میخواهم امشب رک بگویم دردها را
پس خوش ندارم دیدن نامردها را
هرکس که با نام علی خوش گشته حالش
شیر حلال مادرش باشد حلالش
«می» در رگ ما دائما جاریست ساقی
این مستی ما عین هشیاریست ساقی
شش بار پر کردم سبوی هستیام را
کرده ست کامل نام صادق مستیام را
شکر خدا نام علی ذکر لب ماست
شکر خدا صادق رئیس مذهب ماست
هرچند بین روضه هامان او غریب است
اما مرور حکمت این غم عجیب است
بگذار راحتتر بگویم اوج غم را
خاکی شده شعرم بسوزان دفترم را
در «شهر دل» جز سوختن دروازه ای نیست
آتش به درب خانه چیز تازه ای نیست
بال و پرش میسوزد از جور زمانه
پای علی هر کس بماند صادقانه
هی باز شد روضه همین که مرد خسته
در کوچه ها گردانده شد با دست بسته
امشب دلم هی میرود در کوی زهرا
از بس که دارد داغ صادق بوی زهرا
مهمان که نه یک روضهی ناخوانده دارم
از فاطمیه یک شب جامانده دارم
شاید خودش میخواسته که روضههایش
باشد فدای مادرش! جانم فدایش
میخواست بر روی سر ما گل بپاشد
رمز گریز روضه سمت کوچه باشد
از روضهی مادر اگرچه سهم برده
شکرخدا شکرخدا سیلی نخورده...!
منبع:مشرق