0

ترکیب‌بندها محتشم کاشانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

ترکیب‌بندها محتشم کاشانی

با سلام و عرض ادب

 

در این تایپیک  ترکیب‌بندها محتشم کاشانی گرد آوری شده و در اختیار راسخونیهای عزیز قرار خواهد گرفت.

 

با ما همراه باشید

 

کمال‌الدین علی محتشم کاشانی شاعر ایرانی عهد صفویه و معاصر با شاه طهماسب اول است. وی در سال ۹۰۵ هجری قمری در کاشان زاده شد و بیشتر دوران زندگی خود را در این شهر گذراند. نام پدرش خواجه میراحمد بود. کمال‌الدین در نوجوانی به مطالعهٔ علوم دینی و ادبی معمول زمان خود پرداخت. معروفترین اثر وی دوازده بند مرثیه‌ای است که در شرح واقعهٔ کربلا سروده است. مرثیهٔ دیگری نیز در مرگ برادر جوان خود سروده که بسیار سوزناک است. مجموعه‌ای از غزلیات عاشقانه با نام «جلالیه» نیز از وی باقی مانده است. وی در ربیع الاول سال ۹۹۶ هجری قمری (به روایتی ۱۰۰۰ هجری قمری) درکاشان درگذشت.
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  9:33 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱ : باز این چه شورش است که در خلق عالم است

 

باز این چه شورش است که در خلق عالم است

باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است

باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین

بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است

این صبح تیره باز دمید از کجا کزو

کار جهان و خلق جهان جمله در هم است

گویا طلوع می‌کند از مغرب آفتاب

کاشوب در تمامی ذرات عالم است

گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست

این رستخیز عام که نامش محرم است

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن و ملک بر آدمیان نوحه می‌کنند

گویا عزای اشرف اولاد آدم است

خورشید آسمان و زمین نور مشرقین

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  9:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲ - دوازده بند در مرثیهٔ شاهنشاه مغفور شاه طهماسب صفوی انارالله برهانه

ناگهان برخاست ظلمانی غباری از جهان

کز سوادش در سیاهی شد زمین و آسمان

ناگهان سر کرد طوفان خیز سیلی کز زمین

کند بیخ خرمی تا دامن آخر زمان

ناگهان آتش چکان سیفی برآمد کز هوا

برتر و خشک جهان شد بی‌دریغ آتش فشان

ناگهان در هفت گردون اضطرابی شد پدید

کز تزلزل شد خلل در چار دیوار جهان

ناگهان در شش جهت شد وحشتی کز دهشتش

طایران قدسی افتادند زین هفت آسمان

ناگهان آهی برآمد از نهاد روزگار

کز تف او قیرگون شد قیروان تا قیروان

ناگهان حرفی به ایما و اشارت گفته شد

کز تکلم ساخت جن و انس را کوته‌زبان

این چه حرف دل‌خراش ناملایم بود آه

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  9:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۳ - من نتایج افکاره فی مرثیه‌اخیه‌الصاحب الاجل الاکرام خواجه عبدالغنی

ستیزه گر فلکا از جفا و جور تو داد

نفاق پیشه سپهرا ز کینه‌ات فریاد

مرا ز ساغر بیداد شربتی دادی

که تا قیامتم از مرگ یاد خواهد کرد

مرابگوش رسانیدی از جفا حرفی

که رفت تا ابدم حرف عافیت از یاد

در آب و آتشم از تاب کو سموم اجل

که ذره ذره دهد خاک هستیم بر باد

نه مشفقی که شود بر هلاک من باعث

نه مونسی که کند در فنای من امداد

نه قاصدی که ز مرغ شکسته بال و یم

برد سلام به آن نخل بوستان مراد

سرم فدای تو این باد صبح دم برخیز

برو به عالم ارواح ازین خراب آباد

نشان گمشدهٔ من بجو ز خرد و بزرگ

سراغ یوسف من کن ز بنده و آزاد

به جلوه‌گاه جوانان پارسا چه رسی

ز رخش عزم فرودآ و نوحه کن بنیاد

چو دیده بر رخ عبدالغنی من فکنی

ز روی درد برآر از زبان من فریاد

بگو برادرت ای نور دیده داده پیام

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  9:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۴ - ترکیب بند در رثاء

ای فلک کز جور و بیدادست و کین بنیاد تو

عیش را بنیاد کندی وای از بیداد تو

زاتش هستی نشد روشن درین تاریک بوم

شمع تابانی که دورانش نکشت از باد تو

تیشهٔ بیداد و ظلمت ریشهٔ مخلوق کند

پیش خالق می‌برند اهل تظلم داد تو

هرکه را هستی صلا داد از تو مستاصل فتاد

بوده گوئی بهر استیصال خلق ایجاد تو

طبع دهر بی‌وفا نسبت به ارباب وفا

می‌برد بیداد از حد لیک از امداد تو

مهلت یک تن نداد از کودک و برنا و پیر

مرگ بی‌مهلت که هست اندر جهان جلاد تو

هرکجا گنجی که گنجور وجودش پاس داشت

شد به خاک تیره یکسان در خراب آباد تو

خاصه گنج مخزن عصمت که گنجور زمان

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  9:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۵ - وله فی مرثیه امام حسین بن علی علیه التحیة والثناء

این زمین پربلا را نام دشت کربلاست

ای دل بی‌درد آه آسمان سوزت کجاست

این بیابان قتلگاه سید لب تشنه است

ای زبان وقت فغان وی دیده هنگام بکاست

این فضا دارد هنوز از آه مظلومان اثر

گر ز دود آه ما عالم سیه گردد رواست

این مکان بوده است روزی خیمه‌گاه اهل‌بیت

کز حباب اشگ ما امروز گردش خیمه‌هاست

کشتی عمر حسین اینجا به زاری گشته غرق

بحر اشگ ما درین غرقاب بی‌طوفان چراست

اینک قبهٔ پر نور کز نزدیک ودور

پرتو گیتی فروزش گمرهان را ره‌نماست

اینک حایر حضرت که در وی متصل

زایران را شهپر روحانیان در زیر پاست

اینک سدهٔ اقدس که از عز و شرف

قدسیان را ملجاء و کروبیان را ملتجاست

اینک مرقد انور که صندوق فلک

پیش او با صد هزاران در و گوهر بی‌بهاست

اینک تکیه‌گاه خسرو والا سریر

کاستان روب درش را عرش اعظم متکاست

اینک زیر گل سرو گلستان رسول

کز غم نخل بلندش قامت گردون دوتاست

اینک خفته در خون گلبن باغ بتول

کز شکست او چو گل پیراهن حور اقباست

این چراغ چشم ابرار است کز تیغ ستم

همچو شمعش با تن عریان سر از پیکر جداست

این سرور سینهٔ زهراست کز سم ستور

سینهٔ پر علمش از هر سو لگدکوب بلاست

این انیس جان پیغمبر حسین‌بن علی است

کز سنان‌بن انس آزرده تیغ جفاست

این عزیز صاحب دل ابا عبدالهست

کز ستور افتاده بی‌یاور به دشت کربلاست

این حبیب ساقی کوثر وصی بی‌سراست

کز عروس روزگارش زهر در جام بقاست

این سرافراز بلنداختر که در خون خفته است

نایب شاه ولایت تاج فرق اولیاست

این سهی سرو گزین کز پشت زین افتاده است

جانشین شاه مردان شهسوار لافتاست

این مه فرخنده طلعت کاین زمینش مهبط است

قرةالعین علی چشم و چراغ اوصیاست

این در رخشنده گوهر کاین مقامش مخزنست

درةالتاج شه دین تاجدار هل اتاست

این دل آرام ولی حق امیرالمؤمنین

کامکارانت منی نامدار انماست

این گزین عترت حیدر امام المتقین

پادشاه کشور دین پیشوای اتقیاست

پا درین مشهد به حرمت نه که فرش انورش

لاله رنگ از خون فرق نور چشم مرتضی است

دوست را گر چشم ازین حسرت نگرید وای وای

کز تاسف دشمنان را بر زبان واحسرتاست

مردم و جن و ملک ز آه نبی در آتشند

آری آری تعزیت را گرمی از صاحب عزاست

می‌شود شام از شفق ظاهر که بر بام فلک

سرنگون از دوش دوران رایت آل عباست

طفل مریم بر سپهر از اشگ گلگون کرده سرخ

مهد خود در شام غم همرنگ طفل اشک ماست

خاکسارانی که بر رود علی بستند آب

گو نگه دارید آبی کاتش او را در قفاست

تیره گشت از روبهان ماوای شیری کز شرف

کمترین جای سگانش چشم آهوی خطاست

ای دل اینجا کعبهٔ وصل است بگشا چشم جان

کز صفا هر خشت این آیینه گیتی نماست

زین حرم دامن کشان مگذر اگر عاقل نه‌ای

کاستین حوریان جاروب این جنت سر است

رتبهٔ این بارگه بنگر که زیر قبه‌اش

کافر صد ساله را چشم اجابت از دعاست

یا ملاذالمسلمین در کفر عصیان مانده‌ام

از خداوندم امید رحمت و چشم عطاست

یا امیرالمؤمنین از راندگان درگهم

وز در آمرزگارم گوش بر بانک صلاست

یا امام‌المتقین از عاصیان امتم

وز رسولم چشم خشنودی و امید رضاست

یا معزالمذنبین غرق کبایر گشته‌ام

وز تو در خواهی مرادم در حریم کبریاست

یا شفیع‌المجرمین جرمم برونست از عدد

وز تو مقصودم شفاعت پیش جدت مصطفاست

یا امان الخائفین اینجا پناه آورده‌ام

وز تو مطلوبم حمایت خاصه در روز جزاست

یا اباعبدالله اینک تشنهٔ ابر کرم

از پی یک قطره پویان برلب بحر سخاست

یا ولی‌الله گدای آستانت محتشم

بر در عجز و نیاز استاده بی‌برگ و نواست

مدتی شد کز وطن بهر تو دل بر کنده است

وز ره دور و درازش رو در این دولتسرا است

دارد از درماندگی دست دعا بر آسمان

وز قبول توست حاصل آن چه او را مدعاست

از هوای نفس عصیان دوست هر چند ای امیر

جالس بزم گناه و راکب رخش خطاست

چون غبار آلود دشت کربلا گردیده است

گرد عصیان گر ز دامانش بیفشانی رواست

 
 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  9:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۶ - در منقبت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب (ع)

السلام ای عالم اسرار رب‌العالمین

وارث علم پیمبر فارس میدان دین

السلام ای بارگاهت خلق‌را دارالسلام

آستان رویت بطرف آستین روح‌الامین

السلام ای پیکر زایر نوازت زیر خاک

از پی جنت خریدن خلق را گنج زمین

السلام ای آهن دیوار تیغت آمده

قبلهٔ اسلام را از چارحد حصن حصین

السلام ای نایب پیغمبر آخر زمان

مقتدای اولین و پیشوای آخرین

شاه خیبر گیر اژدر در امام بحر و بر

ناصر حق غالب مطلق امیرالمؤمنین

ملک دین را پادشاه از نصب سلطان رسل

مصطفی را جانشین از نص قرآن مبین

بازوی عونت رسول‌الله را رکن ظفر

رشتهٔ مهرت رجال‌الله را حبل‌المتین

هر که در باب تو خواند فضلی از فصل کلام

در مکان مصطفی داند بلا فصلت مکین

بوترابت تا لقب گردیده دارد آسمان

چون یتیمان گرد غم بر چهره از رشک زمین

چون سگ کویت نهد پا بر زمین در راه او

گستراند پرده‌های چشم خود آهوی چین

مایهٔ تخمیر آدم گشت نور پاک تو

ورنه کی می‌بست صورت امتزاج ماء و طین

آن که خاتم را یدالله کرد در انگشت تو

ساخت نص فوق ایدیهم تو را نقش نگین

چون یدالهی که ابن عم رسول‌الله بود

ایزدت جا داده بالا دست هر بالانشین

آن یدالله را که ابن عم رسول‌الله بود

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  9:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۷ - ترکیب بند در مدح امام ثامن ضامن علی بن موسی‌الرضا علیه التحیة والثناء

می‌کشد شوقم عنان باد این کشش در ازدیاد

تا شود تنگ عزیمت تنگ بر خنگ مراد

گر چو من افتاده‌ای زان جذبه آگاهم که او

هودج خاک گران جنبش نهد بر دوش باد

ای عماری کش به زور میل او بازم گذار

کاین عماری ساربان بر ناقه نتواند نهاد

با توجه یار شو ای بخت و در راهم فکن

کاین گره از کار من یک دست نتواند گشاد

نی تحرک ممکن است و نی سکون زا من که هست

ضعفم اندر ازدیاد و شوقم اندر اشتداد

چند چون بی‌تمشیت بی‌اعتماد است ای فلک

از تو امداد از من استمداد و از بخت اجتهاد

در چه وادی در سبیل رشحه بخش سلسبیل

دافع سوز جحیم و شافع روز معاد

شاه تخت ارتضا یعنی سمی مرتضی

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  9:47 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۸ - این مرثیه را جهت افصح البغاء سید حسین روضه خوان گفته

امسال نیست سوز محرم بسان پار

امسال دیده‌ها نه چو پارند اشگبار

امسال نیست زمزمه‌ای در جهان ولی

کو آن نوای زاری و آن ناله‌های زار

امسال اشگها همه در دیده‌هاست جمع

اما روان نمی‌کندش یک سخن گذار

سید حسین روضه کجا شد که سقف چرخ

سازد سیه ز آه محبان نوحه دار

سید حسین روضه کجا شد که پر کند

گوش فلک ز ناله دلهای بی قرار

سید حسین روضه کجا شد که سر دهد

سیلابهای اشک به این نیلگون حصار

افسوس از آن کلام مؤثر که می‌فکند

هم لرزه در زمین و هم آشوب در جدار

صد حیف از آن عبارت دلکش که می‌کشید

از قعر جان ماتمیان آه پرشرار

ای مسجد از اسف تو بر اصحاب در ببند

وی منبر از فراق تو آتش ز خود برآر

ای حاضران کسی که درین سال غایبست

هست از شما بیاری و ذکری امیدوار

ای دوستان کنید به یک قطره مردمی

با چشم تر کنید چو بر خاک او گذار

محراب را که روی در او بود سال و مه

پشتش خمیده ماند ز حرمان هلال‌وار

منبر که پایه پایه‌اش از پایبوس وی

سرگرم بود پای به گل ماند سوگوار

او رفت و داغ ماتمیان نیم سوز ماند

وین داغ ماند بر جگر اهل روزگار

امسال کز بلاغت او یاد میکنند

بر یاد پار خاک نشینان دل فکار

وز خاک او علم نور میرود

سوی فلک چو شعلهٔ خورشید در غبار

گوئی گذشته است به خاکش شه شهید

با والد ممجد و جد بزرگوار

امسال کز جهان شده دلتنگ و برده است

هنگامه را به ملک وسیع آن گران وقار

دارد خرد گمان که درایوان نشسته است

منب نشین ز غایت تعظیم کردگار

در خدمت رسول بر اطراف منبرش

ارواح انبیاء همه با چشم اشگبار

بر فقره سخنش کرده آفرین

در نقل‌های نوحه او شاه ذوالفقار

خیرالنسا ز غرفهٔ جنت نهاده گوش

بر طرز روضه خوانی اوزار و سوگوار

بر حسن ندبه‌اش حسن از چشم قطره‌ریز

کرده هزار در ثمین بر سمن نثار

شاه شهید خود به عزای خود آمده

وز نقل وی گریسته بر خویش زار زار

غلمان دریده جامه و حورا گشاده مو

اهل بهشت نوحه‌گری کرده اختیار

با آن که در بهشت نمی‌باشد آتشی

رضوان ز غم نشسته بر آتش هزار بار

فریاد محتشم که جهان کم نوا بماند

از نوحه حسین علی خاصه این دیار

روزی که ما رسیم باو وز عطای حق

از زندگان خلد نیابیم در شمار

آن روز در قضای عزای شه شهید

چندان کنیم نوحه که افتد زبان ز کار

یارب به حق شاه حسین آن شه قتیل

کور است جبرئیل امین زار بر مزار

کاین شور بخش مجلس عاشور را به حشر

ساز از شفاعت نبی و آل کامکار

وز ما به روح او برسان آن قدر درود

کز وی رسانده ای به شهیدان نامدار

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  9:48 PM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۹ - فی مرثیه محمد قلی میرزا غفرالله ذنوبه

باز آفتی به اهل جهان از جهان رسید

کاثار کلفتش به زمین و زمان رسید

باز آتشی فتاد به عالم که دود آن

از شش جهت گذشت و به هفت آسمان رسید

از دشت غصه خاست غباری کزین مکان

طوفان آن به منظرهٔ لامکان رسید

ابری بهم رسید و ز بارش بهم رساند

سیلی سبک عنان که کران تا کران رسید

بالا گرفت نوحه‌پر وحشتی کز آن

غوغا به سقف غرفهٔ بالائیان رسید

هر ناله‌ای که نوحه گر از دل به لب رساند

در بحر و بر بگوش انس و جان رسید

در چار رکن و شش جهت و هفت بارگاه

کار عزا و شغل مصیبت به آن رسید

کافاق روی روز کند همچو شب سیاه

 

 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

چهارشنبه 8 اردیبهشت 1395  9:48 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها