هفته نامه صدا - نسرین شریف: مهران مدیری مدام همه را غافلگیر می کند؛ گاهی با سریال هایی که می سازد، گاهی با حرف هایی که می زند. یک بار با نشست مطبوعاتی که برای فیلمش برگزار می کند و زمانی با ژست هایی که مقابل دوربین می گیرد و سیگاری که روشن می کند ولی برخی کارهایش عجیب تر از بقیه است: وقتی مدیری گفت که می خواهد از سال آینده کتاب زندگینامه اش را در چهار جلد بنویسد کسی نپرسید وقتی او هنوز شروع به نوشتن نکرده چطور می داند که کتابش چند جلدی است.
هیچ کس از او نپرسید سرنوشت «قهوه تلخ» و اعتماد مردم به سازندگان آن چه شد. حتی کسی از کپی بودن برنامه «دورهمی» هم سوال نکرد. انگار جاذبه او همه را تحت تاثیر قرار داده بود. حرف ها خورده شده بود و همه، تریبون مدیری بودند تا حرف ها و ژست هایش را به مردم منتقل کنند.
شاید او را دوست داشتند، به قدری که نخواستند ناراحتش کنند. این یک واقعیت است. با این که در سال های اخیر کیفیت کارهای مدیری افت محسوسی کرده ولی هنوز هم مردم او را دوست دارند. با این همه نمی شود چشم ها را بست و آنچه را که اتفاق می افتد ندید.
آنچه که این روزها مهران مدیری را سر زبان ها انداخته، همان حاشیه هایی است که او (مثلا) سعی می کند از آنها به دور باشد ولی از زبان خودش و با اجرای خودش ادا می شود: می گوید به سیاست علاقه مند نیست و نامه دو خطی می نویسد که «در برنامه دورهمی راجع به هر موضوعی که صحبت می شود، هیچ شخص خاص یا جناح سیاسی یا جریان مشخصی در نظر نیست.» ولی در کلامش، به خصوص در روزهای نزدیک انتخابات، طعنه و متلک سیاسی و موضع گیری دیده می شود. او مشغول چه کاری است؟
نکته های بدیهی
اگر منصف باشیم یادمان می آید که انتقادهای مهران مدیری از مردم، مدیران و دستگاه های مختلف حکومتی تازه نیست. از زمان «پاورچین» تا «در حاشیه» او مدام مشغول طعنه و شوخی با افراد و گروه های مختلف اجتماعی و سیاسی بوده است.
فراموشی، موهبت است ولی گاهی بد نیست یادمان باشد که او برخورد با روزنامه نگارها را در «شب های برره» نقد کرد، پاچه خواری را در «پاورچین» زیر سوال برد و «در حاشیه» اشتباهات پزشکی را مطرح کرد. درباره کیفیت این نقدها حرف نمی زنیم (که جایی شیرین و دلنشین بود و جایی هم شعاری و نخ نما) ولی در بیشتر آثار، او به قدرتِ مسلط پرداخته است، و اصولا مگر طنز چیزی جز قدرت است؟ اما کسی که وارد این وادی می شود حتما حواسش هست که:
اول) وقتی شما مشغول نقد یک جریان یا موضوع هستید، نمی توانید آن را از بستر شکل دهنده اش خارج کنید.
چون با این کار شما زمینه شکل گیری را از بین برده اید و فقط نتیجه را نقد کرده اید؛ مثلا وقتی تحصن نمایندگان مجلس ششم در سریال مدیری نقد شد، مشکل انتقاد از عمل نبود، مسخره کردن رویدادی بود که پشت سرش انواع و اقسام دلیل ها وجود داشت ولی سریال با حذف آنها فقط یک عمل را نقد کرد؛ تکه ای از رویداد را از بسترش خارج و آن را بزرگنمایی کرد.
دوم) چون نمی توانید از بستر یک رویداد و خاطره جمعی مردم خارج شوید پس باید حواستان باشد که نقدتان به چه چیز ارجاع می دهد.
نمی شود بعد از پایان مذاکرات هسته ای رو به مردم گفت «جرأت نقطه مقابل سازشکاری است که ما اسمش را می گذاریم عملکرد جنتلمنانه یا پاس دادن به هم برای بقا. اجرای خیلی چیزها نیاز به جرأت دارد و کسانی که پرونده پاکی دارند جرأت عبور از سازشکاری را دارند. امروز که شرایط کاملا عادی است جواب آن دل و جرأت خارق العاده را با منفعت طلبی و سازشکاری می دهیم. اگر جرأت انجام بعضی کارها را ندارید چرا پست هایی را می گیرید که انجام وظایفش دل و جرأت می خواهد؟» و بعد اشاره کرد که این نقد ارجاع به رویداد سیاسی خاصی نیست و در کُنه مطلب هیچ طعنه ای به دولت زده نمی شود.
سوم) منتقد حتما تخریبگر است اما باید رسانه ای را که در آن کار می کنید بشناسید و حد و مرزش را رعایت کنید. واضح است که نمی توانید در یک رسانه ملی علیه گروهی از ملت موضع بگیرید.
این اشتباهی است که مدیری چند باری کرده است. مثلا یک بار گفته است: «خیلی ها برای این که بتوانند در جایی استخدام شوند، حاضرند به هر چیزی تظاهر کنند. مثلا تظاهر می کنند که فردی بسیار مذهبی هستند. بعد از او می پرسند اسم آن دوتا برادر که هواپیما را اختراع کردند چه بود؟ می گوید خدا لعنت شان کند، طلحه و زبیر...» خب، این یک تصمیم غلط است، یک جمله کاملا اشتباهی که ممکن است تماشاگر را به این فکر بیندازد که نتیجه سهل انگاری نیست و با نیت خاصی گفته شده. چه کسی به این سوءتفاهم ها جواب می دهد؟
چهارم) باید بدانید که در یک رسانه، طرف مقابل نقد چقدر حق دفاع دارد و با ارزیابی آن، کلام و لحنش را تنظیم کنید.
طنز نویس باید حد شوخی اش را بداند، نه فقط چون با قدرت طرف است (که ممکن است حیات خودش را هم به خطر بیندازد) که گاهی موضع قدرت را تغییر می دهد و به دلیل نبود شرایط برابر، او را در جایگاه یک مظلوم قرار می دهد.
مگر مدیری چه گفته است
حاشیه اخیر سر موضع گیری های شفاف مدیری در برنامه «دورهمی» است. او چند بار بی پروا به دولت تاخته است و بعد، گفته که مشغول کار سیاسی نیست. بگذارید آنها را مرور کنیم؛ اولین بار در برنامه ای با موضوع شجاعت بود که بحث به رابطه جرت و سازشکاری کشید و همانطور که در این مطلب شرح دادیم، مدیری گفت: «اگر جرأت انجام بعضی کارها را ندارید پس چرا پست هایی را می گیرد که انجام وظایفش دل و جرأت می خواهد؟»
بعد از پایان برنامه، واکنش های متفاوتی به راه افتاد. برخی استفاده از کلمه «سازشکار» را به همراهی مدیری با منتقدان دولت یازدهم تعبیر کردند و گفتند این مجری، سیاست خارجی این دولت را زیر سوال برده است. به هر حال کنایه او با مدیران وقت بود.
در برنامه ای دیگر درباره دلالی و واسطه گری، مهران مدیری به قاچاق و گمرک پرداخت و گفت «در باز می شود و سلطان هلو هسته جدا می آید با 10 تا بادیگارد. بعد یکی هم توی صف ایستاده می گوید آقا من یک کارتن زیپ برای مصرف شخصی ام وارد کرده ام خبر مرگم و شش ماه است ترخیص نمی شود. بهش می گویند برو آقا اینجا واینستا.»
این تکه از برنامه با واکنش روبرو شد و روابط عمومی گمرک بیانیه ای صادر کرد و گفت که زحمات همکاران گمرک در مرزها ندیده گرفته شده اما دو موردی که بحث انگیز بوده همین اواخر اتفاق افتاده وقتی گفت: «آدم دیدم از بس رونق اقتصادی خوبه، فرش منزلش را هم فروخته است. خلاصه تا رونق اقتصادی خوب است، بفروشید. همه در حال خرید و فروش هستند.» بعد ادامه داد: «اگر همیشه انرژی ها مثل دوران پیش از چهار سال و زمان انتخابات بود، الان آب دریاچه ارومیه بیرون می ریخت، بوی نفت از آنچه الان هست بیشتر توی سفره ها می پیچید و مردم جنوب حداقل چند روز در سال آسمان آبی را می دیدند.»
این اتفاقات وقتی افتاد که به تازگی مدیری مواضع ضدسیاسی گرفته بود. دی ماه سال قبل بود که در برنامه «مثبت یک» مدیری تاکید کرد که: «من نه سیاسی ام و نه علاقه ای به این موضوع دارم و نه تخصصی در این موضوع دارم که بخواهم راجع بهش حرف بزنم... من فیلمسازی و کار هنری ام را می کنم و سیاسیون سیاسی اند و امیدوارم قبل از قضاوت از آدم بپرسند منظورت چی بود و من یا توضیح می دهم یا نه، بعد می توانند با تانک از روی آدم رد بشوند.»
اوایل امسال هم نقل قولی از او منتشر شد که ظاهرا در ویدیو آرت «دچار» ساخته بهاره افشاری گفته شده بود. او اشاره کرده بود که: ««مشکل ما این است که جامعه مان سیاسی و سیاست زده است یعنی از هر حرکت و اثری تلقی سیاسی می شود. همیشه از هر کاری که کردم تعبیر سیاسی شده؛ چه این سمتی چه آن سمتی اما هرگز هدف سیاسی نداشته ام، ممکن است گاهی حرف اجتماعی یا فرهنگی تند زده شده باشد، اما هیچ وقت سیاسی نبوده.
من هیچ وقت جهت مشخص سیاسی نداشتم چون اصلا در فکرم نبود که از کارم منظور سیاسی برسانم. ولی وقتی دیدم این واکنش ها به وجود می آید، از یک جا دیگر مواظب شدم و مواظبت کردم که از کارهایم تعبیر سیاسی نشود. هیچ کاری نمی شود و هر کاری بکنیم تعبیر سیاسی دارد و دیگر از دست مان خارج شده.»
اما این حرف ها با عملکرد او متضاد بوده؛ او مراقب خودش نبوده است و نتیجه اش این همه بحث سر کارهای اوست. روزنامه های دو جناح به این موضوع پرداخته اند و مدیری را به این طرف و آن طرف کشیده اند. البته که این کار، به معنی استقلال او نیست ولی نکته اینجاست که مدیری خودش زمینه شکل گیری این انتقادها را فراهم کرده است.
آیا مدیری سیاسی است؟
مهم نیست که مدیری خارج از برنامه هایش چه می گوید یا چه نیتی دارد، مهم این است که نتیجه عملکردش در ذهن مخاطب نوعی فعالیت سیاسی را متبادر کرده است. او در رسانه ای به نقد دولت می پردازد که از ابتدای کار، مدام در حال حاشیه سازی بوده، بیشتر از مخالفان دولت بهره گرفته و سعی کرده از مشکل اقتصادی مردم بدون توضیح شرایط، به نفع دعواهای سیاسی بهره بگیرد. مردم وقتی حرفی را می شنوند سابقه گوینده را هم پیش چشم شان مجسم می کنند؛ فکر می کنند که این آدم منتقد چهار سال پیش کجا بود، هفت سال پیش چه می کرد و چرا درست نزدیک انتخابات مخالف خوان و دلسوز مردم شده است.
گفتار مهران مدیری در این وضع، وقتی حتی سخنرانی های رئیس جمهور از تلویزیون سانسور می شود، مخاطب را به این نتیجه می رساند که او در صف مخالفان است. البته که او حق دارد مخالف دولت یا منتقد تند و تیز رویکردهای یک گروه سیاسی باشد ولی باید بداند که در چه رسانه ای، در چه زمانی و با چه هدفی حرف می زند.
مشکلاتی که مدیری در این برنامه ها گفته تازه نیست، پس وقتی «الان» آنها را می گوید می تواند همسو با جریان سیاسی تلقی شود. هر چقدر هم که مدیری منتقدانش را «قلم فروش» بداند، باز هم همه به خود او نگاه می کنند، به این که آیا خودش قواعد بازی را رعایت می کند. خودش حواسش هست که موضعی شبیه به مخالفان بد دهنش می گیرد و آیا گوینده هدفی دارد یا نه؟
خریدار نوشته های «قلم فروش» چند هزار نفرند اما خیرداران «تصویرفروش ها» میلیون ها نفر. او باید باهوش تر از این باشد که خودش را مصرف کند و فکر کند که کسی متوجه خام فروشی اش نمی شود.
«دورهمی» در شأن مدیری نیست، ولی وقتی آلوده به سیاست هم می شود وضع بدتر هم می شود. این راه، دررو ندارد و همه چیز شفاف و روشن است. واقعیت این است که این هنر لعنتی بی رحم است و همه چیز را عیان می کند.