0

صالحي نجف آبادي در میدان باورهای قدیم و اندیشه های نو

 
m_salehy
m_salehy
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : آبان 1388 
تعداد پست ها : 443
محل سکونت : اصفهان

صالحي نجف آبادي در میدان باورهای قدیم و اندیشه های نو

نگاهی نو به آموزه های دینی در انديشه فقيه اند يشمند مرحوم

                       حاج شيخ نعمت الله صالحي نجف آبادي

 

الف ) نگاهی اجمالی به زندگی ایشان

 

* تولد :  1302 شمسي – نجف آباد

* شاگرد اساتيدي چون : آيه الله بروجردي – آيه الله سيد محمد داماد – آيه الله حاج آقا رحيم ارباب – امام خميني و علامه طباطبايي

* مجتهد متفكر و منتقد

* داراي كتب فراوان فقهي – تاريخي – تفسيري و پژوهشي نوين

* مبارز و تبعیدی سياسي  همرزم امام و آيه الله منتظري

* مظلوم و حتی متهم به کفر گویی در بین بزرگان هم کیش خود

* وفات : ارديبهشت 1385 شمسي - تهران

 

ب ) ایشان فقيه نوانديشی بودند كه می توان به بعض ويژگي هاي ايشان چنين اشاره كرد :

 

  1. نگاه تفسیری ، تحلیلی و اجتهادی ایشان به معارف دینی و شریعت ، نگاه عقلانی بوده ، تا برداشتهای سنتی نقلی و خبری با پیش فرضهای تعصبی و غیرقابل دفاع

 

  1. اصل در منابع اخذ احكام و معارف دینی را قرآن مي دانست كه بايستي با توجه به عقل سليم ( مشرف به علوم مربوطه ) تفسير گردد .

 

  1. از آنجا که معتقد بود ماهیت اصلی دین ، معارف و اخلاقیات بوده و احکام فقهی ، فرع آن می باشد و دلیل اصلی انحرافات تاریخی در دین ، انحراف و تحریف معارف دینی توسط غالیان ( عمدتا افراطیونی که ائمه را در جایگاه خداوند نشاندند ) و یا مفوضه ( که تحقق افعال و صفات خداوند را بوسیله ائمه میدانستند ) بوده است ، بیشتر عمر خود را خطر کرد و با تمام انرژی ، به جنگ اعتقادات و معارفی رفت که منشا آنها ، احادیث جعلی فوق الذکر بود .

 

  1. بر اساس سخن امام صادق (ع) که فرمود : " هر روایتی که موافق کتاب خدا باشد چه از فرد نیکوکار و چه از مرد بد کار به تو برسد ، آنرا بپذیر ؛ ولی چنانچه روایتی مخالف کتاب خدا بود از فرد نیکوکار یا بدکاری به تو رسید ، آنرا نپذیر -  فرائد الاصول ( رسائل) ص 62 " ، احاديث را با قرآن و فهم عقلی مي سنجيد و اگر مغاير مي يافت ؛ كنار مي گذاشت .

 

  1. بر اساس سخن پیامبر اکرم (ص) که فرمود : " اي مردم! دروغ بستن بر من خيلي زياد شده است، هركه بر من دروغ ببندد بايد در آتش مأوي بگيرد – نهج البلاغه ، خطبه 210 دشتی " معتقد بود که حديث‌سازي در امت اسلامي ، تاريخ طولاني و غم‌انگيزي دارد كه از همان طلوع فجر اسلام شروع گردید ه و امروز آفت دین شده است .

 

  1. احاديث را به صرف اينكه راوي آن معتبر است معتبر نمي دانست ؛ چه بسا كه غاليان ( صاحبان تفكر افراطي و غلوآميز در مورذ ائمه (ع)) ، آنها را در بين احاديث مستند به اصحاب خاص ائمه (ع) در کتابهای کپی شده آنها ، وارد كرده و سپس نسل به نسل به ما رسيده است .
  2. بشدت معتقد بود كه بسياري از آرائ  علما و مورخين ( چه شيعي و چه سني ) ناشي از غلو در محبت آنها به امامان و بزرگانشان بوده كه بايستي در برخورد با آن آرا و يا احاديث به اين امر دقت دو چندان شود .

 

  1. نگاه ایشان به معصومین (ع) ( از منظر علم و قدرت و کمالات ) ، اسطوره ای ، فرابشری و غیرقابل دسترس نبود ، بلکه انسانهایی می دانست که در جاده کمال الی الله به جایگاهی ملکوتی و در مسیر عبودیت حق ، به قرب الهی رسیده اند و همین است که می توانند اسوه و الگوی بشری واقع شوند .

 

  1. به علما و فقهاي پيشين ؛ بعنوان انديشمنداني صاحب نظر نگاه مي كرد نه به عنوان مراد و منقاد .

 

  1.  در ارائه نظر ؛ به تمام منابع سني و شيعي و آراي تاريخي مورخان و محدثان و فقها  و حتي فقه اهل سنت ، سركشي و توجه عميق داشت .

 

  1.  در ارائه نظر فقهي ؛ به منطقي بودن و سهولت آن برای افراد و همچنين اعتبار و عزت و كرامت اسلام و قرآن توجه خاص داشت .

 

  1.  يكی از نكات برجسته‌ی اخلاقی ایشان ، استفاده‌ی فراوان از عبارت « نمی‌دانم » در پاسخ پرسش‌های افراد بود .
    حتی اگر ، بسياری از مطالب مربوط به سئوالی را می‌دانست ولی چون تحقيقات علمی او به نتيجه‌ی نهايی نرسيده بود ، از اظهار نظر در خصوص آن ، خود داری می‌كرد .

 

  1.  پس از رسيدن به يك نظر قطعي ؛ در ارائه آن ، ملاحظه نظرهاي مخالف متقدمين و معاصرين را نمي كرد .

 

  1.  در بررسي تاريخ و زندگي نامه بزرگان از پيامبران و امامان به تمام آراي مورخان از فرق و اديان مربوطه و هم چنين سلسله وقايعي كه منطقا مي توانسته رخ داده باشد بدون دخالت دادن حب و بغض هاي قومي و تاريخي ؛ توجه دقيق مي كرد .

 

  1.  سر لوحه تمام بحث ها ؛ نقدها و تحقيقات ايشان جمله معروف " حيات العلم بالنقد و الرد " بود . بگونه ايكه معتقد بود هر كس هر نظري در مورد مسائل فقهي ؛ اعتقادي ؛ سياسي و فرهنگي دارد ؛ بايد اظهار كند تا بدين وسيله يك نظر پا برجا بماند . در حقيقت انسان بايد چيزي بنويسد كه در جامعه موج ايجاد كند تا بدين صورت جامعه به پويايي و جنبش بيفتد .

 

ج ) ذيلا قطره اي از درياي عميق تفقه و تحقيق و آراي ايشان آورده شده است :

 

  1. دين بر اساس آیات ( ان الذين آمنوا و الذين هادوا و النصارى و الصابئين من آمن باللَّه و اليوم الاخر و عمل صالحا فلهم اجرهم عند ربهم و لاخوف عليهم و لاهم يحزنون؛ - بقره، آيه 62 و مائده، آيه 69 )  يكي است ، كه داراي سه اصل نظري و عملي " اعتقاد به خدا " – " اعتقاد به معاد " و " عمل صالح " مي باشد كه همه پيامبران داعيه آن بوده اند و اگر كسي ( چه مسلمان ،چه مسيحي ، چه كليمي ، چه صائبي و چه ...  ) واجد اصول و شرايط فوق باشد در آخرت رستگار است .

( ص 182 كتاب مجموعه مقالات )

  1. براي پاك كردن يك چيز نجس ؛ امحائ عين نجاست كافيست ؛ در ضمن آب كر و قليل يك حكم دارند .

 

( ص 128 و 150  كتاب پژوهشي جديد در چند مبحث فقهي )

 

  1. كفار به صرف كافر بودن ؛ نجس نيستند .

( ص 198 به بعد  كتاب پژوهشي جديد در چند مبحث فقهي )

 

  1. قرآن در شب قدر ؛ نمي توانسته به يكباره نازل شده باشد و اعتقاد علامه طباطبایی و دیگران ، به دو نزول دفعي و تدريجي صحيح نيست . بلکه در طول 23 سال و متناسب با شرایط و اقتضائات آن ، نازل شده است .

 

( ص 322 – 333 – 338 و 345 كتاب حديث هاي خيالي در مجمع البيان )

 

  1. در سوره يوسف (ع) ، آیه 24 ، عبارت " لقد همت به و هم بها .. " ؛ بدين منظور نبوده كه ، زليخا براي يوسف اظهار تمايل كرده و يوسف نيز تمايل پيدا كردند ؛ بلكه منظور اين است كه وقتي زليخا ( در قسمت قبل آيه ) اعلام آمادگي كرد و يوسف نپذيرفت؛چنان خشمگين شد كه به يوسف حمله كرد و اگر خداوند او را حفظ نمي كرد او نيز به زليخا حمله مي نمود .

 

( ص 66 كتاب جما ل انسا نيت يا تفسير سوره يوسف (ع) )

 

  1. به حکم اصاله الجواز ، که در همه کارها جاریست ، چون هیچ دلیل قابل قبولی بر ممنوعیت قضاوت بانوان وجود ندارد ، باید گفت : بانوانی که شرایط قضا را بیش از مردان یا مساوی با آنان دارند می توانند متصدی منصب قضا شوند و حکمی که صادر می کنند مشروع و لازم الاجرا خواهد بود .

( كتاب قضاوت زن در فقه اسلامي – ص 47 )

 

  1. امام علي (ع)  در محراب بشهادت نرسيده ؛ بلكه در ورودي مسجد ، هنگام حضور براي نماز صبح ( نه وقت سحر ) ضربت مي خورند و چون حمله غافلگیرانه بود ، امام فرصتی برای گفتگو با ابن ملجم پیدا نکرد .چه برسد او را بیدار کرده باشد و گفته باشد برخیز می دانم زیر جامه خود چه چیز پنهان کرده ای ؟

( ص177 تا  123 كتاب مجموعه مقالات )

 

  1. حضرت امیر (ع) در ابتدای حکومت خود ، روش مدارا را با معاویه پیش گرفته و سعی در جذب او داشتند . ولی از آنجا که معاویه آدم قدرتمندی شده بود و تجاوزات خود را (به مردم و مناطق دیگر تحت حکومت امام) افزایش داد ، وارد جنگ با او شد .

( ص 116 کتاب زندگی من و شهید جاوید )

 

  1. جريان خرافه گويي و غلو پردازي به نام دين و مذهب در مراسم مذهبي ؛ توسط بسياري از مداحان و يا تفاسير افراطي بعض از علما با استفاده از روايات مسئله دار و نا صحيح ؛  ناشي از افراط در دلباختگي ( غلو ) به ائمه بوده كه اين گروه در تخريب شخصيت و اعتبارائمه  كمتر از دشمنان آنها  بي اثر نبوده كه بيشتر هم اثر گذار بوده و هستند . ( و همچنين غاليان سني در ارائه تفاسير و تبليغ افراطي از مذاهب و امامان خود ) .

( كتاب غلو – درآمدي بر افكار و عقايد غاليان در دين )

 

  1. در کتاب تفسیر مجمع البیان ( تفسیر معروف طبرسی ) مواردی وجود دارد که ابوجعفر طبری با ابو جعفر امام محمد باقر (ع) اشتباه شده و قول ابو جعفر محمد بن جریر طبری مفسر معروف اهل سنت متوفای 310 ( ه ق ) به عنوان قول ابوجعفر باقر (ع) معرفی شده و به نام حدیث امام محمد باقر تلقی گشته و تصور کرده اند روایتی از امام معصوم است .

 

(مقدمه کتاب حديث هاي خيالي در مجمع البيان )

 

  1. خطاب پيامبر(ص) در آيه مودت (لا اسئلکم عليه اجرا الا المودة في القربى – شوری ، 23 ) ؛ نيكي و محبت دیگران به ذوي القربي ( اهل بیت ) نبوده ؛ بلكه خطاب به خويشان خود در قريش ( در مكه ) بوده است ؛ كه " حرمت خويشاوندي را رعايت كرده و بگذارند ايشان رسالتش را انجام دهد " .

 ( ص 166 كتاب قضاوت زن در اسلام )

  1.  معنای آیه تطهیر (.... انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا – احزاب ، 33 ) ، با توجه به اوامر و نواهی ابتدای آیه ،  چنین است : " جز این نیست که خدا [با این اوامر و نواهی] می‌خواهد ( اراده دارد ) که پلیدی را از شما [ای] اهل این خانه ( شامل همسران پیامبر) بزداید و شما را پاک و پاکیزه گرداند." و اراده در آیه ،« ارادة تکوینی » نیست ، که خدا تکویناً ( و تخلف‌ناپذیر ) اراده فرموده باشد « أهل البیت » را تطهیر نماید . بلکه " اراده تشریعی " می باشد ، با این تعبیر که : " جز این نیست که خدا اراده دارد که شما را پاک سازد " . یعنی تحقق پاکی منظور خدا ، از طریق عمل به اوامر و اجتناب از نواهی خواهد بود . در حقیقت این آیه ( و آیه 6 سوره مائده ) در مقام تعلیل حکمت تشریع قوانین ، نازل شده و در آنها سخن از علت غایی تشریع احکام است ، نه مقامات افراد و خصوصیات تکوینی آنها ، و نمی‌تواند دلیل عصمت و طهارت تکوینی کسی باشد .

( بحث تاملی در آیه تطهیر ص 9 تا 15)

 

  1.  اینکه پیامبر در روز مباهله ، خانواده نزدیک خود را به همراه خود می برد نشانة اوج اطمینان و رسوخ ایمان و عمق اعتقاد و نهایت صداقت ایشان است که در شرایط خطرناک ، به جای آنکه پیروان خویش را پیش اندازد و سپر بلای خود قرار دهد ، عزیزترین کسان خود را به میدان می‌آورد و از فدا کردن خود و محبوب‌ترین کسان خویش در راه دعوت اسلامی دریغ ندارد . ( همانند ماجرای فرستادن علی (ع) به مقابله عمروبن عبدود در جنگ احزاب و یا حمزه و علی در شروع جنگ بدر ) .

 

( بحث تاملی در آیه تطهیر ص 60 تا 65)

 

  1.  حدیث کسایی که در مفاتیح و تاریخ روایی ما وجود دارد ، دارای دو نقل " اصل و صحیح " و دیگری " جعلی و بی اعتبار " می باشد .

اصلی و صحیح ، آنست که متنی کوتاه داشته و خالی از عبارات غلوآمیز می باشد .

جعلی و بی اعتبار ، آنست که در انتهای مفاتیح الجنان آورده شده و معمولا در مجالس خوانده می شود ، که از نظر روایی توسط یک فرد شیعی افراطی غالی مسلک و کم مایه جعل شده تا به خیال خود مقام اصحاب کسا را بالا ببرد .

جالب اینجاست که مرحوم محدث قمی نیز در کتاب منتهی المال ( در هنگام نقل داستان جابر انصاری ) آنرا بی اعتبار می داند . و این در حالیست که برخلاف نظر ایشان ،  آنرا در انتهای کتاب مفاتیح ، در چاپ های پس از او اضافه کرده اند .

 

( ص 94 و 95 كتاب حديث هاي خيالي در مجمع البيان )

 

  1.  حديث ، " خداوند سرنوشت ائمه را در لوحي به پيامبر عرضه كرده كه بايد همان كنند ! و برای امام حسین (ع) دستور خروج و كشتن و كشته شدن بود و نوشته بود كه مردمى را براى شهادت با خود ببر كه جز به همراه تو شهادتى براى آنها نيست " توسط مفضل بن صالح ابوجمیله که یک غالی دروغگوست جعل شده تا اثبات کند که امام حسین(ع) از روی علم ، برای کشته شدن حرکت کرده و عمدا خود را بدستور خداوند به کشتن داده است .

 

 (از مقدمه كتاب غلو – درآمدي بر افكار و عقايد غاليان در دين )

 

  1.  بايد تلاش همه جانبه و پيگيري براي تحرك بخشيدن به فقه شروع شود و فقه را بايد بگونه اي بازسازي كرد كه از حالت عدم توانايي اداره جامعه بيرون آيد . لذا قبل از هر كار بايد ابواب مختلف فقه ، تخصصي شود . از طرف دیگر اجتهاد در مسائل فقهي نبايد بگونه اي انجام شود كه نتيجه اش با اصول علمي قطعيت يافته ، در تضاد باشد و نبايد به صورتي ارائه شود كه دانشمندان حقيقت جو را از هر فرقه و ديني نسبت به فقه اسلام و نهايتا اصل اسلام بي رغبت كند .

 

( كتاب  پژوهشي جديد در چند مبحث فقهي  - فصل چهارم )

  1.  پس از تخصصي شدن قسمتهاي مختلف فقه ، فقها بايد بحثهاي اجتهادي و تخصصي خود را بر مبناي مقايسه و تطبيق ، پايه گذاري نمايند (مقايسه با رشته تخصصي مشابهي كه در جهان وجود دارد) مانند علوم قضايي ، حقوق ، اقتصاد و ....

( كتاب  پژوهشي جديد در چند مبحث فقهي  - فصل چهارم )

 

  1. اگر سني یا شيعه ، مطابق مذهب خود و بر اسا س فتواي مجتهد خود عمل كند مجزي بوده و عتاب نخواهد شد .

( ص 167 كتاب مجموعه مقالات )

 

  1.  در رابطه با حکم مرتد ، از فقهایی که فتوا به قتل مرتد می دهند می پرسیم که :

 آیا مقصودشان از ارتداد ، تغییر عقیده است یا چیز دیگر ؟

 اگر مقصود تغییر عقیده است می گوئیم : تغییر عقیده یک امر اختیاری نیست ، زیرا مقدمات آن که فراهم شد بطور قهری و    بی اختیار ،عقیده تغییر می کند و این در اختیار انسان نیست و چیزی که در اختیار انسان نیست تکلیف به آن تعلق نمی گیرد .

 فرض که مسلمانی نوشته ای تاثیر گذار در باره انکار یکی از عقاید اسلامی بخواند و چون قدرت علمی بالایی ندارد پاسخی   نمیابد و در نتیجه عقیده اش تغییر می کند و نمی تواند جلو آنرا بگیرد ، آیا می توان او را در مقابل این تغییر عقیده مستحق  مجازات دانست آنهم اعدام ؟ در حالیکه در قرآن آمده است : لایکلف الله نفسا الا وسعها .

 با توجه به این توضیح ، مجازات چنین شخصی برخلاف عدالت و تکلیف مالایطاق و مخالف آیه مزبور است .

 

( ص  113و 114 كتاب حديث هاي خيالي در مجمع البيان )

 

  1.  امامت امام معصوم سه بعد دارد : بعد مرجعیت دینی و بیان احکام و حقایق اسلام و افاضه علومی که از رسول خدا فرا گرفته است . بعد انسان کامل بودن امام که مظهر اسما و صفات خداست . بعد رهبری سیاسی و زمامداری .

بعد اول و دوم ، هرگز از امام سلب نمی شود ، یعنی قابل سلب کردن نیست  ولی امکان سلب کردن بعد سوم وجود دارد ، همانطور که از امام علی (ع) ، پس از رحلت حضرت رسول (ص) سلب شد و ولایت را به ایشان ندادند .

 

( ص 65 تا 67 کتاب ولایت فقیه  حکومت صالحان )

 

  1.  بسیاری از فقها ،جهاد را ابتدایی و برای دعوت به اسلام دانسته و آیه " لا اکراه فی الدین - بقره ، 256 " را توجیه کرده و می گویند آین آیه با آیات جهاد " نسخ " و بی اثر شده ، در حالیکه به اعتقاد ما ، جهاد ، برای تحمیل عقیده نیست . چون این حکم عقل و فطرت است ، که هیچ کس ، عقیده و دینی را با اکراه و زور قبول نمی کند . ...

بلکه جهاد ، برای رفع ظلم است اصالتا ؛ ولی گاهی هم برای دفع آن است . دفع ظلم ربطی به عقیده مردم ندارد ، ظالم هر کسی می خواهد باشد ، مسلمان یا کافر ، فرقی ندارد .

( ص 99 تا 101 کتاب زندگی من و شهید جاوید )

 

  1.  بعضی کلمه " فتنه " در آیه 193 ، بقره " و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه– با نیروهای مهاجم پیکار کنید تا وقتی که فتنه ای که دشمن بر سر شما ریخته ، از بین برود " را به معنی " شرک " گرفته اند . و این در حالیست که بر اساس آیه 190 ، بقره " فان قاتلوکم فاقتلوهم – پس اگر با شما به جنگ برخاستند ، شما هم بدفاع بجنگید " ،فتنه ، همان " شر دشمن مهاجم " است و اصل در مقابل دشمن مهاجم ، صلح است نه جنگ و بنابراین " جنگ "، حالتی اضطراری است و پس از تهاجم دشمن ضرورت پیدا می کند و بعد از درهم شکستن دشمن دیگر ضرورت ندارد .

( ص 16 و 17 کتاب جهاد در اسلام )

 

  1.  امام حسين به دعوت و خواست اکثریت مردم کوفه ، براي تشكيل حكومت اسلامي و اصلاح جامعه قيام كرد ؛ نه براي شهادت خود و يا به اسارت رفتن خانواده ؛ ولي وقتي در كربلا در محاصره قرار گرفت ؛ نبرد تا آخرين قطره خون را به ذلت تسليم در برابر خواسته هاي يزيد ترجيح داد و شهادت را پذيرفت .

( كتاب شهيد جاويد يا قيام امام حسين (ع))

 

  1.  امام علي ( ع ) در دوره 25 سال بعد از رحلت پيامبر ( ص ) كه ابوبكر و عمر و عثمان در مصدر حكومت بودند ، جزو اپوزيسيون بوده و مي خواهد راهنمايي كند و جلو اشتباهات را بگيرد . به حكومت معترض است ولي نه اعتراض خصمانه ، بلكه اعتراض خيرخواهانه و مصلحانه ، براي اينكه به حركت تكاملي جامعه كمك كند .

 

 ( كتاب قضاوت زن در فقه اسلامي – مقاله اپوزيسيون در صدر اسلام )

 

  1.  اینکه فقها ، جهاد را مشروط به امر امام معصوم مبسوط الید می دانند ، بنابر این در زمان غیبت تعطیل است ، صحیح نیست ، بلکه منظور روایات ، عدالت رهبری جنگ است چه درباره نیروهای خودی و چه در برابر دشمن ، نه عصمت رهبر جنگ ، بنابراین جهاد از منظر دفاعی ، در برابر ظالم و مهاجم ، در هر زمان ، وظیفه است ، آنهم با رعایت عدالت .

 

( ص 64 تا 67 کتاب جهاد در اسلام )

 

  1.  امام معصوم و حتي شخص پيامبر بر اساس آیات قرآن از جمله آیه  " قل لا املک لنفسي نفعا و لا ضرا الا ما شاء الله و لو کنت اعلم الغيب لاستکثرت من الخير و ما مسني السوء ان انا الا نذير و بشير لقوم يؤمنون – اعراف ، 188 " ، هرگز از همه غيب آگاه نبوده ، بلكه علم امام اندازه معيني دارد كه بيش از آن نمي داند ؛ آنهم به لطف و اجازه خدا .

 

( ص 244 و 284 كتاب قضاوت زن در اسلام )

 

  1.  حدیث " هر امامی که نداند چه در آینده بر سرش می آید ، حجت خدا نیست – کتاب کافی ، کلینی ، باب علم ائمه، ج1 " می خواسته علم مطلق امام را به همه چیز ثابت کند . در حالی که از یک دروغگوی غالی مسلک به امام صادق نسبت داده شده و معتبر نبوده ، در ضمن خلاف آیات صریح قرآن ، از جمله آیه مذکور در بند 25 فوق، بوده و مردود می باشد .

 

( ص 104 تا 106 کتاب زندگی من و شهید جاوید )

 

  1.  هیچ دلیلی وجود ندارد که فقها به طور عموم و یا فقیه خاصی از طرف خدا به ولایت منصوب شده و مردم حق انتخاب ندارند . ولی فقیه نایب مردم است نه نایب امام زمان (عج) و به نمایندگی از مردم مدیریت جامعه را به عهده می گیرد . 

 

(نکته پنجم از یادداشت ابتدای کتاب ولایت فقیه  حکومت صالحان )

 

  1.  نظر ما در باب ولایت فقیه ، نظریه انتخاب است . یعنی رهبر سیاسی باید به انتخاب مردم سرکار بیاید . حال در کشوری که مردم قانون اسلام را می خواهند ، کسی که قانون اسلام را بهتر می شناسد ، به انتخاب مردم ، حاکم و سرپرست سیاسی جامعه است . و در کشوری که اسلامی نیست و قوانین دیگری حاکم است ، هر کسی که قوانین موضوعه ( توسط مجلس قانون گذاری ) را بهتر می شناسد ، به رای مردم ، حاکم سیاسی خواهد شد ، و این یک اصل عقلی است .

( ص 102 کتاب زندگی من و شهید جاوید )

  1.  امام علی (ع) ، در نهج البلاغه ، خطبه 3 ( لو لا حضور الحاضر و.. ) ،  تمام شدن حجت خدا و منجز شدن حکم و تعهد الهی را مولود رای اکثریت مردم می داند و این دلیل است که رای اکثریت مردم دارای اثر شرعی است و این اثر شرعی در 25 سال انزوای سیاسی امام نبود ، چون رای اکثریت مردم نبود .

(کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص 67 تا 71)

  1.  عبارت " اکثر الناس لایعلمون " در قرآن ، مربوط به مسائل غیبی و ماورائ طبیعی مانند " وقت قیامت " و " تقدیر رزق بندگان " است که دانستن رموز آنها از دسترس مردم خارج است ولی بیشتر مردم این مطلب را نمی دانند . و این آیات ، مربوط به رای اکثریت در مسائل اجتماعی نیست .

 

( ص 109 کتاب ولایت فقیه  حکومت صالحان )

 

  1.  عبارت " اکثرهم لایعقلون " مربوط به کارهای ضد فضیلت بعض افراد مانند " افترا به خداوند " و یا " خطاب بی ادبانه پیامبر " است که آنها عقل خود را بکار نمی اندازند و این آیات نیز ،مربوط به رای اکثریت در مسائل اجتماعی نیست .

 

( ص 109 کتاب ولایت فقیه  حکومت صالحان )

 

  1.  این مطلب که ، خمس باید به دو سهم مساوی تقسیم شود و نصف آن سهم امام است و نصف دیگرش سهم سادات ، از مرسله ( حدیث بی اعتبار ) حماد بن عیسی ، نشات گرفته و مردود است . بلکه براساس حدیث صحیح بزنطی از قول امام رضا(ع) و سیره پیامبر (ص) ، خمس باید به امام به عنوان ولی و زمامدار جامعه و یا حاکمیتی که قدرت اجرایی دارد ، داده شده ، تا در راه رفع نیازهای مردم از قبیل امنیت ، بهداشت ، آموزش و ... مصرف گردد .

 

( ص 253 تا 280 کتاب جهاد در اسلام )

 

  1.  ذی القربی ، در آیات خمس (... فَأَنَّ لِلّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَلِذِي الْقُرْبَى .. - انفال ، 41 ) و فیئ (... فَلِلَّهِ وَل ِلرَّسُولِ وَ لِذِي الْقُرْبَى و... -حشر ، 7 و 8 ) به معنی خویشان پیامبر نیست ، بلکه خویشان کسانی است که در آیه مورد خطاب واقع شده اند ( شخصی که خمس می پردازد ، یتیمان ، مساکین ، در راه ماندگان و .. ) . و دلیل آن اینست که ، اسلام ، دین قبیله ای و فامیلی نیست که ثروت عظیمی از دنیا را متعلق یک عده معدودی از خاندان پیامبر نماید .

 

( ص 261 و 300 تا 309 کتاب جهاد در اسلام )

 

  1.  فتوای حرمت زکات ( و صدقه ) بر خاندان پیامبر ، بر اساس حدیث دروغ ابان بن ابی عیاش و روایات هم مضمون آن ، صادر شده ، و مردود است . چون بر اساس آیه قرآن ( .. ان الله هو ... ياخذ الصدقات – توبه ، 104 )، گیرنده زکات ، خداوند بوده و تبعا ، دارای قداست خاصی است ، و بر این اساس ، زکات با خمس و انفال و سایر منابع مالی اسلام هیچ فرقی ندارد و از همه این منابع که مجموعا بیت المال را تشکیل می دهند ، می توان به مصرف همه نیازمندان و انواع نیازمندیهای جامعه رساند .

( ص 320 و 321 کتاب جهاد در اسلام )

 

  1.  ولایت و زعامت مردمی پیامبر (ص) محصول یک پیمان خودبخودی طرفینی بود که ایجابش از طرف مردم ( مدینه ) و قبولش از طرف رسول اکرم بود و این ایجاب و قبول بطور خودبخودی و با طبیعی ترین وجه انجام شد ، البته این ایجاب و قبول در متن حرکت انقلابی اسلام و در طول مجاهدات پیامبر و امتش عملا تحقق یافت .

(کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص 138)

  1.  نبوت ، یک فیض ملکوتی و الهی است که با اراده خاص خداوند به پیغمبرش اعطا می شود ، در حالیکه ولایت ، یک امر مردمی و اجتماعی است . بنابراین در آن سیزده سال که آن حضرت در مکه بود و حکومتی تشکیل نداده بود ، ولایت بمعنای زمامداری نداشت ولی نبوت داشت .

(کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص 139 تا 141 )

 

  1.  لزوم مشورت ، یعنی آیه " و شاورهم فی الامر - سوره آل عمران ، 159 "  با دلیل ولایت پیغمبر یعنی آیه " النبی اولی بالمومنین من انفسهم -  سوره احزاب ، 6 "  متعارض نیستند . چون قلمرو آن دو از هم جداست . مشورت در رتبه متقدم است و اعمال ولایت در رتبه متاخر ، چون تا مشورت نباشد ، تصمیم گیری نیست و تا تصمیم گیری نباشد اعمال ولایت نیست .

)  کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص 264 تا 266 )

 

  1.  لفظ (( شاورهم )) مشتمل بر دو دستور است ؛ یک امر صریح به پیغمبر (ص) و یک امر ضمنی به مردم .

امر صریح به پیغمبر اینست که مسائل امت را با خود امت به مشورت بگذار و امر ضمنی به مردم اینست که اگر نظری مخالف پیغمبر دارید بگوئید تا مشورت انجام گیرد و بهترین نظر انتخاب گردد و بدان عمل شود .

 

(کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص 267 تا 269 )

 

  1.  (در بحث اولوالامر منکم – سوره نسا ،آیه 59) ، کلمه " اولی " که اسم جمع است بمعنای صاحبان و متصدیان است و هنگامی که به کلمه " امر " اضافه می شود بمعنای متصدیان امر حکومت و کشورداری است .... و شامل همه متصدیان امر کشورداری می گردد . و به حکم " اولی الامر " ، اطاعت از همه آنان اگر در خط اسلام باشند واجب است و کلمه " منکم " در آیه مزبور اشاره به اینست که این اولی الامر و متصدیان کشورداری از خود شما امت هستند و از طرف خود شما ، مسئولیت پذیرفته اند ، پس آنان را از خود بدانید و دستوراتشان را اجرا کنید .

 

( کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص 228 تا 230 )

 

  1.  وجوب اطاعت از اولوالامر در مرحله اعمال ولایت است نه در مرحله مشورت . در حقیقت ، اطاعت و اعمال ولایت ، لازم و ملزومند و هر جا ولی امر اعمال ولایت کند و دستوری بدهد اطاعت او لازم است ولی در مرحله مشورت و قبل از تصمیم گیری که اعمال ولایت نیست و زمان دستور دادن نرسیده موضوع اطاعت ، منتفی است.

 

(کتاب " ولایت فقیه ، حکومت صالحان " – ص 267 تا 269 )

 

  1.  آیه محاربه (انما جزاء الذین یحاربون الله و رسوله و یسعون فی الارض فسادا ان یقتلوا او یصلبوا او تقطع ایدیهم و ارجلهم من خلاف او ینفوا من الارض ذلک لهم خزی فی الدنیا و لهم فی الآخرة عذاب عظیم – سوره مائده ، آیه 33) ،  یک دستور کلی برای همه فسادهای اجتماعی داده و آن این است که باید برای هر فسادی مجازات متناسب با آن تعیین شود .

کتاب " حدیث های خیالی در مجمع البیان – ص 352 "

  1.  ملاک اصلی برای مجازاتهای مذکور در آیه ، ایجاد فساد در جامعه است ... بنابراین ، بدون تردید آیه محاربه همه انواع جرائم اجتماعی را که عنوان فساد در جامعه بر آنها صادق است شامل می شود; چه جرایمی که اکنون ما می شناسیم و چه جرایمی که احیانا در آینده با تکنیک های جدید ابداع خواهد شد . قرآن جعل اصطلاح نکرده است.

کتاب " حدیث های خیالی در مجمع البیان – ص 353 تا 356 "

  1.  " ذکر مجازاتهای فوق الذکر از باب مثال است " .... " لازم نیست حتما یکی از مجازاتهای مذکور در آیه درباره مفسد اجرا شود " ، بلکه آنچه لازم است ، رعایت تناسب بین جرم و مجازات است که هم حکم عقل است و هم درجه بندی مجازاتها در آیه به آن اشعار دارد . البته تعیین دقیق میزان جرم و تشخیص تناسب بین جرم و مجازات ، یک کار فنی و تخصصی است که قاضی با راهنمایی متخصصان جرم شناسی به آن دست می یابد و بر مبنای آن رای صادر می کند.

کتاب " حدیث های خیالی در مجمع البیان – ص 359 تا 362 "

  1.  هدف از تشریع قوانین جزایی ، احیای عدالت است و اگر قانونی ناقض عدالت باشد از اول نباید تشریع شود . ( به همین دلیل ) اجرای عدالت به حاکم واگذار شده وبه او اختیار داده اند که به حکم " ان الله یامر بالعدل " با رعایت تناسب بین مجازات و جرم، مجرم را به کیفر برساند .

کتاب " حدیث های خیالی در مجمع البیان – ص 370 تا 376 "

 

  1.  کتاب جامعه یا صحیفه یا کتاب علی (ع) ، طوماری بوده که ، پیامبر (ص) ، در طول چند سال ، احکام اسلام را ( نه حوادث گذشته و آینده را ) بتدریج ، املا فرموده و علی (ع) در قطعات پوست نوشته و پس از ایشان به ائمه اهل بیت جهت استخراج احکام سپرده شده است .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص 30 و 31

  1.  مصحف حضرت فاطمه (س) ، تنها کتابیست که می توان گفت ، بعضی از حوادث آینده در آنست ، نه همه حوادث مربوط به کائنات و سرنوشت آیندگان ، چرا که نه عمر 75 یا 95 روزه حضرت بعد از فوت پدرش ، کفاف می داده و نه حجم کتاب منتسب به آن ، گنجایش چنان چیزهایی را دارد . ضمنا چون فرشتگان برای تسلی خاطر حضرت آمده بوده اند ، نمی توانسته اند اخبار شهادت امام حسین را گفته باشند و حضرت را غمگین تر کرده باشند .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص 31 تا 35

  1.  حدیث " امام علی (ع) از زمان و مکان شهادت خود با خبر بود – اصول کافی ، ج1 ، ص 259 ، ح 4 " ، از یک جاعل غالی ( سهل بن زیاد ) روایت شده ، ضمنا با مفاد آیه " ما تدري نفس باي ارض تموت – سوره لقمان ، آیه 34 – هیچکس مکان مرگ خود را نمی داند " مغایر و نتیجتا باطل است .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص 58

  1.  اینکه کتاب اصول کافی بر امام زمان (عج) عرضه شده و حدیث منقول از ایشان " الکافی کاف لشیعتنا – کتاب اصول کافی برای شیعیان ما کافیست " ، اصل و مدرکی نداشته و قابل قبول نیست ، چرا که از حدود 16200 حدیث آن قریب 5000 آن ضعیف بوده و باید بررسی شود .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص 59

  1.  سند زیارت جامعه ، ضعیف بوده و بعضی از عبارات آن مثل " ایاب الخلق الیکم و حسابهم علیکم – برگشت خلق بسوی شما (ائمه(س)) و حساب اعمالشان نیز با شماست " مخالف قرآن است ، زیرا خدا می فرماید " ان الينا ايابهم ثم ان علينا حسابهم – غاشیه 25 و 26 – بازگشت مردم فقط به ما و حسابشان فقط با ماست . "

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص 63 و 64

  1.  در داستان ( علی(ع) و عمروبن عبدود در جنگ خندق ) ، مطلب  " هنگامی که امام بر روی سینه اش نشست تا سر از بدنش جدا کند او آب دهن به صورت امام انداخت " ، از افسانه هائیست که مولوی ساخته است و اصل تاریخی ندارد .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص 64

  1.  کسی که توحید و نبوت و معاد را بطور سربسته قبول دارد مسلمان است و کسی که سه اصل نامبرده را با اصل عدل و امامت ، بطور اجمال قبول دارد ، شیعه یعنی مسلمان کامل است ، ولی هر فرد مسلمانی پس از قبول کردن اصول کلی اسلام ( سه اصل فوق الذکر ) ، حق دارد در مسائلی نظیر ( علم پیغمبر و امام ، عصمت آنها ، رجعت ائمه ، سند بعضی از ادعیه ، شق القمر ، معراج جسمانی و ... ) تحقیق و اجتهاد و رد و قبول کند و این افتخار اسلام است که اصل آزادی فکر و عقیده را محترم شمرده است .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص 66

  1.  عصمت پیغمبر و امام از ضروریات مذهب است ( ولی به عقیده مرحوم شیخ انصاری و محقق اردبیلی و شهید ثانی ، چنین نیست که انکار هر ضروری باعث کفر و بی ایمانی شود ) ، عصمت از ضروریاتی است که انکارش از روی اجتهاد ، نه عناد ، باعث بی ایمانی نمی شود .

کتاب عصای موسی یا نقدی بر نقدها – ص 63

  1.  طهارت و نجاست آب و مايعاتِ ديگر بر مبناى تعبّد شرعى نيست، بلكه بر مبناى رعايت اصول بهداشت است .
  2.  آب قليل و كمتر از كُرّ با ملاقات نجاست نجس نمى‏شود .
  3.  اگر يك ذرّه خون در آب قليل و كمتر از كُرّ بپاشد و مستهلك شود آب نجس نمى ‏شود .
  4.  پاك بودن آب استنجاء  ، يك استثناء نيست بلكه طبق قاعده است .
  5.  با غير آب، مانند آب نمك نيز مى‏توان شى‏ء متنجّس را تطهير كرد .
  6.  با زائل شدن عين نجاست از بدن يا لباس، محلّ آن پاك مى ‏شود و لازم نيست حتما با آب شسته شود .
  7.  نانى كه با آبِ متنجّس پخته شود پاك است و خوردنش جايز .
  8.  ماهى ‏اى كه فلس و پولك ندارد حلال است و خوردنش جايز .

 

 53 تا 60 از مقدمه کتاب " پژوهشى جديد در چند مبحث فقهى " – چاپ دوم سال 1378

ادامه دارد

محمد صالحي – از سال 1387   

http://mahsan.rasekhoonblog.com/

چهارشنبه 15 اردیبهشت 1395  2:07 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها