0

سعدی » مواعظ » قطعات

 
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

سعدی » مواعظ » قطعات

خداوندیست تدبیر جهان را

بری از شبه و مثل و جنس و همتا

اگر روزی مرادت بر نیارد

جزع سودی ندارد صبر کن تا

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  1:33 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۲

مظلوم دست بستهٔ مغلوب را بگوی

تا چشم بر قضا کند و صبر بر جفا

کاین دست بسته را بگشایند عاقبت

وان گشاده باز ببندند بر قفا

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  1:35 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۳

سپاس دار خدای لطیف دانا را

که لطف کرد و به هم برگماشت اعدا را

همیشه باد خصومت جهود و ترسا را

که مرگ هر دو طرف تهنیت بود ما را

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  1:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۴ - ظاهرا در ستایش صاحب دیوان است

سخن به ذکر تو آراستن مراد آنست

که پیش اهل هنر منصبی بود ما را

وگرنه منقبت آفتاب معلومست

چه حاجتست به مشاطه روی زیبا را

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  1:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۵

طریق و رسم صاحبدولتانست

که بنوازند مردان نکو را

دگر چون با خداوندان بقا داد

نکو دارند فرزندان او را

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  1:36 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۶ - در ستایش

هر که در بند تو شد بستهٔ جاوید بماند

پای رفتن به حقیقت نبود بندی را

بندگان شکر خداوند بگویند ولیک

چه توان گفت کرمهای خداوندی را

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  1:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۷ - ظاهرا در ستایش صاحب دیوان است

تو آن نکرده‌ای از فعل خیر با من و غیر

که دست فضل کند دامن امید رها

جز آستانهٔ فضلت که مقصد اممست

کجاست در همه عالم وثوق اهل بها

متاع خویشتنم در نظر حقیر آمد

که پرتوی ندهد پیش آفتاب سها

به سمع خواجه رسیدست گویی این معنی

که گفت خیر صلوة الکریم اعودها

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  1:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۸

مباش غره به گفتار مادح طماع

که دام مکر نهاد از برای صید نصیب

امیر ظالم جاهل که خون خلق خورد

چگونه عالم و عادل شود به قول خطیب

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  1:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۹

احدا سامع المناجات

صمدا کافی المهمات

هیچ پوشیده از تو پنهان نیست

عالم السر و الخفیات

زیر و بالا نمی‌توانم گفت

خالق الارض والسموات

شکر و حمد تو چون توانم گفت

حافظ فی جمع حالات

هر دعایی که می‌کند سعدی

فاستجب یا مجیب دعوات

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  1:37 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۰

به سکندر نه ملک ماند و نه مال

به فریدون نه تاج ماند و نه تخت

بیش از آن کن حساب خود که تو را

دیگری در حساب گیرد سخت

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  1:38 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۱

چو خویشتن نتواند که می‌خورد قاضی

ضرورتست که بر دیگران بگیرد سخت

که گفت پیرزن از میوه می‌کند پرهیز؟

دروغ گفت که دستش نمی‌رسد به درخت

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  1:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۲

چنین که هست نماند قرار دولت و ملک

که هر شبی را بی‌اختلاف روزی هست

چو دست دست تو باشد دراز چندان کن

که دست دست تو باشد اگر بگردد دست

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  1:39 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۳

علاج واقعه پیش از وقوع باید کرد

دریغ سود ندارد چو رفت کار از دست

به روزگار سلامت سلاح جنگ بساز

وگرنه سیل چو بگرفت، سد نشاید بست

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  1:41 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۴

مرا گویند با دشمن برآویز

گرت چالاکی و مردانگی هست

کسی بیهوده خون خویشتن ریخت؟

کند هرگز چنین دیوانگی مست؟

تو زر بر کف نمی‌یاری نهادن

سپاهی چون نهد سر بر کف دست؟

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  1:42 PM
تشکرات از این پست
mehdi0014
mehdi0014
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 287351
محل سکونت : آ.غربی-سولدوز

شمارهٔ ۱۵

یکی از بخت کامران بینی

دیگری تنگ عیش و کوته‌دست

آن در آن چاه خویشتن نفتاد

وین برین تخت خویشتن ننشست

تاج دولت خدای می‌بخشد

هر که را این مقام و رتبت هست

لاجرم خلق را به خدمت او

کمر بندگی بباید بست

 
 
شنبه 15 خرداد 1395  1:42 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها