قوش، رمانی است خواندنی برای نوجوانانی که تجربه زیستی از دفاع مقدس ندارند.
«قوش» تازه ترین اثر ساسان ناطق، رمانی است که با محوریت دفاع مقدس و جنگ هشت سال ایران و عراق، برای گروه سنی کودک و نوجوان نوشته شده است. این اثر که به همت انتشارات شهرستان ادب، در اردیبهشت ماه سال جاری در نمایشگاه کتاب عرضه شد، رمانی 130 صفحه ای است که طی هفت فصل، سرگذشت چند تن از نوجوانان روستایی مرزی را در زمان حضور عراقی ها و تصرف منطقه توسط آن ها روایت کرده است.
پرستو علی عسگرنژاد، شاعر، داستان نویس و منتقد ادبی جوان کشورمان در گفتگویی با تبیان به نقد و بررسی رمان «قوش» می پردازد.
علی عسگرنژاد درباره رمان جدید ساسان ناطق می گوید: این کتاب به هفت فصل تقسیم بندی شده و این امر ساده، یکی از نقاط قوت اثر است؛ چرا که اولاً برای مخاطب کم سن وسال که توان کلنجار رفتن با رمان های طولانی را ندارد و خستگی زود به سراغش می آید، تغییر هر فصل، با توجه به اقتضائات و اتفاقات خاصی که ناطق برای فصول کتابش در نظر گرفته، مجال تأمل خوبی است. علاوه بر این، نویسنده کوشیده است تا هر فصل از رمان او، شامل یک بخش آغازین که غالباً با فضاسازی و توصیف همراه است، یک تن اصلی که به پیشبرد خط سیر داستان کمک می کند و شبه پایانی موقت باشد.
داستانی کوتاه با خط سیری مشخص
سیر منطقی که می توان آن را «داستان کوتاه وار» نامید، روندی است که به مخاطب نوجوان اجازه می دهد در پایان هر فصل، درک روشنی از فضا و اتفاقات داستان و زمانی برای تجزیه و تحلیل خط سیر آن داشته باشد. اتفاقاً به مدد همین فصل بندی موفق، گاه موقعیت های درامی در دل رمان شکل گرفته اند که نویسنده، هوشیار و آگاه، با انتخاب نام فصول، به آن نگاهی ظریف داشته است. مثلاً در طول داستان، با شخصیتی فرعی به نام «آقافاضل» طرفیم که پیرمردی ساده و مومن است و در تمام طول زندگی اش، مکبّر مسجد محل بوده و حالا، با تجاوز عراقی ها به کشور و به اشغال درآمدن مسجد، شغل خود را از دست داده است. این شخصیت که کاری جز موذنی و مکبّری نمی داند، حیران و سرگردان در آبادی می چرخد و رنج می کشد. درام آن جا اتفاق می افتد که دختران کنار چشمه، صدای محزون پیرمرد را می شنوند که در دشت، برای درختان و آسمان اذان می گوید. ناطق با نهادن نام «بغض فاضل» بر این فصل، به این موقعیت توجه داشته است.
توجه به آداب و رسوم منطقه ای که داستان در آنجا می گذرد
این داستان در روستایی مرزی اتفاق می افتد و با توجه به حضور عراقی ها و زیست آن ها در کنار مردم بومی منطقه، می توان حدس زد مربوط به جغرافیای جنوب ایران باشد. جنوب یا غرب یا هر نقط مرزی دیگر، تفاوت چندانی ندارد. علی ای حال، هر منطقه، آداب و رسوم و فرهنگ فولکلوریک خاص خودش را دارد که پرداختن به آن، نشانگر وقوف و تسلط نویسنده بر فرهنگ حاکم بر شخصیت های رمان اوست.
در قوش نیز انتظار می رود همان طور که نام کتاب، از نام پرنده ای بومی گرفته شده که همچون عقاب، چشمانی نافذ و صلابتی گیرا دارد، دیگر عناصر محلی و نشانه های قومی در اثر وجود داشته باشد. متأسفانه، این انتظار، چنان که باید، برآورده نمی شود. گاه گاه، کلماتی همچون «جوریدن»، «یله دادن»، «روسری و دامن بلند محلی» و... در متن ظاهر می شوند، اما نمی توانند در ساختن فضایی بومی موفق عمل کنند.
اگر فرض کنیم رمان در خط جنوب اتفاق افتاده (که فرضی نزدیک به واقع می نماید)، دست نویسنده باز بوده تا از میان خیل نشانگان فرهنگی آن منطقه، به ویژه در حدود سی واندی سال پیش که این نشانگان شدیداً پررنگ تر از امروز می نموده اند، گلچینی دلنشین را به نمایش بگذارد. این امر، در نهایت، در چند المان روستایی و نه بومی- خلاصه می شود که موجب می شود خلأ فضاسازی در کتاب به چشم بیاید.
چیدمان هنرمندانه حوادث
یکی دیگر از نکاتی که باید به آن اشاره کرد، خط سیر وقایع داستان است. ناطق، هنرمندانه، حوادث را در میان فصول کتاب چیده است. داستان از یکی از روزهای پس از اشغال آبادی آغاز می شود، با ناجوانمردی ها و آزارهایی که از سربازان عراقی، بالاخص یکی از آن ها به نام نعمان که مهارت ویژه ای در تیراندازی دارد ادامه می یابد، قوش در میانه کتاب ظاهر می شود و هدف تیر نعمان قرار می گیرد و شخصیت های اصلی داستان که چند دختر نوجوان و یک پسر نوبالغ هستند، به دنبال درمان قوش، راهی برای مبارزه با سربازان می یابد. در این بین، ماجراهای فرعی به کمک داستان می آیند و بر جذابیت آن می افزایند. مثلاً در یکی از فصول آغازین، نویسنده به شرح پیدا شدن جناز پدر هانیه، یکی از شخصیت های محوری کتاب می پردازد که از شهدای جنگ بوده و خود به انگیزه ای برای مبارزه در هانیه تبدیل می شود. اما همین جا باید گفت نویسنده در پرداخت پیرنگ اصلی ماجرا چندان موفق نبوده است.
در پایان داستان، با پاتک رزمندگان ایرانی به مقرّ عراقی ها به مدد اهالی آبادی مواجه می شویم. گرچه نویسنده گاه به گاه در طول دیگر فصول، اشاره های اندکی به این اتفاق و آماده شدن اهالی آبادی برای مبارزه داشته است، باز هم این اتفاق ناگهان می نماید. بیش از این، باید گفت نویسنده می توانست با ظرافت بیشتر، توزیعی منطقی میان حوادث اصلی داستان برقرار کند تا در پس از گذشت صدواندی صفحه، در چند سطر پایانی با حمل ناگهان رزمندگان ایرانی رو به رو نشویم و انتظار آن را داشته باشیم. البته از منظر دیگر می توان گفت نویسنده بر آن بوده تا با استفاده از تکنیک «پایان ناگهان» و عنصر «غافلگیری»، مخاطب را شگفت زده کند. این شکی محتمل است و می توانست بهتر از این رخ دهد.
شخصیت پردازی، نقطه قوت قوش
یکی دیگر از نقاط قوت رمان «قوش» را شخصیت پردازی موفق سربازان عراقی است. ناطق با گلچینی موفق، از هم اقشار مردم عراق در میان آن ها نماینده ای آورده است. سرگروهبان رذلی که تنها به فکر خالی کردن جیب سربازان و شرط بندی است، سرباز بدطینتی که تیراندازی به کوز آب دختران روستا تفریح اوست، سربازانی ترسو و بی مایه که بی هیچ منطقی از فرامین پلید مافوق خود اطاعت می کنند و حتی سربازان ناچار و ناگریز از جنگی که دلشان به حال دختران روستا می سوزد، اما جرئت سرپیچی از دستورات سرگروهبان را ندارند.
این همه، در کنار توصیفات موفق ناطق، موجب می شوند مخاطب با روی کمترشناخته شده ای از جنگ تحمیلی مواجه شود که کشف آن برایش جذاب است. البته باید گفت این رویه ای است که گویا ناطق قصد دارد در آثار دفاع مقدس خود به آن بیشتر بپردازد، چنان چیزی که در مجموعه داستان او، «در آفریقا همه چیز سیاه است» اتفاق افتاده است.
«قوش» رگه هایی از طنز دارد که ناطق، آگاهانه آن را در داستان قرار داده تا به مذاق مخاطب کم سن وسالش خوش بیاید. انتخاب لهجه ای ساده، اما پراشتباه برای سربازان عراقی، حضور پررنگ حیوانات در فضای داستان (همچون حنایی، اردک هانیه و یا دم سیاه، سگ ابراهیم و بز بازیگوش و گوسفند نذری گلّ او) و تکیه کلام های نمکینی که بعضی اوقات از دهان شخصیت های نوجوان کتاب بیرون می پرد، همه و همه به مدد نویسنده می آیند تا مخاطب را با خود همراه کند و گاه گاه، لبخندی بر لب او بنشاند تا هنگام مطالعه، دچار کسالت نشود.
قوش، پیشنهادی برای خواندن و تجربه
باتوجه به اینکه نویسنده به اقتضائات نگارش داستان کودک ونوجوان آشناست و این اقتضائات را در رمان خود رعایت کرده است، افزود: نویسنده گاه از توصیفات دلنشین خود نیز بهره می برد تا رمانش از منظر زبانی نیز حرفی برای گفتن داشته باشد؛ مانند این دو نمونه: «ماه پشت چند لکه ابر گم و پیدا می شد. کوچه خلوت بود و صدایی شنیده نمی شد جز آواز جیرجیرک ها و صدای آرام ترانه ای که از رادیوی نعمان پخش می شد» (ص 109). «آفتاب پس کلّه نعمان را می سوزاند. چشم به دوربین چسبانده و دوردست ها را سیر می کرد. عرق روی پیشانی و گونه هایش شیار زده بود. رادیو برای خودش ور می زد. در دوردست ها چیزی دیده نمی شد جز ماشینی که معلوم نبود ایرانی است یا عراقی، می آید یا می رود.» (ص 77).
در پایان باید گفت که رمان قوش، اثری است که می توان خواندن آن را به هم نوجوانانی که تجربه زیستی از دفاع مقدس ندارند، اما مشتاق اند داستانی جذاب و نزدیک به واقع را در سطح سنی خودشان مطالعه کنند، پیشنهاد کرد.
در بخشی از این کتاب می خوانیم:
«دو روز قبل از آمدن عراقی ها، خبر دادند صالح زخمی شده و او را برده اند به یکی از بیمارستان ها، ننه صالح تنهایی رفت به چند جا سر زد، ولی کسی خبر درست و حسابی به او نداد. ننه صالح می گفت: «صالح عمرمه، جونمه. عصای دست پیریمه.» یک صالح می گفت و هزار صالح از دهانش می افتاد. پیرزن با آن وضع پاهایش، بقچه اش را زد زیر بغل و رفت پسرش را پیدا کند. پنجشنبه ها از کلاس که بیرون می آمدند، می دیدند ننه صالح، تسبیح به دست جلوی خانه اش نشسته. می گفت برای آمرزش روح شوهرش صلوات می فرستد و فاتحه می خواند. از چند سال پیش پاهایش باد کرده بود و نمی توانست زیاد این طرف و آن طرف برود. خانه ننه صالح چسبیده به مغازه شیخ خزعل بود. سربازها در مغازه را شکسته و همه چیز را برده بودند...»
انتشارات شهرستان ادب، رمان «قوش» را در قالب 132 صفحه با شمارگان دو هزار نسخه منتشر کرده است. علاقه مندان می توانند این کتاب را با قیمت 10 هزار تومان خریداری کنند.
منبع: تبیان