0

قطعات خاقانی

 
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

قطعات خاقانی

با سلام و عرض ادب

 

در این تایپیک مجموعه  قطعات خاقانی  گرد آوری شده و در اختیار راسخونیهای عزیز قرار خواهد گرفت.

 

با ما همراه باشید

 

افضل‌الدّین بدیل‌ بن علی خاقانی شروانی متخلّص به خاقانی (۵۲۰ قمری در شَروان - ۵۹۵ قمری در تبریز) از جملهٔ بزرگ‌ترین قصیده‌سرایان تاریخ شعر و ادب فارسی به‌شمار می‌آید. از القاب مهم وی حسان العجم می‌باشد. آرامگاه او در شهر تبریز است. خاقانی از سخنگویان قوی‌طبع و بلندفکر و یکی از استادان بزرگ زبان پارسی و در درجهٔ اول از قصیده‌سرایان عصر خویش است. توانایی او در استخدام معانی و ابتکار مضامین در هر قصیدهٔ او پدیدار است.

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:02 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱

مرا شاه بالای خواجه نشانده است

از آن خواجه آزرده برخاست از جا

چه بایستش آزردن از سایهٔ حق

که نوری است این سایه از حق تعالی

نه زیر قلم جای لوح است چونان

که بالای کرسی است عرش معلا

نداند که از دور پرگار قدرت

بود نقطهٔ کل بر از خط اجزا

معما بر از ابجد آمد به معنی

چو معنی که هم برتر آمد ز اسما

بخور از بر عنبر آمد به مجلس

عقول از بر انفس آمد به مبدا

کواکب بود زیر پای ملایک

حواری بود بر زبردست حورا

ببین نه طبق برتر از هفت قلعه

ببین هفت خاتون بر از چار ماما

زمین زیر به کو کثیف است و ساکن

فلک به ز بر کو لطیف است و دروا

الف را بر اعداد مرقوم ببینی

که اعداد فرعند و او اصل و والا

نه شاخ از بر بیخ باشد مرتب

نه بار از بر برگ باشد مهیا

قیاس از درختان بستان چه گیری

ببین شاخ و بیخ درختان دانا

هنرمند کی زیر نادان نشنید

که بالای سرطان نشسته است جوزا

نه لعل از بر خاتم زر نشیند

نه لعل و زر کل چنین است عمدا

دبیری چو من زیردست وزیری

ندارند حاشا که دارند حاشا

دبیر است خازن به اسرار پنهان

وزیر است ضامن به اشکال پیدا

دبیری ورای وزیری است یعنی

عطارد ورای قمر یافت ماوا

چو ریگی است تیره‌گران سایه نادان

چو آبی است روشن سبک‌روح دانا

نه آب از بر ریگ باشد به چشمه

نه عنبر بر از آب باشد به دریا

گران سایه زیر سبک‌روح بهتر

چو سنگ سیه زیر آب مصفا

دو سنگ است بالا و زیر اسیا را

گران سیر زیر و سبک سیر بالا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:15 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۲

نظام دولت بهرامیان رشید الدین

فلک توئی و زمین ما و ذره نامهٔ ما

به نامه خواستم ابرام داد عقلم گفت

که ذره سوی فلک می‌فرستی اینت خطا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:15 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۳ - در شکایت و حکمت

همه کارم ز دور آسمانی

چو دور آسمان شد زیر و بالا

لبم بی‌آب چون دندان شانه است

ازین دندان کن آئینه سیما

که این زنگاری آئینه‌وش را

چو شانه باز نشناسم سر از پا

دلم مرغی است در قل بسته چون سنگ

چو سیم قل هواللهی مصفا

وگر سنگ آب نطق من پذیرد

بخواند قل هوالله طوطی آسا

مرا گوئی چرا بالا نیائی

که از بالا رسد مردم به بالا

من اینجا همچو سنگ منجنیقم

که پستی قسمتم باشد ز بالا

مرا سر بسته نتوان داشت بر پای

به پیش راعنا گویان رعنا

مگس‌ران کردن از شهپر طاوس

عجب زشت است بر طاووس زیبا

اگر شهباز بگریزد چو سیمرغ

ز روی رشک معذور است ازیرا

چرا دارد مگس دستار فوطه

چرا پوشد ملخ رانین دیبا

دل من دیگ سنگین نیست ویحک

که چون بشکست بتوان بست عمدا

بلورین جام را ماند دل من

که چون شد رخنه نپذیرد مداوا

جهان خاقانیا شخصی است بی‌سر

دو دست آن شخص را امروز و فردا

گر امروزت به دستی جلوه کرده است

کند فردا به دیگر دست رسوا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:15 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۴ - در شکر

من که خاقانیم به منت شاه

پشت خم کرده‌ام ز بار عطا

شاخ را پشت خم کند میوه

هم ز فیض سحاب و بر صبا

شکر دارم که فیض انعامش

داد نان پاره و آبروی مرا

مرغ کابی خورد به کشور شاه

کند از بهر شکر سر بالا

من که نان ملک خورم به سجود

سر به زیر آرم از برای دعا

همه کس ز آسمان کند قبله

پشت گرداند از رکوع دوتا

و آسمان بر درش سجود آورد

گفت سبحان ربی الاعلی

جود شاه ارچه رزق را سبب است

لیکن آن را مسبب است خدا

حسب رزق از خدای دارم و بس

حسبنا الله وحده ابدا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:15 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۵ - در حکمت و پند

خاقانیا به جاه مشو غره غمروار

گر خود به جاه بهمن و جمشیدی از قضا

کاندر جهان چو بهمن و جمشید صد هزار

زادند و مرد و کار جهان هم بر آن نوا

رفت آنچه رفت و روی زمین همچنان نژند

بود آنچه بود و پشت فلک همچنان دو تا

نه در نبات این بدلی آمد از قدر

نه در نجوم آن خللی آمد از قضا

ما و تو بگذریم و پس از ما بسی بود

دور فلک به کار و قرار زمین بجا

و آخر به نفخ صور کند قهر کردگار

بند فلک گسسته و جرم زمین هبا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:15 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۶

کبوتر حرم آمد ز کعبهٔ سعدا

بشاره داد چو دلالهٔ عروس سبا

چو هدهدی که سحر خاست بر سلیمان‌وار

مبشر دم صبح آمد و برید صبا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:15 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۸ - در مدح

ضمانش کرد به صد سال عمر و مهر نهاد

قباله‌دار ازل نامهٔ ضمانش را

به حکم هدیهٔ نوروزی آسمان هر سال

تبرک از شرف آوردی آستانش را

مگر که هرچه شرف داد پای پیش کشید

کنون بقای ابد هدیه داد جانش را

امام و سرور هر دو جهان که مفتی عقل

ز لوح محفوظ املا کند لسانش را

به سوزیان معانی کنی خرید و فروخت

که راس مال کمال است سوزیانش را

خرد به استفادهٔ او برگماشت وقت تمام

به انتجاع رود گوش من بیانش را

به چند وجه مرا هم پناه و هم پدر است

که حق پناه کند از فنا زمانش را

اگرچه پیشهٔ من نیست زیر تیشه شدن

به زیر تیشه شدم خامه و بنانش را

سپهر قدرا هرکس که بر کشیدهٔ توست

سپهر درنکشد خط خط امانش را

پس از چه بود که در من کمان کشید فلک

نرفته هیچ خدنگی خطا کمانش را

بدان قرابهٔ آویخته همی مانم

که در گلو ببرد موش ریسمانش را

اگر به غصهٔ خصمان فرو شود دل من

روا بود که نکاهد محل روانش را

که قدر مرد کم از پیل نیست کو چو بمرد

همان بها بود آن لحظه استخوانش را

سخن برای زبان در غلاف کام کنند

کجا برات نویسند نام و نانش را

حصار شهر به دست مخالفان بینی

چو تو رقاده نهی چشم پاسبانش را

اگرچه اسب سخن زیر ران خاقانی است

هنوز داغ به نام تو است رانش را

سر سعادت او عمر جاودانی باد

که سر جریده توئی نام جاودانش را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:15 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۹

خواجه یک هفته اضطرابی داشت

دو شش افتاد چرخ ازرق را

رفت و رنگ زمانه پیش آورد

تا کشد خواجهٔ مزبق را

زیبقی را به رنگ باید کشت

که به حنا کشند زیبق را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:15 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۰ - در نصیحت و پند

بترس از بد خلق خاقانیا

ولیکن ز بد ده امان خلق را

وفا طبع گردان و ایمن مباش

ز غدری که طبع است آن خلق را

دروغی مران بر زبان و مدان

که صدقی بود بر زبان خلق را

در افعال خلق آشکارا شود

قضائی که آید نهان خلق را

هم از خلق سر بزرند از زمین

بدی کاید از آسمان خلق را

بد خلق هرچت فزون‌تر رسد

نکوئی فزون‌تر رسان خلق را

همه دوستی ورز با خلق لیک

به دل دشمن خویش دان خلق را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:15 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۱

خاقانی ار به باره کشد دست بدتر است

از ابرهه که پیل کشد جنگ کعبه را

دیگر لب بتان نزند بوسه تا زید

این نذر کرد و رای زد آهنگ کعبه را

سوگند می‌خورد که نبوسد مگر دو جای

یا مصحف معظم یا سنگ کعبه را

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:15 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۲ - در حسب حال خود

من که خاقانیم آزاد دلم

که خرد قائد رای است مرا

بیش جان را نکنم زنگ زده

کاینه عیب نمای است مرا

هم فراغ است کز آئینهٔ جان

صیقل زنگ زدای است مرا

نکنم مدح سرائی به دروغ

که زبان صدق سرای است مرا

همه حسن در تن من سلطان است

جز مشامی که گدای است مرا

به توکل زیم اکنون به کسب

که رضا صبر فزای است مرا

نان دو نان نخورم بیش که دین

توشهٔ هر دو سرای است مرا

من تیمم به سر خاک نجس

کی کنم؟ کآب خدای است مرا

نور پروردهٔ کشف است دلم

که یقین پرده‌گشای است مرا

ننگ دارم که شوم کرکس طبع

کز خرد نام همای است مرا

بختم انگشت کژ است آوخ از آنک

هنر انگشت نمای است مرا

پاک بودم دم دنیا نزدم

کو جنب بود نشایست مرا

آنچه بایست ندادند به من

وانچه دادند نبایست مرا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:15 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۳

شروان به باغ خلد برین ماند از نعیم

کز باغ خلد نوبر نعما رسد مرا

دارای دار ملکت او شاه مشرق است

کانواع نعمت از در دارا رسد مرا

دریاست شاه و من چو گیا تشنهٔ امید

کز دست شاه تحفهٔ دریا رسد مرا

شروان به فر اوست شرفوان و خیروان

من شکر گوی خیر و شرف تا رسد مرا

امسال پنجم است کز آنجا بیامدم

هر روز روزی نو از آنجا رسد مرا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:15 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۴

من به ری عزم خراسان داشتم

ز آن که جان بود آرزومندش مرا

والی ری بند بر عزمم نهاد

نیک دامن‌گیر شد بندش مرا

از یمین الدین شکایت کردمی

لیک شرم آمد ز فرزندش مرا

بس فسادی کافت اخیار شد

ار ضمیر روح مانندش مرا

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:16 AM
تشکرات از این پست
siryahya
siryahya
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : اسفند 1389 
تعداد پست ها : 158652
محل سکونت : ▂▃▄▅▆▇█Tabriz█▇▆▅▄▃▂

شمارهٔ ۱۷

نظاره کنان به روی خوبت

چون درنگرند از کران‌ها

در روی تو روی خویش بینند

این است تفاوت نشان‌ها

 
 

ترکی زبان قربون صدقه رفتنه داریم که: گوزلرین گیله‌سین قاداسین آلیم که یعنی درد و بلای مردمک چشات به جونم …!.

دوشنبه 2 فروردین 1395  11:16 AM
تشکرات از این پست
دسترسی سریع به انجمن ها