درآمد
برای آشنایی با الگوهای رفتاری که آموزههای اسلامی تأیید، ترویج یا معرفی کرده است و برای اینکه بتوانیم به کمک این الگوها، یک مجموعه منسجم رفتاری، ارزشی و اعتقادی را بهعنوان یک سبک زندگی فراهم آوریم، ابتدا باید دست کم به اجمال با ادبیات مباحث مرتبط با مفهوم سبک زندگی آشنا شویم و میزان تمایز و تطابق آن را با مفاهیم همجوار، مانند فرهنگ و هویت بشناسیم. همچنین ضروری است نقش و جایگاه دین را در فرآیند شکل گیری سبک یا سبکهای زندگی بررسی کنیم. این مهم به ما کمک می کند بر اساس پیشفرض هایی که در مقدمه به آنها اشاره کردیم، سیر مباحث را با دقت بیشتری به پیش بریم. یکی دیگر از نکته های مورد اشاره در این فصل، بررسی پیشینه این گونه مباحث در منابع اسلامی است. روشن است که ما با ادبیات خاص مربوط به «سبک زندگی» نمیتوانیم در منابع اسلامی به کاوش بپردازیم، ولی در طول چهارده قرنی که از ظهور آیین اسلام گذشته است، میتوانیم منابعی را شناسایی کنیم که با ادبیات دینی، به مباحث متناظری اشاره کردهاند که اکنون در مفهوم نوپای سبک زندگی به آنها توجه می شود.
ص: 16
مفهوم شناسی سبک زندگی
ماهیت علوم انسانی به ویژه علوم اجتماعی، به دلیل سروکار داشتن با انسان و رفتارهای او و نیز چندلایه بودن واقعیت اجتماعی، به گونه ای است که اندیشمندان این عرصه را برای ارائه تعریفهای یکسان از مفاهیم مورد بحث، دچار سرگردانی می سازد. برای مثال، جامعه شناسان با وجود تلاش های بسیار تا کنون درباره تعریف مفهوم هایی چون فرهنگ، کجروی و نهاد به اتفاق نظر نرسیده اند. از این رو، معمولاً میکوشند بر ویژگیهای اساسی مفاهیم تأکید کنند و خود همین مسئله، موجب بسیاری از اختلاف نظرها در حوزه علوم انسانی شده است. با این توضیح، روشن است که ما نیز در این نوشتار ناچاریم به برخی از تفاوتها در حوزه مفهومی الگوهای زندگی توجه کنیم که از آن با عنوان کلی سبک زندگی» یاد میشود. افزون بر اینکه در حوزه مطالعات سبک زندگی، از واژگان متعددی بهره میبرند که رعایت نکردن مرزبندی مفهومی میان آنها، از مهمترین نقاط ضعف این مباحث به شمار می رود. «سبک زندگی» در ادبیات موجود علوم اجتماعی، مفهومی به نسبت جدید است؛ تا جایی که پدیدار شدن «سبک زندگی»، در شمار ویژگی های «جامعه مدرن متأخر» شمرده شده است. البته اگر سبک زندگی را در مفهومی تحت اللفظی و ختنی بررسی کنیم، تلقی آن به عنوان امری نوظهور اندکی شگفت خواهد بود؛ زیرا زندگی افراد بشر در زمانها و جوامع گوناگون، همواره بر اساس مجموعه ای از قواعد و مناسبات معین نظم و نسبق یافته است و میتواند واجد سبک قلمداد شود. روشن است که در ادبیات علوم اجتماعی، مفهوم سبک زندگی، محتوایی فراتر از این دارد و به دلیل همین محتوای مشخص، از اصلیترین نشانه های تحولات اجتماعی و فرهنگی جامعه غربی در چند دهه اخیر به شمار می رود.
ص: 17
سبک زندگی به عنوان یکی از مفاهیم و اصطلاحات به کار رفته در علوم اجتماعی، پیوندی تنگاتنگ با مجموعه ای از مفاهیم مانند فرهنگ، جامعه، رفتار و معنا (نگرش، ارزش و هنجار)، اخلاق، ایدئولوژی، شخصیت، هویت، خلاقیت، تولید، مصرف، طبقه اجتماعی، سلیقه و نیاز، منزلت و مشروعیت دارد. بی گمان، بدون شناخت این روابط، درک درستی از مفهوم «سبک زندگی» و نظریه های مربوط به آن به دست نخواهد آمد. بر این اساسی، هر پژوهشگر علاقه مند به مطالعه در این حوزه باید معنای دقیق سبک زندگی و رابطه آن را با مفاهیم همجوار تبیین کند.(1)
در زبان فارسی، واژه «سبک» در روند مفهومی خود، ابتدا و به صورت غالب در سبک شناسی ادبی و هنری به کار میرفت.(2) ولی به تدریج، در دیگر حوزه ها نیز کاربرد یافته است. همچنین واژه «سبک» در زبان عربی به معنای گداختن و قالب گیری کردن زر و نقره، آمده است.(3) هرچند امروزه از واژه «اسلوب» برای معنای مورد نظر بهره میبرند.(4) ترکیب «سبک زندگی»(5) نیز در کتاب های لغت، به معنای روش خاصی از زندگی و فعالیت یک شخص یا گروه آمده است.(6) در این راستا، به مواردی چون عادتها، نگرش ها، سلیقه ها، معیارهای اخلاقی و سطح اقتصادی توجه میشود که با هم، شیوه زندگی فرد یا گروه انسانی را شکل میدهد.
پیگیری تاریخی مفهوم سبک زندگی، ما را به مواردی از کاربرد آن در متون جامعه شناختی سال های آغازین قرن بیستم رهنمون میشود. این
1- ال.بی هندری و دیگران، اوقات فراعتی است که این گیجیان، ترجمه: فرامرز ککوئی دزفولی و مرتضی ملانظر، ص 228
2- محمدتقی بهار، سبک شناسی، ج 1، ص 16؛ علی اکبر دهخدا، لغت نامه، ذیل واژه سبک
3- ابن منظور، لسان العربی، ذیل واژه «سبک»
4- آذرتاشی آذرنوشی، فرهنگ معاصر عربی-فارسی، ص 5.
5- Lifestyle
6- Oxford Advanced Learner's Dictionary, "Lifestyle"
ص: 18
ریشه یابی، عناصری از واقعیت را نیز با خود همراه دارد، ولی روشن است که در اینجا نیز مفهوم جدید سبک زندگی، فراتر از چیزی است که در مفهوم بندی های نخستین بازتاب یافته است. برای نمونه، ماکس وبر(1) (1864 - 1920م.) با صراحت، تعریف دقیقی برای سیک زندگی ارائه نمیکند، ولی از سخنان او می توان دریافت که وی به مفهومی ناظر بر ارزشها و رسم های مشترکی توجه داشته است که به گروه احساس هویت می بخشد. وی سبک زندگی را از جنس رفتار می دانست که تمایلات و ترجیحات، آن را هدایت میکند و فرصتهای زندگی، بستر پیدایش آن را فراهم می آورد.(2) وبر، مفهوم سبک زندگی را ذیل مقوله منزلت یا احترام تعریف می کرد. در این تعریف، عملاً سبک زندگی معنایی کم و بیش مترادف با فرهنگ می یافت. با وجود اینکه مفهوم جدید سبک زندگی در زمینه مباحثاتی شکل گرفته است که از کار ویر به طور عام، و دسته بندی سه گانه ثروت، قدرت و منزلت به طور خاصی اثر می پذیرد، در ادبیات جدید جامعه شناسی فرهنگ و مطالعات فرهنگی، سبک زندگی اساساً امری متفاوت با فرهنگ و البته مرتبط با آن تعریف می شود. این تفکیک بیش از هر چیز به سبب نسبتی است که میان مفهوم سبک زندگی با گسترش فردیت و اخلاق فردگرایانه در جامعه جدید برقرار میشود. فرهنگ، مجموعه منسجمی از ایده ها، ارزش ها، هنجارها، نمادها و آداب و رسوم است که فرد به واسطه دریافت و تطبیق خود با آنها، امکان مشارکت در زندگی اجتماعی را می یابد، ولی سبک زندگی در مفهوم جدید آن، بیشتر محصولی از انسان فردیت یافته ای است که آن را می آفریند. البته نباید انکار کرد که سبک زندگی، مسئلهای اجتماعی هم به شمار می رود. به عبارت دیگر، می توان آن را پازلی دانست که اجزای به کار رفته در آن، از
1- Max Weber
2- اوقات فراغت و سکاهای زندگی جوانان، ص232
ص: 19
متن زندگی اجتماعی فراهم می آید، ولی نوع تلفیق و ترکیب آنها چیزی است که انسان فردیت یافته، آن را بر اساس ذوق و سلیقه خود می سازد. این سلیقه، به شدت سیلو متغیر است، ولی همان باورها، ارزشها و هنجارهای فرهنگی در جهت دهی این سلیقه نقش دارد. از میان پیشکسوتان جامعه شناسی، زیمل (1)
(1858- 1918م.)، بیش از همه به معنای جدید سبک زندگی نزدیک شد. او برای نخستین بار مفهوم سبک زندگی را در نسبت مستقیم با فردگرایی مدرن تعریف کرد. از عبارتهای گوناگون او می توان دریافت که سبک زندگی از نظر وی، مجموعه صورتهای رفتاری است که فرد یا گروه، بر اساس انگیزه های درونی خود و در راستای تلاشی برای ایجاد توازن میان شخصیت ذهنی و زیست محیط عینی و انسانی خود برگزیده است. (2)
مفهوم جدید سبک زندگی را باید در نسبت مستقیم با تحولات اندیشه در علوم اجتماعی و همزمان با دهه های پایانی قرن بیستم بررسی کرد. این تحولات که گاه با عنوان «چرخش فرهنگی» از آن یاد میشود، به اهمیت یافتن بیشتر مفهوم فرهنگ و مشتقات آن در علوم اجتماعی انجامید و اصلی ترین شکل آن، انتقال مرکز ثقل جامعه جدید از تولید به مصرف و از اقتصاد به فرهنگ بود. دگرگونی های گسترده اجتماعی در طول یک قرن، شکل بندی جامعه را کاملاً تغییر داده بود. به ویژه می توان به پدید آمدن طبقه متوسط جدید بزرگ و رو به گسترشی اشاره کرد که بخش اعظم صحنه اجتماعی را اشغال می کرد. در چنین وضعیتی که از قدرت تحلیل های طبقاتی
1- Georg Simmel
2- محمد سعید مهدوی کنی, دین و سبک زندگی, ص52.
ص: 20
شد که از آن با واژگانی چون جامعه اطلاعاتی، جامعه پساصنعتی و وضعیت پست مدرن یاد میشود، این مفهوم به عنوان یک ابزار تحلیلی مناسب برای سخ شناسی و دسته بندی افراد این جامعه نیز برگزیده شد. از عبارت بوردیو(1)
(1930-2002م.) می توان دریافت که او سبک زندگی را فعالیت های نظام مندی می داند که از ذوق و سلیقه فرد سرچشمه می گیرد و بیشتر جنبه عینی و خارجی دارد و در عین حال، به صورت نمادین به فرد، هویت می بخشد و بدین ترتیب، میان قشرهای گوناگون اجتماعی تمایز به وجود می آورد.(2) گیدنز (3)
(متولد 1938م.) نیز سبک زندگی را مجموعه ای از عملکردها میداند که فرد با بهره گیری از آنها، افزون بر رفع نیازهای جاری خود، روایت خاصی از هویت شخصی خود را در برابر دیگران مجسم میسازد. بر این اساس، از نظر گیدنز، انتخاب های ما برای چگونه زیستن، تصمیم هایی است که ما نه تنها درباره چگونه عمل کردن، بلکه درباره چگونه بودن خویش اجرا می کنیم. (4)
از تحلیل تعریفهای ارائه شده برای سبک زندگی می توان دریافت که هرچند این مفهوم در سطح فردی نیز قابل بررسی است، عموم جامعه شناسان آن را الگویی جمعی برشمرده اند. دلیل این مسئله آن است که عناصر گوناگون یک سبک زندگی، غالباً به شکل های گوناگون گرد میآید و بدین ترتیب، شماری از افراد در نوع خاصی از سبک زندگی مشترک می شوند. به عبارت دیگر، گروه های اجتماعی معمولاً یک نوع سبک زندگی خاص دارند. از تأکید اندیشمندان بر دو مفهوم وحدت» و تمایز در تمامی گفته هایشان درباره سبک
1- Pierre Bourdieu
2- پی یر بوردیو, نقد اجتماعی قضاوت های ذوقی, ترجمه: حسن چاوشیان، صص 286 و 337.
3- Anthony Giddens
4- آنتونی گیدنز، تجدد و تشخص, ترجمه: ناصر موفقیان، ص 12.
ص: 21
زندگی می توان دریافت که سبک زندگی از مجموعه عناصری حکایت میکند که کم و بیش به طور نظام مند با هم ارتباط دارند و یک کل را پدید میآورند و همین اتحاد و نظام مندی، این کل را از کل های دیگر جدا میسازد.(1) از سوی دیگر، بر نمادین بودن الگوهای موجود در سبک زندگی تأکید شده است. زیمل، سبک زندگی را نماد فردیت برتر، و بر این مفهوم را نماد منزلت اجتماعی و بوردیو و گیدنز، نماد «هویت فردی و اجتماعی دانسته اند. بدین ترتیب، هرچند گستره مفهومی سبک زندگی میان اندیشمندان علوم اجتماعی خالی از مناقشه نیست، این گرایش که سبک زندگی افزون بر رفتار و نمودهای بیرونی فرد، شامل ذهنیت و نگرش او نیز میشود. رویکرد اصلی و مطرح در میان دیدگاه های مربوط به سبک زندگی است.
خلاقانه و گزینشی بودن اجزا و عناصر سبک زندگی موجب تمایز این مفهوم از مفهوم های مشابه همچون فرهنگ و هویت می شود؛ هرچند هر گزینشی تنها در چارچوب مدلهای رفتاری خاص هر گروه شکل میگیرد تا وحدت درونی و تمایز بیرونی آن سبک و شیوه زندگی محفوظ بماند. پس همانگونه که گیدنز با پیروی از بوردیو یادآور شده، تفاوتهای شیوه زندگی بین گروه ها، شکل های ساختاری و مقدماتی برای لایه بندی های اجتماعی است».(2)
تا اینجا با تعدادی از دیدگاههای گوناگون اندیشمندان درباره مفهوم سبک زندگی آشنا شدیم. افزون بر این دیدگاههای این اندیشمندان در مقام عمل نیز شاخص هایی برای سبک زندگی ارائه کردهاند که می تواند ما را به درک بهتری از این مفهوم برساند. مهمترین شاخص ها در این زمینه عبارت است از: الگوی مصرف و شیوه تغذیه، پوشاک و نوع مسکن، شیوه گذران اوقات فراغت،
1- دین و سبک زندگی, ص55
2- تجدد و تشخص, ص121
ص: 22
الگوهای مربوط به شیوه تمرکز بر علاقه مندی ها، آداب معاشرت و چشم اندازهای اخلاقی، الگوهای زندگی خانوادگی و بهداشت و سلامت. البته روشن است که بیان عناصر و اجزای یادشده برای سبک زندگی، به معنای شمارش کامل همه اجزای آن نیست و بسنده کردن به نمونه های اصلی است. بررسی دقیق این شاخصی ها نشان می دهد اندیشمندان در مطالعات خود درباره سبک زندگی، خواسته یا ناخواسته، به محوری عمومی توجه کردهاند که می توان از آن با عنوان کلی سلیقه،(1) یاد کرد.(2) بر این اساس، تقریباً تمام این شاخص ها به جنبه هایی از زندگی انسان مربوط است که فرد با توجه به ذوق و سلیقه خود یا گروهی که در آن عضو است، در مورد آن دست به انتخاب میزند. شاید مهمترین کاری که درباره مفهوم سلیقه در علوم اجتماعی انجام شده، مربوط به بوردیو باشد. او بر اساس نظریه های مصرف و نظریه های فرهنگی در اقد زیبایی شناسی کانتی (3) به تحلیل جامعه بر مبنای سلیقه می پردازد. از نظر بوردیو، سلیقه، مبنای همه چیزهایی است که فرد در اختیار دارد و هویت او را برای دیگران رقم میزند. از این راه، فرد، خود را طبقه بندی می کند و از سوی دیگران نیز طبقه بندی می شود.(4) او در مقام بیان ارتباط سلیقه و سبک زندگی می نویسد: سلیقه، منبع نظام ویژگی های متمایزی است که هر کسی... باید آن را به مثابه تجلی سیستماتیک طبقه خاصی از شرایط وجودی، به مثابه سبک زندگی متمایز تشخیص دهد... این نظام طبقه بندی کننده که محصول درونی شدن ساختار فضای اجتماعی است... موجب کارکردهایی میشود که با نظم و ترتیبهای درونی این شرایط
1- Taste
2- محمد سعید مهدوی کنی، مفهوم سبک زندگی و گستره آن در علوم اجتماعی، اصلی نامه علمی پژوهشی تحقیقات فرهنگی،1386، شماره 1، صص 199-230
3- تمایز- نقد اجتماعی قضاوت های ذوقی, صص 665-675
4- تمایز- نقد اجتماعی قضاوت های ذوقی, ص93
ص: 23
هماهنگی دارند... و بدون هیچ گونه جبر مکانیکی، مجموعه انتخاب های سازنده سبک های زندگی را به بار می آورد. (1)
بوردیو در توضیح ویژگی انتخابی بودن سلیقه، همواره می کوشد آن را نوعی عادت واره معرفی کند که کاملاً از فرآیند جامعه پذیری و آموزش (اعم از رسمی و غیر رسمی) و موقعیت فرد در محیط اجتماعی یا به تعبیر او، حوزه یا میدان سرچشمه می گیرد.(2) وی تفاوت ها و شباهت های موجود در سلیقه را معلول فضاهای اجتماعی و موقعیت افراد در این فضاهامی داند و بدین ترتیب، سلیقه را کاملاً اکتسابی معرفی میکند. بوردیو در هماهنگی کامل با اندیشه های وبر، سلیقه را ناشی از درونی کردن نظام طبقه بندی موجود در فضای اجتماعی دانسته است. بدین ترتیب، سبک زندگی، نمادی از نظام قشربندی اجتماعی است و سلیقه، در واقع، به انتخاب هایی از میان گزینه هایی معین، ولی متعدد، محدود است. بر این اساس، می توان ادعا کرد سلیقه، این توانایی گزینش فردی یا گروهی را به انسانها می دهد که آنها را به جایگاهی متناسب با اندوخته های مادی و معنوی خودشان در نظام قشربندی اجتماعی و همچنین نمادها و جلوه های عینی آن برساند. از مجموع آنچه در این مبحث گذشت، می توان دریافت که به مرور زمان و در فرآیندی تاریخی، توجه اندیشمندان در مقام بررسی سبک زندگی، از توجه محض به رفتارهای مصرفی و تکیه بر رفتارهای عینی، به سوی جنبه های ذهنی تر مانند روابط انسانی و گرایشها و نگرش ها سوق یافته است.(3) خاستگاه چنین ادعایی از آنجا سرچشمه میگیرد که در ورای بسیاری از رفتارها، باورها
1- تمایز- نقد اجتماعی قضاوت های ذوقی, صص 244 و 245
2- «مفهوم سبک زندگی و گستره آن در علوم اجتماعی، ص 219
3- تجدد و تشخص, ص120
ص: 24
و اندیشه های ما، ارزش ها و نگرش ما از هویتمان نمایان میشود. از این رو، مفهوم هایی چون ارزش و هویت، نقشی کاملاً مرکزی و پراهمیت در تعریف سبک زندگی بر عهده دارد. به عبارت دیگر، ارزش های فرهنگی که یک فرد می پذیرد، اجزای بنیادین هویت او را شکل میدهد و هویت نیز در سبک زندگی انسانها نقشی بسیار مهم دارد. بدین ترتیب، برای بررسی وجوه گوناگون سبک زندگی و به دست آوردن وضعیت هنجاری و شایسته آن از آموزه های اسلامی باید بعدهای متعدد و متنوع سبک زندگی را در سه دسته کلی نگرش، گرایش و کنش بررسی کنیم. بر این اساس، در بخش نگرش، به مجموعه ای نظام مند از باورهای دینی می پردازیم که هویت انسان بر اساس آن تعریف و ترسیم می شود. بدیهی است نمودهای عینی و رفتاری سبک زندگی انسان مسلمان و جامعه اسلامی باید با تکیه بر همین هویت، ظهور یابد. در بخش گرایش نیز ارزشها و هنجارهایی را بررسی میکنیم که سلیقه و توانایی ترجیح افراد و گروههای اجتماعی را جهت دهی می کند. در بخش کنش، به الگوها و شیوههای رفتارهای عینی برگرفته از آموزه های اسلامی اشاره می کنیم. می توان گفت مجموعه این موارد در بخش های سه گانه، می تواند نمایی کلی از سبک زندگی اسلامی را ترسیم کند.
اما آنچه درباره سبک زندگی و مفاهیم مرتبط با آن بیان شد، همپوشانی گسترده و ارتباط تنگاتنگ آن را با مفهوم «فرهنگ» نشان میدهند. به همین دلیل، ضروری است در فصل کلیات، مبحث دیگری را به مقوله فرهنگ اختصاص دهیم تا ضمن تبیین مفهوم فرهنگ، جایگاه و موقعیت مفهوم سبک زندگی در رابطه با آن روشن شود.