فرهنگ نيوز/ آيت الله قرهي در اين رابطه مي فرمايند :
مختار با اين که دل اهلبيت و آلالله را شاد کرد امّا موقعي که بايد به کمک امام مجتبي(ع) ميرفت، گفت: من ميدانم اين کوفيها بيوفا هستند و اصلاً اين جنگ درست نيست.
اگر به صورت ظاهر هم نگاه کنيم و همه مطالب را روي ورقه بياوريم، ميبينيم محاسبات مختار درست از کار درآمده و درست گفته است، چون امام آخر مجبور شدند صلح کنند؛ امّا آقاجان تو بهتر ميفهمي يا امام؟! يعني واقعاً امام نميدانست اين کوفيها چه کساني هستند؟! تو بايد بگويي: من مطيعم، هرچه شما فرموديد؛ شکست خورديم، اشکال ندارد؛ پيروز هم شديم، اشکال ندارد.امام خميني(ره) هميشه يک جملهاي داشتند که ميفرمودند: ما موظّف به تکليف هستيم، نتيجه مهم نيست. نتيجه هر چه شد، شد. تکليفم اين است که انجام بدهم، حالا ميخواهم پيروز بشوم، ميخواهم نشوم!
امّا مختار با اينکه دل اهل بيت را هم شاد کرد، ولي خودش براي خودش اظهار فضل کرد. لذا شهداي کربلا کجا و مختار هم که شهيد شد کجا؟! اصلاً نميشود درجاتشان را قياس کنيم، زمين تا آسمان تفاوت دارند!دقّت کنيد؛ شايد اين را نشنيده باشيد. ميدانيد دليل اينکه امام زينالعابدين(ع) به محمّد حنفيه گفت: امور را راجع به قضيه قيام مختار به تو ميسپارم، چيست؟ يک دليل اين است که امام نخواستند وارد شوند که يک مقدار قوّت بگيرند و دين حفظ شود.
امّا يک دليل ديگر اين است که امام ميگويند: من ديگر نميخواهم مستقيم به مختار، مطلبي را بگويم. مختار ديگر در اندازهاي نيست که من مستقيم به او دستور بدهم. لذا با اين که امام ضمني به مختار اجازه قيام دادند امّا ديگر مستقيم به او نميفرمايند. بلکه ميفرمايند: محمّد حنفيه! تو در اين امور از طرف ما تام الاختياري. - اين را به خاطر بسپاريد و بر روي آن تأمّل و تفکّر کنيد تا ببينيد چيست .يعني حضرت به مختار ميفرمايند: تو ديگر قابليّت آن را نداري که من مستقيم به تو مطلبي را بگوبم، چون آنجايي که بايد ورود پيدا ميکردي، نکردي و بالعکس اظهار فضل، اظهار وجود و اظهار منيّت کردي. همين است! اظهار منيّت انسان را بيچاره ميکند. مختار اظهار منيّت و اظهار فضل کرد، اينطور شد.