0

آیا میان مکتب پیامبران همبستگی وجود دارد و اهداف آنها مشترک بوده است؟

 
taha_h
taha_h
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : تیر 1394 
تعداد پست ها : 5282
محل سکونت : تهران

آیا میان مکتب پیامبران همبستگی وجود دارد و اهداف آنها مشترک بوده است؟

پیامبرانى که از جانب خداوند براى هدایت انسان‌ها برانگیخته شده‌اند، با برنامه‌اى هماهنگ و اهدافى مشترک در این راه تلاش کرده‌اند. مطالعه درباره شخصیت پیامبران، شیوه آنان در زندگى فردى و اجتماعى، محتواى پیام و دعوتشان، انسان را از وجود نوعى هماهنگى و همبستگی آگاه می‌کند. پیامبران متعدد، همه فرستاده و نماینده خداوند بوده‌اند و حکمت او ایجاب کرده است که براى هدایت مردم، هماهنگى کامل میان فرستادگانش باشد.

با بررسى اجمالى در آیات قرآن که اهداف و برنامه‌هاى پیامبران را بیان کرده است، این واقعیت اثبات خواهد شد که دعوت به توحید، پرستش خداى یکتا، پرهیز از اطاعت طاغوت‌ها، اعتقاد به معاد و روز قیامت و ایمان به این‌که روزى اعمال ما رسیدگى می‌شود و به نیک و بد آنها پاداش و کیفر داده خواهد شد، ایجاد جامعه‌اى براساس عدل و قسط، مبارزه با ظلم و ستم و هرگونه تبعیض و بی‌عدالتى و ... تمام اینها از برنامه‌هاى مشترک پیامبران الهى بوده است.

اهداف اساسى پیامبران‏

همه پیامبران، مردم را به تسلیم در برابر خداوند فراخوانده‌اند گرچه در به‌کارگیری برخی روش‌ها برای اجرا و رساندن اهداف، تفاوت‌هایی وجود داشته است. از مهم‌ترین مصادیق این همبستگى، وحدت در اهداف پیامبران است. بر اساس قرآن کریم؛ این اهداف مشترک را می‌توان چنین برشمرد:

1. دعوت به توحید

نخستین و اساسی‌ترین آموزه نهضت پیامبران، توحید و پرستش خداوند است. پیامبران الهى کوشیده‌اند مردم را از شرک و بت‌پرستى و بندگى غیر خدا رها ساخته، تحت عبودیت و بندگى خداى یکتا درآورند. اهداف دیگرِ آنان همگى براى رسیدن به این هدف نهایى بوده است.

قرآن کریم می‌فرماید:

«ما در هر امتى رسولى برانگیختیم که: خداى یکتا را بپرستید و از طاغوت اجتناب کنید!».[1]

«ما نوح را به سوى قومش فرستادیم او به آنان گفت: اى قوم من! [تنها] خدای یگانه را پرستش کنید، که معبودى جز او براى شما نیست! [و اگر غیر او را عبادت کنید،] من بر شما از عذاب روز بزرگى می‌ترسم!».[2]

«[حضرت ابراهیم(ع)] گفت: اى قوم من از شریکهایى که شما [براى خدا] می‌‏سازید، بیزارم! من روى خود را به سوى کسى کردم که آسمان‌ها و زمین را آفریده من در ایمان خود خالصم و از مشرکان نیستم».[3]

«ما پیش از تو هیچ پیامبرى را نفرستادیم مگر این‌که به او وحى کردیم که: معبودى جز من نیست پس تنها مرا پرستش کنید».[4]

حضرت على(ع) نیز در سخنانش پیرامون فلسفه وحى و نبوت، به همین هدف واحد همه پیامبران اشاره کرده، می‌‏فرماید: «خداوند پاک و منزّه، پیمان وحى را از پیامبران گرفت تا امانت رسالت را به مردم برسانند، آن‌گاه که در عصر جاهلیت‌ها بیشتر مردم، پیمان خدا را نادیده انگاشتند و حق پروردگار را نشناختند و برابر او به خدایان دروغین روى آوردند، و شیطان مردم را از معرفت خدا باز داشت و از پرستش او جدا کرد، خداوند پیامبران خود را مبعوث فرمود، و هر چندگاه، متناسب با خواسته‌هاى انسان‌ها، رسولان خود را پى در پى اعزام کرد تا وفادارى به پیمان فطرت را از آنان باز جویند و نعمت‌هاى فراموش شده را به یاد آورند و با ابلاغ احکام الهى، حجّت خدا را بر آنها تمام نمایند و توانمندی‌هاى پنهان شده عقل‌ها را آشکار سازند و نشانه‌هاى قدرت خدا را معرّفى کنند».[5]

2. مبارزه با طاغوت‌های زمان‏

در میان مردم مشرک و بت‌پرست، از توحید و یکتاپرستى سخن گفتن، به معناى نفى همه معبودها و ردّ عادات و رسوم جاهلى و مبارزه با ستمگران است و به طور طبیعى مخالفت‌ها و مقاومت‌هایى را دنبال خواهد داشت. تاریخ زندگى پیامبران پر از مخالفت و دشمنى گروهى از مردم با آنان است. قرآن کریم، مخالفان پیامبران را در سه دسته معرفى می‌کند: «ملا» به معناى کارگزاران و اشراف، «جبّاران» به معناى ظالمان و سرکشان و «مترفان» به معناى ثروتمندان خوشگذران، که جز راحت‌طلبى خویش به چیز دیگرى نمی‌اندیشند:

«و ما در هیچ شهر و دیارى پیامبرى بیم‌دهنده نفرستادیم مگر این‌که مترفین آنها [که مست ناز و نعمت بودند] گفتند: ما به آنچه فرستاده شده‌اید کافریم! و گفتند: اموال و اولاد ما [از همه] بیشتر است [و این نشانه علاقه خدا به ماست!] و ما هرگز مجازات نخواهیم شد!».[6]

«کارگزاران و اشراف قوم [نوح(ع)] گفتند: ما تو را در گمراهى آشکارى می‌بینیم».[7]

«و این قوم "عاد" بود که آیات پروردگارشان را انکار کردند و پیامبران او را معصیت نمودند و از فرمان هر ستمگر دشمن حق، پیروى کردند».[8]

گروه‌هاى یاد شده با شیوه‌هاى مختلف به مخالفت با پیامبران برخاسته، آنان را مجنون، جادوگر، قدرت‌طلب و ... معرفى می‌کردند، یا درصدد تطمیع و تهدید آنان برمی‌آمدند؛ اما پیامبران در برابر همه مشکلات و گرفتاری‌ها مقاومت می‌کردند و دست از دعوت خویش برنمی‌داشتند. نزدیک هزار سال مبارزه حضرت نوح(ع) با قوم لجوج خود، نیز سال‌ها مبارزه علمى و عملى حضرت ابراهیم(ع) با مردم بت‌پرست و نمرود، همچنین مبارزات پیگیر حضرت موسى(ع) با فرعون، و تحمل کوته‌فکری‌هاى بنى اسرائیل و بالاخره بیست و سه سال جهاد و تلاش پیامبر اسلام(ص) با کافران، مشرکان و منافقان، نمونه‌هایى از مبارزات انبیاى الهى است.

3. دعوت به معاد

یکى دیگر از ارکان دعوت پیامبران، آگاه ساختن مردم از آموزه معاد است. اعتقاد به معاد لازمه ایمان به توحید است. انسان از خداست و به سوى او بازمی‌گردد، از این‌رو؛ زندگى در این جهان، هدف اساسى انسان نیست؛ بلکه زندگى او پس از مرگ ادامه می‏یابد. اگر مرگ پایان زندگى انسان باشد، هدف از آفرینش او لغو و بیهوده خواهد بود، در حالی که خداى سبحان آن‌را نفى کرده، می‌فرماید: «آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریده‌ایم، و به سوى ما باز نمی‌گردید؟».[9]

انذار و تبشیر مردم توسط پیامبران دو وظیفه آنان در راه دعوت به معاد بوده است. قرآن کریم می‌فرماید: «پیامبرانى که بشارت‌دهنده و بیم‌دهنده بودند، تا بعد از این پیامبران، حجتى براى مردم بر خدا باقى نماند، [و بر همه اتمام حجت شود] و خداوند، توانا و حکیم است».[10]

هرچند تبشیر و انذار شامل بشارت به نعمت‌ها و رحمت‌هاى الهى در دنیا و نیز انذار از هلاکت و عذاب دنیوى هم می‌شود، اما ماموریت انذار و تبشیر پیامبران، واقعیتى فراتر از انذار و تبشیر به نعمت‌ها یا عذاب‌هاى دنیوى است؛ زیرا از آن‌جا که زندگى دنیوى محدود است و سرانجام به پایان می‌رسد، اگر معادى در کار نباشد، به بندگان نیکوکار ظلم شده است و این با عدالت الهى ناسازگار است. بنابراین، به حکم عقل و به بیان آیات و روایات وقوع معاد قطعى است و به همین جهت، بشارت و انذار نیز سبب اتمام حجت می‌شود.

در آیاتى از قرآن کریم نیز تصریح شده که هدف از انذار، انذار از عذاب در جهان آخرت است:

«او درجات [بندگان صالح] را بالا می‌برد، او صاحب عرش است، روح [مقدّس] را به فرمانش بر هر کس از بندگانش که بخواهد القاء می‌کند تا [مردم را] از روز ملاقات (روز رستاخیز) بیم دهد!».[11]

«[در آن روز به آنها می‌گوید:] اى گروه جنّ و انس! آیا رسولانى از شما به سوى شما نیامدند که آیات مرا برایتان بازگو می‌کردند، و شما را از ملاقات چنین روزى بیم می‌دادند؟! آنها می‌گویند: بر ضدّ خودمان گواهى می‌دهیم [آرى، ما بد کردیم] و زندگى [پر زرق و برق] دنیا آنها را فریب داد و به زیان خود گواهى می‌دهند که کافر بودند».[12]

4. برپایى عدالت در جامعه

پیامبران الهى در برابر جامعه بشرى، مسئولیتى مهم و خطیر برعهده داشتند و همواره در پى جامعه‌اى عدالت‌محور بودند تا در سایه آن اختلافات ناروا از میان مردم برچیده شود و مردم کنار یکدیگر در صلح و صفا زندگى کنند:

«ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب [آسمانى] و میزان (شناسایى حقّ از باطل و قوانین عادلانه) نازل کردیم تا مردم قیام به عدالت کنند ...».[13]

5. تعلیم و تزکیه انسان‏

قرآن کریم این رسالت مهم و یکی از ارکان نهضت پیامبران الهى را با تعبیرهاى گوناگونى بیان کرده است:

«و [خداوند] کسى است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولى از خودشان برانگیخت که آیاتش را بر آنها می‌خواند و آنها را تزکیه می‌کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می‌آموزد هر چند پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند».[14]

«ما موسى را با آیات خود فرستادیم [و دستور دادیم:] قومت را از ظلمات به نور بیرون آر!».[15]

«همان‌ها که از فرستاده [خدا]، پیامبر "امّى" پیروى می‌کنند پیامبرى که صفاتش را، در تورات و انجیلى که نزدشان است، می‌یابند آنها را به معروف دستور می‌دهد، و از منکر باز می‌دارد اشیاء پاکیزه را براى آنها حلال می‌شمرد، و ناپاکی‌ها را تحریم می‌کند و بارهاى سنگین، و زنجیرهایى را که بر آنها بود، [از دوش و گردنشان] بر می‌دارد، پس کسانى که به او ایمان آوردند، و حمایت و یاریش کردند، و از نورى که با او نازل شده پیروى نمودند، آنان رستگارانند».[16]
 
 
 
 
 
 
 
 

[1]. نحل، 36.
[2]. اعراف، 59.
[3]. انعام، 78 - 79.
[4]. انبیاء، 25.
[5]. سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، محقق، صبحی صالح، خطبه 1، ص 43، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق؛ سید رضی، محمد بن حسین، نهج البلاغه، ترجمه دشتى، محمد، ص 39، قم، نشر مشهور، چاپ اول، 1379ش.
[6]. سبا، 34 - 35.
[7]. اعراف، 60.
[8]. هود، 59.
[9]. مؤمنون، 115.
[10]. نساء، 165.
[11]. غافر، 15.
[12]. انعام، 130.
[13]. حدید، 25.
[14]. جمعه، 2.
[15]. ابراهیم، 5.
[16]. اعراف، 157.

 

 

 

 

 

منبع: http://www.islamquest.net/fa/archive/question/fa58210

یک شنبه 21 آذر 1395  11:02 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها