هرم گرمای بیابان لشکر را از پا انداخته بود. آفتاب، بی امان می سوزاند و سرها و تن ها را در اشعه طلایی اش به رنگ سرخ درمی آورد. دانه های عرق، از طی کردن دشتها و صخره ها برای رو به رویی با ستمگر دوران، داشت، از لا به لای زره های سنگین و کلاه خودهای آهنی، از سر و روی مردان لشکر می چکید. عرقی که بیشتر نمک بود تا آب و می سوزاند به جای آنکه خنک کند. در همین شرایط بود که فرمانی از سوی «طالوت پیغمبر(علی نبینا و آله و علیه السلام)» لشکر را به جنبش انداخت.
طالوت(ع)، که پیش از دیگران می تاخت، با دست چشمه ای را نشان داد. لشکر، گویی که جان تازه ای به بدنش دمیده باشد، به ولوله افتاد و زمزمه ی «این دیگر سراب نیست!» و «خدایا شکرت! آّب!» سکوت بیابان را شکست.
طالوت نبی(ع)، رو به سوی سواران و پیاده نظام ها کرد و فرمود: «هر کس بیش از یک کف دست از آب این چشمه بنوشد، از من نیست.»(1)
غرّش اعتراض ها بر سر نبیّ خدا باریدن گرفت. یک کف دست برای اینهمه تشنگی و عطش؟! چرا خدای او باید چنین فرمانی می داد؟! لشکر، به سمت چشمه دوید. از هزاران نفر سپاه در طلایه، تنها سیصد و سیزده مرد ماندند.(2) کنار چشمه، در مقابل چشم طالوت(ع)، مردان لشکر سر در آب فرو کرده بودند و جرعه جرعه از آبی می نوشیدند که نباید. مردان وفادار لشکر، کنار طالوت نبی(ع) ایستادند. از لبان ترک ترک و چهره ی زرد برخی شان می شد فهمید که همان یک جرعه را هم ننوشیده اند. گویی می ترسیدند، عطش، نفسشان را به اختیار بگیرد و از فرمان نبیّ خدا بازبمانند.(3)
ساعتی که گذشت، پیروان حقیقی معلوم شده بودند و آنهایی که سیراب بودند، تازه به بهانه گیری افتادند که «ما طاقت جنگیدن با جالوت را نداریم.»(4)
یاران حضرت طالوت(ع) زمزمه ی توکّل سر دادند: «چه بسا گروهى اندک، بر گروهى بسيار، به اذن خدا پيروز شدند. خداوند با شکيبايان است.» (5) و راست می گفتند؛ خداوند صبر آنان را آزموده بود و سربلند بیرون آمده بودند.
چند قدم جلوتر، صف آرایی اسب سواران و فیل سواران جالوتی، منافقان را از راه به در برد. امّا آنان که با طالوت (ع) بودند، دل به او محکم کردند و تیغ در دست فشردند و نعره کنان به سوی دشمن تاختند در حالی که فریاد می زدند:
«پروردگارا، بر [دل هاى] ما شکيبايى فرو ريز و گام هاى ما را استوار کن و ما را بر گروه کافران پيروز فرماى.»(6)
داوود(ع)، پاسخ لبّیک خداوند به دعای آنان شد...(7)
حضرت طالوت(ع) و آزمایش در راه شیعیان حضرت مهدی(عج)
حضرت طالوت(ع) از پیامبران بنی اسرائیلی است که پیش از حضرت داوود نبی(ع) به عنوان پیامبر به سوی قوم بنی اسرائیل مبعوث شد. طالوت نبی(ع) مردی بلند قامت و خوش سیما بود و از آنجایی که نه شاهزاده بود و نه پیغمبر زاده، هیچ کس گمان نمی برد که پیغمبر شود.(8)
خداوند با طالوت نبی(ع) دو آزمون سخت از بنی اسرائیل گرفت:
آزمون اوّل، در زمان تأیید و همراهی با طالوت نبی(ع) بود. بنی اسرائیل در دوران حکومت «جالوت ستمگر» از خداوند درخواست می کردند که برای آنها فرمانروایی بفرستد که کار جالوت را یکسره کنند؛ امّا وقتی خداوند طالوت نبی(ع) را برای آنها فرستاد، آواز مخالفت سر دادند و گفتند: «چرا او باید پیامبر شود؟ او از ما بر این کار سزاوارتر نیست!»(9) هر چند به آنها گفته شد که انتخاب پیامبر باید از سوی خداوند صورت بپذیرد زیر بار نرفتند و گفتند به کسی ایمان می آورند که «تابوت سکینه و میراث موسای نبی و هارون برادرش (علیهما السلام)» را به همراه داشته باشد.(10)
تابوت عهد یا سکینه، که صندوقچه ای حاوی میراث پیامبری بود، مدّتها پیش از بعثت طالوت نبی(ع)، در یکی از جنگهای بنی اسرائیل، گم شده بود. خداوند برای تأیید پیامبری حضرت طالوت(ع)، تابوت سکینه را توسط فرشتگان به او رسانید.(11) از آنجایی که رسم بنی اسرائیل اینگونه بود که در برابر هر کس که تابوت را در اختیار داشت، سر فرود می آوردند، آزمون اوّل، بدین طریق پایان گرفت.(12)
در قرآن کریم آمده است که مردم، به طالوت(ع) حسد می بردند و به همین خاطر ایشان را به پیامبری نمی پذیرفتند.(13) حضرت امیرمؤمنان علی(علیه السلام) نیز در روایات شیعیان، به خاطر آنکه مورد حسد واقع شدند و اطاعت نشدند، به حضرت طالوت(ع) تشبیه شده اند.(14)
آزمون دوم، بسیار سخت تر از آزمون اوّل بود. این آزمون، برای شناسایی یاران حقیقی صورت گرفت و شرح آن را در بخش داستانی مطلب خواندید.
نکته ی مهم و قابل توجّه آن است که خداوند حکیم، به شیعیان وعده داده است که این آزمون یا مشابه آن را بعد از ظهور کبرای امام عصر(عجل الله تعالی فرجه) از آنان خواهد گرفت.(15) بنابراین باید از ماجرای سیصد و سیزده یار با وفای حضرت طالوت(ع) درس بگیریم و از خودمان بپرسیم که در چنین آزمونی در کنار نبیّ خدا می مانیم یا به کنار چشمه می رویم؟
چنانچه در روایات آمده است، این آزمون از یاران مخلص حضرت مهدی(عج) گرفته می شود و تعدادی از همان یاران مخلص، چشمه را به ولیّ خدا(ع) ترجیح می دهند.(16) به قول بزرگی، همه قصه می گویند که دیگران را بخوابانند؛ امّا خداوند قصّه می گوید تا بیدار کند.
نکته ی پایانی داستان حضرت طالوت(ع)، وصیّت ایشان به حضرت داوود(ع) است. حضرت طالوت(ع) با نشانه هایی که در وجود حضرت داوود(ع) دیدند، ایشان را در همان لشکری که به سمت جالوت می رفت، به مردم نشان دادند و به ایشان وصیت کردند. حضرت داوود(ع) که فرزند چهارم یک خانواده و ریزنقش ترین آنان بود، بی آنکه خانواده اش بدانند، از طرف خداوند مأمور نجات مردم از شرّ جالوت گشته بود. ایشان طیّ ماجرایی جالب و خواندنی، جالوت را به جهنّم فرستاد و پس از حضرت طالوت(ع)، ابلاغ دین خدا را برای بنی اسرائیل بر عهده گرفت.(17)
پی نوشت:
1. البقرة : 249.
2. روایت از امام باقر علیه السلام، کلينى، محمّد بن يعقوب، الروضة من الکافي، ترجمه رسولى محلاتى، تهران، اسلامیه، چاپ اوّل، 1364، ج2 ؛ ص148؛ با استفاده از نرم افزار جامع الاحادیث نو3/5.
3. همان.
4. بقره: 249.
5. همان.
6. بقره: 250.
7. روایتی بلند از رسول اکرم، صلی الله علیه و آله، به نقل از ابن بابويه، محمد بن على، كمال الدين، ترجمه پهلوان، قم، دارالحدیث، چاپ اول، 1380 ، ج1، ص: 307- 309؛ با استفاده از همان نرم افزار.
8. روایت از امام باقر علیه السلام، کلينى، محمّد بن يعقوب، الروضة من الکافي، همان.
9. بقره: 247.
10. روایت از امام صادق علیه السلام. كلينى، محمّد بن يعقوب، أصول الكافي، ترجمه كمرهاى، قم، اسوه، چاپ سوم، 1375، ج2 ؛ ص219؛ با استفاده از همان نرم افزار.
11. بقره: 248.
12. همان روایت از امام صادق(ع)، کلینی، محمّد بن یعقوب، همان.
13. روایت تفسیری امیرمؤمنان علی علیه السلام. ثقفى، ابراهيم بن محمّد بن سعيد بن هلال، الغارات، ترجمه آيتى، تهران، چاپ دوم، 1374، ص 68.
14. همان.
15. در تفسیر آیه ی 249 سوره ی بقره، امام صادق(علیه السلام) فرمودند که شما هم در زمان قائم به آن نهر آزمایش می شوید. ابن أبي زينب، محمّد بن ابراهيم، الغيبة للنعماني، ترجمه فهرى، تهران، چاپ چهارم، 1362، ص372.
16. صدر، سیّد محمّد، «تاریخ پس از ظهور» ، ترجمه ی تاریخ ما بعد الظهور، مترجم حسن سجادی پور، تهران، موعود، چاپ دوم، 1384، صص 436-444.
17. روایتی بلند از رسول اکرم، صلی الله علیه و آله، به نقل از ابن بابويه، محمد بن على، كمال الدين، همان.