تاتي از جمله زبانها و يا گويشهاي کهن زبان ايراني نخستين است که مورد بيمهري و در معرض تهاجم گويشها و زبانهاي ديگر قرار گرفته است.
گويشهاي اين زبان روزگاري از آذربايجان تا شمال خراسان گسترده بود، اما امروز تنها جزيرههاي پراکندهاي از اين زبان در اين مناطق بهجامانده است. بزرگترين اين جزيرهها در جنوب استان مرکزي، استان قزوين و استان البرز در شهرستانهاي زرنديه، تاکستان، الموت، بوئينزهرا، اشتهارد و طالقان ديده ميشود.
مطابق يک تعريف، زبان را از سه ديدگاه ميتوان تعريف کرد. زبان به معني اعم آن، زبان از نظر زبانشناسي و زبان از نظر گويششناسي.
زبان به معني اعم آن هرگونه نشانه يا قراردادي است که پيامي را ميان افراد يک جامعه ميبرد؛ مثلاً بوق اتومبيل، آژير آمبولانس، سوت پليس و هر نوع قراردادي که پيامي را به ديگري منتقل کند.
زبان از منظر علم زبانشناسي شامل تعداد محدودي قاعده آوايي، معنايي و دستوري است که همراه تعداد محدودي واژه ميتواند بينهايت جمله بسازد و اين جملهها از طريق دستگاه گفتار آدمي توليد ميشود و واسطه ارتباط ميان افراد ميشود.
ولي زبان از نظر گويششناسي تعريف ديگري دارد. در يک محدوده سياسي آن چيزي که ما به آن زبان ميگوييم بايد دو ويژگي داشته باشد. نخست اينکه زبان رسمي يک مملکت باشد، يعني قدرت سياسي داشته باشد، مانند زبان فارسي در ايران و دوم اينکه نسبت به زبانها و گويشهاي اطراف خود، زبان مادري ديگري داشته باشد مانند زبان ارمني، ترکي و عربي در ايران که هرکدام از آنها زبان مادري مخصوص خودشان را دارند، درحاليکه زبان فارسي از خانواده زبانهاي ايراني است.
گويشها شاخههايي از يک زبان واحد هستند، مثلاً گويشهاي فارسي، تاتي، کردي، بلوچي، مازندراني، گيلکي و غيره، گويشهاي گوناگون زبان ايراني نخستين هستند. با توجه به اين تعاريف ميتوان گفت فارسي، تاتي، لري و ديگر گويشهاي زبان ايراني، هم گويش هستند و هم زبان، يعني ما وقتي از زيرمجموعههاي زبان ايراني نخستين صحبت ميکنيم آنها گويشاند ولي وقتي از آنها در مقابل زبانهايي با زبان مادري ديگر صحبت ميکنيم زبان هستند.
به انواع هر گويشي لهجه ميگويند. براي مثال گويش فارسي داراي لهجههاي تهراني، اصفهاني، شيرازي، کرماني و غيره است. يا گويش تاتي داراي لهجههاي تاکستاني، اشتهاردي، اسفروريني، شالي و غيره است.
اشتباهي که خيليها ميکنند اين است که گويشهاي موجود ايراني را گويشهاي زبان فارسي ميدانند. درصورتيکه گويشهاي ايراني شاخهاي از زبان فارسي نيستند، زبان فارسي هم مانند ديگر گويشهاي ايراني از يک زبان واحد که همان زبان ايراني نخستين است جدا شده است؛ بنابراين گويش فارسي همرديف و موازي گويشهايي چون کردي، لري، تاتي و ... قرار ميگيرد.
اين اشتباه شايد پايه و اساس مشکلات ديگر گويشهاي زبان ايراني نخستين باشد. غالب شدن گويش فارسي بر ديگر گويشهاي ايراني موجب مغلوب شدن اين گويشها و از بين رفتن تدريجي اين گنجينههاي زبان ايراني ميشود.
در خصوص ريشه و خاستگاه واژه تاتي اتفاق نظر واحدي وجود ندارد. برخي آن را نامي ميدانند که ترکان غزنوي بعد از وارد شدن به ايران به ايرانيزبانان منطقه شمالي ايران اطلاق کردهاند و برخي هم مانند احسان يارشاطر از ايرانشناسان و بنيانگذاران بنياد ايرانيکا در رساله خود، درباره زبان تاتي، نام صحيح اين زبان را همان تاتي ميدانند.
تاتي يکي از کهنترين زبانهاي ايراني است که از ديدگاه زبانشناسي، ارزش ويژهاي دارد. بيشترين آمار جمعيتي تاتهاي ايران متعلق به شهرهاي اشتهارد شامل: شهر کهن اشتهارد با روستاها و دهستانهايي چون مراد تپه، صحتآباد، جعفرآباد، قزلحصار، رحمانيه، مهديآباد، فردآباد، مختارآباد، عبداللهآباد، کوشک اوا، مروت اوا، پلنگ اوا، اوپشته، گنگ، جارو، نکوجار، قرقرک و بوجعفر، دامنه جنوبي رشتهکوه البرز شامل: رودبار الموت، رودبار شهرستان، شهرستان طالقان، زياران، شهرستان رودبار زيتون، رودبار قطران، بوميهاي شمال تهران: شامل بوميهاي قديمي تجريش وشميران و لواسان کوچک و بزرگ و روستاهاي آن تا اکثر روستاهاي شهرستان دماوند مانند کيلان، شهر کهن تاکستان (سيادهن) شامل: شهرستان تاکستان شهراسفرورين روستاي قرقسين و شهر بوئينزهرا شامل: شهرهاي شال، دانسفهان و روستاهاي خيارج، خورزان، خوزنين، ابراهيمآباد، سگزآباد و ... است.
تاکنون هيچ آمار رسمي در مورد تاتهاي اين مناطق ارائه نشده است اما بهصورت تقريبي ميتوان تعداد متکلمين به زبان تاتي منطقه اشتهارد، بوئينزهرا و تاکستان را حدود 170 هزار نفر تخمين زد. از ديگر مناطقي که تاتها درآن ساکن هستند ميتواند به تاتهاي خلخال (کلور)، تاتهاي جنوب استان مرکزي در منطقه وفس، تاتهاي خراسان شمالي در جنوب بجنورد در جلگه شوقان وشهرستان جاجرم و روستاهاي اطراف اشاره کرد.
نکته قابل توجه در مورد اين مناطق اين است که هرکدام از اين منطقهها حتي روستاهاي با جمعيت کمتر از 1000 نفر و با مسافتي چندکيلومتري از روستاها و شهرستانهاي تاتزبان اطراف داراي لهجه تاتي مخصوص خود هستند. مثلا لهجه تاتي روستاي قرقسين يا گويش محلي «کرگسين» با شهرهاي تاکستان يا شال کاملا متفاوت است.
عوامل و نشانههاي مشابه بيشماري در تاييد کهن بودن و ارزشمندي اين گويش زبان ايراني در اين مناطق يافت ميشود؛ اما نبود مراقبت صحيح از اين زبان موجب آسيبپذيري و از بين رفتن هرچه بيشتر آن شده است. براي مثال، کودکاني که در اين مناطق به زبان تاتي صحبت ميکنند تاتيشان بهواسطه به کار بردن واژگان فارسي، بسيار متفاوت با تاتي پدربزرگهايشان است. بهطوريکه براي بچهها برخي از واژههايي که از طرف بزرگترها به کار ميرود غريب و ناآشناست. يا فارسي صحبت کردن برخي از خانوادههاي تاتزبان با کودکانشان از طرفي موجب کم شدن جمعيت تاتزبانان اين مناطق و از طرف ديگر باعث وارد شدن واژگان فارسي به آن شده است.
ناآشنايي و آگاه نبودن تاتزبانان از پيشينه و جايگاه زبانيشان در فرهنگ و تمدن ايراني، کوتاهي رسانههاي همگاني و فعالان اجتماعي محلي در معرفي صحيح اين زبان به صاحبان آن، نبود تحقيقات بنيادين (بهجز مواردي جزئي و پراکنده) در دانشگاههاي کشور، مهاجرت جوانان اين مناطق به شهرهاي فارسزبان اطراف، کمکاربرد بودن اين زبان در اماکن اداري، مدرسهها و دانشگاههاي اين مناطق را ميتوان از دلايل رو به زوال بودن و درنهايت مرگ کامل اين زبان ارزشمند ايراني در مناطق محدود تحت تکلم آن، مخصوصاً در پرتراکمترين منطقه تاتنشين ايران يعني اشتهارد، تاکستان و بوئينزهرا دانست.
پرورش و تقويت زبان تاتي و ديگر اقليتهاي زباني باقيمانده از زبانهاي باستاني به جهت اينکه نمونههاي تقريباً دستنخوردهاي از فرهنگ و تمدن کهن ايراني هستند از جنبه حفظ و کمالبخشي به هويت ايراني حائز اهميت فراوان است؛ اما تا زماني که از خود اين زبانها مراقبت صورت نگيرد و صدايي براي احياي آنها بلند نشود، نهتنها اين زبانها مانند ديگر زبانهاي کهن ايراني نابود ميشود بلکه باعث تضعيف و آسيبپذيري فرهنگ ايراني و زبان فارسي در مقابل فرهنگها و زبانهاي بيگانه خواهد شد. چراکه مثلاً در ترجمه کتابهاي مختلف و معادلسازي واژگان خارجي، اقليتهاي زباني کمک شايان توجهي در امر واژهسازي به زبان فارسي ميکنند. مهمتر آنکه با توجه به اينکه زبان دروازه ورود به هر فرهنگي و از مهمترين مؤلفههاي فرهنگ و تمدن مردم يک سرزمين محسوب ميشود، از بين رفتن زبان بخشي از يک سرزمين بهمثابه نابودي بخشي از فرهنگ و تمدن يک سرزمين و خروج آنها از روند تاريخ خواهد بود.