ابوهاشم جعفری میگوید: خدمت حضرت شرفیاب شدم و با من با زبان هندی سخن گفت؛ من از پاسخ درماندم. پیش حضرت کوزهای بود پر از سنگریزه، سپس یکی از سنگریزهها را برداشت و مکید و به من داد و من آن را در دهان گذاشتم. به خدا سوگند که از خدمت آن جناب برنخواستم مگر آن که به 73 زبان که اول آن زبان هندی بود، گفت و گو میکردم. [1] .
پی نوشت ها:
[1] بحار، ج 50، ص 139.