گر گدا كاهل بود تقصير صاحبخانه چيست؟
عيساى مسيح عليه السلام گفته است:
«زراعت، در زمين هموار مى رويد، نه بر صخره و دشت بلند، حكمت هم چنين است، حكمت، در قلب انسان متواضع، آباد مى شود، ولى در دلهاى كبرآلود، به آبادانى نمى رسد.
مگر نمى دانيد كسى كه سرش را تا سقف بلند كند، سرش شكافته مى شود (در برخورد با سقف)، امّا آنكه سرش را از سقف پايين بگيرد، از سايه اش سود مى برد.
تواضع نيز چنين است، هركه براى خدا فروتنى نكند، خدا پايينش مى كشد،
امّا آنكس كه بخاطر خدا «تواضع» كند،
خداوند بالا برده، رفعتش مى بخشد...».
آرى... فيض، از مبدأ رحمانيت و سرچشمه فيّاض الهى مى جوشد و رحمت فراوان و واسع پروردگار همه جا گير است، ليكن انسان بايد آمادگى كسب فيض را بيابد و چنان نباشد كه تا سرچشمه برود و تشنه برگردد، يا بر سر گنج، گرسنه بخوابد، يا از درگاه كريم، محروم برگردد، يا به كم قناعت كند، يا در درخشش خورشيد، خفاش وار به ظلمت پناه برد.
در هر صورت، خداوند، فيّاض است و كرم، كار اوست،
دوست دارد بندگانش را بنوازد و عطا كند،
دوست دارد خواستاران، بر سر سفره عطايش بنشينند و از «بركات» اين ماه، «حظّ» فراوان برند.
زيانكار، آنكه از اين خرمن كم بردارد،
و غافل، آنكه به اندك، راضى شود.
از خدا بخواهيم بهره ما را از بركاتش افزون كند، چرا كه از جانب او، بخلى نيست و هرچه بيشتر عطا كند، چيزى از او كم نمى شود. اين بسته به همّت ماست كه از او چه بخواهيم و چه اندازه بخواهيم، او هم به همّت و بلند نظرى ما مى نگرد. هرچه بلندنظرتر باشيم و همّتمان در خواستن بركت و بهره از خدا بيشتر باشد، اين نشانه معرفت و شناخت افزون تر ماست و هركس خدا را بهتر بشناسد، بيشتر دوستش مى دارد و هركه خـدا را دوست بدارد، خدا هم به او محبّت مى كند: «يُحِبُّهُم وَيُحِبُّونَهُ». (مائده، آيه 54)
اين محبت متقابل، ارزش بزرگى است كه دست يافتن به آن، كار هركس نيست.
از لطف عميم و كرم گسترده حق، بايد بيشتر خواست، كه محروميّت درد بزرگى است...
راه آسان و هموار
رسيدن به خيرات اين ماه، گذر از گردنه هاى صعب العبورى را در پيش دارد. بايد با بسيارى نيروها و غرايز، دست و پنجه نرم كرد، با هواهاى نفس مبارزه نمود، بر شهوات مهار تقوا زد، بر غضب، لجام اختيار نهاد، دهان را از ناشايستى ها مهر كرد، شكم را از حرام، بازداشت، ديده را از گناه پوشاند، دست را از خطا نگه داشت و...
اينها همه مقدّمه است تا به «تقوا» برسيم.
«تقوا»، همان خصلت نيك و فضيلت ارزنده اى است كه در پيامد روزه مطرح شده و خداوند، انگيزه واجب كردن روزه را، رسيدن مؤمنان به تقوا دانسته است و در قرآن كريم آمده است: «بر شما هم ـ همانندِ پيشينيان شما ـ روزه لازم و واجب شد، در روزهايى خاص، شايد كه به تقوا برسيد» [1]... آرى، شايد!
و اگر به تقوا برسيم، مصونيّت از گناه خواهيم يافت.
دست و ديده و چشم و نگاهمان در اختيار «عقل» و دين خواهد بود. زبان و گوشمان، مطيع فرمان حق خواهد شد،
عفـت و پـاكى، در دلمان و در زندگيـمان، خانه خـواهد كرد،
اهل انفاق و ايثار و مواسات با برادران دينى خواهيم گشت،
به جهاد و دفاع و امر به معروف و نهى از منكر خواهيم پرداخت،
از مال و جان خويش، در راه محرومان، مايه خواهيم گذاشت،
گرسنگان را سير كرده، برهنگان را خواهيم پوشاند،
شب زنده دارانى خداترس و متهجّدانى خاشع خواهيم بود،
تلاشگرانى صادق و مردم دوست خواهيم شد،
اهل «ذكر» و «تهجّد» و «تلاوت قرآن» خواهيم گشت،
نماز و نياز و رازمان، همه با روح و معنويّت خواهد شد.
اينها همه، احتياج به هموار شدن راه، برطرف شدن موانع، رفع مشكلات، و در يك كلمه «تسهيل سبيل» دارد.
آن آسان شدن راه براى رسيدن به اين مقصودها چه مى خواهد؟
هشيارى، سخاوت، ايثار، جهاد با نفس، كنار گذاشتن تنبلى و سستى، رهاكردن خودخواهى و تن پرورى، آزاد شدن از وابستگى و رها گشتن از تعلّقات دنيايى، و... بالأخره:... «توفيق الهى»
تا چه قبول افتد و چه در نظر آيد!
از ما عبادت كردن، نماز خواندن، روزه گرفتن، و از خدا، پذيرفتن و قبول كردن!...
اگر يك «طاعت»، از روى صدق و اخلاص به جاى آوريم و خداوند آن را از ما بپذيرد، براى ما بس است. ولى خداوند، از چه كسى مى پذيرد؟ ـ از متّقين ـ
(اِنَّما يَتَقَبَّلُ اللّه ُ مِنَ المُتَّقين: خداوند، تنها از تقوا پيشگان مى پذيرد.)[2]
به قول خواجه عبداللّه :
«كار، نه با حسن عمل است،
كار، در «قبول» ازل است!...»
اگر طاعت و عباداتمان مورد قبول درگاهش قرار نگيرد، رنجى بيهوده و تلاشى بى ثمر كرده ايم.
آنچه باعث قبولى است، «اخلاص» است.
كار براى خدا كردن، نه براى خود كردن، و نه براى خلق كردن، نه بخاطر پسند مردم و جلب و جاهت و كسب اعتبار!... كه در آن صورت، موجب محروميت از قبول حسنات است و چه زيانى از اين بالاتر؟!...
اين نياز را از خدايى خواسته ايم كه رهنماست، رهنما به سوى حق آشكار، و خود ذات خداوند، روشنترين حق و آشكارترين چهره عظمت و هستى است. به قول هاتف اصفهانى:
يار، بى پرده از در و ديوار
در تجلّى است يا اولى الأبصار
گر ز ظلماتِ خود رهى، بينى
همه عالم، مشارق الأنوار
اى واقف اسرار ضمير همه كس
در حالت عجز، دستگير همه كس
از هر گنهم توبه ده و عذرپذير
اى توبه ده و عذرپذير همه كس
[1] ـ بقره، آيه 183.
[2] ـ مائده، آيه 27.