0

مظلومیت عجیب شهید افغانی دفاع مقدّس+عکس

 
abdo_61
abdo_61
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مهر 1388 
تعداد پست ها : 37203
محل سکونت : ایران زمین

مظلومیت عجیب شهید افغانی دفاع مقدّس+عکس

 

مهاجر مجاهد

 

مظلومیت عجیب شهید افغانی دفاع مقدّس+عکس


گمنامی او به گونه ای ديگر بود. او در غربت عجیبی به شهادت رسید.
پيکرهای شهدای عمليّات والفجر9 به شهرستان بجستان آمد. تمامی شهدا توسّط خانواده هايشان تشييع و تدفين شد. امّا هنوز يک شهيد مانده! کسی برای تحويل پيکر او اقدام نکرده!
او از بجستان در خراسان جنوبی اعزام شده، امّا هيچ آدرس يا نشانی ندارد. غربت و گمنامی او خيلی عجیب است. يعنی خانواده او کجا هستند!؟
تلاشها ادامه داشت تا اينکه بچّه های بسیج بجستان او را شناسایی کردند. نام او رجب غلامیِ افغانی، از اتباع افغانستان بود. او در زير اين آسمان هيچکس را نداشت.خانواده اش را درجنگ افغانستان از دست داده بود. تنها کسی که او را بهتر از بقيّه می شناخت یک شاطر نانوا در يکی از محلّه های شهر بود. ایشان می گفت: رجب چند سال قبل به ايران آمد. در نانوایی من کار می کرد. شبها همانجا می خوابید. او از شیعیان بسیار معتقد بود. نماز اوّل وقت او هيچگاه ترک نمی شد. بعد هم با بچّه های بسیج و مسجد آشنا شد. رجب يک سال بعد از شروع کار، خمس همان پول ناچيزی که جمع کرده بود را پرداخت کرد!
بچّه های بسیج می گفتند: يک موتور داشت، مدّتی بعد آن را فروخت. پول آن را به امام جمعه داد. برای کمک به جبهه ها! امام فرموده بود: جبهه رفتن واجب کفایی است. او هم مقلّد امام بود. می گفت: اسلام مرز نمی شناسد. امام ولّی ماست. برای همين هر چه داشت فروخت و برای کمک به جبهه ها پرداخت کرد. بعد هم راهی جبهه شد. در عمليّات والفجر99 هم به شهادت رسيده بود. تمام پيراهن او پاره و زخمی بود. گلوله ای هم به صورت او اصابت کرده بود.
امام جمعه برای مردم، این شهيد غريب را معرّفی کرد. بعد از نماز جمعه تمام مردم جمع شدند. پيکر رجب را آوردند. تشييع باشکوهی برگزار شد. شاید برای هيچ شهيدی اين گونه نشده بود. در ابتدای گلستان شهدا، پيکر شهيد به خاک سپرده شد. حال و روز مردم خیلی عجیب بود. همه اشک می ریختند. گویی برادر خود را از دست داده اند. در پايان مراسم، یکی از همرزمان شهید، در مورد نحوه شهادت رجب صحبت کرد و گفت: عمليّات والفجر9 بر روی ارتفاعات کردستان در حال انجام بود. محمود کاوه فرمانده ی لشگر ويژه شهدا با حضور در منطقه عمليّاتی، کار را در خطوط مقدّم نبرد پيگيری می کرد. یکی از گردان ها به سوی پاسگاه عراقی ها حرکت کرد. آنها باید با عبور از موانع، از دو طرف به پاسگاه حمله می کردند. مرحله بعدی این عملیّات با حضور این گردان آغاز می شد. برادر کاوه منتظر نتيجه حمله گردان بود. لحظاتی بعد خبر رسید که گردان در پشت سیم های خاردار حلقوی گیر افتاده. نمی دانم علّت چه بود!؟ يا سیم خاردار متّصل به مین بود. یا اینکه وسایل باز کردن مسیر وجود نداشت. از مکالمات پشت بی سیم معلوم بود که برادر کاوه اصرار داشت هر چه زودتر کار آغاز شود. لحظاتی بعد با حمله گردان، مرحله بعدی عمليّات آغاز شد. با تصرّف پاسگاه پيشروی بچّه ها شروع شد. عمليّات به بيشتر اهداف خود رسيد. قبل از روشن شدن هوا، برادر کاوه به کنار بچّه های گردان آمد. ايشان از بچّه ها و حماسه ای که آفریدند تشکّر کرد. امّا فرمانده گردان گفت: حماسه اصلی را يک جوان بسیجی انجام داد!
بعد ادامه داد: همه ما در پشت موانع گیر افتاده بودیم. واقعاً نمی دانستيم چه کنیم. در همین حین یک جوان به روی سیم های خاردار خوابید! بعد هم گفت: همه از روی من عبور کنید!
بیش از سیصد نفر از روی بدن او عبور کردند! خارهای سیم در بدن جوان فرو رفته بود. در زير نور منوّر کاملاً مشخص بود. قطرات خون از بدن او جاری شده بود. وقتی همه نیروها از روی بدن او عبور کردند، عمليّات با موفّقيّت آغاز شد. در همان لحظات، جوان را از روی موانع بلند کرديم. همينطور که خون از تمام بدن او جاری بود، دستانش را به سوی آسمان بلند کرد. می گفت: خدايا! تحمّل ندارم. شهادت را نصيبم کن. در همان لحظه، گلوله ای بر چهره نورانی او نشست!
با پایان عمليّات، برادر کاوه بر بالين اين شهید قهرمان حاضر شد. برای او دعا کرد. چند جمله ای هم در وصف او صحبت نمود. بعد هم پيکر او را به همراه ديگر شهدا به عقب منتقل کردیم. جوان حماسه ساز این عمليّات که بر روی سیمها خوابید همین رجب غلامی است.
سالها از آن ماجرا گذشته. رجب دیگر در این شهر غریب نیست. او به اندازه یک شهر فامیل دارد. وقتی مردم قدرشناس، وارد گلستان شهدای بجستان می شوند، ابتدا به سراغ مزار رجب می روند، بعد به سراغ دیگر شهدا.
پايگاه بسیج مسجد جامع بجستان نیز به نام شهيد رجب غلامی نامگذاری شد.
شادی روح پاکش صلوات!

 

مدیر سابق تالار آموزش خانواده

abdollah_esrafili@yahoo.com

 

  شاد، پیروز و موفق باشید.

شنبه 25 دی 1395  11:32 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها