ديگر سوره هايي كه آغاز يكي با پايان ديگري در ارتباط است سوره هاي «فيل» و «قريش» است، به گونه اي كه برخي آن دو را يك سوره به حساب آورده اند، بنابراين وجه تعليلي كه در آغاز سورۀ «قريش» آمده است كه «لايلاف قريش. ايلافهم رحلة الشتاء و الصيف» متعلق به سورۀ «فيل» است؛ يعني نتيجه آنچه خداوند متعال نسبت به اصحاب فيل انجام داد كه «فجعلهم كعصف مأكول»، الفت دادن قريش و تأمين سفرهاي تجاري آنان بود، و به گفتۀ اخفش، اتصال آغاز سورۀ قريش با سوره فيل از باب «فالتقطه آل فرعون ليكون لهم عدوّاً و حزناً» (قصص/8) مي باشد؛ يعني اين لام، لام عاقبت است و متعلق به سورۀ گذشته مي باشد.13 البته تفسير ديگري نيز وجود دارد كه اين لام را متعلق به آيات خود همين سوره مي داند.14
ادامه دارد ........