برتری مقام حضرت علی
از حضرت در خصوص برتریتی که منحصر به علی بن ابیطالب علیهالسلام است سؤال شد
«قال فضل الاقربین بالسبق و سبق الابعدین من بالقرابة؛ علی بن ابیطالب علیهالسلام به سبب سبقت در ایمان و خویشاوندی وی با پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بر خویشان خود برتری یافت.»
«قال علیهالسلام بسم الله الرحمن الرحیم تیجان العرب؛ این کلمه موجب افتخار و رو سفیدی عرب است.»
[صفحه 55]
دوستی همراه با حسن نیت
بیست روز با حسننیت و کمال و ادب همنشینی به منزله خویشاوندی است.
فضیلت اهل مکه بر اهل مدینه
روزی در دربار منصور عباسی عدهای از اهل مکه و مدینه گردهم آمده بودند و اجازه ورود میخواستند. دربان اهل مکه را جلوتر از اهل مدینه اجازه ورود داد. حضرت صادق علیهالسلام فرمودند: آیا اهل مکه را زودتر از اهل مدینه اذن دادی؟ دربان گفت: مکه آشیانه حقیقی اسلام است. حضرت فرمود: بله مکه آشیانه حقیقی بود ولی به خدا سوگند بهترین آنان (مهاجرین) از آن آشیانه پرواز کردند و بدترین آنان (برخی از افراد قریش) باقی ماندند.
جملهای درباره قرآن
«قال علیهالسلام القرآن ظاهره انیق و باطنه عمیق؛ ظاهر آیات قرآن خیلی خوشایند لیکن باطن آن بسیار ژرف و عمیق است.»
عدالت شخصی و نفسی
قال علیهالسلام من انصف من نفسه رضی حکما لغیره؛ هر کسی که عدالت شخصی و نفسی دارد از روی داوری دیگران خشنود است.» [8].
[صفحه 56]
حضرت صادق علیهالسلام فرمود: خدای عزوجل نان را محترم آفریده است شما نیز آن را محترم شمارید. پرسیدند: چگونه باید محترم شمرد فرمود با چاقو نبرید و زیر پا نیندازید، در سر سفرهای که نان حاضر است منتظر غذای دیگر نشوید. [9].
گویند: از روزی که منصور عباسی به خلافت رسید لباسهای خشن به تن میکرد و غذاهای غلیظ میخورد. حضرت صادق علیهالسلام فرمود: وای به حال وی که این همه قدرت مالی دارد. سپاس خدایی را که دنیایی را بر وی حرام کرده است و به سبب این دنیا دین خودش را ترک کرده است. [10].
حضرت فرمود: هر گاه دنیا بر کسی روی میآورد همهی خوبیهای دیگران را به وی نسبت میدهد و زمانی که دنیا پشت بگرداند نیکیهای وی از دستش گرفته میشود. [11].
عزت نفس
حضرت فرمودند: عزت مانند حیرانی است که در خانهای آشیانه میکند که اهل آن خانه از آنچه در دست دیگران است نومید میشوند.
ذم صدرنشینی
هر گاه به منزل برادر دینی وارد شدی همه گونه پذیرایی وی را انتظار
[صفحه 57]
داشته باش به جز در صدر مجلس نشستن را.
کفاره عمل سلطان
«قال علیهالسلام کفاره عمل السلطان الاحسان الی الاخوان؛ جبران کارمندان دولت نیکی به برادران دینی است.»
فرزندان، دختر و پسر
حضرت فرمود: دختران شما به منزله اعمال حسنه و پسران شما نعمتهای خدا هستند در مقابل حسنات (اولاد دختر) خدای عزوجل پاداش نیک خواهد داد ولی در مقابل نعمتها مسئولیتها است.
مزه آب
وقتی از حضرت درباره مزه آب سؤال شد وی چنین فرمود: مزه آب مزه زندگی است.
در جای دیگر حضرت میفرماید: کسی که از انجام کار زشت پروایی ندارد و کسی که در پیری از جهالت دست نکشد و کسی که در نهان از خدا ترسی به دل راه ندهد خیری در آن افراد نیست.
بهترین مردم
حضرت فرمود: بهترین مردم کسی است که در وی پنج خصلت باشد:
1- هر گاه کار نیک انجام داد خوشحال شود.
[صفحه 58]
2- مادامی که گناهی را مرتکب شد پشیمان شود و توبه کند.
3- زمانی که نعمتی بر وی رسد شکر گذار باشد.
4- هنگامی که مصیبت رسد توبه کند.
5- وقتی که مظلوم شد عفو کند. [12].
حضرت فرمود: حاجت دشمنم را زودتر برآورده میکنم که از من بینیاز شود.
دعای حضرت امام صادق
از جمله فرمایشات حضرت در مقام دعا:
«کان علیهالسلام یقول: اللهم انک بما انت له اهل من العفو اولی بما انا له اهل من العقوبه؛ بارالها! گذشت و بخشش از گناهان من سزاوارتر از کیفر دادن من است.» [13].
فرمود: کسی که تو را محترم شمارد تو نیز او را گرامی بدار و اگر کسی تو را بیاحترامی کند تو خود را محترم شمار و به آن بیاحترامی مکن.
پرسش دربارهی معبود
عربی از حضرت پرسید: آیا خدایی را که پرستش میکنی دیدهای؟ حضرت فرمود: خدایی را که نبینم هرگز پرستش نمیکنم. اعرابی پرسید چطور؟ حضرت فرمود: چشمهای ظاهری خدا را نمیبیند لیکن قلب به
[صفحه 59]
نور ایمان خدا را میبیند و خدا به مخلوق شباهت ندارد با آثار قدرت خداشناسی حاصل شده و با علامات تمیز داده میشود و جز او معبودی به حق نیست.
اعرابی از گفتار حضرت خوشحال و روشن شد و گفت:
«الله اعلم حیث یجعل رسالته؛ خدا داناتر است که کسی را به رهبری انتخاب کند.»
هلاکت شش طایفه
حضرت فرمود: شش طایفه به سبب شش صفت هلاک میشوند:
1- صاحب منصبان به سبب ظلم و ستم.
2- اعراب به سبب خودستایی.
3- زراع به سبب تکبر.
4- تجار به سبب خیانت.
5- دهنشینان به سبب نادانی.
6- دانشمندان به سبب حسد.
حضرت فرمود: جلوگیری از بخشش به مستمندان بدگمانی به خدا است.
حضرت فرمود: صله رحم عمرها را طولانی و همسایه نوازی شهرها را آباد مینماید. در پنهانی صدقه دادن شخص را توانگر میکند.
حضرت فرمود: خدای عزوجل مردم را در دنیا به اسامی پدران و در قیامت به آثار کردارشان میخواند چنانکه میفرماید: (یا ایها الذین آمنوا
[صفحه 60]
یا ایها الذین کفروا)
حضرت فرمود: کسی که منشأ ایجاد شری باشد عاقبت ضرر آن دامنگیر خودش خواهد شد.
حقوق همسر و فرزند
قال علیهالسلام عیال المرء اسرائه فمن انعم الله علیه نعمة فلیوسع علی اسرائه فان لم یفعل اوشک نزول تلک النعمه؛ حضرت فرمود خانواده هر مردی به منزله اسیر آن است هر مردی که دارای نعمت و ثروت باشد باید به اسیران خود وسعت بدهد اگر چنین نکند این ثروت به زودی از دستش بیرون خواهد رفت.» [14].
پاک سرشتی
حضرت فرمود: اگر فطرت و سرشت شخص پاک باشد روشهای پسندیده او نیز قویتر خواهد شد.
عمل نیک
حضرت فرمود: سه عمل نیک است که من سوگند یاد میکنم آن حق است:
1- مال با دادن زکات کم نخواهد شد.
2- هیچ مظلومی نیست که با داشتن قدرت انتقام صبر کند در مقابل آن خدای عزوجل حتما او را عزیز خواهد کرد.
[صفحه 61]
3- هیچ کسی راه گدایی را پیشه نمیکند مگر این که خدا درهای فقر و ذلت را بر وی باز میکند.
عزت نفس
قال علیهالسلام ثلاثه لا یزید الله بها المرء المسلم الا عزا الصفح عمن ظلمه و لا عطأ لمن حرمه و الصله لمن قطعه؛ حضرت فرمود: سه صفت است که بروی صاحبان این سه صفت خدا درهای عزت و بزرگواری را میگشاید:
1- گذشت از کسی که بر وی ظلم کرده است.
2- بخشش در حق کسی که او را محروم کرده است.
3- صله رحمی که با وی قطع کرده است.
نشانه یقین
حضرت فرمود: نشانه یقین چند چیز است:
1- مردم را به سبب غضب خدا (نافرمانی آن) خشنود نکن.
2- مردم را با چیزی که در تو نیست مذمت نکن.
3- مردم را در مقابل نعمت خدا تعریف مکن.
رزق با حرص زیاد
رزق با حرص زیاد نشود و با بدخواهی دیگران کم نمیشود. اگر کسی از رزق خود فرار کند به طوری که از مرگ فرار میکند روزی او را خدا حتما
[صفحه 62]
خواهد رساند همچنان که اجل او فراخواهد رسید.
فتوت و جوانمردی
«قال علیهالسلام مروه الرجل فی نفسه نسب لعقبه و قبیلته؛ حضرت فرمود: جوانمردی شخص بر شرافت فامیل و بازماندگان شخص میافزاید.»
«قال علیهالسلام من صدق لسانه ذکی عمله و من حسنت نیته زید فی رزقه و من حسن بره فی اهلبیته زید فی عمره؛ کسی که زبان راستگو دارد پاک کردار است و کسی که حسننیت دارد روزیش زیاد خواهد شد و کسی که به خویشاوندانش احسان و نیکی کند عمرش طولانی خواهد شد.»
هر گاه شخص مؤمنی غضبناک شد از حقیقت خارج نشود و زمانی که خوشحال شود به باطل روی نیاورد و هر وقت قدرت پیدا کرد از حد خود تجاوز نکند.
صله رحم
حضرت فرمود: صله رحم حساب روز قیامت را آسان گرداند.
«قال الله تعالی و الذین یصلون ما امر الله به ان یوصل و یخشون ربهم و یخافون سوء الحساب و کسانی که به جاهایی که خدا امر کرده است (مانند صله ارحام و دوستی پدر و مادر و محبت اهل ایمان و علم) میپیوندند و از خدا میترسند و از سختی هنگام
[صفحه 63]
حساب میاندیشند.»
نامه منصور به امام صادق
ابنحمدون مینویسد: روزی منصور عباسی به حضرت نامهای نوشت که چرا مانند سایر مردمان نزد ما نمیآیی؟ حضرت در جواب وی نوشت: «ما در پیش شما گناهی نداریم که به خاطر ترس آن بیاییم و در پیش تو از ثواب آخرت هم چیزی نیست که به امیدواری آن نزد تو بیاییم و تو نیز در نعمتی نیستی که در مقابل آن برای تبریک و در مصیبتی نیستی که به جهت تسلیت پیش تو آییم پس نزد تو کاری نداریم.» منصور در جواب حضرت نوشت: «نزد ما بیا و با ما هم صحبت باش و ما را نصیحت کن.» امام علیهالسلام در جواب نوشت:
«من اراد دنیا لا ینصحک و من اراد الاخرة لا یصحبک؛ کسی که خواهان دنیا است تو را نصیحت نمیکند و کسی که طالب آخرت است مصاحبت تو را دوست ندارد.»
منصور گفت: به خدا قسم مراتب مردم جهان را گفت و او خود از کسانی است که اهل آخرت هستند.
میفرماید مطالبی که ندانستن آنها بر شما عیب است و در تحصیل آن معذور نیستید باید دقت کرده و هر چه بیشتر کوشش کنید و در این مقام هر کس باید خود را پند دهد. دین خدا روی پایههای مهمی استوار شده که با ندانستن آنها عبادت ظاهری نفعی ندارد و شناخت آن پایهها بر کسی ضرر نمیرساند و در شناخت آن تندرو و کندرو نباشید. میانهروی را پیشه
[صفحه 64]
کنید و در این امر از درگاه خدای عزوجل مدد بخواهید و در این چند امر توجه کنید:
1- تأخیر انداختن توبه از گناهان فریبنده و حیرتآور است.
2- علت گناه کردن را از جانب خدا پنداشتن هلاکت است.
3- شدت میل به ثروت دنیا بیاعتنایی به امر خدا است.
4- هیچ کس به خدای عزوجل بیاعتنایی نمیکند مگر افراد پرضرر.
کلمات اخلاقی
«قال علیهالسلام اوحی الله الی الدنیا اخدمی من خدمتی و اتعبی من خدمک؛ خدای عزوجل خطاب به مال دنیا کرده و میگوید: ای دنیا فرمانبر کسی باش که مرا اطاعت کند و به مشقت بینداز کسی را که فرمانبردار تو است.»
«قال علیهالسلام الفقهاء امناء الرسل فاذا رأیتم الفقهاء قد رکبوا السلاطین فاتهموهم؛ دانشمندان دینی امین پیامبرانند. هر گاه ببینید که دانشمندانی طرفدار سلاطین جور هستند اینچنین دانشمندان را متهم بدانید و به دیگران نیز آنان را معرفی کنید.»
عنوان بصری
عنوان بصری یکی از دانشمندان معروف عرب بود که در مکتب مالک بن انس - رییس مذهب مالکیها - تحصیل میکرده است. وی سپس تصمیم میگیرد که از محضر امام جعفر صادق علیهالسلام کسب علم نماید. وارد مدینه شده محضر مبارک امام را دریافته است. وی میگوید: روزی به در خانه حضرت رفتم و از خدمتکارش اجازه خواستم که امام را ببینم.
[صفحه 65]
خدمتکار پرسید: چه کاری داری؟
گفتم: میخواهم بر شریف [15] سلام عرض کنم. خدمتکار بازگشت و اجازه داد.
عنوان بصری میگوید: از اجازه دادن حضرت خوشحال شدم و خدمت امام علیهالسلام رسیدم و سلام عرض کردم. امام علیهالسلام جواب سلام مرا داد و فرمود بنشین مغفرت الهی نصیب تو باشد. روبروی امام نشستم. پس از لحظهای مکث فرمود: کنیهی شما چیست؟ گفتم: «کنیهام ابوعبدالله است.» فرمود: «این کنیه را خدا بر تو ثابت بدارد و توفیق را رفیقت سازد. اکنون چه حاجتی دارید؟
گفتم: از درگاه خدا مسئلت میطلبم که قلب تو را بر من مهربان نماید و از علم تو مرا بهرهمند گرداند.
امام فرمود: گوش کن یا اباعبدالله، علم متاعی نیست که در نتیجه تحصیل و کوشش بسیار به دست آید،
«و انما هو نور یقع فی قلب من یرید الله تعالی ان یهدیه؛ بلکه علم تنها نوری است که به اراده خداوند در قلب مردمان پاک قرار میگیرد و در پرتو آن نور به راه راست رهنمود میگردند.»
اگر طالب علم هستی اول در نفس خود حقیقت بندگی را ایجاد کن (دانش را از برای عمل کردن فراگیر).
عنوان بصری پرسید: حقیقت بندگی چیست؟
[صفحه 66]
حضرت فرمود: حقیقت بندگی متشکل از سه خصلت است:
اول آن که بنده برای خود در این جهان مال و ملکی نشناسد؛ زیرا که بنده بردهی خدا است در برابر مولای خود (خدا) مالک چیزی حتی مالک نفس خویش هم نیست هر چه در دست دارد همه را مال خدا میشمارد و در راه رضای خدا صرف میکند.
دوم از شرایط بندگی آن است که به خاطر رضای خود تدبیر و چارهجویی نمیکند؛ یعنی همه تفکرات او در راه رضای خدا میباشد.
سوم همت وی در انجام تمام فرامین خدا را و دوری جستن از نواهی خداوند است. هر گاه بنده خویشتن را صاحب مال و مالک ملک نشمارد از احسان کردن مال در راه خدا مضایقه نکرده و از بذل مال نمیترسد و مال دنیا را به طوری که خدا فرمان داده است همان گونه صرف خواهد کرد.
هر گاه شخص خویش را شایسته تدبیر و چارهجویی نداند تمام حوادث و مصیبتهای دنیا در نظر وی کوچک و ناچیز خواهد بود و در برابر پیشامدهای ناگوار بردبار و شکیبا خواهد بود (همانند شخصی که در برابر تصادفات شکست نخورده بلکه همیشه پیروز است). هنگامی که بنده به اوامر و نواهی الهی بیندیشد و در فکر دین خود باشد در اجتماع هرگز به خودنمایی و جاهطلبی و خودفروشی تن در نخواهد داد.
وقتی که خداوند متعال بنده خویش را با این سه خصلت گرامی فرماید دنیا و مردمان دنیا و اهریمنان دنیا در چشم و دل او کوچک و ناچیز جلوهگر خواهد نمود. چنین انسانی هرگز در جمع مال دنیا حرص
[صفحه 67]
نمیورزد و در سایه مال افتخار نجوید و به دیگران کبر و نخوت نفروشد و به سوی مال مردم چشم طمع نگشاید و عمر خویش را به بطالت هدر نمیدهد و این از گامهای نخستین به سوی تقوی است.
(قال الله سبحان و تعالی تلک الدار الاخره نجعلها للذین لا یریدون علوا فی الارض و لا فسادا و العاقبة للمتقین؛ این بهشت جاویدان مخصوص کسانی است که در روی زمین متکبر و فسادجو نبودهاند و این منزلگاه برای متقین سرای همیشگی است.»
گفتار و نصایح حضرت امام صادق به عنوان بصری
عنوان بصری گفت: یا اباعبدالله وصیت و نصیحتم فرما.
حضرت فرمود: تو را بر نه دانش وصیت میکنم و این نه دانش بر کسی که راه حقیقت و سعادت را خواهان باشد کافی است و از درگاه خدا درخواست میکنم که توفیق فراگرفتن این دانش نهگانه را بر تو عطا فرماید، این دانش نهگانه بر سه قسم است:
قسم اول آن در ریاضت نفس است و قسمت دوم آن در حلم و قسم سوم آن در علم است. اینها را حفظ کن مبادا درباره آنها فراموشکار باشی.
و اما قسم اول: نخست آن که هر گاه میل به طعام نداری، هرگز غذا نخوری؛ زیرا که غذا خوردن بدون اشتها انسان را ابله و کودن میگرداند و نیز طعام مخور مگر هنگامی که گرسنه باشی. دوم همیشه طعام حلال بخور و نیز طعام را با نام خدا شروع کن و حدیث شریف حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم را فراموش نکن که فرموده است:
[صفحه 68]
«ما ملأ ادمی وعاء شرا من بطنه؛ آدمیزاد ظرفی را که ناپسندتر از شکم باشد پر نمیکند.»
و هر گاه گرسنگی به حد حقیقی رسید و انسان ناچار است غذا تناول کند. معده خویش را به سه بخش تقسیم کند، قسمتی را جای خوردنیها، قسمتی دیگر جای نوشیدنیها و قسمت آخر برای تنفس.
و اما قسم دوم:
1- بدان هر گاه کسی با تو در مقام بدگویی برآمد و گوید اگر کلمهای زشت بگویی ده کلمه زشت خواهی شنید تو در جواب او بگو اگر ده کلمه زشت به من گویی یک کلمه زشت از من نخواهی شنید.
2- هر گاه کسی تو را دشنامی داد در جواب او بگو اگر این نسبتی که به من دادی راست باشد خدا مرا بیامرزد و اگر این نسبت دروغی بود که به من دادی خدا تو را بیامرزد.
3- اگر کسی تو را به آزار و خیانتی بترساند در جواب او را حسن وفا وعده بده و در حق وی دعا کن.
و اما قسم سوم: اول آن که از دانشمندان آنچه را که نمیدانی بپرس و سؤالات خود را از روی غرضرانی یا لهو پرسش نکن و هیچگاه در سؤالات خود از میانهروی تجاوز نکن و در جمیع کارهای یادگرفتنی و یاد دادنی طرف محکم کاری را رعایت کن و در مقام تعلیم مسئله دینی خودسرانه جواب مده و از فتوای بدون مدرک بگریز همانند گریختن انسانی از شیر درنده و گردن خود را برای مردم پل قرار مده. [16].
[صفحه 69]
نصایح حضرت امام جعفر صادق به عمر بن سعید بن هلال
عمر بن سعید بن هلال میگوید به حضرت امام صادق علیهالسلام گفتم که در چند سال یک مرتبه به حضور تو نمیتوانم برسم مرا وصیتی فرما تا عمل کنم.
حضرت فرمود وصیت میکنم تو را به اینکه خداترس و راستگو باشی و پرهیزگاری و کوشش در امر دین را بر خویشتن واجب بشمار. آگاه باش! کوشش در امر دین بدون پرهیزگاری فایدهبخش نیست و هیچگاه در امر دنیا در مال دیگران که از تو غنیترند چشم طمع مدار. قرآن در تقبیح این صفت زشت چنین بیان میدارد: (فلا تعجبک اموالهم و لا اولادهم؛ تو را کثرت ثروت و زیادی اولاد کفار به شگفت نیاورد.» [17] و نیز در باب قرآن خطاب به حضرت رسول میفرماید: (و لا تمدن عینیک الی ما متعنا به ازواجا منهم زهرة الحیوة الدنیا؛ هیچگاه به سوی لذتهای ظاهر فریبنده این دنیا که در دست کافران است چشم مدوز.» هر گاه این لذتهای زودگذر این دنیا تو را بفریبند زندگانی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم را به یاد بیاور که غذای حضرت نان جو و خورشت وی خرما و مواد سوخت وی شاخ و برگ خرما بود. هر گاه رنج و مصیبتهای این دنیا تو را برنجاند مصیبتهای حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم را به یاد بیاور که هیچ کسی مانند حضرت در این دنیا رنج و مشقت ندیده است.
حضرت فرمود: وصیت میکنم تو را و نفس خود را به پرهیزگاری و
[صفحه 70]
اطاعت از پروردگار که پرهیزگاری و تواضع در سایه تقوی حاصل میشود و توصیه میکنم که در امر دین و اطاعت از آن باوقار و کوشا باشی.
سفرهای امام صادق علیهالسلام
حضرت سفرهای متعددی به زیارت بیتالله الحرام کرده بود که شمار آن در تاریخ ذکر نشده است ولی طبق گفتهی برخی از بزرگان و اندیشمندان اسلامی امام جعفر صادق علیهالسلام در خدمت پدر و به دستور هاشم بن عبدالملک یک بار به شام سفر کرده بود. وجهة این سفر را چنین نقل کردهاند که:
سالی از سالها من به همراه پدرم به حج رفته بودم. در یکی از مجالس عمومی که هشام بن عبدالملک نیز در آن حضور داشت در همان مجلس پدرم به مناسبتی خطبهای خواندند و چنین فرمودند:
«الحمدلله الذی بعث محمدا بالحق نبیا و اکرمنا به فنحن صفوة الله و خیرة من عباده و خلفائه فالسعید من اتبعنا و الشقی من عادانا و خالقنا؛ درود فراوان خداوندی را سزا است که محمد صلی الله علیه و آله و سلم را به راستی به پیغمبری مبعوث کرد و به همین سبب خانوادهی ما را گرامی داشت و با برگزیدگان خدا و بهترین بندگان و از طرف خدا رهبران مردمیم و سعادتمند کسانی هستند که از ما پیروی کنند و بدبخت کسانی هستند که با ما دشمنی کنند.»
هشام در مکه معترض حضرت نشد ولی چون به شام بازگشت قاصدی به سوی والی مدینه فرستاد که محمدباقر را با پسرش جعفر به شام
[صفحه 71]
بفرستند. والی مدینه وسیله سفر را فراهم کرد. آنان تا به شام رسیدند، هشام تا سه روز اجازه ملاقات نداد. در روز سوم هشام بزرگان آل اموی و آل مروان را در مجلس خاصی دعوت کرد و خود بر روی تخت جلوس کرد و امیران لشکر در حضور وی مشغول مسابقه تیراندازی بودند که امام باقر علیهالسلام و فرزندش را اجازه ورود داد. هشام تا چشمش به امام علیهالسلام افتاد خواست اهانتی به وی کند گفت: تو هم تیراندازی بلدی؟ حضرت فرمود: من پیر شدهام و تیراندازی بر من زیبنده نیست. هشام گفت: ممکن نیست و به یکی از افراد خود گفت: تیر و کمان را به وی بده. حضرت باقر علیهالسلام تیری انداخت و تیر درست به هدف اصابت کرد. تیر دوم به تیر اول و تیر سوم به تیر دوم برخورد کرد تا حضرت چندین چوبه تیر را به این طریق به هدف زد. همه در شگفت شدند و هشام گفت: یا اباجعفر تو در تیراندازی ماهر ترین مرد عرب و عجم هستی. هشام مدتی به فکر فرو رفت و در حالی آثار خشم و غضب در چهرهی وی نمایان بود سرش را بلند کرد و حضرت را مشاهده کرد. در این هنگام هشام اظهار تفقد و نوازش کرد و حضرت را روی سریر خود نشاند و گفت: یا محمد آیا ما و شما از نسل عبد مناف نیستیم؟ حضرت فرمود: چنین است که میگویی اما خداوند ما را به علم و سیاست و با اسرار خاص آگاهی و امتیاز داده است. هشام سؤالاتی کرد و حضرت جوابهایی داد که او حاضر به شنیدن آن جوابها نبود. هشام سر به فکر فرو برد و سپس به حضرت گفت یا اباجعفر هر حاجتی داری از من بخواه حضرت فرمود: خاندان من از این سفر در بیم و هراسند. اجازه بده به
[صفحه 72]
مدینه بازگردم. هشام به وی اجازه مراجعت داد. هشام پیوسته برای استقرار حکومت خود در این اندیشه بود که ابوجعفر را از میان بردارد.