کمال انسان از ديدگاه اوشو
عرفان اوشو از جمله مکاتب عرفانی لذتگرا و لذت جوست که انسان را به بهرهوری از دنیا و لذات جسمانی، مانند لذت جنسی، رقص و پایکوبی، سرور و شادی و... دعوت کرده، و لذتجویی را پُلی برای رسیدن به رشد و کمال میداند؛[۱] بنابراین در نظر اوشو اگر انسان، هوسهایش را کنترل کند، کار او به منزله ایستادن در برابر کمال محسوب خواهد شد. او میگوید: «نسبت به لذات جسمانی، حساس باشید؛ هستی در دسترستان است و تمام اسرار، بسیار به شما نزدیکاند، زیرا این تنها راه شناخت پدیدههای اسرارآمیز است. پذیرای لذت جسمانی بودن، نشانگر آن است درهایتان به روی هستی، باز است و آمادهاید که با تپشهای آن، هماهنگ شوید. اگر پرنده ای آواز بخواند، انسانی که قابلیت پذیرش لذات جسمانی را داشته باشد، خود را احساس میکند که آواز، از عمیقترین مرکز هستیش، به بیرون، انعکاس مییابد... رشد واقعی، این است که باز، پذیرا و اینکه نسبت به هر چیز، تأثیرپذیر باشید؛ ولی درعین حال، تحت تأثیر چیزی قرار نگیرید. میتوانید در میان لذات جسمانی باشید، ولی بخشی از آنها نباشید.»[۲]
از نظر اوشو انسان با ارضای نیازهای خود و لذت بردن از آنها است که به کمال، راه مییابد. او میگوید: «لذتجویی، پُلی برای رشد و کمال است.»[۳]
پس حرف اوشو این است که؛ بخور، بنوش، شادباش، ولی این، تمامکار نیست. وقتیکه بهاندازه کافی، خوردی و نوشیدی و شادبودی، آنوقت، چیزی والاتر در انتظار توست و تنها در این زمان است که چیزی بیشتر و والاتر، ممکن خواهد بود. وقتی که بخش زمینی، راضی و ارضا شد، آنگاه آسمان، تو را میخواند. ناشناختهها تو را میخوانند... . [۴] و خوش باش! لذایذ را دریاب! خداوند شیء نیست، موضِع است، موضع جشن و سرور، غُصه را دور بریز. او به تو خیلی نزدیک است؛ به پای کوبی برخیز، این چهره ماتم زده را کنار بگذار. [۵]
اوشو خود را لذت پرست و افکار و نظرات خود را لذتگرایی میداند: «من، لذت پرستم و تا آنجا که میدانم، همه آنهایی که شناخت پیداکردهاند، هر چه هم بگویند، همواره لذت پرست بودهاند. بودا، عیسی مسیح (علیهالسلام) کریشنا... هم لذت پرستاند. خداوند، غایت لذت پرستی است. او اوج شادمانگی است.»[۶]
بنابراین میتوان گفت: «عرفان اوشو عرفانی کاملاً لذتگراست که انسان را به بهرهوری افراطی از لذتهای دنیوی سفارش میکند و بر اساس آن، رقص، پایکوبی، شادی، سرور، خندههای مستانه، تخلیه هیجانات، بدون رعایت هیچ قانونی، ماهیت و چیستی کمال انسان شمرده میشود و اگر انسان با این امیال و خوشگذرانیها به مبارزه برخیزد، سدی بلند در برابر کمال خود، کشیده و به خود و انسانیت، خیانت کرده است و ارضای لذتهای آنی و لحظه ای است که انسان را بالا میبرد و آنگاه، چیزی والاتر را انتظار میکشد.»[۷]
در کلام اوشو یک ناسازگاری درونی و همچنین یک نوع ناسازگاری بیرونی مشاهده میشود. ناسازگاری درونی را میتوان اینگونه بیان کرد؛
اولاً: تعدیل غرایز و رعایت تعادل در رفتار، تنها راه رسیدن به کمال است. چون دنیا و تمام نعمتهای آن اگرچه برای آسایش انسان آفریده شده، ولی غرق شدن زیاد در آن مانع کمال است، و فرو رفتن در لذتهای آنی و زودگذر مانند: شادی، رقص، پایکوبی و خندههای مستانه، انسان را به لبه پرتگاه و سقوط نزدیک خواهد کرد درحالی که اوشو در تمامی سخنان خود همه را دعوت به لذت پرستی و دنیاگرایی افراطی میکند.
ثانیاً: غرق شدن در رفاه و سکس، مساوی است با احساس پوچی: اوشو در سخنان خود رفتار غربیها را نقد کرده، و میگوید: «علت خودکشیهای فراوان در غرب، غرق شدن غربیها در آسایش است؛ زیرا همه چیز دارند ولی بازهم در اعماق وجود خود احساس تُهی بودن و پوچی میکنند. او در حالی به نقد غربیها میپردازد، بیخبر از آنکه عرفان او انسان را سریع تراز همه چیز بهسوی پوچی پیش میبرد؛ زیرا هرچه انسان در سکس، افراطی عمل کند، غریزه حیوانی او زودتر، اشباعشده و از بُعد معنوی، غافلتر میشود و با ارضای این غریزه بازهم حیران و سرگردان، به دنبال معنویت خواهد گشت.»
اما ناسازگاری بیرونی را میتوان چنین گفت که؛ کمالجویی و سعادت خواهی، یکی از گرایشهای فطری در هر انسانی است و همه تلاش انسان برای پاسخگویی به این گرایش و زدودن نقصها و دستیابی به کمالها و رسیدن به چنین سعادتی است؛ هرچند ممکن است که در بیشتر موارد، در تعیین مصادیق کمال، به خطا برود. ولی از دیدگاه اوشو، کمال خواهی و سعادت طلبی، همان بهرهوری کامل از لذت جنسی و هواهای نفسانی زودگذر است که نتیجهای جز هلاکت بشریت را در پی نخواهد داشت.
پینوشت
[۱]. اوشو، الماسهای اوشو، ترجمه: مرجان فرجی، تهران، نشر فردوس، ص ۱۱۸.
[۲]. اوشو، تائوئیزم و عرفان شرق دور، ج ۲، ترجمه فرشته جنیدی، تهران، نشر هدایت الهی، ص ۲۰۵.
[۳]. اوشو، الماسهای اوشو، ترجمه: مرجان فرجی، تهران، نشر فردوس، ص ۱۱۸
[۴]. اوشو، راز، ج ۲، ترجمه محسن خاتمی، تهران، نشر فرا روان، ص ۱۰۴.
[۵]. الماسهای اوشو، ترجمه: مرجان فرجی، تهران، نشر فردوس، ص ۱۳۷.
[۶]. همان، ص ۲۴۶
[۷]. سايبان خودساخته عرفان مدرن، محمد اسماعیل عبداللهی، انتشارات باقرالعلوم ع، ص ۱۳۸.