یکیاز ویژگیهای برخی از آیینهای نوظهور معنوی دامن زدن به گرایشها و امیال جنسی است. شاید خوانندگان عزیز با دیدن این عنوان تعجب کنند. زیرا تا دوران اخیر همواره نام عرفان و معنویت با پاکدامنی و پرهیز از تمایلات جنسی همراه بوده است. عرفان و رهبانیت مسیحی، عرفانهای هندی و جینی و بودایی و صوفیان مسلمان همواره پیروان خود و سالکان مسیر معنویت را نهتنها از فروغلتیدن در مسائل جنسی، حتی به شکل حلال آن، باز داشتهاند؛ بلکه بعضا در این زمینه افراطکاریهایی نیز داشتهاند تا جایی که برخی از صوفیان اقدام به از بین بردن آلت جنسی خود کرده بودند! اما متأسفانه در پارهای از عرفانهای نوظهور از ابزارهای جنسی برای جذب افراد به گونههای مختلفی استفاده میکنند.
اوشو سکس را امری مقدس و مهمترین نیروی زندگی دانسته و همگان را از نکوهش سکس برحذر داشته و معتقد است همۀ دگرگونیهای زندگی از طریق این نیرو رخ میدهد.[۱] سکس را مقدمۀ عبادت میداند. البته نه هر سکسی را؛ بلکه سکسی که از روی شور و سرخوشی باشد! چنین سکسی است که مولِد عشق است و عشق نیز مولِد عبادت است![۲] اشو، سکس را تنها در ارتباط با غیر همجنس خلاصه نمیکند؛ بلکه همجنسبازی را نیز تقدیس میکند. و بهترین مکان برای دینشناسی و خداشناسی را کابارهها میداند و نه کلیساها و مساجد! به جملات هتاکانۀ وی توجه کنید: «تانترا میگوید قبل از عشقبازی با یک زن یا یک مرد، ابتدا دعا کن زیرا دیدار ملکوتی انرژیها در راه است. خدا تو را احاطه خواهد کرد. هر جا که دو عاشق هست، خدا آنجاست. هرجا که انرژیهای دو عاشق به هم میرسند و در هم میآمیزند زندگی آنجاست، زنده، به شایستهترین وجه. خداوند تو را احاطه میکند. کلیساها خالیاند، کابینهای عشق مملو از خدایند.»[۳]
اشو هرچند مراقبههای زیادی برای تمرین معنوی مورد نظر خود بیان میکند. اما بزرگترین مراقبه را مراقبۀ سکس میداند و میگوید: «سکس باید بزرگترین هنر مراقبه شود. این پیشکش تانترا به دنیاست. پیشکش تانترا از همه عالیتر است، زیرا کلیدهایی را در اختیارت قرار میدهد، که از پستترین به والاترین استحال پیدا کنی، کلیدهایی را در اختیارت قرار میدهد که لجن را به نیلوفر آبی بدل کنی.»[۴] وی معتقد است همۀ مسائل و مشکلات بشر در سکس خلاصه میشود. حتی کسانی که در جستوجوی معنویت و خدا هستند، در حقیقت در جستوجوی مسائل جنسیاند. مشکل اصلی آنان مشکلات جنسی است و نه مشکلات دینی.[۵] وی حتی روشی به نام سکس مدیتیشن ابداع نمود.
بررسی و نقد:
کسانی که با کتابهای اشو آشنایی داشته باشند، این نکته را دریافتهاند که سخنان اوشو مجموعهای از سخنان و دعاوی متناقض و متضاد است. گاهی به گونهای سخن میگوید که گویا بودا در حال سخن گفتن است. کاملا متأثر از ادیان و آیینهای هندی است. گاهی سخنان نیچه و مارکس و انگلس را تقریر میکند و به دنبال جامعهای کاملا کمونیستی است. گاهی نیز سخنگوی فروید میشود و همۀ سخنان او را شاید زیباتر از فروید تقریر میکند. در این بحث نیز به وضوح متأثر از زیگموند فروید است. همانطور که میدانیم در دوران جدید و بعد از پیشرفتهایی که در عرصۀ روانشناسی و روانکاوی رخ داد، این دیدگاه دربارۀ غریزۀ جنسی مطرح شد که همه یا دست کم اکثر مشکلات سیاسی، اجتماعی، اخلاقی، تربیتی، اقتصادی و فرهنگی بشر ریشه در سرکوب غریزه جنسی او یا ارضای نادرست آن در دوران کودکی و نوجوانی و جوانی دارد.[۶] مبتکر این نظریه، فروید، روانشناس مشهور اتریشی بود. فروید حتی پیدایش دین و گرایشهای مذهبی را معلول سرکوبی قوای جنسی از دوران کودکی میدانست. و مدعی بود، سرکوب غریزۀ جنسی در دوران بلوغ و بزرگسالی خود را به شیوههای گوناگونی از جمله گرایش مذهبی و دینی نشان میدهد! و الا اگر غرایز جنسی سرکوب نشوند، خبری از دین و مذهب هم نخواهد بود.[۷]
همانطور که دیدیم اندیشههای اشو نیز دقیقا برگرفته از همین تئوری است. و تردیدی در این نیست که این نظریه، نظریهای است ضد معنویت و ضد اخلاق. بر اساس این تئوری رذایلی همچون فحشا، زنا، لواط و امثال آن همگی جزء فضایل اخلاقی و شیوههای سیر و سلوک عرفانی و معنوی میشوند! یعنی نهتنها نباید مانعی در برابر آنها ایجاد کرد، که باید به تبلیغ و ترویج چنین رفتارهایی نیز پرداخت. و در مقابل، باید با مسائلی همچون حجاب و حیا و وفاداری به همسر و امثال آن مبارزه کرد.
در مجموع، با بررسی سخنان اشو و فروید و سایر طرفداران این دیدگاه میتوان گفت سه استدلال عمده برای اثبات نظریۀ خود ارائه دادهاند که ما در اینجا به نقل و نقد آنها میپردازیم:[۸]
استدلال نخست: ریشۀ همۀ بیماریهای روحی و اجتماعی بشر در سرکوب غریزۀ جنسی و ایجاد محدودیت برای ارضای آن است. در مقابل، راه وصول به سعادت و نجات از بیماریهای روحی و روانی، ارضای آزادانۀ غریزۀ جنسی است؛ بنابراین، باید هر قید و شرطی را از سر راه ارضای غریزۀ جنسی برداشت.
در پاسخ این استدلال میتوان گفت:[۹]
اولا: این ادعا که ریشۀ بیماریهای روحی و روانی بشر در ایجاد محدودیتهای جنسی است، ادعایی بیدلیل است.
ثانیا، آزادی همه جانبه در ارضای غرایز جنسی، نهتنها موجب وصول به سعادت و نجات از بیماریهای روانی نخواهد شد، که آشفتگیهای روحی و روانی شدیدتری را در پی خواهد داشت و رشد اینگونه بیماریها را میتوان به وضوح در افراد و جوامعی که در ارضای غریزۀ جنسی محدودیتی ندارند یا محدودیت کمتری دارند به خوبی مشاهده کرد.
استدلال دوم: انسان نسبت به چیزی که منع شود، حریصتر میشود. بنابراین، ایجاد ممانعت از ارضای این غریزه نتیجهای جز شعلهورتر شدن آتش آن نخواهد داشت.
در پاسخ میگوییم:
اولا: پذیرش این اصل که «هرگونه ممنوعیتی حرصآور است و نتیجۀ عکس میدهد» مستلزم آن است که بسیاری از قوانین و مقررات اجتماعی از جملۀ مقررات راهنمایی و رانندگی که محدودیتها و محرومیتهایی را برای رفت و آمد وضع میکنند، برچیده شوند. زیرا حرصآورند و نتیجۀ عکس میدهند!
ثانیا: در همان جوامعی که آزادی جنسی وجود دارد، هرچند ممکن است از حیث نگاه و تماشا به جنس مخالف ارضا شده باشند و از این حیث تحت فشار روحی قرار نداشته باشند؛ اما آمار نشان میدهد که اکثر جوانان، در همان جوامع، برای ارتباط جنسی، خود را تحت فشار میبینند. نباید از روحیۀ تنوعطلبی بشر غافل بود. مگر جز این است که در جوامع غربی آمار انحرافات جنسی روزبهروز افزایش مییابد. به تعبیر شهید مطهری [۱۰] اینان میان اشباع غریزه و سرکوب نکردن آن از یک طرف و آزادی جنسی و رها کردن بیقید و شرط آن از طرف دیگر، خلط کردهاند.
اشتباه اصلی فروید و اشو و امثال آنان این است که برای جلوگیری از سرکوبی غریزۀ جنسی، آزادی بیحد و حصر جنسی را پیشنهاد میدهند. غافل از اینکه بینهایتخواهی نیز یکی از امیال و خواستههای فطری انسان است. انسان به گونهای آفریده شده است که در همۀ زمینهها اگر شرایط مساعدی را بیابد، به هیچ حدی قانع نمیشود. اینان «خیال کردند که حاجت جنسی در وجود بشر فیالمثل نظیر حاجت طبیعی هرکس به ادرار و خالی کردن مثانه است؛ منع و حبس ادرار از نظر پزشکی مضرات فراوانی دارد، اما خالی کردن آن حدود و شرایطی ندارد؛ اگر فرضا کسی قدم به قدم در کوچهها و خیابانها محل مناسب و پاکیزه و مجانی برای ادرار بیابد، بیش از مقدار حاجت به آنها توجهی نخواهد کرد. نهایت جهالت است که غریزۀ جنسی یا غریزۀ قدرتطلبی یا پولپرستی بشر را از این قبیل بدانیم و توجه خود را تنها به جنبههای محرومیت و اشباع نشدن غریزه معطوف کنیم و عوارض حیرتآور و پایانناپذیر جهت مخالف را نادیده بگیریم.»[۱۱]
استدلال سوم: خالق انسان، غرایز مختلف را بیجهت به او نداده است. این غرایز را برای ارضا و اشباع در اختیار انسان قرار داده است. و نه برای سرکوبی و پس زدن. بنابراین، ایجاد محدودیت در برابر ارضای غرایز، از جمله غریزۀ جنسی، خلاف هدف آفرینش است.
در پاسخ میگوییم:
اولا: پذیرش این استدلال به معنای هرج و مرج کامل اجتماعی و اخلاقی است. بر اساس این استدلال، اگر سربازی با شنیدن نخستین انفجار و با شلیک شدن نخستین گلوله از میدان نبرد فرار کند و در دادگاه نظامی علت فرار خود را تبعیت از دستور طبیعت و عمل به خواستۀ غریزه «صیانت از خود» بداند، نهتنها باید دفاعیۀ او مورد پذیرش هیئت منصفه قرار گیرد؛ بلکه به دلیل عمل به مقتضای غریزۀ صیانت از خود، باید مورد تشویق دیگران نیز قرار گیرد! و یا کسی که مثلا در اثر ازدحام جمعیت، عصبی میشود هرگز نباید خشم خود را فرو خورد بلکه باید بلافاصله دستور روانشناسی جدید را به یاد بیاورد و بیگناهترین عابر را برای اقناع غریزۀ تجاوزکار خود به باد کتک بگیرد و سایر تماشاچیان نیز هرگز نباید مانع او شوند بلکه به دلیل اینکه بر اساس دستور طبیعت احساسات خود را اقناع کرده است مورد تشویق نیز قرار گیرد.[۱۲]
ثانیا: این سخن که خداوند غرایز را بیجهت به ما نداده است و هرگز نباید هیچ یک از آنها را نادیده گرفت، سخن درستی است؛ زیرا غرایز انسان منحصر در غریزۀ جنسی نیست؛ بلکه انسان دارای غرایز و امیال بسیار متعدد و متنوعی است. افزون بر آن، ارضای همۀ قوا و آزادی مطلق دادن به همۀ آنها هرگز امکان ندارد. پس یا باید برخی از آنها را سرکوب کرده و به طور کلی نادیده گرفت که این خلاف حکمت و هدف آفرینش است و یا باید آنها را تعدیل کرده و با ایجاد قیود و شرایطی برای هر کدام، همۀ آنها را به گونهای ارضا کرد. و اگر بخواهیم رفتاری حکیمانه و مطابق با هدف آفرینش داشته باشیم به نظر میرسد که در برخورد با قوا هیچ راهی جز این نداریم.
پینوشت:
[۱]. الماسهای اشو، ترجمه مرجان فرجی، تهران ، فردوس، ۱۳۸۴، ص ۳۸۳.
[۲]. همان، ص ۱۲۶.
[۳]. همان، ص ۱۱۷.
[۴]. همان، ص ۲۴۰.
[۵]. مراقبه: هنر وجد و سرور، اشو، ترجمه فرامرز جواهرینیا، تهران، فردوس، ۱۳۸۰، ص ۸۲_۸۳.
[۶]. آنتونی استور، فروید، ترجمه حسن مرندی، تهران، نشر طرح نو، ۱۳۷۵.
[۷]. خاستگاه دین از نگاه فروید، غلامحسین توکلی، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهروردی، ۱۳۷۸، ص ۴۲.
[۸]. آیین زندگی(اخلاق کاربردی)، احمد حسین شریفی، قم، نشر معارف، ۱۳۸۴، ص ۱۷۳_۱۷۸.
[۹]. اخلاق اسلامی، دیلمی و آذربایجانی، نشر معارف، قم، ۱۳۷۹، ص ۲۴۱.
[۱۰]. اخلاق جنسی، مرتضی مطهری، تهران، صدرا، ۱۳۷۵، ص ۴۸_۵۰.
[۱۱]. همان، ص ۴۹_۵۰.
[۱۲]. روانشناسی و اخلاق، ژ. آ. هدفیلد، ترجمه علی پریور، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، سوم، ۱۳۷۴، ص ۱۶۹.
برای اطلاع بیشتر مراجعه کنید: برآمدی بر عرفان حقیقی و عرفانهای کاذب، احمد حسین شریفی، ۱۳۹۱، قم، پرتو ولایت، ص ۲۸۶.