شیعیان، تنها گروهی از مسلمانان نیستند که شیفته شخصیت و سیره علمی و عملی امام سجاد(ع) هستند؛ کتابهای علمای مشهور اهلسنت نیز، مشحون از توصیف سجایای اخلاقی و عبادی امام زینالعابدین(ع) است. «ابی نعیم اصفهانی»، محدث شهیر اهلسنت، از امام سجاد(ع) با عبارت «زینالعابدین و منار القانتین، کان عابداً وفیاً و جواد حفیاً» یاد میکند،(حلیةالاولیاء؛ص133) و «محمد بن احمد ذهبی» درباره آن حضرت مینویسد:«به راستی، که به سبب شرافت، دانش، معرفت و اندیشه بی مانندش، شایسته امامت و رهبری بود.»(سیر اعلام النبلاء؛398) بیتردید، این سجایای والای اخلاقی و انسانی، در کنار دعاهای روحبخش و سرشار از آموزههای ناب اسلامی، نقش مهمی در گسترش آموزههای اصیل اسلامی، در دوران پراختناق اموی داشت.
توصیف شخصیت امام زینالعابدین(ع) در آثار علمای اهلسنت
«فَرَزدَق»، شاعر معروف عرب، در قصیدهای که شهرت فراوانی دارد، به بیان گوشهای از ابعاد شخصیت بی بدیل امام زینالعابدین(ع) میپردازد و میسراید:« هذا الذی تعرف البطحاءُ و طأتُه ** و البیت یوفه و الحّل و الحرم/ هذا ابن خیر عبادا... کلّهم** هذا التقی النقّی الطاهر العلم/ هذا ابن فاطمه، اِن کنت جاهله** بجدَه انبیا ا... قد خُتموا / و لیس قولک من هذا بضائره** العرب تعرف من انکرت و العجم/ کلتایدیه غیاث عمّ نَفعهما** تُستَوکفان ولا یعروهما عدم؛ او که تو نمیشناسی، همان کسی است که سرزمین بطحا جای گامهایش را می شناسد و کعبه و حّل و حرم در شناختن او، همدم و هم قدمند/ او فرزند بهترینِ تمامی بندگان خداست؛ او همان شخصیت منزه از هر آلودگی و زشتی و پیراسته از هر عیب و علت و مبرا از هر تهمت و کاستی و کوه بلند علم و فضیلت و خورشید عظیم هدایت است/ او فرزند فاطمه(س) است؛ اگر تو نسبت به نسب او جهل داری بدان که او همان کسی است که با جدّش، سلسله انبیا ختم شدهاست/ این که گفتی: این کیست؟ باعث کاستن از عظمت و جلوه جلال و شکوه شخصیت او نمیشود، زیرا، آن کسی که تو او را نمیشناسی، عرب و عجم هر دو او را به خوبی می شناسند/ هر دو دستش ابری فیاض و رحمت گستر است که باران فیض را فرو میبارد و جود و عطایش، هیچگاه کاستی نمیپذیرد.»(حلیةالاولیاء؛ 139) ظاهراً «فرزدق» این قصیده شورانگیز را در پاسخ به بیاحترامی «هشام بن عبدالملک» نسبت به امام سجاد(ع)، در مسجدالحرام، سروده است. «ابنعماد»، محدث و عالم حنبلی، پس از آوردن شعر «فرزدق» در کتابش، مینویسد:«هنگامی که هشام این قصیده را شنید، برآشفت و فرزدق را زندانی کرد. علی بن حسین(ع)، 12 هزار درهم [به عنوان صله] برای فرزدق فرستاد، اما او نپذیرفت و گفت: من به خاطر خداوند مدح گفتم و پاداشی طلب نمیکنم. امام زینالعابدین(ع) به او پیغام داد: ما اهلبیت، زمانی که مالی را به کسی بخشیدیم، باز نمیستانیم. آنگاه فرزدق صله علی بن حسین(ع) را پذیرفت.»(شذراتالذهب؛ ص61) «شهاب زُهری»، محدث مشهور اهلسنت، که روزگاری در مدینه، از امام علی بن حسین(ع) روایاتی فرا گرفته و محضر آن حضرت را درک کردهبود، هرگاه سخنی درباره امام سجاد(ع) میشنید، میگریست و میگفت:«او سرور و پیشوای عبادتکنندگان است.»(حلیةالاولیاء؛ ص135) «زُهری» بارها گفته بود که «کسی از اهلبیت پیامبر(ص) را نمیشناسد که برتر از علی بن حسین(ع) باشد.»(کشف الغمه؛ ص86) «محمود بن عمر زمخشری»، محدث و عالم معتزلی، در کتاب خود از معرفت و عبادت امام سجاد(ع) بسیار سخن گفتهاست. «زمخشری» مینویسد که شبی امام(ع) برای اقامه نافله شب برخاست و دست خود را برای وضو در آب فرو برد، «ثم رفع رأسه إلی السماء و القمر و الکواکب، ثم جعل یفکّر فی خلقها حتی أصبح و أذن المؤذّن و یده فی الماء؛ سپس سرش را به سوی آسمان و ماه و ستارگان بلند کرد و در آفرینش آنها به تفکر پرداخت تا آن که صبح شد و مؤذن ندای اذان را سر داد، در حالی که دست آن حضرت هنوز در آب بود.»(ربیعالابرار؛ ص108)
در اندیشه محرومان
«ابنشهرآشوب ساروی» روایتی از امام صادق(ع) نقل کردهاست که فرمودهاند:«هنگامی که امامسجاد(ع) به عبادت میایستاد، کسی مانند او نبود. رنگ چهرهاش به سبب شبزندهداری پریده و چشمهایش از شدت گریه سرخ شده، پایش به سبب ایستادن در محراب ورم کرده بود و بر پیشانی مبارکش، آثار سجده دیده میشد. هر کس او را به این حال میدید، متأثر میشد و میگریست.»(المناقب؛ ص149) با این حال، این کثرت عبادت، آن حضرت را از احوال بندگان خدا غافل نمیکرد. رسیدگی به محرومان و فقرا، یکی از بخشهای مهم زندگی امامسجاد(ع) بود. «ابینعیم اصفهانی» مینویسد:«لما مات علی بن الحسین، فغسلوه، جعلو ینظرون الی آثار سواد، بظهره. فقالو: ماهذا؟ فقیل: کان یحمل جرب الدقیق لیلا علی ظهره، یعطیه فقراء اهل المدینه؛ هنگامی که امام سجاد(ع) به شهادت رسید، در زمان غسل دادن پیکر مطهرش، آثار کبودی بر پشتش و شانهاش دیدند. پرسیدند: اینها چیست؟ گفتند: او شبانگاه کیسههای غذا و آرد را بر پشتش حمل میکرد و آنها را به فقرای شهر مدینه میداد.»(حلیةالاولیاء؛ ص136) «ذهبی» نیز، در کتاب خود به این برنامه همیشگی امام زینالعابدین(ع) اشاره میکند و به نقل از «محمد بن اسحاق» مینویسد:«گروهی از مردم فقیر مدینه، با غذاهایی روزگار میگذراندند که نمیدانستند از کجا میآید. پس از شهادت امام سجاد(ع) فهمیدند که آن حضرت شبهنگام برای آنها غذا میآورده است.»(سیر اعلام النبلاء؛ ص393) او از «عمرو بن ثابت» نقل میکند که گفت:«هنگامی که علی بن حسین به شهادت رسید، آثار کیسههای آرد و غذایی که شبها برای فقرا میبرد، بر پشتش یافتیم.»(همان) «ابینعیم اصفهانی» از «ابوحمزه ثمالی» نقل کردهاست: «علی بن حسین(ع)، شبانه، بر پشتش کیسههای آرد را حمل میکرد و آنها را صدقه میداد و میفرمود: صدقه ای که در خفا داده شود، خشم پروردگار را فرو مینشاند.»(حلیةالاولیاء؛ ص135)
احترام به حقوق دیگران
امام سجاد(ع) خود را برتر از دیگران نمیدانست. آن حضرت با محرومان و بردگان نشست و برخاست میکرد و آن را عملی میدانست که رضایت خداوند را در پی دارد. «ذهبی» مینویسد: «علی بن حسین(ع) با مرکبش از مکه خارج شد و در راه، همنشین بردهای به نام أسلم بود. به او گفتند: قریش تو را دعوت کردهاست و تو با غلامی از بنیعدی مینشینی. آن حضرت فرمود: مرد با کسی همنشین میشود که برای او منفعتی[رضای خدا] در پی داشته باشد.»(سیر اعلام النبلاء؛ ص388) امام سجاد(ع) در پاسخ به طعنه بدخواهان به ایشان، به دلیل همنشینی با محرومان، فرمودند:«خداوند هر پستی را با اسلام به بلندی تبدیل و هر نقصی را با آن کامل و هر لئیمی را در پرتو آن کریم کرد. پس هیچ فرد مسلمانی پست نیست و جز جاهلیت را پستی نتوان نامید.»(الکافی؛ 345) امام زینالعابدین(ع)، هرگز از جایگاه اجتماعی و وابستگی نسبی به رسولخدا(ص)، به سود خود استفاده نکرد. بسیار پیش میآمد که در سفرها و به ویژه سفر حج، نام و نسب خود را از کاروانیان پنهان میکرد و به خدمت همسفرانش مشغول می شد. «رسول جعفریان» در این باره مینویسد:«در مسافرت نسبش را از همراهان پنهان میکرد. از ایشان سؤال شد: ما بالک اذا سافرت کتمت نسبک اهل الرفقه؟[چرا نَسَبَت را از همسفرانت پنهان میکنی؟] آن حضرت فرمود: أکره أن آخذ برسول ا... ما لا أعطی مثله؛ دوست ندارم به نام رسول خدا چیزی را بگیرم که نمیتوانم مانند آن را به دیگری بدهم ... جویریه بن اسماء می گوید: ما أکل علیّ بن الحسین من قرابته من رسول ا... درهماً، او از بابت خویشی خود با رسول خدا صلّی ا... علیه و آله درهمی استفاده نکرد.»(حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع)؛ ص264) امام(ع) برای حقوق مردم، ارزش فراوانی قائل بود. «ذهبی» مینویسد:«هنگامی که علی بن حسین، سواره در مدینه حرکت میکرد، به هیچ کس نمیگفت: راه بده ... راه بده! و میفرمود این راه مشترک است و من نمیتوانم احدی را از عبور از آن نهی کنم.»(سیر اعلام النبلاء؛ ص398)
بیپرده با فریبخوردگان و گمراهان
سیره امام سجاد(ع)، در دورانی که حاکمیت فاسد اموی در پی خشکاندن ریشههای اخلاق اسلامی بود، عطر خوش مکارم اخلاق را در فضای محنت زده جامعه، میپراکند و دلها را به سوی خود میکشاند. آن حضرت، در شرایطی که مردم، ظرفیت خود را برای دریافت و پذیرش آموزههای ناب اسلامی، رفته رفته از دست میدادند، با ابزار دعا به میدان آمد و قلب های زنگار گرفته را با یاد خداوند و بیان حقیقت دین، صیقل داد؛ با این وجود، هرگاه فرصتی پیش میآمد، با کسانی که در پی ضربه زدن به معارف دینی بودند، نیز بی پرده سخن میگفت. نامه امام سجاد(ع) به «شهاب زُهری»، محدث مشهور اهلسنت که مدتی را نزد امام(ع) به فراگیری احادیث گذرانده بود، یکی از این مواضع بیپرده است که امام(ع)، پس از پیوستن «زُهری» به دربار اموی و همکاری با حاکمان ستمپیشه، خطاب به او نوشت. امام سجاد(ع) در بخشی از این نامه مینویسد:«خدا، ما و تو را از فتنه ها حفظ کند و تو را از [گرفتاری به] آتش [دوزخ] حفظ کند، تو در حالتی قرار گرفتهای که هر کس این حالت تو را بشناسد، شایسته است به حال تو ترحم کند. نعمتهای گوناگون خدا بر تو سنگینی کردهاست: خداوند بدن تو را سالم و عمرت را طولانی کردهاست و چون خداوند تو را حامل علوم قرآن و فقیه و آشنا به احکام دین و عارف به سنت پیامبر(ص) قرار داده، حجت او بر تو تمام شده است … ببین فردا که در پیشگاه خدا ایستادی و خداوند از تو پرسید که شکر نعمت های او را چگونه گزاردی و در برابر حجتهای او چگونه به وظایف خود عمل کردی، وضع تو چگونه خواهد بود؟ گمان نکن که خداوند عذر تو را خواهد پذیرفت و از تقصیرت در خواهد گذشت، هرگز! خداوند در کتاب خود از علما پیمان گرفته است که حقایق را برای مردم بیان کنند ... بدان! کمترین چیزی که کتمان کردی و سبکترین چیزی که بر دوش گرفتی، این است که وحشت ستمگر را به آرامش تبدیل کردی و چون به او نزدیک شدی و هر بار تو را دعوت کرد، اجابت کردی؛ راه گمراهی را برای او هموار کردی. چقدر می ترسم که در اثر گناهانت، فردا جایگاهت با خیانتکاران یکی باشد و به خاطر آنچه به ازای همکاری با ستمگران به چنگ آوردهای، بازخواست شوی. چیزهایی که حق تو نبود، وقتی به تو دادند، گرفتی و به شخصی نزدیک شدی که هیچ حقی را به کسی باز نگردانده است. هنگامی که او تو را به خود نزدیک کرد، هیچ باطلی را بر طرف نکردی و کسی را که دشمن خداست، به دوستی برگزیدی. آیا چنین نبود که وقتی او تو را دعوت و مقرب خود کرد، [حاکمان] از تو محوری ساختند که سنگ آسیاب مظلمههایشان، برگرد آن میچرخد و تو را پلی قرار دادند که از روی آن، به سوی کارهای خلافشان عبور میکنند و نردبانی ساختند که از آن به بام گمراهی و ضلالتشان بالا می روند؟ تو [مردم را] به سوی گمراهی آنان دعوت و راه آنان را طی می کنی. آنان به وسیله تو، در علما ایجاد شک و دلهای جاهلان را به سوی خود جذب کردند. هوشیار و بیدارباش که به این وسیله به تو اعلام خطر شد، [و در جهت اصلاح] گام بردار که [فعلا] به تو مهلت داده شده است. آیا نمی بینی که چقدر در نادانی و غرور فرو رفتهای و مردم چقدر در گرفتاری و فتنه به سر می برند؟! تو آنان را گرفتار کردی و مردم با دیدن وضع و موقعیت تو، دستاوردهای خود را نادیده گرفته، شیفته مقام و منصب تو شدند و دل هایشان مشتاق است که به رتبه علمی تو نایل شوند یا به مقام و منصب تو برسند و به این ترتیب، در اثر رفتار و حرکت تو، در دریایی [از گمراهی] سقوط کردند که عمق آن ناپیداست و به گرفتاری دچار شدند که ابعاد آن نامعلوم است. خدا به داد ما و تو برسد که او فریاد رس [درماندگان] است. اینک، از تمام منصبها و ستمهای خود کنارهگیری کن، تا به پاکان و صالحان پیشین بپیوندی؛ آنان که اینک، در کفنهای پوسیده در آغوش خاک خفتهاند، شکمهایشان به پشتهایشان چسبیده است، بین آنها و خدا هیچ حجاب و حایلی نیست، دنیا آنان را فریب نمی دهد و آنان شیفته دنیا نمی شوند.»(سیره پیشوایان؛ ص291)
منابع
1- سیر اعلام النبلاء؛ محمدبن احمد ذهبی؛ مؤسسه الرسالة؛ بیروت؛ 1414 هـ.ش؛ جلد 4
2- حلیةالاولیاء و طبقات الاصفیاء؛ ابی نعیم اصفهانی؛ دارالفکر؛ بیروت؛ 1416 هـ.ش؛ جلد 3
3 -شذرات الذهب فی اخبار من ذهب؛ ابن حماد، عبدالحی بن احمد؛ دار ابن کثیر؛ بیروت؛ 1406 هـ.ق؛ جلد 2
4- کشف الغمه فی معرفة الائمه؛ علی بن عیسی اربلی؛ بنی هاشمی؛ تبریز؛ 1381؛ جلد 2
5- ربیع الابرار و نصوص الاخبار؛ محمود بن عمر زمخشری؛ مؤسسه اعلمی للمطبوعات؛ بیروت؛ 1412 هـ.ق؛ جلد یک
6- المناقب؛ محمد بن علی بن شهرآشوب؛ علامه؛ قم؛ جلد 4
7- الکافی؛ محمد بن یعقوب کلینی؛ دارالکتب الاسلامیه؛ تهران؛ 1407 هـ.ق؛ جلد 5
8- حیات فکری و سیاسی امامان شیعه(ع)؛ رسول جعفریان؛ انصاریان؛ قم؛ 1384
9- سیره پیشوایان؛ مهدی پیشوائی؛ مؤسسه امام صادق(ع)؛ قم؛ 1381