حکايت انگشتر و رکاب
مرحوم كلينى و برخى ديگر از بزرگان به نقل از ابوهاشم جعفرى آورده اند:
روزى در محضر مبارك حضرت ابومحمّد امام حسن عسكرى عليه السلام وارد شدم و با خود گفتم:
اى كاش حضرت نگين انگشترى، به من هديه مى نمود تا نزد انگشترساز ببرم و ركاب مناسبى
براى آن بسازد و به عنوان تبرّك به دست خود نمايم.
و چون مقدارى نشستم، بلند شدم و بدون آن كه در فكر نگين انگشتر باشم، خواستم كه
خداحافظى كنم.
پس امام عليه السلام انگشترى را تحويل من داد و فرمود: اى ابوهاشم! تو نگين خواستى؛ ولى ما
نگينى همراه با ركاب آن به تو مى دهيم، خداوند آن را براى تو مبارك گرداند.
پس از آن گفتم: اى سرور و مولايم! شهادت مى دهم كه تو حجّت و ولىِّ خدا هستى و امام و
پيشواى من خواهى بود و من بر اين شهادت اعتقاد راسخ دارم؛ سپس حضرت فرمود: خداوند متعال
تو را مورد مغفرت و رحمت خود قرار دهد.
اصول كافى: ج 1، ص 512، ح 21، كشف الغمّة: ج 2، ص 421، إثبات الهداة: ج 3، ص 405 ح 25