0

تنهای منظره

 
Mehdi__alizadeh
Mehdi__alizadeh
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 490
محل سکونت : مازندران

تنهای منظره

کاج های زیادی بلند

زاغ های زیادی سیاه

آسمان بی اندازه آبی

سنگچین ها تماشا تجرد

کوچه باغ فرا رفته تا هیچ

ناودان مزین به گنجشک

آفتاب صریح  

چشم تا کار می کرد

هوش پاییز بود

ای عجیب قشنگ

با نگاهی پر از لفظ مرطوب

مثل خوابی پر از لکنت سبز یک باغ

چشم هایی شبیه حیای مشبک

پلک های مردد

مثل انگشت های پریشان خواب مسافر

زیر بیداری بیدهای لب رود

انس

مثل یک مشت خاکستر محرمانه

روی گرمای ادرک پاشیده

فکر

آهسته بود

آرزو دور بود

مثل مرغی که روی درخت حکایت بخواند

در کجاهای پاییزهایی که خواهد آمد

یک دهان مشجر

از سفرهای خوب

حرف خواهد زد ؟

پنج شنبه 2 مهر 1388  6:45 PM
تشکرات از این پست
rastgoyan2
rastgoyan2
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 71
محل سکونت : مازندران

پاسخ به:تنهای منظره

بسیار زیبا بود.
جمعه 3 مهر 1388  5:45 PM
تشکرات از این پست
rain555
rain555
کاربر برنزی
تاریخ عضویت : شهریور 1388 
تعداد پست ها : 114
محل سکونت : کرمانشاه

پاسخ به:تنهای منظره

ممنون...زيباست؟!
من عاشق سبك نو ام.
بلنداي آسمان جايگاه ماست.
پنج شنبه 23 مهر 1388  5:56 PM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها