0

مطالب انگلیسی

 
emad_yoosefi
emad_yoosefi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 274
محل سکونت : خراسان رضوی

مطالب انگلیسی

If you park your car in a wrong place, a traffic policeman will soon find it. You will be very lucky if he lets you go without a ticket. However, this does not always happen.

اگر شما ماشين خود را در جاي بدي پارك كنيد، يك پليس راهنمايي رانندگي آن را به زودي پيدا مي‌كند. شما خيلي خوش‌شانس خواهيد بود كه اگر به شما اجازه بدهد بدون برگه‌ي جريمه برويد. به هرحال اين مورد هميشه اتفاق نمي‌افتد.

 

Traffic police are sometimes very polite. During a holiday in a foreign country, I found this note on my car:'Sir,we welcome you to our city. This is a" No Parking" area.

مأموران راهنمايي رانندگي در اكثر مواقع خيلي مهربان هستند. در طول تعطيلات در يك كشور خارجي، اين يادداشت را بر روي ماشينم پيدا كردم: «آقا، به شهر ما خوش آمديد. اينجا جاي پارك نيست».

 

You will enjoy your stay here if you pay attention to our street signs. This note is only a reminder. 'If you receive a request like this, you can not disobey it!

اگر شما به علائم خيابان ما توجه بكنيد از ماندن در اينجا لذت خواهيد برد. اين يادداشت فقط يك تذكر است. «اگر شما يك درخواست شبيه به اين پيدا كنيد، شما نمي‌توانيد تخلف كنيد»!

دوشنبه 13 دی 1389  4:14 AM
تشکرات از این پست
emad_yoosefi
emad_yoosefi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 274
محل سکونت : خراسان رضوی

درباره ی کوسه ها

Skeleton

The skeleton of the shark is very different from that of bony fishes such as cod; it is made from cartilage, which is very light and flexible, although the cartilage in older sharks can sometimes be partly calcified, making it harder and more bone-like. The shark's jaw is variable and is thought to have evolved from the first gill arch. It is not attached to the cranium and has extra mineral deposits to give it greater strength.

Respiration

 

Like other fishes, sharks extract oxygen from seawater as it passes over their gills. Some sharks have a modified slit called a spiracle located just behind the eye, which is used in respiration. Due to their size and the nature of their metabolism, sharks have a higher demand for oxygen than most fishes and they can not rely on ambient water currents to provide an adequate supply of oxygenated water. If a shark were to stop swimming, the water circulation would drop below the level necessary for respiration and the animal could suffocate. The process of ensuring an adequate flow of the gills by forward movement is known as ram ventilation. Some sharks, such as the blacktip reef shark, Carcharhinus melanopterus, and nurse shark, Ginglymostoma cirratum, can pump water over their gills as they rest.

Unlike bony fishes, sharks do not have gas-filled swim bladders, but instead rely on a large oil-filled liver (which may constitute up to 25% of their body mass) for buoyancy. Its effectiveness is limited, so sharks sink when they stop swimming. Some sharks, if inverted, enter a natural state of tonic immobility - researchers use this condition for handling sharks safely.

In contrast to bony fishes, sharks do not drink seawater; instead they retain high concentrations of waste chemicals in their body to change the diffusion gradient so that they can absorb water directly from the sea. This adaptation prevents most sharks from surviving in fresh water, and they are therefore confined to a marine environment. A few exceptions to this rule exist, such as the bull shark, which has developed a way to change its kidney function to excrete large amounts of urea.

 

اسكلت

كوسه داراي اسكلتي متفاوت از ماهي‌هاي استخوان‌دار ديگر است مانند ماهي كاد؛ استخوان‌ها از غضروفي بسيار نرم و سبك ساخته شده است، با اين حال غضروف كوسه‌هاي بزرگ‌تر تا حدودي مانند بيش‌تر مهره‌داران سخت مي‌شوند. آرواره‌هاي كوسه تغييرپذير و متوجه به تغييرات اولين آبشش فوقاني هستند. جمجمه‌ي كوسه به صورت نچسبيده است و ماده‌اي اضافي براي دادن قدرت بيش‌تر ترشح مي‌كند.

تنفس

كوسه‌ها نيز مانند ماهي‌هاي ديگر اكسيژن را از آب دريا مي‌گيرند و از آبشش‌هاي خود عبور مي‌دهند. بعضي از كوسه‌ها شكافي تغييردهنده موسوم به هواكش درست در پشت چشم خود دارند، كه در عمل تنفس كاري را انجام مي‌دهند. اندازه و كار طبيعي آن‌ها را سوخت و ساز بدن كوسه تعيين مي‌كند. كوسه‌ها منبع بزرگي براي اكسيژن دارند جز آن‌ها و بيش‌تر ماهي‌ها نمي‌توانند به آب جاري اطراف براي تهيه‌ي آب اكسيژن كافي اعتماد كنند. اگر يك كوسه دست از شنا كردن بردارد، آب در حال گردش پايين مي‌رود و ارتفاعي لازم براي تنفس به وجود مي‌آورد و حيوان دچار تنگي تنفس مي‌شود. فرايندي براي فراهم كردن جريان كافي در حركت رو به جلو آبشش‌ها وجود دارد كه مانند يك تهويه سريع عمل مي‌كند. بعضي كوسه‌ها در زير آب همچون يك صخره هستند، «كارچارهينوس ملانوپتروس»، و كوسه‌ي پرستار «گينليموستوما سيرادم»، مي‌توانند آب را براي استراحت به وسيله‌ي آبشش‌ها پمپ كنند.

برخلاف ماهي‌هاي استخوان‌دار، كوسه‌ها در مثانه‌ي خود منبع گازي ندارند، اما درعوض به منبع روغن عظيمي كه در كبد دارند اعتماد مي‌كنند (كه ممكن است 25% از جرم بدن را تشكيل دهد) براي شناور ماندن در آب. اين كار عملي محدود است، بنابراين وقتي كه كوسه شنا نمي‌كند به زير آب مي‌رود. بعضي كوسه‌ها، اگر در روي برعكس شوند، و بي‌حركت بمانند حالتي نيروبخش و طبيعي بر آنها وارد مي‌شود اين وضع براي امنيت كوسه‌ها خطرناك است.

برعكس ماهي‌هاي استخوان‌دار، كوسه‌ها از آب دريا نمي‌نوشند؛ در عوض حجمي متمركز از سوخت‌هاي به هدر رفته دارند كه كار تغيير پخش از زياد به كم را به عهده دارند بنابراين آنها مي‌توانند آب را به صورت مستقيم از دريا بگيرند. اين سازگاري مانع از ادامه‌ي رشد بيش‌تر كوسه‌ها در آب شيرين مي‌شود، در نتيجه آنها در محدوده‌اي از محيط دريايي هستند. تعدادي از آن‌ها از اين قائده استثنا هستند، مانند كوسه‌هاي بال، كه در عمل كليه تغييراتي براي دفع ميزان زيادي از اوره انجام مي‌دهند.

دوشنبه 13 دی 1389  4:15 AM
تشکرات از این پست
emad_yoosefi
emad_yoosefi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 274
محل سکونت : خراسان رضوی

about Ants

Ants are related to BEES and WASPS. They, too, usually live in large nests. Army and driver ants do not have a nest but wander through the countryside. They live only in warmer countries.
Ants fly only when the queens and males leave the nest to mate and start new nests. When the queens land, they tear off their wings, disappear into crevices, and start to lay eggs. These eggs produce worker ants, which then start to build the nest.
The workers have a language of smells. If one worker finds food, it lays a trail of scent for others to follow. The ants also 'tell' each other about the food they have found by rubbing their ANTENNAE together. The army and driver ants eat nothing but animal matter, but most ants eat animal and plant material. A few only eat SEEDS.

شنبه 18 دی 1389  2:42 AM
تشکرات از این پست
ravabet_rasekhoon
ravabet_rasekhoon
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : دی 1392 
تعداد پست ها : 8838
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:about Ants

با سلام خدمت كاربر محترم ضمن تشكر از پست هاي انگليسي شما

خواهشمنديم از زدن پست هاي كامل انگليسي خوداري نماييد.در غير ينصورت پست شما حذف خواهد شد با تشكر.

در صورتي كه اقدام به گذاشتن فارسي مطالب هم بكنيد  كاربران بيشتر استفاده ميكنند.

 
       
شنبه 18 دی 1389  8:06 AM
تشکرات از این پست
hojat20 emad_yoosefi
emad_yoosefi
emad_yoosefi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 274
محل سکونت : خراسان رضوی

افسردگی

Let's Talk About Depression

اجازه بدهيد در مورد افسردگي صحبت كنيم

Many people get seriously depressed each year. Sure, every body feels sad or blue now and then. But if you are sad most of the time, and it's giving you problems with: Your grades your relationships with your family and friends Then the problem may be DEPRESSION

هر ساله بسياري از مردم دچار افسردگي وخيم مي‌شوند. البته هر كسي احساس غمگيني يا خلق گرفتگي مي‌كند. اما اگر شما در بيشتر مواقع غمگين هستيد، و اين موضوع براي شما مشكلاتي را به همراه دارد: در روابط دوستانه‌ي شما با خانواده و دوستانتان بنابراين ممكن است كه مشكل افسردگي باشد.

What are some of the symptoms?

بعضي از نشانه‌هاي آن (افسردگي) چه هستند؟

You feel sad or cry a lot and it does not go away.

You feel guilty for no real reason; you feel like you are no good; you have lost your confidence.

Life seems meaningless or like nothing good is ever

going to happen again.

شما احساس ناراحتي شديد ميكنيد و اين برطرف شدني نيست.

بدون هيچ دليلي مهمي احساس گناه مي‌كنيد؛ مثلاً احساس مي‌كنيد شما انسان خوبي نيستيد؛ شما اعتماد به نفس خود را از دست داده‌ايد.

زندگي بي معني به نظر مي رسد يا مثل زماني كه هيچ اتفاق خوشحال كننده اي براي شما نمي افتد

You have a negative attitude a lot of the time, or it seems like you have no feelings.

You don't feel like doing a lot of the things you used to like- such as music ,being with friends ,going out- and you want to be left alone most of the time.

It's hard to make up your mind .you forget lots of things, and it's hard to concentrate.

You get irritated often. Little things make you lose your temper.

اكثر مواقع شما گرايش منفي داريد، يا به نظر مي رسه كه شما هيچ احساسي نداريد.

از كارهايي كه قبلاً شما انجام مي داديد اكنون آن را دوست نداريد – مانند گوش دادن به موسيقي، با يك دوست بودن، بيرون رفتن – و شما مي‌خواهيد در اكثر مواقع تنها باشيد.

يادآوري شما سخت مي‌شود. شما بعضي از چيزها را فراموش مي‌كنيد، و تمركز سخت مي‌شود.

اغلب رنجيده خاطر مي شويد.

چيزهاي كوچك باعث مي شود از كوره در برويد.

Your sleep pattern changes; you start sleeping a lot more or you have trouble falling asleep at night. Or you wake up really early most mornings and can't get back to sleep.

Your eating habits change; you have lost your appetite or you eat a lot more.

You feel restless and tired most of the time.

الگوي خواب شما تغيير مي كند؛ خواب شما بيشتر مي شود يا در شب مشكل بي خوابي پيدا مي كنيد. يا خيلي زودتر از هميشه از خواب بيدار مي شويد و نمي توانيد دوباره بخوابيد.

روش غذا خوردن شما تغيير مي كند؛ اشتهاي خود را از دست مي دهيد يا بيشتر مي خوريد.

احساس بي قراري مي كنيد و بيشتر مواقع خسته ايد.

Talk to Someone about Depression

در باره ي افسردگي با كسي صحبت كنيد.

If you think you're depressed... TALK TO SOMEONE! There are many people whom you can talk to such as: a Psychologist, your school counselor and your parents, or a trusted family member. So remember, when your problems seem too big and you are feeling low for too long,

وقتي كه فکر مي كنيد افسرده هستيد ... با كسي صحبت كنيد! اشخاص زيادي هستند كه مي توانيد با آن ها صحبت كنيد مانند: روانشناس، مشاور مدرسه خود و والدينتان، يا يكي از اعضاي مورد اعتماد خانواده. پس بخاطر داشته باشيد وقتي مشكلات شما بزرگ به نظر مي رسند و شما براي مدت طولاني احساس غم داريد

YOU ARE NOT ALONE!

شما تنها نيستيد.

یک شنبه 19 دی 1389  8:20 AM
تشکرات از این پست
emad_yoosefi
emad_yoosefi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 274
محل سکونت : خراسان رضوی

The butterfly & the cocoon

A small crack appeared on a cocoon. A man sat for hours and watched carefully the struggle of the butterfly to get out of that small crack of cocoon.

 Then the butterfly stopped striving. It seemed that she was exhausted and couldn’t go on trying. The man decided to help the poor creature. He widened the crack by scissors. The butterfly came out of cocoon easily, but her body was tiny and her wings were wrinkled.

 The ma continued watching the butterfly. He expected to see her wings become expanded to protect her body. But it didn’t happen! As a matter of fact, the butterfly had to crawl on the ground for the rest of her life, for she could never fly.

 The kind man didn’t realize that God had arranged the limitation of cocoon and also the struggle for butterfly to get out of it, so that a certain fluid could be discharged from her body to enable her to fly afterward.

 Sometimes struggling is the only thing we need to do. If God had provided us with an easy to live without any difficulties then we become paralyzed, couldn’t become strong and could not fly.

 

 

شکاف کوچکی بر روی پیله کرم ابریشمی ظلاهر شد. مردی ساعت ها با دقت  به تلاش پروانه برای خارج شدن از پیله نگاه کرد. پروانه دست از تلاش برداشت. به نظر می رسید خسته شده و نمی تواند به تلاش هایش ادامه دهد. او تصمیم گرفت به این مخلوق کوچک کمک کند. با استفاده از قیچی شکاف را پهن تر کرد. پروانه به راحتی از پیله خارج شد ، اما بدنش کوچک و بال هایش چروکیده بود.مرد به پروانه همچنان زل زده بود . انتظار داشت پروانه برای محافظت از بدنش بال هایش را باز کند. اما این طور نشد. در حقیقت پروانه مجبور بود باقی عمرش را روی زمین بخزد، و نمی توانست پرواز کند.

مرد مهربان پی نبرد که خدا محدودیت را برای پیله و تلاش برای خروج را برای پروانه بوجود آورده. به این صورت که مایع خاصی از بدنش ترشح می شود که او را قادر به پرواز می کند.

بعضی اوقات تلاش و کوشش تنها چیزی است که باید انجام دهیم. اگر خدا آسودگی بدون هیچگونه سختی را برای ما مهیا  کرده بود در این صورت فلج می شدیم و نمی توانستیم نیرومند شویم و پرواز کنیم.

یک شنبه 19 دی 1389  8:22 AM
تشکرات از این پست
emad_yoosefi
emad_yoosefi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 274
محل سکونت : خراسان رضوی

وارنر بافیت، دومین مرد ثروتمند دنیا

There was a one hour interview on CNBC with Warren Buffet, the second richest man who has donated $31 billion to charity
 مصاحبه ای بود در شبكه سی ان بی سی با آقای وارنر بافیت، دومین مرد ثروتمند دنیا كه مبلغ 31 بیلیون دلار به موسسه خیریه بخشیده بود.

Here are some very interesting aspects of his life:

در اینجا برخی از جلوه های جالب زندگی وی بیان شده:

1. He bought his first share of stock at age 11 and he now regrets that he started too late!

1- او اولین سهامش را در 11 سالگی خرید و هم اكنون از اینكه دیر شروع كرده ابراز پشیمانی می نماید!

  2. He bought a small farm at age 14 with savings from delivering newspapers.

2- او از درآمد مربوط به شغل توزیع روزنامه ها، یك مزرعه كوچك در سن 14 سالگی خرید.

  3. He still lives in the same, small 3-bedroom house in midtown Omaha , that he bought after he got married 50 years ago. He says that he has everything he needs in that house. His house does not have a wall or a fence.

3- او هنوز در همان خانه كوچك 3 اتاق خوابه واقع در مركز شهر اوماها زندگی می كند كه 50 سال قبل پس از ازدواج آنرا خرید. او می گوید هر آنچه كه نیازمند آن می باشد، درآن خانه وجود دارد. خانه اش فاقد هرگونه دیوار یا حصاری می باشد.

  4. He drives his own car everywhere and does not have a driver or security people around him.

4- او همواره خودش اتومبیل شخصی خود را می راند و هیچ راننده یا محافظ شخصی ندارد.

5. He never travels by private jet, although he owns the world's largest private jet company.

5- او هرگز بوسیله جت شخصی سفر نمی كند هرچند كه مالك بزرگترین شركت جت شخصی دنیا می باشد.

6. His company, Berkshire Hathaway, owns 63 companies.He writes only one letter each year to the CEOs of these ompanies, giving them goals for the year. He never holds meetings or calls them on a regular basis. He has given his CEO's only two rules.

6- شركت وی به نام بركشایر هات وی، مشتمل بر 63 شركت می باشد. او هرساله تنها یك نامه به مدیران اجرائی این شركتها می نویسد و اهداف آن سال را به ایشان ابلاغ می نماید. او هرگز جلسات یا مكالمات تلفنی را بر مبنای یك شیوه قاعده مند برگزار نمی نماید. او به مدیران اجرائی خود 2 اصل آموخته است:

Rule number 1: Do not lose any of your shareholder's money.

اصل اول: هرگز ذره ای از پول سهامداران خود را هدر ندهید.

Rule number 2: Do not forget rule number 1.

اصل دوم: اصل اول را فراموش نكنید.

7. He does not socialize with the high society crowd. His pastimeafter he gets home is to make himself some popcorn and watch television.

 

7- او به كارهای اجتماعی شلوغ تمایلی ندارد. سرگرمی او پس از بازگشتن به منزل، درست كردن مقداری ذرت بوداده (پاپكورن) و تماشای تلویزیون می باشد.

  8. Bill Gates, the world's richest man, met him for the first time only 5 years ago. Bill Gates did not think he had anything in common with Warren Buffet. So, he had scheduled his meeting only for half hour. But when Gates met him, the meeting lasted for ten hours and Bill Gates became a devotee of Warren Buffet.

8- تنها 5 سال پیش بود كه بیل گیتس، ثروتمندترین مرد دنیا، او را برای اولین بار ملاقات نمود. بیل گیتس فكر نمی كرد وجه مشتركی با وارنر بافیت داشته باشد. به همین دلیل او ملاقاتش را تنها برای نیم ساعت برنامه ریزی نموده بود. اما هنگامی كه بیل گیتس او را ملاقات نمود، ملاقات آنها به مدت 10 ساعت به طول انجامید و بیل گیتس یكی از شیفتگان وارنر بافیت شده بود.

9. Warren Buffet does not carry a cell phone, nor has a omputer on his desk. His advice to young people: 'Stay away from credit cards and invest in yourself and remember:

9- وارنر بافیت نه با خودش تلفن همراه حمل می كند و نه كامپیوتری بر روی میزكارش دارد. توصیه اش به جوانان اینست كه: از كارتهای اعتباری دوری نموده و به خود متكی بوده و بخاطر داشته باشند كه:

A. Money doesn't create man, but it is the man who created money.

الف) پول انسان را نمی سازد، بلكه انسان است كه پول را ساخته.

B. Live your life as simple as you are.

ب) تا حد امكان ساده زندگی كنید.

C. Don't do what others say. Just listen to them, but do what makes you feel good.

ج) آنچه كه دیگران می گویند انجام ندهید. تنها به آنها گوش فرا دهید و فقط آن چیزی را انجام دهید كه احساس خوبی را به شما عرضه می كند.

D. Don't go on brand name. Wear those things in which you feel comfortable.

د) بدنبال ماركهای معروف نباشد. آن چیزهائی را بپوشید كه به شما احساس راحتی دست میدهد.

E. Don't waste your money on unnecessary things. Spend on those who really are in need.

ه) پول خود را بخاطر چیزهای غیر ضروری هدر ندهید. تنها بخاطر چیزهائی خرج كنید كه واقعا به آنها نیاز دارید.

F. After all, it's your life. Why give others the chance to rule your life?'

و) نكته آخر اینكه، این زندگی شماست. چرا به دیگران این فرصت را می دهید كه برای زندگیتان تعیین تكلیف نمایند؟

یک شنبه 19 دی 1389  8:25 AM
تشکرات از این پست
emad_yoosefi
emad_yoosefi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 274
محل سکونت : خراسان رضوی

The Rose Within

The Rose Within

 A certain man planted a rose and watered it faithfully and before it blossomed, he examined it.

He saw the bud that would soon blossom, but noticed thorns upon the stem and he thought, "How can any beautiful flower come from a plant burdened with so many sharp thorns? Saddened by this thought, he neglected to water the rose, and just before it was ready to bloom... it died.

So it is with many people. Within every soul there is a rose. The God-like qualities planted in us at birth, grow amid the thorns of our faults. Many of us look at ourselves and see only the thorns, the defects.

We despair, thinking that nothing good can possibly come from us. We neglect to water the good within us, and eventually it dies. We never realize our potential.

Some people do not see the rose within themselves; someone else must show it to them. One of the greatest gifts a person can possess is to be able to reach past the thorns of another, and find the rose within them.

Help others to realize they can overcome their faults. If we show them the "rose" within themselves, they will conquer their thorns. Only then will they blossom many times over.

 

رز درون

 شخصی گل رزی را کاشت و تا قبل از گل دادن منظم از آن مراقبت و آبیاریش کرد. غنچه ای که بزودی می خواست شکوفا شود را مشاهده کرد  ، اما به خار های روی ساقه توجه کرد و با خودش فکر کرد که چه طور ممکن است گلی زیبا از گیاهی با چنین خارهای تیزی بوجود بیاید؟ با این نوع طرز فکر از آبیاری گل دست کشید و درست قبل از اینکه غنچه بشکفد گل خشک شد.

این کاریست که خیلی از افراد انجامش می دهند. درون هر روحی گل رزی وجود دارد. صفات و ظرفیت هایی خدایی در هنگام تولد در ما نهاده شده که در میان خار های عیب ها و کاستی هایمان رشد می کنند. خیلی از ما وقتی به خودمان نگاه می کنیم خار ها و کاستی ها را می بینیم و از اینکه کار مثبتی از ما سر بزند ناامید می شویم و از آبیاری خوبی های درونمان دست می کشیم تا عاقبت می میرند و هیچگاه متوجه ظرفیت ها و توانایی هایمان نمی شویم.

بسیاری متوجه رز درونشان نمی شوند و نیاز دارند تا دیگران آن را نشانشان دهند.ارزشمند ترین هدیه ای که کسی می تواند بدست بیاورد این است که به ورای خارهای دیگران برسد و رز درونشان را کشف کند.

به دیگران کمک کنید تا به این باور برسند که می توانند بر مشکلاتشان غلبه کنند. اگر رز درون را نشانشان دهیم قطعا بر مشکلاتشان غلبه خواهند کرد و در همان لحظه بار ها و بارها خواهند شکفت.

یک شنبه 19 دی 1389  8:33 AM
تشکرات از این پست
emad_yoosefi
emad_yoosefi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 274
محل سکونت : خراسان رضوی

پاسخ به:مطالب انگلیسی

Destiny
 

 During a momentous battle, a Japanese general decided to attack even though his army was greatly outnumbered. He was confident they would win, but his men were filled with doubt.

On the way to the battle, they stopped at a religious shrine. After praying with the men, the general took out a coin and said, "I shall now toss this coin. If it is heads, we shall win. If it is tails we shall lose."

"Destiny will now reveal itself."

He threw the coin into the air and all watched intently as it landed. It was heads. The soldiers were so overjoyed and filled with confidence that they vigorously attacked the enemy and were victorious.

After the battle. a lieutenant remarked to the general, "No one can change destiny."

"Quite right," the general replied as he showed the lieutenant the coin, which had heads on both sides.

 

سرنوشت

 در طول نبردی مهم و سرنوشت ساز ژنرالی ژاپنی تصمیم گرفت با وجود سربازان بسیار زیادش حمله کند. مطمئن بود که پیروز می شوند اما سربازانش تردید داشتندو دودل بودند.

در مسیر میدان نبرد در معبدی مقدس توقف کردند. بعد از فریضه دعا که همراه سربازانش انجام شد ژنرال سکه ای در آورد و گفت:" سکه را به هوا پرتاب خواهم کرد اگر رو آمد، می بریم اما اگر شیر بیاید شکست خواهیم خورد".

"سرنوشت خود مشخص خواهد کرد".

 سکه را به هوا پرتاب کرد و همگی مشتاقانه تماشا کردند تا وقتی که بر روی زمین افتاد. رو بود. سربازان از فرط شادی از خود بی خود شدند و کاملا اطمینان پیدا کردند و با قدرت به دشمن حمله کردند و پیروز شدند.

بعد از جنگ ستوانی به ژنرال گفت: "سرنوشت را نتوان تغییر داد"

ژنرال در حالی که سکه ای که دو طرف آن رو بود را به ستوان نشان می داد جواب داد:" کاملا حق با شماست".

یک شنبه 19 دی 1389  8:38 AM
تشکرات از این پست
emad_yoosefi
emad_yoosefi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 274
محل سکونت : خراسان رضوی

سقراط و موفقيت

Success - Socrates

A young man asked Socrates the secret of success. Socrates told the young man to meet him near the river the next morning. They met. Socrates asked the young man to walk with him into the river. When the water got up to their neck, Socrates took the young man by surprise and swiftly ducked him into the water.

The boy struggled to get out but Socrates was strong and kept him there until the boy started turning blue. Socrates pulled the boy’s head out of the water and the first thing the young man did was to gasp and take a deep breath of air.

Socrates asked him, "what did you want the most when you were there?" The boy replied, "Air". Socrates said, "That is the secret of success! When you want success as badly as you wanted the air, then you will get it!" There is no other secret.

 

موفقیت و سقراط

مرد جوانی از سقراط رمز موفقیت را پرسید که چیست. سقراط به مرد جوان گفت که صبح روز بعد به نزدیکی رودخانه بیاید. هر دو حاضر شدند. سقراط از مرد جوان خواست که همراه او وارد رودخانه شود. وقتی وارد رودخانه شدند و آب به زیر گردنشان رسید سقراط با زیر آب بردن سر مرد جوان، او را شگفت زده کرد.

مرد تلاش می کرد تا خود را رها کند اما سقراط قوی تر بود و او را تا زمانی که رنگ صورتش کبود شد محکم نگاه داشت. سقراط سر مرد جوان را از آب خارج کرد و اولین کاری که مرد جوان انجام داد کشیدن یک نفس عمیق بود.

سقراط از او پرسید، " در آن وضعیت تنها چیزی که می خواستی چه بود؟" پسر جواب داد: "هوا"

سقراط گفت:" این راز موفقیت است! اگر همانطور که هوا را می خواستی در جستجوی موفقیت هم باشی بدستش خواهی آورد" رمز دیگری وجود ندارد.

دوشنبه 20 دی 1389  7:55 AM
تشکرات از این پست
emad_yoosefi
emad_yoosefi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 274
محل سکونت : خراسان رضوی

عاشق از نگاه هاي مختلف

Shakespeare:
If you love someone,
Set her free....
If she ever comes back, she's yours,
If she doesn't, here's the poison, suicide yourself for her.

شکسپير:
اگه عاشق كسي شدي،بهش نچسب، بزار بره  ،اگه برگشت كه مال توئه اگر برنگشت، سم كه داري، خودتو بکش!

Optimist:
If you love someone,
Set her free....
Don't worry, she will come back.

خوشبين:
اگه عاشقه كسي شدي،بهش نچسب، بزار بره....نگران نباش، حتماً بر مي گرده

Suspicious:
If you love someone,
Set her free....
If she ever comes back, ask her why.

شکاک:
اگه عاشق كسي شدي،بهش نچسب، بزار بره....اگه برگشت، ازش بپرس چرا

Impatient:
If you love someone,
Set her free....
If she doesn't come back within some time forget her.

ناشکيبا:
اگه عاشق كسي شدي،بهش نچسب، بزار بره...اگه تو يه مدتي برنگشت، فراموشش کن

Patient:
If you love someone,
Set her free....
If she doesn't come back, continue to wait until she comes back.

صبور:
اگه عاشق كسي شدي،بهش نچسب، بزار بره...اگه برنگشت، اونقدر صبر کن تا برگرده

Playful:
If you love someone,
Set her free....
If she comes back, and if you love her still,
Set her free again,
Repeat

خوشگذران:
اگه عاشق كسي شدي،بهش نچسب، بزار بره...وقتي برگشت، اگه هنوز عاشقش هستي،دوباره ولش کن بره…دوباره....

Animal-Rights Activist:
If you love someone,
Set her free…
In fact, all living creatures deserve to be free!!

فعال دفاع از حقوق حيوانات:
اگه عاشق كسي شدي،بهش نچسب، بزار بره...درواقع همه موجودات زنده حق دارن که آزاد باشن

Lawyers:
If you love someone,
Set her free…
Clause 1a of Paragraph 13a-1 in the second
Amendment of the Matrimonial Freedom Act clearly states that....

وکلا:
اگه عاشق كسي شدي،بهش نچسب، بزار بره...بند 1-a از پاراگراف 13a-1 بند الحاقي دوم از قانون آزادي ازدواج'' به طور صريح مي گويد

که ... .

Bill Gates:
If you love someone,
Set her free…
If she comes back, I think we can charge her for But tell her that she's also going to get an upgrade.

بيل گيتس:
اگه عاشق كسي شدي،بهش نچسب، بزار بره...اگه برگشت، من فکر مي کنم که مي تونيم براي نصب مجددش يه هزينه هايي رو

پرداخت کنيم.البته بهش بگو که بايد خودشو بهتر کنه

Biologist:
If you love someone,
Set her free…
She'll evolve.

زيست شناس:
اگه عاشق كسي شدي،بهش نچسب، بزار بره...حتما'' متحول مي شه!

Statisticians:
If you love someone,
Set her free …
If she loves you, the probability of her coming back is high
If she doesn't, the Weibull distribution and your relation were improbable anyway.

آمارشناسان:
اگه عاشق كسي شدي،بهش نچسب، بزار بره...اگه اونم عاشق تو باشه، احتمال بازگشتش زياده،
اگر عاشق تو نباشه، به هر حال توزيع Weibull و رابطه شما غير محتمله!

Salesman:
If you love someone,
Set her free....
If she ever comes back, deal!
If she doesn't, so what! ''NEXT''.

فروشنده:
اگه عاشق كسي شدي،بهش نچسب، بزار بره...اگه برگشت، قرارداد ببند، اگه برنگشت، چه خوب، ''بعدي!''

Schwarzenegger's fans:
If you love someone,
Set her free …
SHE'LL BE BACK!

طرفداران آرنولد:
اگه عاشق كسي شدي،بهش نچسب، بزار بره...حتماً بر مي گرده''

Insurance agent:
If you love someone,
Show her the plan....
If she ever comes back, sign her up,
If she doesn't, keep follow up with her and never give up!

نماينده بيمه:
اگه عاشق كسي شدي،بهش برنامه رو نشون بده، اگه برگشت، ثبت نامش کن،اگه برنگشت، پي گيرش شو و هيچ وقت بي خيال نشو

Physician:
If you love someone,
Set her free....
If she ever comes back, it's the law of gravity,
If she doesn't, either there's friction higher than the force or the angle of collision between two objects did not synchronize at

the right angle.

فيزيکدان:
اگه عاشق كسي شدي،بهش نچسب، بزار بره...اگه برگشت، اين قانون جاذبه است
اگه برنگشت، يا مقدار اصطکاک بيشتر از نيروي جاذبه است، يا زاويه برخورد بين دو جسم در زاويه مناسب تنظيم نشده.

دوشنبه 20 دی 1389  7:59 AM
تشکرات از این پست
emad_yoosefi
emad_yoosefi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 274
محل سکونت : خراسان رضوی

سرطان

1 - هر شخص داراي سلول هاي سرطاني در بدن خود است .اين سلول هاي سرطاني در آزمايشهاي استاندارد خود را نشان نمي دهند تا آنکه به مقدار چند ميليارد سلول افزايش يابند. زماني که پزشکان  به اشخاص مبتلا به سرطان اعلام مي کنند که ديگر در بدن آنها سلول سرطاني وجود ندارد ، اين حالت فقط بدان معناست که آزمايشها ديگر قادر به رديابي و پيدا کردن سلولهاي سرطاني نيست زيرا آن سلول ها به مقدار قابل رد يابي شدن در بدن  وجود ندارند.

1-Every person has cancer cells in the body. These cancer cells do not show up in the standard tests until they have multiplied to a few billion. When doctors tell cancer patients that there are no more cancer cells in their bodies after treatment, it just means the tests are unable to detect the cancer cells because they have not reached the detectable size.

2 – سلولهاي سرطاني بين شش تا ده مرتبه در دوره زندگي يک انسان پيدا مي شوند.

2. Cancer cells occur between 6 to more than 10 times in a person's lifetime.


3 – زماني که سيستم ايمني انسان قوي باشد سلولهاي سرطاني از بين مي روند و از ايجاد تومور سرطاني جلوگيري مي شود.

3. When the person's immune system is strong the cancer cells will be destroyed and prevented from multiplying and forming tumors.

4 - زماني که شخص بيماري سرطان دارد نشانه آنست که وي داراي کاستيهاي تغذيه اي شده است . اين کاستي ممکن است منشاء ژنتيک ، محيطي ، غذا ها و عواملي درشيوه زندگي باشد. 

4. When a person has cancer it indicates the person has multiple nutritional deficiencies. These could be due to genetic, environmental, food and lifestyle factors.

5 – براي غلبه بر کاستي هاي متعدد تغذيه اي ، تغيير در رژيم غذايي شامل اضافه کردن بعضي مخلفات غذا يي  ، سيستم   ايمني بدن را تقويت مي کند.

5. To overcome the multiple nutritional deficiencies, changing diet and including supplements will strengthen the immune system.

6 – شيمي درماني ضمن آنکه باعث مسموم کردن فوري سلول هاي سرطان است که سريع رشد مي کند ، سلول هاي سالم بدن درمغز استخوان و ديواره روده ها و غيره  را که سريع رشد مي کند نيز از بين مي برد و مي تواند سبب ضايعه عضو بدن مثل کبد ، کليه ها و قلب و ريه ها و غيره شود.

6. Chemotherapy involves poisoning the rapidly-growing cancer cells and also destroys rapidly-growing healthy cells in the bone marrow, gastro-intestinal tract etc, and can cause organ damage, like liver, kidneys, heart, lungs etc.


7 - پرتوگيري ضمن آنگه سلولهاي سرطاني را نابود مي کند  سلولهاي سالم را نيز مي سوزاند، ضايع مي کند وباعث تخريب آنها مي شود. 

7. Radiation while destroying cancer cells also burns, scars and damages healthy cells, tissues and organs.

8 - درمان اوليه با شيمي درماني و پرتو درماني غالبا اندازه تومور را کاهش مي دهد. بااينوصف شيمي درماني و پرتودرماني درازمدت به نابودي بيشتر تومور منتج نمي شود.

8. Initial treatment with chemotherapy and radiation will often reduce tumor size. However prolonged use of chemotherapy and radiation do not result in more tumor destruction.

9 - زماني که بدن تحت تاثير مسمو ميت ناشي از شيمي درماني و پرتودرماني قرار مي گيرد سيستم ايمني در معرض خطر و نابودي واقع مي شود بنا براين شخص ممکن است مقاومت خود را در برابر انواع مختلف عفونتها و پيچيدگيهاي ناشي از آن از دست بدهد.  

9. When the body has too much toxic burden from chemotherapy and radiation the immune system is either compromised or destroyed, hence the person can succumb to various kinds of infections and complications.

10 - شيمي درماني و پرتو درماني مي تواند باعث جهش ژنتيکي سلولهاي سرطاني گردد و مقاوم و پايدار شود ونابود کردن آن مشکل خواهد شد .جراحي مي تواند باعث گسترش سلول هاي سرطاني به ديگر نقاط بدن شود. 

10. Chemotherapy and radiation can cause cancer cells to mutate and become resistant and difficult to destroy. Surgery can also cause cancer cells to spread to other sites.

11 – يک راه موثر مبارزه با سرطان غذا نرساندن به سلولهاي سرطاني است . عدم رساندن مواد غذ ايي مورد نياز سلول براي جلوگيري از افزايش و چند برابر شدن تعداد سلولها است .

11. An effective way to battle cancer is to starve the cancer cells by not feeding it with the foods it needs to multiply.

سلولهاي سرطاني از چه موادي تغذيه مي شوند؟ 

WHAT CANCER CELLS FEED ON?

الف – قند تغذيه کننده سرطان است. با قطع مصرف قند يک عامل مهم تامين غذا براي سلولهاي سرطاني قطع مي شود . جانشين هاي قند نظير NutraSweet  ، Equal ، Spoonful و غيره با Aspartame  ساخته مي شود و زيان آوراست. يک جانشين طبيعي بهتر عسل مانوکا يا ملاس ناشي از قند سازي است ليکن مقدار مصرف آن بايد بسيار اندک باشد. نمک سفره داراي افزودني شيميايي است که رنگ آنرا سفيد کند. جانشين بهتر نمک سفره نمک حاصل از آب دريا و يا Brag's aminos  است.

a. Sugar is a cancer-feeder. By cutting off sugar it cuts off one important food supply to the cancer cells. Sugar substitutes like NutraSweet, Equal, Spoonful, etc are made with Aspartame and it is harmful. A better natural substitute would be Manuka honey or molasses but only in very small amounts. Table salt has a chemical added to make it white in colour. Better alternative is Bragg's aminos or sea salt.

ب – شير باعث مي شود که بدن بخصوص در سيستم گوارش (معده و روده ها ) مخاط درست کند. سرطان ا ز مخاط تغذيه مي کند . با قطع مصرف شير و جانشين کردن آن با شير سويا سلولهاي سرطاني در برابر بي تغذيگي قرار مي گيرند.

b. Milk causes the body to produce mucus, especially in the gastro-intestinal tract. Cancer feeds on mucus. By cutting off milk and substituting with unsweetened soy milk, cancer cells are being starved.


پ - سلولهاي سرطاني در محيط اسيدي مقاوم و پايدار مي شوند. رژيم مبتني بر گوشت قرمز اسيدي مي شود و بهترين آنست که ماهي خورده شود و بجاي مصرف گوشت گاو و خوک مقدارکمي گوشت جوجه مرجح است. گوشت قرمز همچنين محتوي آنتي بيوتيک هاي دامي ، هرمون هاي رشد و انگل است که تماما بخصوص براي اشخاص مبتلا به سرطان آسيب رسان است . 
c. Cancer cells thrive in an acid environment. A meat-based diet is acidic and it is best to eat fish, and a little chicken rather than beef or pork. Meat also contains livestock antibiotics, growth hormones and parasites, which are all harmful, especially to people with cancer.

ت - رژيم با 80% سبزيجات تازه و آب ميوه و بنشن ، دانه هاي نباتي ، آجيل ها و مقداري ميوه بدن را در محيط قليايي قرار مي دهد. ازغذاهاي پخته شده شامل بنشن ،حدود 20% مي تواند به بدن برسد. آنزيم هاي زنده در آب سبزيجات تازه به آساني جذب مي شود و ظرف 15 دقيقه به سطوح سلولي مي رسد تا سلولهاي سالم را رشد کافي دهد و تقويت کند. براي بدست آوردن آنزيم هاي زنده بمنظور ساختن سلول هاي سالم کوشش کنيد آب سبزيجات تازه ( بسياري از سبزيجات از جمله جوانه لوبيا ) مصرف کنيد و دو تا سه مرتبه در روز مقداري سبزيجات خام بخوريد. آنزيم ها در حرارت 104 درجه فارنهايت (يا 40 درجه سانتيگراد) ازبين مي روند.    
d. A diet made of 80% fresh vegetables and juice, whole grains, seeds, nuts and a little fruits help put the body into an alkaline environment. About 20% can be from cooked food including beans. Fresh vegetable juices provide live enzymes that are easily absorbed and reach down to cellular levels within 15 minutes t o nourish and enhance growth of healthy cells. To obtain live enzymes for building healthy cells try and drink fresh vegetable juice (most vegetables including bean sprouts) and eat some raw vegetables 2 or 3 times a day. Enzymes are destroyed at temperatures of 104 degrees F (40 degrees C)

.
ت- از خوردن قهوه ، چاي وشکلات که داراي کافئين زياد است پرهيز کنيد. چاي سبز جانشيني بهتر و داراي خواص ضد سرطان است. بهترين نوشيدني آب است. براي جلوگيري از ورود توکسين هاي معروف(مواد سمي ) و فلزات سنگين در آبهاي لوله کشي به بدن ، مصرف  آب تصفيه شده يا فيلتر شده  مناسب است . از خوردن آبهاي تقطير شده پرهيز کنيد.

e. Avoid coffee, tea, and chocolate, which have high caffeine. Green tea is a better alternative and has cancer-fighting properties. Water-best to drink
purified water, or filtered, to avoid known toxins and heavy metals in tap water. Distilled water is acidic, avoid it.

12 - هضم پروتئين گوشت قرمز سخت است و نياز به مقدار زيادي آنزيم گوارشي دارد. گوشت هضم نشده که در روده ها باقي بماند فاسد مي شود و مسموميت ايجاد مي کند.
12. Meat protein is difficult to digest and requires a lot of digestive enzymes. Undigested meat remaining in the intestines become putrefied and leads to more toxic buildup.

13 - ديواره هاي سلول سرطاني داراي پوشش پروتئين خشن است. با صرفنظر کردن از خوردن گوشت يا کمتر خوردن آن آنزيم بيشتري براي حمله به ديواره هاي پروتئيني سلول سرطان آزاد مي شود و به بدن امکان مي دهد سلول هاي سرطاني را از بين ببرد.

13. Cancer cell walls have a tough protein covering. By refraining from or eating less meat it frees more enzymes to attack the protein walls of cancer cells and allows the body's killer cells to destroy the cancer cells.

14 – بعضي مکمل ها : IP6, Flor-ssence, Essiac, anti-oxidants, vitamins, minerals, EFAs etc.)) سيستم ايمني را بهبود مي بخشند تا سلولهاي مبارزه کننده و کشنده خود بدن را براي از بين بردن سلول سرطاني تقويت کنند. مکمل هاي ديگرنظير ويتامين اي (E) توان برنامه ريزي کشتن سلول يعني روش معمولي خلاصي يافتن از سلول هاي آسيب ديده ، غير ضروري و غير لازم بدن را دارند .      

14. Some supplements build up the immune system (IP6, Flor-ssence, Essiac, anti-oxidants, vitamins, minerals, EFAs etc.) to enable the body's own killer cells to destroy cancer cells. Other supplements like vitamin E are known to cause apoptosis, or programmed cell death, the body's normal method of disposing of damaged, unwanted, or unneeded cells.


15 – سرطان بيماري جسم و روح و روان است. داشتن روحيه مثبت و پيکار جو به شخص مبارزه کننده با سرطان کمک مي کند که به بقاي خود ادامه دهد. خشم و عدم بخشش و تند خويي بدن را در برابر محيط پر تنش وترشرويي قرار مي دهد. بياموزيد که روحيه اي توام با عشق و بخشندگي داشته باشيد. بياموزيد که همواره حالت آرامش و دلي آرام داشته باشيد و از زندگي لذت ببريد.

15. Cancer is a disease of the mind, body, and spirit. A proactive and positive spirit will help the cancer warrior be a survivor. Anger, un-forgiveness and bitterness put the body into a stressful and acidic environment. Learn to have a loving and forgiving spirit. Learn to relax and enjoy life.

16 – سلول هاي سرطاني در محيط حاوي اکسيژن توان ماندن ندارند. ورزش روزانه وتنفس عميق باعث مي شود که اکسيژن به لايه هاي سلولي برسد . اکسيژن درماني روش ديگرِي براي از بين بردن سلول هاي سرطاني است. 

16. Cancer cells cannot thrive in an oxygenated environment. Exercising daily, and deep breathing help to get more oxygen down to the cellular level. Oxygen therapy is another means employed to destroy cancer cells.

دوشنبه 20 دی 1389  8:23 AM
تشکرات از این پست
emad_yoosefi
emad_yoosefi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 274
محل سکونت : خراسان رضوی

مقصد زندگی

The purpose of life

 A long time ago, there was an Emperor who told his horseman that if he could ride on his horse and cover as much land area as he likes, then the Emperor would give him the area of land he has covered.

Sure enough, the horseman quickly jumped onto his horse and rode as fast as possible to cover as much land area as he could. He kept on riding and riding, whipping the horse to go as fast as possible. When he was hungry or tired, he did not stop because he wanted to cover as much area as possible.

Came to a point when he had covered a substantial area and he was exhausted and was dying. Then he asked himself, "Why did I push myself so hard to cover so much land area? Now I am dying and I only need a very small area to bury myself."

The above story is similar with the journey of our Life. We push very hard everyday to make more money, to gain power and recognition. We neglect our health , time with our family and to appreciate the surrounding beauty and the hobbies we love.

One day when we look back , we will realize that we don't really need that much, but then we cannot turn back time for what we have missed.

Life is not about making money, acquiring power or recognition . Life is definitely not about work! Work is only necessary to keep us living so as to enjoy the beauty and pleasures of life. Life is a balance of Work and Play, Family and Personal time. You have to decide how you want to balance your Life. Define your priorities, realize what you are able to compromise but always let some of your decisions be based on your instincts. Happiness is the meaning and the purpose of Life, the whole aim of human existence. But happiness has a lot of meaning. Which king of definition would you choose? Which kind of happiness would satisfy your high-flyer soul?


 مقصد زندگی

سال ها پیش، حاکمی به یکی از سوارکارانش گفت: مقدار سرزمین هایی را که بتواند با اسبش طی کند را  به او خواهد بخشید. همان طور که انتظار می رفت، اسب سوار به سرعت برای طی کردن هر چه بیشتر سرزمین ها سوار بر اسبش شد و با سرعت شروع کرد به تاختن. با شلاق زدن به اسبش با آخرین سرعت ممکن می تاخت و می تاخت. حتی وقتی گرسنه و خسته بود، متوقف نمی شد چون می خواست تا جایی که امکان داشت سرزمین های بیشتری را طی کند. وقتی مناطق قابل توجهی را طی کرده بود به نقطه ای رسید . خسته بود و داشت می مرد. از خودش پرسید: چرا خودم را مجبور کردم تا سخت تلاش کنم و این مقدرا زمین بدست بیاروم؟ در حالی که در حال مردن هستم و تنها به یک وجب خاک برای دفن کردنم نیاز دارم.

داستان بالا شبیه سفر زندگی خودمان است. برای بدست آوردن ثروت، قدرت و شهرت سخت تلاش می کنیم و از سلامتی و زمانی که باید برای خانواده صرف کرد، غفلت می کنیم تا با زیبایی ها و سرگرمی های اطرافمان که دوست داریم مشغول باشیم.

وقتی به گذشته نگاه می کنیم. متوجه خواهیم شد که هیچگاه به این مقدار احتیاج نداشتیم اما نمی توان آب رفته را به جوی بازگرداند.

زندگی تنها پول در آوردن و قدرتمند شدن و بدست آوردن شهرت نیست. زندگی قطعا فقط کار نیست ، بلکه کار تنها برای امرار معاش است تا بتوان از زیبایی ها و لذت های زندگی بهره مند شد و استفاده کرد. زندگی تعادلی است بین کار و تفریح، خانواده و اوقات شخصی. بایستی تصمیم بگیری که چه طور زندگیت را متعادل کنی. اولویت هایت را تعریف کن و بدان که چه طور می توانی با دیگران به توافق برسی اما همیشه اجازه بده که بعضی از تصمیماتت بر اساس غریزه درونیت باشد. شادی معنا و هدف زندگی است. هدف اصلی وجود انسان. اما شادی معنا های متعددی دارد. چه نوع شادی را شما انتخاب می کنید؟ چه نوع شادی روح بلند پروازتان را ارضا خواهد کرد؟

دوشنبه 20 دی 1389  8:25 AM
تشکرات از این پست
emad_yoosefi
emad_yoosefi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 274
محل سکونت : خراسان رضوی

Alexander Fleming

Alexander Fleming

His name was Fleming, and he was a poor Scottish farmer. One day, while trying to eke out a living for his family, he heard a cry for help coming from a nearby bog. He dropped his tools and ran to the bog. There, mired to his waist in black muck, was a terrified boy, screaming and struggling to free himself. Farmer Fleming saved the lad from what could have been a slow and terrifying death.

The next day, a fancy carriage pulled up to the Scotsman's sparse surroundings. An elegantly dressed nobleman stepped out and introduced himself as the father of the boy Farmer Fleming had saved.

"I want to repay you," said the nobleman. "You saved my son's life."

"No, I can't accept payment for what I did," the Scottish farmer replied, waving off the offer. At that moment, the farmer's own son came to the door of the family hovel.
"Is that your son?" the nobleman asked. "Yes," the farmer replied proudly.
"I'll make you a deal. Let me take him and give him a good education.
If the lad is anything like his father, he'll grow to a man you can be proud of."

And that he did. In time, Farmer Fleming's son graduated from St. Mary's Hospital Medical School in London , and went on to become known throughout the world as the noted Sir Alexander Fleming, the discoverer of Penicillin.

Years afterward, the nobleman's son was stricken with pneumonia.
What saved him? Penicillin.
 


الكساندر فلمينگ

کشاورز فقیر اسکاتلندی بود و فلمینگ نام داشت. يك روز، در حالي كه به دنبال امرار معاش خانواده اش بود، از باتلاقي در آن نزديكي صداي درخواست كمك را شنید، وسايلش را بر روي زمين انداخت و به سمت باتلاق دوید.  پسری وحشت زده که تا كمر در باتلاق فرو رفته بود، فرياد مي زد و تلاش مي كرد تا خودش را آزاد كند. فارمر فلمينگ او را از مرگي تدریجی و وحشتناك نجات می دهد.

روز بعد، كالسكه اي مجلل به منزل محقر فارمر فلمينگ رسید. مرد اشراف زاده خود را به عنوان پدر پسري معرفي کرد كه فارمر فلمينگ نجاتش داده بود.

 اشراف زاده گفت: " مي خواهم جبران كنم ". "شما زندگي پسرم را نجات دادی".

کشاورز اسکاتلندی جواب داد: " من نمي توانم براي كاري كه انجام داده ام پولی بگيرم". پيشنهادش را نمی پذیرد. در همين لحظه پسر كشاورز وارد كلبه شد.

اشراف زاده پرسید: " پسر شماست؟"

كشاورز با افتخار جواب داد:"بله"

با هم معامله مي كنيم. اجازه بدهيد او را همراه خودم ببرم تا تحصيل كند. اگر شبيه پدرش باشد، به مردي تبديل خواهد شد كه تو به او افتخار خواهي كرد. پسر فارمر فلمينگ از دانشكده پزشكي سنت ماري در لندن فارغ التحصيل شد. همين طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان سر الكساندر فلمينگ كاشف پنسيلين مشهور شد.

سال ها بعد، پسر اشراف زاده به ذات الريه مبتلا شد.

چه چيزي نجاتش داد؟ پنسيلين.

دوشنبه 20 دی 1389  8:52 AM
تشکرات از این پست
emad_yoosefi
emad_yoosefi
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : آذر 1389 
تعداد پست ها : 274
محل سکونت : خراسان رضوی

THE STORY OF JEANS

The year is 1853, and the palace is California. People are coming to California from many countries. They are looking for gold. They think that they are going to get rich. Levi Strauss is one of these people .He’s twenty-four years old, and he too want to get rich .He is from Germany. He has cloth from Germany to make tents for the gold miners.

A man asks him: “What are you going to do with that cloth?”

Strauss answers: “I’m going to make tents”

The man says: “I don’t need a tent, but I want a strong pair of pants. Look at my pants they’re full of holes.”

Levi makes a pair of pants from the strong cloth. The man is happy with the pants. They’re a big success. Soon everyone wants a pair of pants just like the man’s pair. Levi makes one more, ten more hundreds more thousands more. That’s the history of your jeans.


سال 1853  مردم از برخی کشورها به کالیفرنیا می آمدند.آنها به دنبال طلا میگشتند.آنها به پولدار شدن فکر میکردند.لیوای استروس یکی از آنها بود.او 24 سال داشت و آلمانی تبار بود و نیز مانند بقیه به دنبال پولدار شدن و کشف طلا...

 او پارچه ای از کشور آلمان برای ساخت چادر (خیمه گاه) در معدن طلا با خود آورده بود.

مردی از او پرسید: میخواهی با این پارچه چه کار کنی؟

او گفت: میخواهم چادر (خیمه گاه) بسازم.

مرد گفت: من به چادر نیاز ندارم اما من یک شلوار خیلی مقاوم لازم دارم!

شلوار من رو نگاه کن.پر از سوراخ است!

 لیوای استروس شلواری از آن پارچه ی مقاوم ساخت.آن مرد بابت شلوار خوشحال شد. آنها به یک موفقیت بزرگ دست پیدا کردند.به زودی تک تک مردم خواستار شلواری فقط با جنس آن پارچه ی آلمانی شدند! لیوای از آن شلوار ده ها ، صد ها و هزار ها ساخت. و این بود داستان ساخت و پیدایش شلوار جین شما!

دوشنبه 20 دی 1389  9:04 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها