زمین خلاصه ای از چشم آسمانی توست
غزل برآمده از بازی زبانی توست
نه اندونزی و ژاپن نه بم نه هائیتی
تکان دهنده ترین صحنه ، شعرخوانی توست
کمی نخند ! کمی دور شو ! کمی بد باش !
که هر چه می کشم از دست مهربانی توست
هرآنچه را بفروشم نمی رسد وســعــم
به خنده ی تو که سوغات دامغانی توست
بلوغ زود رســم عــلـــت کهولت نیست
اگر که پیر شدم مشکل از جوانی ِ تـوست
دو سال می گذرد من هنوز سربازم
وظیفه ی شب و روزم ندیده بانی توست