اهل كتاب مى توانند طبق ضوابط و شرايطى در محدوده جغرافيايى حكومت اسلامى زندگى كنند. يكى از اين شرايط پرداخت جزيه[1] است. قرآن كريم در اين باره مى فرمايد: (قاتِلُوا الَّذينَ لا يُؤمِنونَ بِاللّهِ و لا بِاليَومِ الأخِرِ ولا يُحَرِّمونَ ما حَرَّمَ اللّهُ ورَسولُهُ ولا يَدينونَ دينَ الحَقِّ مِنَ الَّذينَ اُوتوا الكِتابَ حَتّى يُعطوا الجِزيَةَ عَن يَد و هُم صاغِرون؛[2]با كسانى از اهل كتاب كه به خدا و روز جزا ايمان نمى آورند و آنچه را خدا و رسولش تحريم كرده است حرام مى شمرند و آيين حق را نمى پذيرند، پيكار كنيد، تا زمانى كه جزيه را به دست خود با خضوع و تسليم بپردازند.)
هنگامى كه اهل كتاب در كشور اسلامى زندگى كنند، به طور طبيعى از امكانات كشور اسلامى برخوردار مى شوند و حكومت اسلامى حفاظت از جان و مال آنان را بر عهده مى گيرد و آنان از پرداخت برخى حقوق مالى مانند خمس و زكات و ...معاف هستند و نيز بر آنان شركت در جهاد لازم نيست. اين همه در حالى است كه مسلمانان هم در جهاد و دفاع از كشور و حكومت اسلامى شركت مى كنند و هم حقوق مالى متعددى پرداخت مى كنند و هم حكومت اسلامى از اموال عمومى مربوط به مسلمانان براى تأمين امنيت جانى و مالى اهل كتاب و ايجاد زمينه آسايش و رفاه آنان هزينه مى كند. در برابر ارائه اين خدمات و هزينه ها، دين اسلام پرداخت جزيه را براهل كتاب مقرر كرده است. بنابراين، قانون پرداخت جزيه، يك امر كاملا عقلايى است و فلسفه آن كاملا روشن است. از اينجا روشن مى شود كه مسئوليت اهل كتاب در برابر حكومت اسلامى به مراتب از مسلمانان كم تر است ؛ يعنى آن ها با پرداخت مبلغ ناچيزى در سال از تمام مزاياى حكومت اسلامى استفاده مى كنند، در حالى كه در متن حوادث و در برابر خطرات قرار ندارند.[3]
از جمله دلايل روشنى كه اين فلسفه را تاييد مى كند، اين است كه در عهدنامه هايى كه در دوران حكومت اسلامى ميان مسلمانان و اهل كتاب در زمينه جزيه منعقد مى شد، به اين موضوع تصريح گرديده است كه اهل كتاب موظفند جزيه بپردازند و در برابر، مسلمانان موظفند امنيت آن ها را تامين كنند و حتى اگر دشمنانى از خارج به مقابله و آزار آن ها برخيزند، حكومت اسلامى از آن ها دفاع خواهد كرد.
اين عهدنامه ها فراوان است كه براى نمونه يكى را مى آوريم و آن عهدنامه اى است كه خالد بن وليد با مسيحيان اطراف فرات منعقد كرد.
متن عهدنامه چنين است: اين برنامه اى است از خالدبن وليد به صلوبا (بزرگ مسيحيان) و جمعيتش، من با شما پيمان مى بندم بر جزيه و دفاع و در برابر آن، شما در حمايت ما قرار داريد و ما دام كه ما از شما حمايت مى كنيم، حق گرفتن جزيه داريم و گرنه حقى نخواهيم داشت ...[4]
جالب اين كه مى خوانيم هر گاه در حمايت از آن ها كوتاهى مى شد، جزيه را به آن ها باز مى گرداندند و يا اصلا از آن ها نمى گرفتند.
اين نكته هم شايان توجه است كه تعيين مقدار جزيه بر عهده حكومت اسلامى است.
جزيه را به خاطر آن كه در حفظ جان اهل كتاب، به گرفتن آن اكتفا كرده و آن را مجزى مى دانند، جزيه مى گويند.
[5]
[1]. توبه/29.
[2]. مفردات، ص 93؛ الميزان، ج 9، ص 242.
[3]. تاريخ طبرى، ج 2، ص 551؛ الثقات، ابن حيان، ج 2، ص 183.
[4]. ر.ك: تفسير نمونه، ج 7، ص 350 ـ 357؛ تفسير جامع آيات الاحكام، زين العابدين قربانى لاهيجى، ج 6، ص 211 ـ 214؛ من وحى القرآن، ج 11، ص 75 ـ 86؛ احسن الحديث، ج 4، ص 228.
[5]. مفردات، راغب اصفهانى، ماده جزى؛ الميزان، ج 9، ص 242.
منبع: t-pasokhgoo.ir