0

فضيلت انتظار و ثواب منتظِر

 
13321342
13321342
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1393 
تعداد پست ها : 3394
محل سکونت : اصفهان

فضيلت انتظار و ثواب منتظِر

 

فضيلت انتظار و ثواب منتظِر

 

 

فضيلت انتظار و ثواب منتظِر

 

 

16- در كافى به سند صحيحى، از عبداللَّه بن المغيره آمده كه گفت: محمد بن عبد اللَّه به حضرت امام رضاعليه السلام عرضه مى‏داشت و من مى‏شنيدم كه مى‏گفت: پدرم مرا حديث آورد از خاندانش، از پدرانش، كه به يكى از امامان گفته بود: در منطقه ما جاى رباط [16] هست كه آن را قزوين مى‏نامند و دشمنى هست كه آن را ديلم مى‏گويند، آيا جهاد يا رباطى بر ما هست؟ آن حضرت‏عليه السلام در جواب او فرمود: بر شما باد! كه اين خانه بيت اللَّه الحرام را حج كنيد. سؤال كننده بار ديگر سؤالش را تكرار كرد.

باز حضرت‏ فرمود: بر شما باد! اين بيت كه آن را حج كنيد. آيا يك فرد از شما راضى نيست كه در خانه خود باشد و بر خانواده‏اش از دسترنج خود خرج ننمايد و انتظار امر ما را بكشد، پس اگر آن زمان را درك كند، همچون كسى است كه با رسول خدا صلى الله عليه وآله وسلم در جنگ بدر شركت كرده باشد و اگر در حالى كه منتظر امر ما است بميرد، همچون كسى خواهد بود كه با قائم ارواحنا له الفداء در خيمه‏اش باشد اين چنين - و دو انگشت سبّابه‏اش را كنار هم نشان داد - و نمى‏گويم اين چنين - و انگشت وسط و سبّابه را نشان داد - زيرا كه اين بزرگ‏تر از آن است. در اينجا حضرت ابوالحسن امام رضاعليه السلام فرمود: راست گفته است. [17]

مى‏گويم: اين روايت با آنچه در اخبار آمده كه مرابطه مرزبانى حتى در زمان غيبت هم مستحبّ است، منافاتى ندارد؛ زيرا كه ظاهراً منظور سؤال كننده، نايل شدن به ثواب مرابطه و جهاد بوده، پس امام‏ او را به حج و انتظار دلالت فرمود، كه ثواب جهاد و رباط و حج همگى برايش حاصل گردد، امّا با انجام مرابطه، ثواب حج را نخواهد يافت. و مؤيّد آنچه ياد كرديم اين‏كه امام‏عليه السلام به او فرمود: بر شما باد! اين بيت كه آن را حج كنيد و نفرمود: مرابطه نكنيد، يا جايز نيست، يا حلال نيست و مانند اين‏ها و خدا دانا است. [18]

17- در تفسير نعمانى از امير المؤمنين‏عليه السلام آمده كه فرمود: رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم فرمود: اى ابوالحسن! بر خداوند شايسته است كه اهل ضلال گم‏شدگان را به بهشت داخل كند و منظورش از اين، مؤمنانى هستند كه در زمان فتنه بر پيروى از امامى كه جايگاهش مخفى است و از چشم مردم غايب است، بپاخيزند، پس آنان به امامت او اقرار مى‏كنند و به دامان او چنگ مى‏زنند و منتظر خروج او مى‏مانند، آنان يقين دارند كه هيچ ترديدى به خود راه ندهند، صبر كنندگان و تسليم شدگان و فقط از شناختن جان امامشان و از شناختن شخص او گم شده‏اند.

بر اين دلالت مى‏كند آن‏كه خداى تعالى هرگاه چشمه خورشيد را كه نشانه براى اوقات نماز قرار داده از بندگانش بپوشاند، بر آنان فرصت را توسعه داده كه نماز را تأخير بيندازند، تا با آشكار شدن خورشيد، وقت براى آنان معلوم گردد و يقين كنند كه زوال انجام شده است.

و همين‏طور است كسى كه منتظر خروج امام است، كه به امامتش دست يازيده، تمام فرايض خداوند كه بر او واجب است با حدودشان از او قبول مى‏شود، از معنى فريضه بودن خارج نمى‏باشند، پس او صبر كننده شكيباگر است، غيبت امامش به دين او ضررى نمى‏رساند. [19]

18- و در كتاب كمال الدين از محمد بن النعمان، از حضرت ابى عبد اللَّه امام صادق‏عليه السلام روايت آمده كه: نزديك‏ترين حالت بندگان به خداى - عزّوجلّ - و خشنودترين هنگام او از آنان، زمانى است كه حجّت خداوند را نيابند و برايشان آشكار نشود و از آنان پوشيده بماند كه جاى او را ندانند و در عين حال مى‏دانند كه دلايل و نشانه‏هاى الهى از بين نرفته است، در آن هنگام بايد كه هر صبح و شام منتظر فرج باشند.

و همانا شديدترين موقع غضب خداوند بر دشمنانش زمانى است كه حجّتش را از آنان پوشانيده باشد، كه برايشان ظاهر نگردد و البته خداوند مى‏داند كه دوستانش به ترديد نمى‏افتند و اگر چنين مى‏دانست كه آنان به ترديد دچار مى‏شوند، حجّت خويش را يك چشم برهم زدن هم از آنان مخفى نمى‏كرد. [20]

19- از امام صادق‏عليه السلام است درباره فرموده خداى - عزّوجلّ - : الم , ذلِكَ الكِتابُ لا رَيْبَ فِيهِ هُدىً لِلمُتَّقِينَ , الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالغَيْبِ؛ [21] الم از رموز قرآن است.

اين كتاب بدون ترديد هدايتگر تقواپيشگان است، آنان كه به غيب ايمان مى‏آورند. فرمود: تقواپيشگان، شيعيان على‏عليه السلام هستند و غيب، همان حجّت غايب است و گواه بر اين، فرموده خداى - عزّوجلّ - است كه: وَيَقُولُونَ لَوْلا أُنْزِلَ عَلَيْهِ آيةٌ مِنْ رَبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الغَيْبُ للَّهِِ فَانْتَظِرُوا إِنِّي مَعَكُمْ مِنَ المُنْتَظِرِينَ؛ [22] و مى‏گويند: چرا از سوى پروردگارش آيتى بر او نيامد، پس بگو: به درستى كه غيب مخصوص خدا است، شما منتظر باشيد من نيز با شما منتظرانم.

20- در اصول كافى به سند خود از حضرت ابوجعفر باقرعليه السلام آورده كه فرمود: زيان نديده است كسى كه در حال انتظار امر ما بميرد، آن‏كه در خيمه حضرت مهدى‏ ارواحنا له الفداء با سپاهيان او نمرده است. [23]

21- در روايت عمّار ساباطى كه ان شاء اللَّه تعالى خواهد آمد، از حضرت ابى عبد اللَّه امام صادق‏عليه السلام آمده كه فرمود: همانا به خدا سوگند! اى عمّار! كسى از شما بر اين حالى كه در آن هستند نميرد، مگر آن‏كه نزد خداوند از بسيارى از كشته شدگان در بدر و احُد برتر باشد، پس شما را مژده باد. [24]

22- در همان كتاب از حضرت امام ابوجعفر باقرعليه السلام آمده كه ضمن حديثى فرمود: و بدانيد كه منتظر اين امر همچون ثواب روزه‏دار شب زنده‏دار را دارد و هر كس دوران قائم ما را دريابد، پس با او خروج نمايد و دشمن ما را به قتل رساند، براى او همچون پاداش بيست شهيد خواهد بود و هر كس در ركاب قائم ما كشته شود، همچون پاداش بيست و پنج شهيد را خواهد يافت. [25]

23- در مجمع البيان از حارث بن المغيره آمده كه گفت: در محضر ابوجعفر باقرعليه السلام بوديم، فرمود: آن‏كه از شما اين امر را شناخته و منتظر آن باشد و خير را در آن بداند، مانند كسى است كه به خدا قسم! در ركاب قائم آل محمد صلی الله علیه و آله و سلم با شمشير خود جهاد كرده باشد. سپس فرمود: بلكه واللَّه! مثل كسى است كه در خدمت رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم با شمشير جهاد كرده باشد. سپس بار سوم فرمود: بلكه به خدا قسم! همچون كسى است كه در خيمه رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم شهيد شده باشد. [26]

24- در تفسير البرهان، از حسن بن ابى حمزه، از پدرش ابوحمزه ثمالى است كه گفت: به حضرت ابى عبد اللَّه صادق‏عليه السلام عرض كردم: فدايت شوم! سنّم بالا رفته و استخوانم سست گشته و مرگم نزديك شده و مى‏ترسم پيش از آن‏كه اين امر حكومت شما را دريابم، مرگم فرا رسد. فرمود: اى ابوحمزه! هركه به ما ايمان آورد و حديث ما را تصديق كرد و به انتظار دوران ما نشست، مانند كسى است كه زير پرچم قائم‏ ارواحنا له الفداء كشته شود، بلكه به خدا سوگند! زير پرچم رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم كشته گردد. [27]

25- در كتاب كمال الدين، از مفضّل بن عمر آمده كه گفت: شنيدم حضرت امام صادق‏عليه السلام مى‏فرمود: هر كس در حالى كه منتظر اين امر باشد بميرد، همچون كسى خواهد بود كه از خواصّ حضرت قائم‏ ارواحنا له الفداء بوده باشد، نه؛ بلكه مانند كسى باشد كه در پيشگاه رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم شمشير زده است. [28]

26- در تفسير البرهان به سند خود، از مسعدة آمده كه گفت: خدمت حضرت امام صادق‏عليه السلام بودم كه پيرمرد قد خميده‏اى كه بر عصايش تكيه زده بود آمد، سلام كرد و امام صادق‏عليه السلام جواب سلامش را داد. پيرمرد عرضه داشت: اى فرزند رسول خداصلى الله عليه وآله وسلم! دستت را به من بده كه آن را ببوسم، پس آن حضرت دستش را پيش آورد و او دست آن جناب را بوسيد و سپس گريست.

حضرت صادق‏عليه السلام به او فرمود: اى پيرمرد! چرا گريه مى‏كنى؟ عرضه داشت: فدايت شوم، يابن رسول اللَّه! صد سال است كه به پاى قائم شما مانده‏ام، مى‏گويم اين ماه است، اين سال است، و هم‏اكنون سنّم بالا رفته و استخوانم سست گرديده و مرگم نزديك شده و به آنچه كه براى شما آرزو مى‏كنم نرسيده‏ام، شما را مى‏بينم كشته شده و آواره‏ايد و دشمنانتان را مى‏بينم كه با بال‏ها پرواز مى‏كنند، چگونه گريه نكنم!؟

ديدگان حضرت ابى عبد اللَّه صادق‏عليه السلام در اشك نشست، آن‏گاه فرمود: اى پيرمرد! اگر خداوند تو را باقى گذاشت تا اين‏كه قائم ما را ببينى، در مرتبه اعلى خواهى بود و اگر مرگ تو فرا رسد، روز قيامت با سپرده گرانبهاى محمدصلى الله عليه وآله وسلم محشور خواهى شد و ما سپرده گرانبهاى او هستيم، كه همانا آن حضرت فرمود: من در ميان شما دو گوهر گرانبها را بر جاى مى‏گذارم، پس به آن دو، دست بيازيد كه هيچ‏گاه گمراه نشويد: كتاب خدا و عترت و خاندانم را. پيرمرد گفت: پس از اين‏كه اين خبر را شنيدم، ديگر آسوده‏ خاطر شدم.

سپس امام صادق‏عليه السلام فرمود: اى پيرمرد! بدان كه قائم ما از صُلبِ حسن عسكرى بيرون مى‏آيد و حسن از على متولد مى‏شود و على از محمد و محمد از على و على از موسى پسرم و اين پسرم از من متولد گرديده، ما دوازده تن هستيم، همگى‏مان معصوم و پاكيزه مى‏باشيم... . [29]

27- در روضه كافى به سند خود، از اسحاق بن عمّار آورده كه گفت: حديث آورد مرا مردى از اصحابمان، از حكيم بن عتيبه كه گفت: هنگامى كه در محضر امام ابوجعفر باقرعليه السلام بودم، خانه پر از جمعيت بود، پيرمردى آمد كه بر چوبدستى خود تكيه مى‏زد، تا اين‏كه بر درب اتاق ايستاد و گفت: سلام بر تو اى فرزند رسول خدا! و رحمت و بركات خداوند بر تو باد! آن‏گاه ساكت شد.

حضرت ابوجعفر امام باقرعليه السلام فرمود: و بر تو باد سلام و رحمت و بركات خداوند! سپس پيرمرد رو به سوى اهل مجلس كرد و گفت: السلام عليكم! كه همه حاضرين او را جواب دادند و سلامش را پاسخ گفتند.

آن‏گاه رو به سوى حضرت ابوجعفر باقرعليه السلام كرد و گفت: اى فرزند رسول خدا! فدايت گردم! مرا نزديك خود جاى ده كه به خدا سوگند! من شما را دوست مى‏دارم و دوستداران شما را دوست مى‏دارم. به خدا سوگند! دوستى شما و هوادارانتان به خاطر طمع دنيوى نيست و من با دشمن شما دشمنم و از او بيزارم. و به خدا سوگند! كه دشمنى‏ام با او و بيزارى‏ام از او، به خاطر كينه‏اى ميان من و او نمى‏باشد.

به خدا! من حلال شما را حلال و حرامتان را حرام مى‏دارم و منتظر امر شمايم، پس اى كه خداوند مرا فدايت گرداند! عاقبت مرا چگونه مى‏بينى؟ حضرت امام باقرعليه السلام فرمود: به سوى من، به سوى من آى! تا اين ‏كه او را كنار خود نشانيد.

سپس فرمود: اى پيرمرد! بر پدرم على بن الحسين‏عليه السلام نيز مردى وارد شد و مانند سؤال تو را عرضه داشت. پدرم به او فرمود: اگر بميرى بر رسول خدا و على و حسن و حسين و على بن الحسين وارد مى‏شوى و قلبت سرد و دلت خنك و خرّم و ديده‏ات روشن مى‏گردد و راحتى و ريحان با فرشتگان كرام كاتبين را پيش روى خود خواهى ديد، همين كه جانت به اين‏جا برسد - و به حلقش اشاره كرد - و اگر زنده بمانى خواهى ديد، آنچه را كه ديده‏ات به آن روشن شود و همراه ما در ركن اعلى خواهى بود. پيرمرد عرضه داشت:

چگونه فرمودى، اى ابوجعفر! حضرت باقرعليه السلام دوباره سخنش را تكرار كرد، پيرمرد گفت: اللَّه اكبر، اى ابوجعفر! اگر من بميرم بر رسول خدا و على و حسن و حسين و على بن الحسين وارد مى‏شوم و چشمم روشن و قلبم سرد و دلم خنك و خرّم مى‏گردد و توسط راحتى و ريحان و فرشتگان كرام كاتبين مورد استقبال قرار مى‏گيرم، همين كه جانم به اين‏جا رسيد و اگر زنده بمانم، آنچه را كه چشمم به آن روشن شود خواهم ديد و با شما در ركن اعلى خواهم بود! سپس پيرمرد به شدّت گريست،هاى‏هاى هاى، تا اين‏كه صورتش به زمين چسبيد و اهل خانه چون حال پيرمرد را ديدند به گريه و ناله پرداختند.

و حضرت ابوجعفر باقرعليه السلام اشك‏ها را از اطراف ديدگانش با انگشت پاك مى‏كرد. آن‏گاه پيرمرد سر برداشت و به امام باقرعليه السلام عرض كرد: اى فرزند رسول خدا! دستت را به من بده، خداوند مرا قربان تو سازد! آن حضرت‏ دست خود را به او داد، پس دست حضرت را بوسيد و بر ديدگان خود نهاد و بر صورتش كشيد، سپس جامه از شكم و سينه‏اش برگرفت و دست آن حضرت را بر شكم و سينه خود قرار داد.

پس از آن برخاست و گفت: السلام عليكم! حضرت امام باقرعليه السلام در پى او مى‏نگريست و پيرمرد مى‏رفت، آن‏گاه روى به جانب حاضرين كرد و فرمود: هر كس دوست مى‏دارد مردى از اهل بهشت را ببيند، به اين شخص نظر كند. حكم بن عتيبه گويد: هيچ مجلس گريه و ماتمى شبيه آن مجلس نديدم. [30]

منبع: منتظر



 

[16] رباط و مرابطه به معنى مرزبانى و آمادگى دفاع از حدود و مرزهاى اسلامى است مترجم.

[17] فروع كافى، 22/5 ح 2.

[18] و احتمال دارد كه منظور حضرت آن باشد كه جهاد جز به اجازه امام‏ جائز نيست و اين متوقف بر خروج حضرت قائم‏ ارواحنا له الفداء است.

[19] كمال‏الدين، 339/2 باب 33 ح 17.

[20] كمال‏الدين، 340/2 باب 33 ح 20.

[21] سوره بقره، آيه 1 و 2.

[22] سوره يونس، آيه 20.

[23] اصول كافى، 372/1 ح 6.

[24] اصول كافى، 334/1 ح 2.

[25] اصول كافى، 222/2 ح 4.

[26] مجمع‏البيان، 238/9.

[27] البرهان، 293/4.

[28] كمال‏الدين، 338/2 ح 11.

[29] بحار الانوار، 408 /36 ح 17. از كفاية الاثر/35.

[30] روضةالكافى، 76 ح 30.

 

پنج شنبه 8 بهمن 1394  11:51 AM
تشکرات از این پست
nazaninfatemeh
دسترسی سریع به انجمن ها