ایران ازدیدگاه باستانشناسی (3)
پارتها را آریاییان شعبه شرقی دانستهاند که به قبیله «پرنی» یکی از سه قبیله اتحادیه « داهه»، تعلق داشتند. داهه مجموعهای از قبایل سکایی بود که در استپهای میان دریای خزر و آرال به صورت چادرنشین میزیستند.
گرچه پارتها نزدیک به پنج سده (از 248 پ.م. تا 227م.) در ایران سلطنت کردند. ولی متأسفانه اطلاع دقیقی در باره آنان در دست نیست و آثار پارتی در ایران محدود و انگشت شماراند و بیشتر آنها هم در کاوشهای سالهای اخیر به دست آمدهاند.
بیرون از قلمرو سیاسی امروزی ایران بیشتر از خود ایران آثار و بقایای شهرهای پارتی موجود است و برای نمونه باید از آثار به دست آمده در (مرو ـ نسا) در ترکمنستان امروزی و «حترا»، و « پالمیرا» و « دورا اوروپوس» در سوریه و بینالنهرین شمالی یاد کرد. «نسا» را پایتخت اولیه پارتها ذکر کردهاند که پس از غلبه به ساتراپ سلوکی پارت، توسط «اشک اول» مقر حکمرانی آنان شد.74 امّا وقتی که «تیرداد اول» (248 تا 211 پ.م.)، هیر کانیا و قومس و کنارههای جنوب شرقی دریای خزر را به قلمرو پارت ضمیمه کرد، پایتخت به شهر سلوکی (هکاتم پولیس)، یا شهر صد دروازه نزدیک دامغان منتقل گردید.75
کاوشهای باستانشناسان انگلیسی به سرپرستی « دیوید استروناخ» رد پای این شهر را در «قومس» دامغان پیدا کرد. امّا ابعاد این کاوش در حدی نبود تا ثابت کند شهر صد دروازه (هکاتم پولیس) در همین محل بوده است یا خیر.76
معبد «آناهیتای» کنگاور در هسته مرکزی شهر کنگاور، 90 کیلومتری شرق کرمانشاه بر بالای یک تپه صخرهای واقع شده است. سیفالله کامبخش فرد ـ کاوشگر آن ـ این بنای معظم را معبد ناهید دوره اشکانی دانسته است77 و تنی چند از باستانشناسان نیز اثر یاد شده را به دوره ساسانی متأخر نسبت دادهاند78، و گروهی نیز این مجموعه را معبد «آرتیمس» (الهه شکار) یونانی و عدهای دیگر آن را یک بنای سلوکی میدانند.79
آثار کوه خواجه زابل نیز از دیگر آثار دوره اشکانی ایران بشمار میآید. این مجموعه معظم خشتی را که اول بار باستانشناس انگلیسی «اورل اشتاین» شناسایی و معرفی کرد، یادمانی است منحصر به فرد از قرن اول میلادی، که تلفیقی است ازهنر پارت و ساسانی و بودایی و مانوی شرق ایران. نقاشیهای دیواری مکشوفه از آن اسناد معتبر تاریخ و فرهنگ ایران در دورههای اشکانی وساسانی بشمار میروند.
از دیگر آثار دوره پارت باید از «گورستان پارتی سنگ شیرهمدان»80 و آرامگاههای الیمائی (دوره پارت) مکشوفه در «گلالک» شوشتر81 و آرامگاههای «گِرمی» استان اردبیل82 و طبقه پارتی شوش نام برد.
6. ساسانیان :
توفیق خاندان «ارشک» و به تاج و تخت رسیدن دودمان پارتی بمنزله پیروزی ایرانیان شمالی بر ایرانیان جنوبی و به عبارت دیگر چادرنشینان و صحراگردان بر شهرنشینان بود.83
حاکمیت اشکانیان پنج سده دوام یافت، تا آنکه در زمان حکومت « اردوان پنجم» (213 تا 227م.) یکی از نجیبزادگان پارس به نام « اردشیر اول» ـ پسر پاپک روحانی بزرگ آتشکده « استخر» ـ که پدر و نیاکانش پیشوایان روحانیت پارس بودند، علم مخالفت علیه دولت پارت بلند کرد و سلسلهای را بنیان گذارد که به نام جدّ بزرگ او « ساسان» به سلسله ساسانی شهرت یافت. از آن پس سلطنت به دست سلسلهای از شاهان محلی پارس افتاد که خود را وارث هخامنشیان معرفی میکردند و در صدد احیاء و تجدید حیات فرهنگی ایرانی در برابر فرهنگ یونانیمآب پارتها بودند.
اردشیر در آغاز برادر و تمام رقبای محلی خود را از میان برداشت و پس از ایجاد وحدت در ایالت پارس، اصفهان و کرمان را نیز ضمیمه قلمرو خود کرد. موفقیتهای اردشیر پاپکان، اردوان پنجم را نگران ساخت و با سپاهی از متحدان پارت بر وی تاخت. در سه جنگ متوالی سپاه پارت از اردشیر شکست خورد و با خودکشی اردوان پنجم درشوش سلسله اشکانیان بکلی منقرض گردید. پنج قرن و نیم پس از سقوط هخامنشیان قدرت، دوباره بدست قوم پارس افتاد و اردشیر فرمانروای کشوری شد که از فرات تا مرو و از انطاکیه تا سیستان را در بر میگرفت.
شاپور اول، پس ازاردشیر زمام امور را بدست گرفت و در آغاز کار به شرق توجه کرد و به مملکت «کوشان» لشکر کشید و این سلسله را که «کانیشکا» آن را تأسیس کرده بود از میان برداشت. آنگاه رو بسوی غرب آورد و به رومیان تاخت و سرانجام امپراتور روم « والریانوس» را با هفتاد هزار لژیون رومی اسیر کرد و به ایران آورد و از نیروی آنان در کارهای عمرانی، ساخت عمارات، پلها، سدها و راهها استفاده بهینه کرد.84
چند نقش برجسته در نقش رستم و بیشابور فارس از شاپور به یادگار مانده که پیروزی او را بر امپراتور روم در حالی که شاپور سوار بر اسب و والرین در جلو اسب به حالت تضرّع زانو بر زمین زده، نشان میدهند.
جانشینان شاپور حدود 20 پادشاهاند و در میان آنها دو زن به نامهای «آذرمیدخت» و « پوراندخت» نیز وجود دارند. تا شروع سلطنت خسرو دوم ـ خسرو پرویزـ (590ـ627م.) پادشاهی ساسانی رو به اقتدار داشت امّا پس از این پادشاه ناآرام و لذتجو به دلیل جنگهای مکرر و بیهوده با غیرایرانیان (انیران) خصوصاً روم شرقی (بیزانس) و نیز اتخاذ روشهای نادرست مملکتداری، سلسله ساسانی به ضعف و سستی گرایید. تا آنکه با ظهور اسلام و تعالیم انسانساز دین جدید، مسلمانان که به وجود اسلام قدرت یافته بودند به امپراتوری ایران و روم شرقی تاختند و در جنگهای مکرر که میان سپاهیان یزدگرد سوم (632ـ651م.) آخرین شاه ساسانی و اعراب مسلمان اتفاق افتاد، پایتخت ساسانیان (مداین) به اشغال مسلمانان درآمد و راه برای فتح ایران بدست اعراب هموار شد.
هنر ایران ساسانی از عناصر هنر بیگانه (هلنی و یونانی) چنانکه در عصر اشکانیان معمول بود، بری میگردد و هنر بیشتر رنگ و بوی ایرانی و محلی پیدا میکند. گرچه از عناصر مثبت هنر دیگر ملل و اقوام نیز سود میجوید. وجود انواع اشیاء و ابزار فلزی، شیشهای، سفالی، بافتههای پشمی، کتانی، ابریشمی، تندیسها و گچبریها و دیگر عناصر تریینی معماری همگی از رواج و رونق هنر در دوره ساسانی حکایت دارند.
نقش برجستهها وکتیبههای برجای مانده اسناد مهم تاریخی این دورهاند. وجود انبوه سکههای طلا و نقره در دوره ساسانی دلالت بر شکوفایی و رونق اقتصادی ایران در زمان ساسانیان دارد.
یادمانها و مجموعه بناهای بسیاری از این دوره در داخل و خارج مرزهای سیاسی ایران امروز، بر جای مانده که نشان از رواج و اوج معماری و شهرسازی عصر ساسانی دارند.
بناها، محوطهها و شهرهای مهم دوره ساسانی عبارتند از:
1. ویرانههای شهر تیسفون (مداین) و طاق کسری (ایوان مداین) : اردشیر اول به دلایل سیاسی پایتخت خود را از فیروزآباد به شهر اشکانی تیسفون در بینالنهرین و در ساحل چپ رودخانه دجله منتقل کرد. پسر او ـ شاپور اول ـ کاخی بزرگ در این شهر بنیاد گذاشت. معماران ساسانی در مرکز کاخ طاقی عظیم به بلندی 37 متر و به پهنای 43 متر از آجر برپا داشتند که به « طاق کسری» یا «ایوان مداین» مشهور گشت. خرابههای این طاق عظیم هنوز موجود است و به شهادت عکسهای قدیمی تا سال 1888م. هر دو جبهه این طاق سالم بوده و در آن سال به دلیل بیتوجهی حکام عثمانی قسمت شمالی آن فرو ریخت و فقط خود طاق و یال جنوبی آن هنوز پابرجاست.
2. مجموعه فیروزآباد فارس : فیروزآباد نخستین شهر و پایتخت ساسانیان پس از استخر است. مجموعه فیروزآباد مشتمل است بر: شهر پلان مدور «اردشیر خوره» یا شهر گور و میل بلند آجری آن که به میل آتش مشهور است ـ مجموعه کاخ اردشیر اول که از سنگ لاشه و ساروج ساخته شده و طاق و گنبد آن در زمره قدیمترین گنبدهای ایرانی است ـ «قلعه دختر» بر فراز کوهی در نزدیکی تنگه تنگاب واقع شده است. این قلعه یکی از دژهای مستحکم ایران بشمار میرود و احتمالاً در زمان سلطنت اردشیر اول ساختمان آن آغاز شده و در زمان شاپور اول به اتمام رسیده است ـ نقوش برجسته ساسانی مربوط به اردشیر اول در تنگ تنگاب فیروزآباد.
3. باستانی بیشابور کازرون : این شهر بزرگ که پایتخت شاپور اول ساسانی بشمار میرفته در سال 266 م. براساس نقشه شهرهای رومی ساخته شده است و احتمالاً اسرای رومی در ساختن آن نقش داشتهاند. کاوشهای این شهر باستانی را در سالهای 1933 تا 1940م. باستانشناس فرانسوی « رومن گیرشمن» و سپس در سالهای 1347 تا 1355ش. هیئت باستانشناسان ایرانی به سرپرستی «علیاکبر سرفراز» انجام دادند و بخشهایی از شهر از جمله معبد «آناهیتا» و «کاخ والرین» و قسمتی از حصار و برجهای خارجی شهر و کاخ موزائیک شاپور اول از زیر خاک بیرون آمد.
به فاصله 400 متری شمال شهر قدیم در داخل تنگ چوگان که رودخانه شاپور از آنجا میگذرد، شش نقش برجسته در دو طرف رودخانه بر بدنه کوه حجاری شده است که یکی از آنها به پیروزی شاپور ساسانی بر والرین امپراتور روم مربوط است.
در درون غاری بر بالای یکی از ارتفاعات شمال شرقی شهر بیشاپور و به فاصله دو ساعت راه ـ در سالیان اخیر ـ مجسمه بزرگ تمام قد از شاپور اول ساسانی کشف گردید که شش متر بلندی و سی تن وزن آن است. بعضی تصور کردهاند که چون این غار مدفن شاپور اول بوده، مجسمهسازان هنرمند آن را بعنوان یادمان شاپور در این غار ساخته و نصب کردهاند.
4. آثار ساسانی دارابگرد (دارابجرد) فارس : یکی دیگر از شهرهای باستانی دوره ساسانی فارس، شهر دارابگرد است که آثاری از ادوار ساسانی و اسلامی خصوصاً نقش برجستهای از شاپور اول هنوز در آنجا باقی است.
5. ویرانههای شهر تاریخی استخر فارس : ویرانههای شهر هخامنشی ـ ساسانی ـ اسلامی استخر به فاصله 10 کیلومتری تخت جمشید در کنار رودخانه «پلوار» واقع شده است. استخر خاستگاه و موطن اصلی ساسانیان است و پدر و جدّ اردشیر اول موبد و آذربان آتشکده استخر بودند. متأسفانه در حال حاضر شهر تاریخی استخر به کلی ویران شده و زیر خاک مدفون گردیده است.
6. تخت سلیمان : تخت سلیمان در 40 کیلومتری شمال شرقی شهرستان تکاب آذربایجان غربی واقع شده است و بقایای یکی از سه آتشکده معروف و بزرگ زمان ساسانیان یعنی آتشکده آذرگشنسب و عمارات و کاخهای اواخر دوره ساسانی (عصر خسرو پرویز) در اطراف دریاچه همیشه جوشان و خوش منظر آنجا قرار دارد.
تخت سلیمان را از سال 1337 تا 1357ش. باستانشناسان آلمانی به سرپرستی پروفسور «رودلف نومان» و دکتر « دیتریش هوف» کاهش کردهاند.85
7. طاق بستان : در شش کیلومتری شمال شرقی کرمانشاه و در دامنه کوه «پرّو» چشمهای است که احتمالاً از زمانهای بسیار قدیم از محل فعلی از دل کوه میجوشیده است. در کنار این چشمه دو طاق در کوه کنده شده و تعدادی نقش برجسته در داخل آن دو طاق و یک نقش در بیرون طاقها از عهد ساسانی به یادگار مانده است. نقش بیرونی مربوط است به مراسم تاجگذاری اردشیر دوم که اهورامزدا حلقه سلطنت را به او اعطاء میکند.
داخل طاق بزرگ نقش برجسته خسروپرویز سوار بر اسب خود ـ «شبدیز» ـ حجاری شده و در دو بدنه طاق شکار خشکی و آبی شاه را به نمایش گذاردهاند و داخل طاق کوچک شاپور دوم ـ شاپور ذوالاکتاف ـ و شاپور سوم فرزندش در حالی که با دستهای خود قبضه شمشیرشان را گرفتهاند، نشان داده شدهاند.
دیگر آثار مهم دوره ساسانی عبارتند از: «قصرشیرین»، «تپه گبری سرپل ذهاب»، «ایوان کرخه»، «حاجیآباد بندرعباس»، «پل شهرستان و محله جی، در اصفهان»، «تپه میل» ورامین، «کاخ سروستان» فارس، «چال طرخان» شهر ری.
نقش برجستههای ساسانی در ایران عبارتند از: « نقش رستم»، « تنگ تنگاب»، فیروزآباد، «تنگ چوگان»، بیشابور کازرون، «طاق بستان»، کرمانشاه، «دارابگرد» فارس، « نقش رجب»، تخت جمشید فارس، «خان تختی» سلماس.
کتیبههای مهم ساسانی به قرار زیرند: کتیبه شاپور اول بر بدنه بنای کعبه زرتشت در نقش رستم ـ کتیبه پایکولی در کردستان شمالی مرز بین ایران و عراق ـ کتیبه طاق بستان، کتیبه سرمشهد در جنوب کازرون، کتیبه شاپور اول در حاجیآباد فارس، کتیبه نقش رجب، کتیبه پهلوی کوه مقصودآباد تخت جمشید فارس، کتیبههای پهلوی بالای «استودان»های کوه رحمت، کتیبه حاجیآباد، گرمآباد، کتیبه پهلوی تنگ بُراقی.86
ناگفته نماند که تمام این کتیبهها بررسی، قرائت و چاپ شدهاند.87
دورههای اسلامی ایران
هنر معماری اسلامی ایران تداوم هنر ومعماری دوره ساسانی است که بدست هنرمندان و معماران ایرانی تازه مسلمان با تغییراتی اندک در شکل و محتوی به حیات خویش ادامه داده است.88
بسیاری از عناصر معماری دوره ساسانی چون گنبد، حیاط مرکزی با ایوان در دوره اسلامی نیز تداوم یافت. از جمله: منار مسجد «سامرا» از برج آتش شهر گورفیروزآباد اقتباس شده است.
در شهرسازی دوره خلفا نیز پلان و عناصر شهرهای دوره ساسانی الهامبخش بوده است. در شهر پلان مدوّر بغداد که زمان خلافت « منصور دوانیقی» دومین خلیفه بنیاد گذاشته شد، تأثیرات اصول شهرسازی ساسانی به روشنی دیده میشود. گرچه از شهر افسانهای بغداد آثار چندانی باقی نمانده است. شهر «رقه» که در ساحل راست فرات و 200 کیلومتری شرق «حلب» قرار گرفته، در قرن دوم هجری و زمان خلافت «هارونالرشید» (170 تا 193 هـ.ق.) به صورت دژی بنا گردید. در خرابههای شهر قدیم «رقـّه»، قوسهای دروازه و جناغی طاقنماها یادآور پنجرههای کور طاق کسری است.89
وضعیت معماری و هنر ایران در قرون نخستین اسلامی
ایران در دوره نخستین اسلامی به دلیل در دست نبودن شواهد و آثار، وضعیتی مبهم و ناشناخته دارد. برخی اندیشمندان، قرون نخستین اسلامی را «قرون سکوت» و یا « دوره سردرگمی» ایرانیان دانستهاند.90 شاید دلیل این امر سختگیری و استبداد حکام خلفای اموی و عباسی باشد، که با غیرعرب به خشونت رفتار میکردند و برای آنان حق حیات قائل نبودند.
به هر حال از دو قرن اول هجری در ایران جز آنچه که مورخان و جغرافینویسان سدههای بعد نوشتهاند و نیز پارهای شواهد در شهر ساسانی ـ اسلامی استخر و شهر اسلامی شوش و دره شهر ایلام آثار چندانی باقی نمانده است.
مساجد و بناهایی که در سه قرن اول هجری در داخل مرزهای امروزی ایران ساخته شده ولی یا بکلی از میان رفته و یا در سدههای بعد توسعه و تغییر شکل یافتهاند، عبارتند از:
1. «مسجد جامع قزوین» که گفتهاند در عهد هارونالرشید بر روی یک آتشکده ساسانی شکل گرفته است.91
2. «مسجد شوش» که در کاوشهای باستانشناسی شهر صنعتگران شوش، بقایای آن از زیر خاک بیرون آمده است.92
3. «مسجد جامع اصفهان» که در زمان خلافت منصور خلیفه عباسی (136ـ158 هجری) بنا گردید ولی در سدههای بعد چند باره تعمیر و توسعه یافت.93
4. «مسجد جمعه اردبیل» که متأسفانه از بنای اولیه آن هیچ اثری بر جای نمانده است.94
5. «مسجد جامع فهرج یزد» که خوشبختانه هنوز سالم باقی مانده است.95
مساجد و بناهای دیگری در ری و شوشتر و دیگر بلاد ایران وجود داشته که بکلی از بین رفتهاند و از آنها نامی بیش نمانده است.
تنها بناهای قابل ذکر و باقیمانده از سدههای نخستین اسلامی عبارتند از:
برج رسگت و برج لاجیم
این دو برج در منطقه سوادکوه مازندران واقع شده و احتمالاً در زمان اقتدار حکام طبرستان بنا گردیدهاند. هر دو برج آجری حاوی کتیبهای به خط کوفی و خط پهلوی ساسانی است.96
«مسجد تاریخانه دامغان» از کهنترین مساجد ایران بشمار میرود و از یک حیاط مرکزی با چهار شبستان در اطراف آن که شبستان جنوبی عریضتر و وسیعتر است، بدون گنبد و ایوان شکل گرفته است. ستونهای مدور آجری با اندود گچ و قوسهای بیضی شکل یادآورد بناهای دوره ساسانی است.97
از دیگر مساجد اولیه کهن ایران مسجد جامع نائین است که اواخر سده سوم و اوایل سده چهارم هجری در شهر نائین ساخته شده و سازه و پلان آن به مسجد تاریخانه دامغان شباهت زیادی دارد. در این بنا نیز عناصر معماری دوره ساسانی به روشنی دیده میشود.
بناهای ارزشمند قرون چهارم و پنجم هجری ایران تا آغاز عصر سلجوقی عبارتند از:
چهار طاق « نیسار»، در روستایی به همین نام در کاشان.
چهار طاق « ایزدخواست» بر سر شاهراه اصفهان به شیراز.
شبستان آل بویه و بخشهای قدیمی مسجد جامع اصفهان.
مقبره «امیراسماعیل سامانی» در بخارا، این بنا که در حال حاضر بیرون از مرزهای سیاسی ایران واقع شده یک بنای کاملاً ایرانی است با پلان مربع گنبددار و دارای عناصر و اجزاء اصیل دوره ساسانی که در دیگر بناهای اسلامی ایران مورد اقتباس قرار گرفته است.
بجز آثار یاد شده، تا آغاز دوره سلجوقی که معماری ایران به اوج تکامل خود دست مییابد، نمونههای مهم دیگری موجود نیست. از دوره سلجوقی تا عصر قاجار که با رسوخ فرهنگ اروپائی تمام مظاهر و عناصر هنری و فرهنگی ایران تحت تأثیر قرار میگیرد، مظاهر ایرانی و ساسانی در معماری وهنر تداوم مییابد و ساختن مساجد به گونه گنبددار ودارای ایوان و مناره مرسوم و معمول میگردد.
آثار ومحوطههای مهم دوره اسلامی ایران که در آنها بررسیها و کاوشهای باستانشناسی انجام شده است، عبارتند از:
1. سیراف : شهر و بندر تاریخی سیراف در کنار بندر جدید به نام طاهری و 200 کیلومتری شرق بوشهر واقع شده است. «سیراف» بندری آباد و معمور در دوره ساسانی وسدههای اولیه اسلامی بوده که درسده چهارم هجری بر اثر زلزله ویران و متروک گردید. کاوشهای این شهر توسط هیئت باستانشناسان انگلیسی به سرپرستی « دیوید وایت هوس» درسالهای 1966 و 1976 م. انجام گردید و بخشی از شهر قدیم و منازل مسکونی و مسجد شهر از زیر خاک بیرون آمد.98
2. شهر حریره جزیره کیش : در شمال جزیره کیش بقایای بندر وشهر قدیمی که اینک به صورت تلی از خاک و سنگ بر جای مانده است، به چشم میخورد که در قرنهای پنجم تا نهم هجری بندر و شهری آباد و معمور بوده و به دلایلی سده نهم به بعد خالی از سکنه و ویران گردیده است. کاوشهای سه محل از این شهر صد و بیست هکتاری را درسالهای 1370 و 1976م. انجام گردید و بخشی از شهر قدیم و منازل مسکونی و مسجد شهر از زیر خاک بیرون آمد.99
3. بندر هرمز : هرمز پس از سیراف و کیش در خلیج فارس مرکزیت یافت و این مقارن بود با ورود ناوگان اروپائیان به خلیج فارس در اوائل قرن دهم هجری. پرتقالیها این جزیره را مرکزفعالیتهای خود قرار دادند و قلعهای بزرگ ازسنگهای تراشدار در آنجا ساختند. در سال 1374 ش. هیئت باستانشناسان ایرانی به سرپرستی فاطمه کریمی در هرمز به کاوش پرداختند.
4. غبیرا : کاوشهای شهر تاریخی «غبیرا» در 60 کیلومتری جنوب کرمان در محال بردسیر را طی سالهای 1971 تا 1975م. باستانشناسان انگلیسی به سرپرستی «گزافهروری» و با همکاری دکتر «بیوار» انجام دادند و بخشهایی از شهری که در ادوار مختلف (سده سوم تا دهم هجری) مسکون و آباد بوده از زیر خاک بیرون آمد.100
5. شهر قدیم نیشابور : نیشابور را ابرشهر دوره ساسانی گفتهاند. این شهر یکی از چهار شهر بزرک خراسان ودر برخی دورهها پایتخت ایران بوده است. کاوشهای شهر قدیم نیشابور در سالهای 1935 تا 1947م. بطور متناوب باستانشناسان امریکایی «موزه متروپولیتن» انجام دادند.101 آنگاه هیئت باستانشناسان ایرانی در سال 1347 به سرپرستی سیفالله کامبخش فرد در دو محله شهر قدیم «خرمک» و «لک لک آشیان» حفاری کرد102 و با فرستادن هیئتی به سرپرستی نگارنده در سالهای 1367 و 1368 ش. کاوشهایی برای تعیین حریم تاریخی شهر قدیم انجام داد.
6. شهر قدیم ری : ری که در کتاب اوستا از آن با نام « راگا» یاد شده، شهری است با سابقه تاریخی طولانی و ممتد. در دوره اسلامی خصوصاً سدههای اولیه ری با نام «محمدیه» از اعتبار و رونق برخوردار بود. در سالهای 35ـ1933م. هنگامی که باستانشناس مشهور « اریک اشمیت» در چشمه علی شهر ری در پی ردپای فرهنگ هزاره چهارم پ.م. بود، در نقاط مختلف شهر ری نیز کاوشهای کوتاه مدتی انجام داد ولی متأسفانه گزارش این مطالعات وی هرگز انتشار نیافت. در سال 1355 تا 1357ش. نیز یک هیئت ایرانی به سرپرستی یحیی کوثری و دکتر شهریار عدل مطالعات و کاوشهایی در دامنه کوه نقارهخانه انجام داد.103
77. شهر سلطانیه : سلطانیه در 50 کیلومتری زنجان پایتخت سلطان محمد خدابنده (اولجایتو) ایلخان مغول بود. به دستور او در سال 716 هجری شهر و گنبدی رفیع به ارتفاع 50 متر که از بلندترین گنبدهای اسلامی است احداث شد. در سالهای 1355 تا 1357 هیئتی از باستانشناسان ایرانی به سرپرستی سعید گنجوی در تپه نورسلطانیه که احتمالاً بخشی از محلات مسکونی شهر بوده، کاوشهایی انجام داد،104 این برنامه را پس از انقلاب نیز باستانشناسان ایرانی به سرپرستی علیاصغر میرفتاح تداوم دادند و بخشهایی از دیوار و برجهای ارگ سلطنتی را نیز از زیر خاک بیرون آوردند.105
8. شهر قدیم جرجان : واژه «جرجان» که معرّب گرگان است به شهری بزرگ و وسیع دوره ساسانی و اسلامی به وسعت 1200 هکتار اطلاق میشده که بر اثر زلزله و حمله ویرانگر مغول بکلی منهدم و متروک گردید و جای خود را به گرگان داد.
این شهر تاریخی در نزدیک شهرستان گنبد واقع شده و در فاصله سالهای 1350 تا 1357ش. باستانشناسان ایرانی به سرپرستی محمد یوسف کیانی بخشهایی از آن را کاوش کردند.106
9. توس : توس امروزی همان تابران ادوار اسلامی است که از شهرهای معمور و آباد خراسان ـ تا قرن نهم هجری ـ بوده و شاهد حوادث بیشمار تاریخی. این شهر بارها مورد هجوم اقوام گوناگون قرار گرفته است.
از شهر قدیم توس در حال حاضر جز حصار خشتی و چینهای بیرونی شهر و خرابههای ارگ قدیم و بنای موسوم به «هارونیـّه» که عدهای آن را آرامگاه «امام محمد غزالی» پنداشتهاند، اثری بر جای نمانده است.
کاوش بخشهایی از این شهر را در سالهای 69ـ1367ش. باستاشناسان سازمان میراث فرهنگی کشور به سرپرستی نگارنده انجام دادند.107
10. مسجد جامع اصفهان : مسجد جامع اصفهان را در زمره نخستین مساجد اسلامی ایران دانستهاند و گفتهاند که در سدههای نخستین اسلامی مسجد بر روی آتشکده دوره ساسانی بنیاد گرفت.108 گمانهزنی و لایهنگاری باستانشناختی، تداوم معماری و ساخت و سازها را از قرن سوم و چهارم تا به امروز در این مسجد نشان داده است. کاوش این مسجد را در سالهای 1972 تا 1975م. باستانشناسان ایتالیایی اعزامی از مؤسسه «ایزمئو» به سرپرستی «امبرتو شراتو» انجام دادند و براساس نتایج آن با در نظر گرفتن تداوم تاریخی مرمت کردند.109
دیگر اماکن اسلامی که در آنها مطالعات و کاوشهای باستانشناسی انجام شده است، عبارتند از: مسجد جامع قزوین، مسجد جامع ساوه، مسجد جامع گلپایگان، مسجد جامع اردبیل، مجموعه شیخ صفیالدین اردبیلی در اردبیل، آرامگاه و خانقاه «بایزید بسطامی» در بسطام شاهرود، ارک علیشاه تبریز، قلعه گبری شهر ری، مسجد جامع زوزن خراسان، ویرانههای شهر ساسانی وسدههای نخستین اسلامی در دره شهر استان ایلام.
تاریخچه باستانشناسی در ایران 110
از قرن نهم هـ. / پانزدهم م. به بعد، با انتشار سفرنامههای سیاحان و جهانگردان خارجی، ایران بعنوان یکی از کشورهای باستانی با پیشینه فرهنگی کهن به جهانیان معرفی شد.
«باروبارو»ی ایتالیایی یکی از نخستین کسانی بود که در سال 877 هـ./1472م. از تخت جمشید جایی که در گزارش خود از آن با نام «چهل منار» یاد کرده بازدید نمود. تقریباً دو قرن بعد در عصر صفوی «پیترو دلاواله» جهانگرد ایتالیایی در سال 1032هـ./ 1622م.، پای در تخت جمشید گذاشت و کتیبههای میخی آنجا را نسخهبرداری و برای مطالعه با خود به اروپا برد.
«انگلبرت کمپفر» جهانگرد و پزشک آلمانی در سال 1098هـ./ 1685م.، به تخت جمشید آمد. او نخستین کسی است که خطوط کتیبههای هخامنشی را بهمیخ تشبیه کرد و آنها را «خطوط میخی» نامگذاری کرد و در سفرنامهاش آگاهیهای بیشتری درباره این محوطه باستانی به دست داد. چند سده پس از این دیدارها و نسخهبرداریها و مطالعات مقدماتی «گئورک ـ فریدریش گروتفند» محقق گمنام آلمانی که معلم تاریخ یونان باستان و زبان لاتین در دانشگاه «گوتینگن» بود، با آنکه هرگز به ایران سفر نکرده و زبان و خط قدیم و جدید ایرانیان را نیاموخته بود، در سال 1235هـ./ 1837م.، موفق به کشف رمز و قرائت خط میخی باستان شد و به راز کتیبههای هخامنشی دست یافت.
به موازات این کشف مهم وکمی بعد از آن یک نظامی انگلیسی به نام «هنری راولینسن» که برای آموزش و انتظام قوای نظامی ایران چند سالی را در استخدام حکومت قاجار بود و به خط و زبان فارسی تسلط کامل داشت و با سلاست بدان تکلم میکرد بدون آگاهی از روش کار محقق آلمانی، از کتیبههای هخامنشی «گنج نامه» همدان و «بیستون» کرمانشاه و کتیبههای تخت جمشید نسخهبرداری کرد. مهمترین کار او نسخهبرداری ازکتیبه بیستون به سال 1252هـ./ 1836م.، و کشف رمز و قرائت این سند گویای تاریخ ایران بود. حاصل یافتههای وی با تفاوتهای اندک نتیجه مطالعات «گروتفند» آلمانی را تأیید کرد.
از آن پس کلید کشف رمز و قرائت خط میخی فارسی باستان و دیگر انواع خطوط میخی رایج در جهان باستان به دست آمد. نخستین کلنگ کاوشهای باستانشناسی در ایران را « ویلیام کنت لوفتوس» انگلیسی در سالهای 51ـ1849م. در ویرانههای شوش پایتخت باستانی عیلام بر زمین زد. این تاریخ رامیتوان سرآغاز فعالیتهای میدانی باستانشناسی در ایران دانست.
توصیف او درباره اهمیت این محوطه وسیع باستانی توجه فرانسویان را به آثار ایران به طور اعم و به شهر باستانی شوش به طور اخص جلب کرد و آنان پیشدستی کرده و نظر مثبت شاه قاجار را برای صدور اجازه حفاری در شوش به دست آوردند. آنگاه یک مهندس معمار فرانسوی به نام « مارسل دیولافوا» برای تهیه مقدمات کاوشهای باستانشناسی در شوش به سال 1883م./ 1301 هـ.ق.، وارد ایران شد. سرانجام طی تشریفاتی که ناصرالدین شاه در فرمان خود به «ظلَ السطان» ـ حاکم وقت اصفهان و خوزستان ـ متذکر گردید، کاوش فرانسویان در شوش رسماً در سال 1885م./ 1303هـ.ق. آغاز شد و قریب 95 سال ادامه پیدا کرد.
«دیولافوا» به همراه همسرش «ژان» و دو دستیار کار خود را در تپه آپادانای شوش آغاز کرد. معمار فرانسوی بدون در نظر گرفتن مفاد قرارداد با دولت ایران و با توسل به روشهای غیرقانونی، اشیاء مکشوفه و حتی اجزاء معماری را که جابهجایی آنها به صراحت در توافقنامه ایران منع شده بود، به موزه «لوور» پاریس منتقل کرد.
دربار قاجارکه متوجه عهدشکنی «دیولافوا» شده بود، رسماً در این مورد به دولت فرانسه اعتراض کرد، امّا دولت فرانسه این اعتراض را جدّی تلقی نکرد و فقط برای رفع کدورت از شاه ایران دعوت کرد تا برای بازدید از نمایشگاه اشیاء مکشوفه در شوش به فرانسه سفر کند. این سفر سومین و آخرین سفر شاه قاجار به اروپا و فرنگستان، بود که در سال 1307 هـ.ق/ 1889 م. انجام شد. شاه از نمایشگاه اشیاء شوش در پاریس بازدید کرد و تحت تأثیر آن قرار گرفت و سرانجام از اعتراض خود صرفنظر کرد و مقدمات کار برای انعقاد قرارداد جدیدی درباره کاوشهای فرانسویان در شوش فراهم آمد. در سال 1312 هـ.ق/ 1895م.، قرارداد جدیدی میان دولت ایران و فرانسه در 8 فصل تدوین گردید، امّا با کشته شدن ناصرالدین شاه در ماه ذیقعده 1313هـ.ق.، این قرارداد هرگز به مرحله اجرا درنیامد.
فرانسویان که به اهمیت و ارزش تپههای باستانی شوش پی برده بودند باز دیگر در عهد سلطنت مظفرالدین شاه قاجارقدم پیش نهاده و خواستار اجرای قرارداد منعقده شده مذکور گشتند. درسال 1315 هـ.ق./ 1898م. « ژاک دومُرگان» زمینشناس و مهندس معدن که در آن زمان سرگرم کاوش باستانشناسی در مصر بود، مأموریت داده شد تا برای اجرای قرارداد مورد بحث به ایران سفر کند. نخستین سفر وی با استقبال مقامات ایرانی مواجه نگردید و عبدالمجید میرزا، حاکم وقت خوزستان حاضر به همکاری با او نشد و در نتیجه کاوشهای شوش دچار وقفه گردید. تا آنکه ضمن مسافرت مظفرالدین شاه به فرانسه، مقامات فرانسوی فرصت را مغتنم دانسته و مسایل و مشکلات کار هیأت شوش را با وی در میان گذاردند. شاه ایران وعده مساعدت داد و همین امر منجر به تحمیل قرارداد جدید و غیرمنصفانهای شد که در سال 1318ق./ 1900م. میان دولت ایران و فرانسه منعقد گردید و در تاریخ باستانشناسی ایران به قرارداد « دمورگان» مشهور شده است. به موجب این قرارداد نه تنها امتیاز کاوشهای شوش بلکه مطالعات و حفاریهای باستانشناسی سراسر ایران به انحصار فرانسویان درآمد.
« دمورگان» از پاییز سال 1897م. تا تابستان 1991م.، به مدت 15 سال سرپرستی هیأت کاوشهای شوش و مطالعات و بررسیهای سایر نقاط ایران را به عهده داشت. از اقدامات قابل ذکر و بیادماندنی وی ایجاد بنای قلعه شوش در بلندترین نقطه تپه باستانی موسوم به «آکروپل» بود.
پس از برکناری « دمورگان» از سرپرستی هیأت شوش، زمان کوتاهی «پرشیل» خط شناس معروف سرپرستی هیئت شوش را به عهده گرفت. بسیاری ازالواح و آجر نبشتهها و اسناد مکتوب مکشوفه از شوش را وی رمزگشایی و قرائت کرد. آنگاه نوبت به « رونالد دومکنم» که نه باستانشناس بلکه مهندس معدن بود، رسید. او به مدت طولانی یعنی بیست و هفت سال در فاصله سالهای 1291 تا 1317ش. 1912 تا 1939 م. کاوشهای شوش را هدایت کرد. معبد عیلامی «چغازنبیل» را نخستین بار وی بررسی و گمانهزنی کرد.
با آغاز جنگ جهانی دوم به مدت چند سال کاوشهای شوش دچار وقفه گردید. پس از خاتمه جنگ «رومن گیرشمن» که از سالها پیش با سمت دستیار « ژرژ کنتو» در تپه گیان نهاوند و نیز سرپرست کاوشهای محوطه باستانی «سیلک کاشان» و شهر ساسانی بیشابور فارس، کار باستانشناسانه کرده بود، در سال 1325ش. (1946م.) به سرپرستی هیئت شوش منصوب شد و کار دیگر کاوشگران را در پایتخت باستانی عیلام پیگیری کرد. وی اولین سرپرست هیئت شوش بود که به معنی اخص کلمه باستانشناس بود؛ زیرا تمام سرپرستان پیش از او تخصصهای دیگر داشتند. شهر پانزدهم عیلامی را که از نخستین مراکز شهرنشینی در ایران به شمار میرود، وی کاوش و خاکبرداری کرد. کاوشهای وی در معبد «چغازنبیل» و شهر «دوراونتاشی»، در صفه هخامنشی، «مسجد سلیمان» و محوطه پارتی «برده نشانده»، خوزستان و نیز جزیره خارک قابل توجه و ذکر است.
با بازنشسته شدن «گیرشمن» درسال 1346 ش. (1967 م.) به مدت یک فصل سرپرستی هیئت شوش به عهده «پراستو» کشیش و خط شناس بود وآنگاه از سال 1347 تا سال 1357ش. « ژان پرو» به منزله آخرین سرپرست فرانسوی هیأت شوش انجام وظیفه کرد و کشف الواح سنگی یادبود بنای تالار آپادانا و مجسمه سنگی داریوش اول (حاوی کتیبههایی به خطوط میخی عیلامی و هیروگلیف) مربوط به دوره سرپرستی وی است. با آغاز انقلاب اسلامی ایران کاوشهای فرانسویان در شوش که تقریباً یک سده به طول انجامید متوقف شد و قلعه تاریخی شوش که مرکز و پایگاه هیئت فرانسوی بود دراختیار اداره میراث فرهنگی استان قرار گرفت.
قرارداد موسوم به «قرارداد دومرگان» در سال 1306 ش. (1927م.) از سوی دولت وقت ایران لغو گردید. ولی توافق شد که هیئت فرانسوی کار خود را صرفاً در شوش دنبال کند و فرانسویان متعهد شدند تا موزه و کتابخانهای در تهران احداث نمایند به شرط آنکه ریاست آن در سه دوره متوالی (هر دوره پانزده سال) بعهده یکی از اتباع فرانسه باشد.
در پی آن «آندره گدار» معمار فرانسوی در سال 1308 ش. (1929م.) جهت تهیه مقدمات احداث موزه ملی ایران (= موزه ایران باستان) و کتابخانه ملی در جوار آن، به ایران سفر کرد. وزارت معارف و اوقاف و صنایع مستظرفه کار ساخت ساختمان را در دوم اردیبهشت ماه 1313 ش. به «گدار» واگذار کرد. وی با الهام از عناصر و شیوههای معماری دوره ساسانی خصوصاً «طاق کسری» و «کاخ اردشیر اول» (فیروزآباد فارس) به یاری معماران هنرمند ایرانی، ساختمان موزه و کتابخانه را بنیان نهاد. عملیات ساختمانی سه سال طول کشید و در سال 1316ش. موزه و کتابخانه، رسماً افتتاح و آغاز به کار کرد و عملاً جایگزین موزهای شد که در سال 1295ش. (1335ق.) با ابتکار و همت جمعی از دوستداران فرهنگ ایران و در رأس آنان «مرتضی قلی خان ممتازالملک» افتتاح شده بود. این موزه با گردآوری مجموعهای از اشیاء پراکنده و ناهمگون با نام «موزه ملی» در عمارت قدیم دارالفنون موجودیت یافته و از آن باید به عنوان اولین موزه ایران یاد کرد. دو سال پس از تشکیل این نخستین موزه، در سال 1297ش. و در زمان وزارت «ابراهیم حکیمی، حکیمالملک» ادارهای به نام «اداره عتیقات» زیرنظر وزارت معارف تأسیس شد و «ایرج میرزا» شاعر معروف به ریاست آن منصوب شد.
نخستین محل این اداره در عمارت وزارت معارف در مجموعه دارالفنون واقع بود. پس از انتقال تشکیلات وزارت معارف از عمارت دارالفنون به عمارت مسعودیه در سال 1304ش. «شعبه عتیقات» همراه با مجموعه کوچکی از اشیاء تاریخی که در اختیار داشت، در اتاقی کوچک از عمارت یاد شده استقرار یافت. این شعبه از درآمد ناچیز حاصل از ارزیابی اشیاء قدیمی و پارهای وجوه حاصله از اعانات منابع غیردولتی و براساس آییننامه 29 مادهای مصوب 1303ش. هیأت دولت، به کارخود ادامه داد. در سال 1309ش. «محمدعلی فروغی ـ ذکاءالملک» با همفکری تنی چند از صاحبنظران متن قانونی را تدارک دید که به «قانون عتیقات» مشهور است و هنوز هم به قوت خود باقی است و اساس قوانین مربوط به میراث فرهنگی ایران بشمار میرود. این قانون در همان سال پس از تصویب مجلس شورای ملی (وقت) به مرحله اجرا درآمد و دو سال بعد، آییننامه اجرایی آن تهیه و به تصویب هیئت دولت رسید و جان تازهای به کالبد «شعبه عتیقات» دمید که پس از تجدید سازمان در سال 1308ش. به نام « دایره تحقیقات» زیر پوشش اداره کل معارف انجام وظیفه میکرد. روند کار و لزوم گسترش سازمانی این تشکیلات موجب شد تا چندی بعد به ادارهای مستقل تبدیل شود و با عنوان «اداره کل عتیقات» زیرنظر و سرپرستی « گدار» به امور محوطه بپردازد. از سال 1309ش. یعنی یک سال پس ازورود گدار به ایران تا تأسیس موزه ایران باستان در سال 1316ش. «اداره کل عتیقات» که از ادغام «موزه ملی» و «دایره عتیقات» شکل گرفته بود، زیرنظر مستقیم «گدار» اداره میشد. چند سالی هم شادروان «دکتر علی فرهمندی ـ علیمالملک ـ» ریاست آن را به عهده داشت و مرحوم «محمد تقی مصطفوی» به عنوان عضو آن اداره کل و «سلیمان سپهبدی» و «حیدرقلی شاملو» در پست بازرسان عتیقات انجام وظیفه میکردند. محل این اداره کل در همان ساختمان عمارت مسعودیه بود. دقیقاً معلوم نیست که در چه زمانی «اداره کل عتیقات» نخست به «اداره باستانشناسی» و سپس به «اداره کل باستانشناسی» تغییر نام داده است ولی شواهد حاکی از آن است که این تغییر نام که منجر به متحول شدن اداره کل عتیقات نیز گردید، در فاصله سالهای 1314 تا 1316ش. صورت گرفته است.
«گدار» در خرداد ماه 1332ش. از سوی دولت متبوع خود بازنشسته شد ولی به نظر میرسد که تا سال 1339 ش. یعنی هفت سال دیگر در ایران بود و در این سال برای همیشه ایران را ترک گفت. پس از وی مرحوم «محمدتقی مصطفوی» که سابقه طولانی در تشکیلات باستانشناسی ایران داشت و به همراه هیأتهای خارجی کار کرده بود به جانشینی وی منصوب شد و تا سال 1337 ش.م که بازنشسته گردید در رأس تشکیلات باستانشناسی قرار داشت.
در این دوره، همراه با فعالیت هیئتهای باستانشناسان خارجی، تعدادی برنامه صحرایی باستانشناسی را باستانشناسان ایرانی به شرح زیر به مرحله اجرا درآوردند:
1ـ کاوش تپه «اسماعیلآباد» و «تپه موشلان» بین کرج و هشتگرد درسالهای 38ـ1337ش. به سرپرستی مهندس علی حاکمی؛
2ـ ادامه کاوشهای «پاسارگاد و تخت جمشید» به سرپرستی علی سامی که تا سال 1338ش. دنبال گردید؛
3ـ کاوش و پیگردی «گنبد سلطانیه» در سال 1335ش. توسط صادق صمیمی و محمود علمی؛
4ـ کاوش در «گرمابک» و «تماجان» و «اُمام» حوزه املش گیلان در سال 1335 به سرپرستی حبیبالله صمدی و محمود راد؛
5ـ کاوش «تپه میل» ورامین در سال 1334 به سرپرستی مهندس علی حاکمی؛
6ـ کاوشهای حوزه شهرستان «فسا»ی فارس درسالهای 1338 و 1337ش. به سرپرستی فریدون توللی؛
7ـ گمانهزنی در «بیستون» کرمانشاه (محل کشف مجسمه مشهور به هرکول) در سال 1337ش. به سرپرستی مهندس علی حاکمی.
ضمناً در زمان سرپرستی مرحوم مصطفوی چند موزه جدید در شهرستانها راهاندازی شد که از آن میان میتوان از «موزه پارس» شیراز و موزههای «قزوین» و «چهلستون» اصفهان نام برد.
وزارت فرهنگ و هنر در خرداد ماه 1343ش. با ادغام اداره کل باستانشناسی و موزه ایران باستان و کتابخانه ملی و اداره کل هنرهای زیبای کشور که به امور هنرهای سنتی وتجسمی و موسیقی میپرداخت، شکل گرفت.
اداره کل باستانشناسی با اداره فرهنگ عامه در هم ادغام شده وادارهای را تحت عنوان «اداره کل باستانشناسی و فرهنگ عامه» تشکیل دادند. اداره فرهنگ عامه از سال 1339ش. با انتقال موزه مردمشناسی از ساختمان امیربهادر به کاخ ابیض (کاخ وزارت دربار قدیم در جبهه جنوبی کاخ گلستان) تشکیل یافته و به کار مردمشناسی به معنی عام آن و اعزام گروههایی به نقاط گوناگون کشور برای گردآوری فرهنگ عامه و مردمنگاری، سرگرم بود.
موزه ملی ایران (= ایران باستان) زیر چتر اداره کل دیگری به نام «اداره کل موزهها و حفظ بناهای تاریخی» قرار گرفت. این اداره کل به امور موزهها وثبت و مرمت بناهای تاریخی میپرداخت.
ضمناً در همین ایام سازمان ملی حفاظت آثار باستانی وظیفه مهم حفاظت و مرمت بناهای تاریخی کشور را به عهده گرفت.
بخشی ازمسئولیت تعمیر و بازسازی و احداث یادمانها و آرامگاههای مشاهیر و شعرا، ایران نیز به انجمنی موسوم به «انجمن آثار ملی» واگذار شد که از سالها پیش با یاری گرفتن از منابع غیردولتی و گاه دولتی موجودیت داشت و پس از تأسیس وزارت فرهنگ و هنر، تحت پوشش آن وزارتخانه درآمد.
در این دوره یعنی از سال 1343 تا 1351ش. فعالیت هیئتهای باستانشناسی و مردمشناسی، ایرانی و خارجی رونق گرفت. موزههای بزرگ و کوچک چندی در شهرستانها تأسیس شد. ضمناً پنجمین کنگره باستانشناسی وهنر ایران در فروردین ماه 1347ش. در تهران و اصفهان و شیراز برگزار گردید.
در سال 1351ش. اداره کل باستانشناسی و فرهنگ عامه، به دو مرکز تحقیقاتی جداگانه تجزیه شد، یکی «مرکز پژوهشها و کاوشهای باستانشناسی و تاریخ هنر ایران» که پس از مدتی به دلیل طولانی بودن اسم آن، به «مرکز باستانشناسی ایران» تغییر نام داد و دیگری «مرکز مردمشناسی ایران». از تجزیه «اداره کل موزهها وحفظ بناهای تاریخی» نیز دو ادارةکل «موزهها» و «اداره کل حفاظت آثار باستانی و بناهای تاریخی ایران» بوجود آمد و «موزه ایران باستان» بعنوان یک واحد مستقل با داشتن مدیر، تحت نظارت و در جوار مرکزباستانشناسی ایران که محققان و باستانشناسان را تغذیه میداد، باقی ماند.
این شکلِ سازمانی و روند کار تا سال 1358 ش. و آغاز انقلاب اسلامی وجود داشت. ازمهمترین رویدادهای این دوره در زمینه باستانشناسی، تشکیل مجمع سالانه کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی ـ سمپوزیوم باستانشناسی ـ را باید ذکر کرد که همه ساله در فصل پاییز، باستانشناسان ایرانی و خارجی را که یک فصل کار صحرایی در نقاط مختلف کشور انجام داده بودند، موظف میساخت تا گزارش و نتایج کار خود را در مجمعی با حضورمتخصصان و باستانشناسان عرضه کنند و یا مطالعات و پژوهشهای جدید خود را ارائه نمایند. این مجمع پنج سال متمادی تشکیل شد و گزارش سه مجمع آن به چند زبان چاپ و منتشر گردید.
در زمینه مردمشناسی نیز کنگره بزرگ مردمشناسی در سال 1365 در اصفهان تشکیل شد که به جمعبندی کارها و تحقیقات انجام شده پرداخت.
از اقدامات سودمند این دوره لغو تقسیم اشیاء مکشوفه و نویافته حاصل از کاوشهای هیئتهای خارجی بود که تا آن وقت با استناد به قانون عتیقات و سنت موجود سالیان متمادی، دنبال میشد. ازسال 1352ش. دیگر تقسیمی صورت نگرفت و هیئتها ناچار سهم خود را به موزه ملی ایران (موزه ایران باستان) اهدا میکردند و چنانچه هیئتی از این تصمیم سر باز میزد، برای انجام کاوش در آینده اجازه کار نمییافت.
با پیروزی انقلاب اسلامی ایران به فعالیتهای متخصصان و هیئتهای خارجی در تمام زمینهها خصوصاً در حیطه باستانشناسی و مردمشناسی پایان داده شد و بارسنگین پژوهش و حفاظت، مرمت و معرفی آثار و مواریث فرهنگی کشور به عهده باستانشناسان، معماران و مردمشناسان و متخصصان ایرانی واگذار شد و آنان نشان دادند، که عاشقانه و صادقانه قادر به انجام وظایف و مسئولیتهای خطیر فرهنگی هستند.
وزارت فرهنگ و هنر به وزارت فرهنگ تبدیل شد و برای مدتی به عنوان واحدی مستقل درکنار وزارتخانه «علوم وآموزش عالی» ادامه حیات داد. قائم مقامی از سوی وزیر علوم و آموزش عالی وقت مستقیماً وزارت فرهنگ را اداره میکرد.
چندی بعد با تصویب مجلس شورای اسلامی واحدهایی از «وزارت فرهنگ» (فرهنگ و هنر سابق) از جمله تمام تشکیلات معاونت حفظ میراث فرهنگی آن با وزارت علوم تلفیق شد و با نام «وزارت فرهنگ و آموزش عالی» به کار پرداخت.
اداره کل حفاظت آثار باستانی ایران پس از چندی تغییر نام داد وعنوان دفتر آثار تاریخی به خود گرفت و سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران تا تشکیل سازمان میراث فرهنگی کشور همچنان به حیات خود ادامه داد. از آنجا که پس از انقلاب تعدادی از واحدهای سازمانی وزارت فرهنگ و هنر (سابق) خصوصاً واحدهای اجرایی در شهرستانها به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی منتقل گردیده بود، این امر موجب بروز ناهماهنگیهایی در امور مربوط به میراث فرهنگی شد، در تاریخ دهم بهمن ماه 1364ش. مجلس شورای اسلامی به وزارت فرهنگ و آموزش عالی اجازه تشکیل سازمانی با نام «سازمان میراث فرهنگی کشور» را با تلفیق ادارات زیر داد:
مرکز باستانشناسی ایران، اداره کل هنرهای سنتی، مرکز مردمشناسی ایران و موزه مردمشناسی، دفتر آثار تاریخی، موزه ملی ایران (= ایران باستان)، اداره حفظ میراث فرهنگی شهرستانها، اداره کل موزهها، اداره کل بناهای تاریخی، اداره کل کاخها، سازمان ملی حفاظت آثار باستانی ایران.
مرکز باستانشناسی ایران با نام جدید خود (مدیریت پژوهشهای باستانشناسی و سپس پژوهشکده باستانشناسی) به فعالیت خود در زیر پوشش سازمان میراث فرهنگی ادامه داده است.
براساس تصویب مجلس شورای اسلامی، سازمان میراث فرهنگی کشور از تاریخ 1371 از وزارت فرهنگ و آموزش عالی جدا شد، و در حوزه تشکیلاتی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به انجام وظیفه میپردازد.
جدول 1 ـ کاوشهای مهم، هیئتهای باستانشناسی ایرانی در سالهای پس از انقلاب اسلامی از 1357 تا 1370 ش.
ردیفتپه، محوطهشهر، استانزمان کاوشپیشینهمؤسسه، موزه یا دانشگاهسرپرست، سرپرستان هیئت1تپه باستانی نورآبادنورآباد، لرستان1360ش.هزاره دوم تا اوایل هزاره اول ق.م.مرکز باستانشناسی ایرانمنصور سید سجادی2ارجانبهبهان، خوزستان1361 ش.عیلامی جدیدمرکز باستانشناسی ایراناسماعیل یغمایی3ارجانبهبهان، خوزستان1367 ش.عیلامی جدیدمدیریت پژوهشهای باستانشناسیمیرعابدین کابلی4تپه ماسورخرمآباد، لرستان1363 ش.هزاره دوم تا اول ق.م.مرکز باستانشناسی ایرانمیرعابدین کابلی
5مسجد جامع ابرقوابرقو، یزد1364 ش.دوره اسلامیمرکز باستانشناسی ایرانمحمود موسوی6قلعه مشکین شهرمشکینشهر، اردبیل1364 ش.ساسانی، دوره اسلامیمرکز باستانشناسی ایرانعقیل عابدی7تپه حصارکلواسان، تهران1364 ش.هزاره چهارم تا اول ق.م.مرکز باستانشناسی ایرانعلی ولی نوری8گورستان باستانی پیشواپیشوا، ورامین، تهران1363ـ1364ش.اواخرهزاره دوم تا اوایل هزارهاولق.ممرکز باستانشناسی ایراناحمد تهرانی مقدم9محوطه باستانی کهریزککهریزک، تهران1364ش.اواخرهزاره دوم تا اوایل هزارهاولق.ممرکز باستانشناسی ایرانسیفالله کامبخش فرد10شهرباستانی دره شهردره شهر، ایلام1362 ش.ساسانی، دوره اسلامیمرکز باستانشناسی ایران، دفتر آثار تاریخیسیفالله کامبخش فرد11گورستان باستانی مهدیآباد سوخته (گلاک)شوشتر، خوزستان1366ـ1370ش.دوره پارت (الیمائی)مدیریت پژوهشهای باستانشناسیمهدی رهبر12شهرقدیم سلطانیهسلطانیه، زنجان1368ـ1370ش.دوره اسلامی (ایلخانی)مدیریت پژوهشهای باستانشناسیعلیاصغر میرفتاح13تپه باستانی هگمتانههمدان1363ـ1370ش.ماد، هخامنشی، دوره اسلامیمرکز باستانشناسی ایران، مدیریت پژوهشهای باستانشناسیمحمد رحیم صراف14مسجد جامعاردبیل1368ـ1371ش.دوره اسلامیمرکز باستانشناسی ایران، مدیریت پژوهشهای باستانشناسیمحمود موسوی15داش کسنروستای ویر، زنجان1369ـ1370ش.دوره اسلامی (ایلخانی)مرکز باستانشناسی ایران، مدیریت پژوهشهای باستانشناسیعلی اصغر میرفتاح16شهرتاریخی حریرهجزیره کیش، هرمزگان1370ـ1371ش.دوره اسلامیمدیریت پژوهشهای باستانشناسیمحمود موسوی
17شهر تاریخی توستوس خراسان1367ـ1369ش.دوره اسلامیمدیریت پژوهشهای باستانشناسیمحمود موسوی18شهر قدیم نیشابورنیشابور خراسان1366ـ1369ش.دوره اسلامی تا حمله مغولمدیریت پژوهشهای باستانشناسیمحمود موسوی
جدول 2ـ کاوشهای مهم ، مناطق باستانی ایران
که در دهه 70 به بعد بررسی و کاوش آنها آغاز شده و هنوز پژوهش تعدادی از آنها ادامه دارد.
شروع ، پایانپیشینهمؤسسه، موزه یا دانشگاهسرپرست، سرپرستان هیئت1اسب سرا طالشطالش، گیلان1375ـ ادامه داردهزاره4 اول ق.م.سازمان میراث فرهنگی کشور، پژوهشکده باستانشناسیمحمدرضا خلعتبری2واوانتهران، استان تهران1374ـ ادامه داردساسانیسازمان میراث فرهنگی کشور، پژوهشکده باستانشناسیجعفر مهرکیان3بندیاندره گز، خراسان1374ـ ادامه داردساسانیسازمان میراث فرهنگی کشور، پژوهشکده باستانشناسیمهدی رهبر4زیویهسقز، کردستان1372ـ ادامه داردمانائی ـ هزاره اول ق.م.سازمان میراث فرهنگی کشور، پژوهشکده باستانشناسینصرتالله معتمدی5تپه هگمتانههمدان، استان همدان1362ـ ادامه داردپارت، هخامنشی،مادسازمان میراث فرهنگی کشور، پژوهشکده باستانشناسیمحمد رحیم صراف6سرخ دمکوهدشت، لرستان1377ـ ادامه داردهزاره اول پ.م.سازمان میراث فرهنگی کشور، پژوهشکده باستانشناسینصرتالله معتمدی7سگزآباددشت قزوین، استان قزوین1377ـ ادامه داردهزاره چهارم و سوم پ.م.سازمان میراث فرهنگی کشور، پژوهشکده باستانشناسی با همکاری مؤسسه باستانشناسی دانشگاه تهرانحسین طلایی8دره شهرپل دختر، استان لرستان1376ـ ادامه داردساسانی واوایل اسلامسازمان میراث فرهنگی کشور، پژوهشکده باستانشناسیسیمین لک پور9بررسی اسلامآباد غرباسلامآباد، کرمانشاه1377ادوارمختلفپژوهشکده باستانشناسی، موسسه باستانشناسیکامیار عبدی10چغابنوتدزفول، خوزستان1376آغازکشاورزیسازمان میراث فرهنگی کشور، پژوهشکده باستانشناسی با همکاری دانشگاه شیکاگوعباس علیزاده11مجموعه شیخ صفی (جبهه غربی)اردبیل1374ـ ادامه دارداسلامیسازمان میراث فرهنگی کشور، پژوهشکده باستانشناسیمحمود موسوی
پینوشتها:
1. آمار درون سازمانی سازمان میراث فرهنگی کشور نشان میدهد که تا پایان سال 1376ش. جمعاً 1724 اثر باستانی و تاریخی اعم از تپه، بنا، محوطه… درفهرست آثار ملی ثبت شده است.
2. واژه پلیستوسن Pleistocene از نظر دانش زمینشناسی به پایان عصر یخبندان بزرگ اطلاق میشود. از دیدگاه باستانشناسی این دوره زمان بسیار طولانی از دو میلیون تا هشتاد هزار سال پیش راشامل میشود. نگاه کنید به:
The Penguin Dictionary of Archaelogy, 1975.
3. Smith Philip E.L: Palaeolithic Archaelogy in Iran, Published by Universityof Pennsylvania Philadelphia 1986.
4. De Morgani J: Le Plateau Iranien Pendant L’epoque Pleistocene, Revue del’ecole D’anthropologie de Paris 1907.
5. Hume, Gary: The Ladizian; an industry of the Asian Chopper-Chopping Toolcomplex in Southeastern Iran, University of Minnesota 1972.
6. دوره فرهنگی «آشولین» Acheulian که پس از دوره «آبولین» Abbevillian قرار میگیرد. به ساخت و سنت ایجاد تبرهای دستی سنگی Handaxe درعصر پارینه سنگی زیرین شناخته میشود. زمان تقریبی این مرحله فرهنگی از یکصد و پنجاه تا هشتاد هزار سال پیش را دربرمیگیرد.
7. Sadek-Kooros, Hind: Early Hominid traces in east Azarbaijan
«گزارشهای چهارمین مجمع سالانه کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی»، 1354، انتشارات مرکز باستانشناسی ایران.
8. Ariai, A and Thibault, C: Nouvelles Precisions a Propos de l’outillagePaleolithique ancien sur galets du Khorassan (IRAN), Paleorient 3: 101-08, 1975-77.
9. Coon C.S: The seven Caves, Archaeological Explorations in the Middle east. New York: Alfred A. knopt, 1957.
10. دوران نوسنگی «نئولتیک» Neolithic از دیدگاهی به دو دوره پیش از سفال و بعد از سفال تقسیم میشود. پیدایش وساخت اشیاء و ظروف سفالی در جریان عصر نوسنگی اتفاق افتاد. بنابراین این بخشی از این دوره فاقد سفال است و دوره جدیدتر دارای سفالهای اولیه ساده، خشن و دستساز. گاهی نیز سفالینههای نوسنگی حاوی نقوش تک رنگ Monochorme ابتدایی است.
11. از دوره «پلیستوسن» میانی انسانهایی پا به عرصه حیات گذاشتند که با وجود داشتن پارهای علائم ابتدایی به درجه قابل ملاحظهای از تکامل رسیده بودند. به عقیده گروهی از دانشمندان این نوع، جدّ انسانهای کنونی بشمار میرود و چون اول بار بقایای اسکلت این تیره از آدمیان در غار «نئاندر» Neander واقع در شرق «دوسلدورف» Dusseldorf آلمان کشف شد، «نئاندرتال» Neanderthal نام گرفت.
12. موسترین Mousterian، فرهنگ موسترین تقریباً با دوره پارینه سنگی میانی مطابقت و همزمانی دارد. موسترین براساس فنآوری و ساخت ابزار سنگی و تحول در صنعت مشخص میگردد. از آنجا که ابزارو تیغههای سنگی مربوط به این فرهنگ نخستین بار در غار «موستیه» Moustier جنوب فرانسه کشف شد، «موسترین» نام گرفت.
13. Mc Burney C.B.M: Preliminary Report on Stone age Reconnaissance in Northeastern. IRAN, Proceedings of Prehistoric Society N.S. 30: 389-99.
14. فرهنگ سوزیانا Susiana، به فرهنگهای ماقبل عیلامی ـ شوش و دشت خوزستان اطلاق میشود و آثار آن در تپههای باستانی جلگه شوش تا دشت دهلران بدست آمده است.
15. نگاه کنید به: ساموئل نوآه کریمر، « الواح سومری»، ترجمه داود رسایی، نشر ابن سینا، تهران، 1340 ش.
16. Hinz, Walther: The Lost World of Elam, Re-Creation of a VanishedCivilization, Sidgwick and Jackson, London, 1972.
17. Damerow, Peter – Englund, Robert K: The Proto Elamite Texts from TepeYahya (with and Introduction By: C.C. Lamberg Karlovsky), Peabody Museum, Harvard University, 1989.
18. موهنجودارو Mohenjo –daro، یکی از مهمترین شهرها و محوطههای باستانی دره هند که در شمال پاکستان امروزی و در 400 مایلی جنوب غربی شهر باستانی «هاراپا» Harappa ، واقع شده است. این شهر در هزارههای دوم و سوم پ.م. شهری بزرگ و آباد بوده و بسیاری از عناصر شهرهای مدرن امروزی را داشته است.
19. «شهداد»، محوطه باستانی در حاشیه غربی دشت لوت که از مراکز باستانی مربوط به هزاره سوم پ.م. است.
20. «شهر سوخته» شهر باستانی وسیع و مهم از هزاره سوم پ.م. که در 40 کیلومتری جنوب غربی شهرستان زابل قرار گرفته است.
21. «تپه یحیی»، محوطه مهم باستانی در دره صوغان دولتآباد کرمان که از هزاره پنجم تا اول پ.م. مرکز استقرار و زندگی بوده است. در لایه IVC این تپه تعدادی الواح کلی بخط ماقبل عیلامی کشف گردید.
22. «تپه ملیان»، در دشت بیضای فارس و 46 کیلومتری شمال شیراز که برخی آن را همان (انزان) عیلامی دانستهاند.
23. «تل قزیر»، در 25 کیلومتری شمال غربی رامهرمز قرار دارد و مربوط به دوره آغازنگارش است.
24. Delougaz, Pand Kantor, H: New Light on the Emergence of Civilization inNear east, courier Vol. 1, No. 4 (Unesco), Paris, 1969.
- Kantor, H: Excavations at choga Mish, Oriental Institute of the Universityof Chicago, Report, 1974-75.
25. عزتالله نگهبان، «شوش یا کهنترین مرکز شهرنشینی جهان»، میراث فرهنگی، تهران، 1375، ص 183.
26. در جدول گاهنگاری که لوئی واندنبرگ در کتاب Art Iranien Ancien چاپ 1966 م. ارائه داده، سه دوره برای مفرغ قدیم قایل شده است و تاریخ آغاز آن را تا 3300 پ.م. جلو برده و «گوی تپه» لایه M در آذربایجان و تپه گیان نهاوند لایه VD و سیلک کاشان لایه IIIc و تپه حصار دامغان لایه I و تل باکون مرودشت فارس لایه A5 و شوش B در دوره آغازین مفرغ قرارداده است.
27. Vanden Berghe, Louis and Joffroy, Rene: Bronzes, Iran, Luristan, Caucasus, et ean Lienard, Le Bronze industriel 1793.
28. Vanden Berghe, L. excavations in Pusht-l Kuh. Tombs Provide evidence ondating Typical Luristan Bronzes. Archaeology, Vol. 24, 1971.
29. یوسف مجیدزاده، تاریخ و تمدن عیلام، چاپ اول، مرکز نشر دانشگاهی، تهران، 1370، ص 5.
30. والتر هینتس، دنیای گمشده عیلام، ترجمه فیروز فیروزنیا، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ اول، 1371 ش.، ص 26.
31. شهر شوش مرکز تمدن عیلام و پایتخت دولت عیلامی بود. «سترابون» Strabon مورخ یونانی به دلیل اهمیت این شهر، ایالتی ازعیلام را که شوش در آن واقع بود، شهر «سوزیان» یا «سوزیانا» خوانده است. «آوان» را در شمال غرب شوش ذکر کردهاند که گویا در کناره رودخانههای دز و کرخه بوده است. «سیماش» احتمالاً به مناطق کوهستانی عیلام اطلاق میشده است و «پارسوماش» را با مسجد سلیمان امروزی منطبق دانستهاند. اما کاوشهای هیأت باستانشناسان آمریکایی به سرپرستی « ویلیام سامنر» William, Sumner، در سالهای 1971 تا 1978 میلادی در تپه «ملیان» Malyan دشت بیضایی فارس مشخص کرد که انشان همان ملیان امروزی بوده است و این امر از طرف اغلب باستانشناسان پذیرفته شده است.
32. صادق ملک شهمیرزادی، « شهرنشینی وشهرسازی در هزاره پنجم پ.م.»، نظری اجمالی به شهرنشینی و شهرسازی در ایران، به کوشش محمد یوسف کیانی، جهاد دانشگاهی، تهران،1365ش.
نویسنده محترم مقاله، تپه علی کش و زاغه و گنج دره را درزمره شهرهای هزاره پنجم پ.م. ذکر کرده، اما با آگاهیهایی که ازشهرهای باستانی داریم، این دهکدههای دورههای استقرار اولیه را نمیتوان شهر دانست، خصوصاً تاریخ پیدایش آنها به دوران اولیه استقرار در دهکدهها مربوط میشود، شهر به معنی اخص کلمه از اواخر هزاره چهارم پ.م. به بعد شکل گرفت.
33. حسن طلایی، باستانشناسی و هنر ایران در هزاره اول ق.م.، انتشارات سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی، 1374، ص 5.
34. کوشش باستانشناسان برای شناسایی فرهنگهای پیش از تاریخ شمال ایران (مازندران، گیلان، طالش) با کشف اتفاقی گنجینه کلاردشت آغازشد (نگاه کنید به: محمود موسوی، باستانشناسی گیلان، در کتاب گیلان، گروه پژوهشگران فرهنگ ایران، تهران، 1374 ش.) از آن باستانشناسان ایرانی و ژاپنی بررسیها و کاوشهای علمی چندی در ارتفاعات گیلان انجام دادند. با این همه هنوز پرسشهای بسیاری درباره ادوار باستانی گیلان بدون پاسخ مانده است.
35. چون اول بار در دهه بیست سده کنونی شمسی، آثار بدست آمده از طریق کاوشهای قاچاق در گورستانهای باستانی گیلان در بازار «املش» بخشی ازشهرستان رودسر، به معرض فروش گذاشته شد، اشیاء باستانی گیلان «گنجینه املش» نام گرفت.
36. هنوز مطالعه روشنگرانهای در مورد اقوام ساکن گیلان در ادوار پیش از تاریخ بعمل نیامده و روشن نیست که سازندگان و دارندگان اشیاء پرارزشی چون «گنجینه کلاردشت»، «گنجینه مارلیک»، «گنجینه کلورز» و… چه کسانی بودهاند؟
هر کس از ظن خود، آنان را با نامهای آماردها، کادوسیها، سکاها و… یاد کرده است.
37. Levine, Louis: The Iron Age, The Archaeology of western Iran. (Frank Holeed.), London, 1987.
38. The Culture of Grey Ware = The culture of Grey Pottery.
39. Burney, Charles: from village to empire (an introduction to Near easternArchaeology), Phaidon Oxford, 1977.
40. Yound T. Cuyler: early age Revisited, (Preliminary Suggestions for theRe-Analysis of old constructs) de L’indus aux Balkans, Recueil, Jean Deshayes, Edition Recherche sur les civilisations, Paris, 1985.
41. « وداها» (Vedas)، کتاب مقدس هندیان باستانی که از چهار بخش تشکیل شده و « ریگ ودا» قدیمترین آنهاست.
42. رومن گیرشمن، ایران از آغاز تا اسلام، چاپ چهارم، ترجمه دکتر محمد معین، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، تهران، 1355.
43. ایگور میخائیلویچ دیاکونف، تاریخ ماد، چاپ دوم، ترجمه کریم کشاورز، انتشارات پیام، تهران، 1357.
44. «اورارتوها» را از نظر نژادی غیرآریایی و غیرسامی دانستهاند که احتمالاً اخلاف «هوریان» شمال بینالنهرین هستند که زبان آنها با زبانهای قفقازی مرتبط بود. در سده آغازین هزاره اول پ.م. دولت مقتدری در اطراف دریاچه وان و بخشی از ایران (آذربایجان غربی وشرقی) و ارمنستان تشکیل دادند.
45. Young. T Cuyler: The Iranian Migration into The Zagros, Iran Vol. V. 1967.
46. « زیویه» (Ziwieh)، نام روستایی است در 40 کیلومتری شرق شهرستان سقز، نخستین بار در سال 1326ش. بطور تصادفی گنجینهای باارزش از قلعه باستانی بالای کوه مجاور روستا بدست آمد. باستانشناسان و صاحبنظران در هنرهای باستانی گنجینه زیویه را به «سکا»ها، «ماد»ها، «آشوری»ها، «مانایی»ها، نسبت دادهاند.
47. در نخستین سالهای پس از انقلاب اسلامی تعدادی آجرهای لعابدار منقوش هزاره اول پ.م. در بازار عتیقه به فروش رفت که گفته میشد از تپهای در روستای «قلایچی» بوکان بدست آمده است.
48. تپه حسنلو در روستایی به همین نام، در دره سلدوز شهرستان نقده آذربایجان غربی واقع شده است.
49. توزیع جغرافیایی اقوام یاد شده براساس کتاب تاریخ ماد (دیاکونف) عبارت است از: تپورها در مازندران شرقی ازبهشهر تا نوشهر، آماردها در مازندران مرکزی و گیلان شرقی از نوشهر تا رودسر، گلان در گیلان از رودسر تا طالش، کاسپیان در طالش (طالش ایران و آذربایجان)، کادوسیان در حوزه مغان، اردبیل، خلخال، طارم.
50. Dyson, Robert and Muscarella, O.W: Construction the Chronology andhistorical implications of Hasanlu IV-Iran No. 27 1899.
51. محمود کردوانی، کاخ هخامنشی شائور، تهران، 1355 ش.
52. علی سامی، تمدن هخامنشی، ج/ اول، شیراز، 1341 ش.
53. عزتالله نگهبان، حفاری هفت تپه دشت خوزستان، انتشارات سازمان میراث فرهنگی کشور، تهران، 1372 ش.
54. محمد رحیم صراف، نقوش برجسته ایلامی، انتشارات جهاد دانشگاهی دانشگاه تهران، 1372.
55. ام. دیاکونف، همان، ص 211.
56. محمدرحیم صراف، «نویافتههای معماری و شهرسازی در تپه هگمتانه (همدان)»، مجموعه مقالات کنگره تاریخ معماری و شهرسازی ایران (بم)، میراث فرهنگی، ج/ دوم، تهران، 1375.
57. Stronach. David: Tepe Nush-I Jan, a mound in Media, the Bulletin ofMetropolitan Museum of Art, Vo. XXVII, New York, 1968.
- Excavations at Tepe Nush-I Jan 1967, Iran, VII, London, 1969.
58. Young. T. Cuyler: Excavations at Godin Tepe (First Progress Report) theRoyal Ontario Museum, 1969.
59. «هرتسفلد» و «گیرشمن» معتقدند که این دخمهها متعلق به عصر ماد هستند ولی عدهای نیز چون «فون گال» Von Gall معتقدند که این آثار صخرهای مربوط به دوره هخامنشی متأخرند.
60. رومن گیرشمن، هنر ایران در دوران ماد و هخامنشی، ترجمه عیسی بهنام، چاپ دوم، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1371ش.، ص 129.
61. محل دقیق «انشان» عیلامی ـ هخامنشی مدتها مشخص نبود بعد از کاوشهای رومن گیرشمن در صفه مسجد سلیمان، وی معتقد شد که انشان همان مسجد سلیمان بوده است (… ما تصور میکنیم که این شهر همان مسجد سلیمان کنونی است/ هنر ایران، ماد و هخامنشی، ص 129). کاوشهای «ویلیام سامنر» William Sumner از دانشگاه پنسیلوانیا در «ملیان» دشت بیضاء فارس و کشف الواح عیلامی در آنجا مشخص کرد که «ملیان» امروزی همان انشان یا انزان عیلامی است. نگاه کنید:
Hansman Elamites, Achaemenians and Anshan, Iran Vol. 10, 1972, pp. 101-125.
62. محمد داندامایف، ایران در دوران نخستین پادشاهان هخامنشی، ترجمه روحی ارباب، چاپ دوم، انتشارات علمی فرهنگی تهران، 1372 ش.
63. عدهای از محققان نقش برجسته انسان بالدار را نقش نمادین خود کوروش دانستهاند. تاجی که بر سر نقش انسان بالدار است، تقلیدی است از تاج نقوش مصری ولی دو زائده شاخ مانند موجب شده تا عدهای از دانشمندان استدلال کنند که این نقش کوروش است با کلاهی دو شاخی و کوروش همان ذوالقرنین (صاحب دوشاخ) ذکر شده در قرآن کریم است (نگاه کنید به: مولانا ابوالکلام آزاد، ذوالقرنین یا کوروش کبیر، ترجمه محمد ابراهیم باستانی پاریزی، کتابهای جبیبی، تهران، 1352 ش.)
64. علی سامی، پارس گده (پاسارگاد) پایتخت و آرامگاه کوروش بزرگ، انتشارات اداره کل فرهنگ و هنر استان فارس، 1350 ش.
65. از آن جهت این کاخ را خزانه نامیدهاند که هنگام کاوش از ان تعداد زیادی الواح گلی به خط میخی عیلامی مربوط به زمان داریوش اول بدست آمد. «جروج کامرون» خط شناس آمریکایی موفق به قرائت و کشف رمز تعدادی از این الواح شد ونظر داد که این الواح صورت پرداخت دستمزد استادان و کارگران سازنده تخت جمشید است.
66. در تخت جمشید و بر سینه کوه رحمت دو دخمه (مقبره) از شاهان هخامنشی موجود است که به اردشیر دوم و سوم هخامنشی منتسباند.
67. Schmidt, Erich: Persepolis, 3 Vol., Chicago (1947, 1953 and 1970).
68. اکبر مختار تجویدی، دانستنیهای نوین در باره هنر و باستانشناسی عصر هخامنشی بر بنیاد کاوشهای پنج ساله تخت جمشید، انتشارات وزارت فرهنگ و هنر، 1355 ش.
69. علیرضا شاپور شهبازی، شرح مصور نقش رستم فارس، انتشارات بنیاد تحقیقات هخامنشی، 1357 ش.
70. رومن گیرشمن، هنر ایرانی در دوره ماد و هخامنشی.
71. Ghirshman, Roman: La Terrasse Sacree de Masjid-I Solaiman, Paris, 1970.
72. Rawlinson, Henry C: the Persian cuneiform inscriptions at Behistun, Journal of the Royal Astiatic Society, Vol, X, XI, 1846-47.
73. علی حاکمی، «کتیبه بزرگ نهاوند»، مجله باستانشناسی، ش اول و دوم، بهار و تابستان 1338ش.
74. مالکوم کالج، پارتیان، ترجمه مسعود رجبنیا، چاپ دوم، انتشارات سحر، 1357ش.
75. نیلسون دوبواز، تاریخ سیاسی پارت (اشکانیان)، ترجمه علیاصغر حکمت، انتشارات ابنسینا، 1342ش.
76. Stronach David : Shahr-i Komis Excavation report, Iran, Vol.6, 1968.
77. سیفالله کامبخش فرد، معبد آناهیتای کنگاور، سازمان میراث فرهنگی کشور، 1374ش.
78. Lukonin Viladimir: The Temple of Anahita in Kangavar, Vestnik Drevnejlstrii, 1977.
- Azarnoush, Massoud: Excavation at Kangavar, Archaologische Mitteilungen. Aus Iran, Neue Folge, Bd. 14, 1981.
79. رومن گیرشمن، هنر ایران در دوران پارتی و ساسانی.
80. Azarnoush. M: Hamadan Excavation Report, Iran, Vol. 13, 1975.
81. مهدی رهبر، «کاوش آرامگاههای «الیمایی» گلالک شوشتر، یادنامه نخستین گردهمایی باستانشناسی ایران پس از انقلاب اسلامی»، شوش، 1376 ش.
82. سیفالله کامبخش فرد، آثار و بقایای دهکدههای پارتی «اشکانی» در مغان آذربایجان، مجله بررسیهای تاریخی شماره 1، سال دوم.
83. آرتور کریستن سن، ایران در زمان ساسانیان، ترجمه رشید یاسمی، کتابخانه ابن سینا، 1345 ش.
84. ولادیمیر گریگورویچ لوکونین، تمدن ایران ساسانی، ترجمه عنایتالله رضا، انتشارات علمی فرهنگی، 1365 ش.
85. رودلف نومن، ویرانههای تخت سلیمان و زندان سلیمان، ترجمه فرامرز نجد سمیعی، سازمان میراث فرهنگی کشور، 1374 ش.
86. علی سامی، تمدن ساسانی، ج/ دوم. دانشگاه شیراز.
87. علی سامی، همان.
88. عباس زمانی، تأثیر هنر ساسانی در هنر اسلامی، اداره کل نگارش وزارت فرهنگ و هنر، 1355 ش.
89. همان.
90. عبدالحسین زرینکوب، دو قرن سکوت، چاپ هفتم، 1356 ش.
91. Siroux. M: Athar-e Iran, T.III, 1938.
92. Rougeulle. A: La Mosquee Ancienne de suse, Cahiers de la DAFI No. 14-1984.
93. اوژن گالدیری، مسجد جامع اصفهان، ترجمه دکتر عبدالله جبل عاملی، سازمان میراث فرهنگی، 1370 ش.
94. ماکسیم سیرو، «مسجد جمعه اردبیل»، ترجمه نادیه ایمانی، مجله اثر ش. 15 و 16، زمستان 1367 ش.
95. مهرداد شکوهی، «مسجد جامع فهرج، یادگاری کهن»، ترجمه احمد حبّ علی موجانی، مجله باستانشناسی و تاریخ، سال سوم، ش اول، پاییز و زمستان 1367ش.
96. آندره گدار، آثار ایران، مجلد 3، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم، پژوهشهای آستان قدس رضوی، 1376ش.
97. عباس زمانی، تأثیر هنر ساسانی در هنر اسلامی.
98. Whitehouse, David: Excavations at Siraf, Third Interim Report, Iran, Vol. VIII, London, 1979 and Vol IX, 1971.
99. محمود موسوی، «کاوش باستانشناسی در شهر تاریخی حریره جزیره کیش»، گزارشهای باستانشناسی 1، سازمان میراث فرهنگی کشور، 1376ش.
100. Fehervari, Geze and Bivar, A.D.H: Qobeyra, Advance Report on the ThirdSeason, 1974.
گزارشهای سومین مجمع سالانه کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی در ایران، مرکز باستانشناسی ایران، 1354 ش.
101. Upton, Joseph M: Excavation at Nishapur, Bull of the Metropolitan Museumof Art. 31, 1936.
In the Ruins of Nishapur, Asia, 39, 1939.
102. سیفالله کامبخش فرد، کاوشهای نیشابور، سفالگری ایران در سده پنجم و ششم هجری، وزارت فرهنگ و هنر، 1349 ش.
103. Adle, chahryar: Note Preliminaires sur La tour disparue de Rey.
In the memorial volume of the VI th international congress of Iranian art andArchaeology, Oxford, 1972.
104. سعید گنجوی، «بررسی و پیگیری در سلطانیه»، گزارشهای چهارمین مجمع سالانه کاوشها و پژوهشهای باستانشناسی در ایران، مرکز باستانشناسی ایران، 1355ش.
105. علیاصغر میرفتاح، «سلطانیه»، مجله میراث فرهنگی، سازمان میراث فرهنگی کشور، ش پ13، 1374 ش.
106. محمد یوسف کیانی، «شهر جرجان»، در مجموعه نظری اجمالی بر شهرنشینی و شهرسازی در ایران، 1365 ش.
107. محمود موسوی، «توس شهر خفته در تاریخ»، سازمان میراث فرهنگی کشور، 1370 ش.
108. محمد تقی مصطفوی، «نگاهی به هنر و معماری ایران»، شرکت سهامی سیمان تهران و سیمان شمال، 1346 ش.
109. ارژن گالدیری، «مسجد جامع اصفهان»، ترجمه عبدالله جبل عاملی، سازمان میراث فرهنگی کشور، 1370 ش.
110. ر.ک:
ـ سید محمد تقی مصطفوی، امانتداری، 1355.
ـ صادق ملک شهمیرزادی، «مروری بر تاریخچه مطالعات باستانشناسی در ایران»، مجله باستانشناسی و تاریخ، سال اول، ش دوم، بهار وتابستان 1366.
ـ صادق ملک شهمیرزادی، «اشارهای مختصر بر تشکیلات باستانشناسی در ایران»، مجله اثر، شمارههای 12، 13 و 14 (در یک مجله)، اسفند 1365.
ـ صادق ملک شهمیرزادی، «بررسی تحولات مطالعات باستانشناسی درایران»، نشریه سمینار ایرانشناسی وزارت امور خارجه، 1368.
ـ محمود موسوی، «باستانشناسی در پنجاه سالی که گذشت»،مجله میراث فرهنگی، سال اول، ش دوم، زمستان 1369.
ـ محمود موسوی، «باستانشناسی جهان اسلام»، دانشنامه جهان اسلام (حرف ب، جزوه چهارم)، تهران 1373.