در دوران امامت امام علیالنقی علیهالسلام، جهان اسلام از نظر فرهنگى و كشمكشهاى فكرى و اعتقادى از موقعیت و گستردگى خاصی برخوردار بود و بحثهاى علمى و برخورد افكار و بینشهاى گوناگون با یكدیگر نسبت به موضوعات دیگر، دارای جایگاه ویژه اى بود.
منشا پیدایش این تحول فرهنگى، شرایط سیاسى - اجتماعى جامعه اسلامى بویژه در دستگاه رهبرى بود. اظهار تمایل حكمرانان عباسى در این دوره نسبت به مسائل علمى و فرهنگى، باز شدن دروازه هاى علوم فلسفه و كلام ملتهاى دیگر بر روى مسلمانان و ترجمه بسیارى از كتابهاى علمى آنان به زبان عربى، راه یافتن دو تن از امامان شیعه - امام رضا و امام جواد علیهماالسلام - به دستگاه خلافت و فراهم آمدن موقعیت استثنایى براى بحث و مناظره با دانشمندان و سران مكتبها و گروههاى مختلف، از مهمترین عوامل پیدایش این شرایط بود.
در چنین جوى اصطكاك افكار و بینشها با یكدیگر امرى طبیعى و اجتناب ناپذیر است، بویژه با توجه به این واقعیت كه زمامداران عباسى از این جریان به عنوان تضعیف موقعیت امامان شیعه و مبانى فكرى و عقیدتى آنان استفاده مىكردند.
در این نوشتار به تشریح مواضع امام علیالنقی علیهالسلام در برابر مهمترین جریانهاى فكرى عصر ایشان مى پردازیم.
استدلالهای قاطع
در عصر امام هادى علیه السلام مكاتب عقیدتى متعددى همچون «معتزله» و «اشاعره» رواج یافته و بازار مباحثى همچون جبر، تفویض، امكان یا عدم امكان رۆیت خدا، جسمیت خدا، و امثال اینها بسیار داغ بود، از اینرو گاه امام در برابر سۆالهایى قرار مى گرفت كه پیدا بود از این گونه آراء و نظریات سرچشمه گرفته است. نفوذ آراء و نظریات باطل از این راه در محافل شیعه، ضرورت هدایت و رهبرى فكرى شیعیان را از سوى امام شدت مى بخشید، از اینرو پیشواى دهم طى مناظرات و مكاتبات خود، بی پایگى مكاتب و آراء و نظریات باطل را با استدلالهاى روشن و قاطع اثبات مى نمود و مكتب اصیل اسلام را پیراسته از هر گونه تحریف و تفكر باطل، به جامعه عرضه مى كرد، و این یكى از جلوه هاى عظمت علمى آن بزرگوار بود.(1) به عنوان نمونه مى توان از نامه مفصل امام یاد كرد كه در پاسخ سۆال مردم اهواز درباره موضوع «جبر» و «تفویض» نگاشته و طى آن با بیان روشن و استدلال قاطع، نظریه درست را كه نه جبر است و نه تفویض، اثبات كرده است.(2)
نفوذ آراء و نظریات باطل از این راه در محافل شیعه، ضرورت هدایت و رهبرى فكرى شیعیان را از سوى امام شدت مى بخشید، از اینرو پیشواى دهم طى مناظرات و مكاتبات خود، بی پایگى مكاتب و آراء و نظریات باطل را با استدلالهاى روشن و قاطع اثبات مى نمود و مكتب اصیل اسلام را پیراسته از هر گونه تحریف و تفكر باطل، به جامعه عرضه مى كرد
مناظره های روشنگر
مجالس بحث و مناظره بین امامان و دانشمندان و سردمداران مكاتب مختلف، میدان مناسبى براى نشر فرهنگ اسلام و زدودن شبهات از اذهان مردم و تبلور چهره اصلى امامت بود. امام دهم نیز همچون پدران بزگوارش از این مجالس حداكثر استفاده را براى اهداف یاد شده نمود و علاوه بر شكست دادن چهره هاى علمى مزدورى همچون «یحیى بن اكثم» بسیارى از حقایق را براى مردم روشن كرد. این جلسات آنچنان روشنگر و براى دستگاه خطرناك و كوبنده بود كه یحیى بن اكثم در پایان یكى از آنها خطاب به متوكل گفت:
پس از این جلسه و این پرسشها سزاوار نیست از او درباره مساله دیگرى پرسیده شود، زیرا هیچ مساله اى به مشكلى این مسائل نخواهد رسید (با این حال او همه آنها را با دلیل و برهان پاسخ گفت) و آشكار شدن مراتب علم و دانش او موجب تقویت شیعیان خواهد گشت.»(3)
به جز مجالس بحث و مناظره، «متوكل» نیز ناچار مى شد در برخى از مشكلات علمى و فقهى كه براى حكومتش پیش مىآمد به آن حضرت رجوع كند و پاسخ صحیح آنها را بگیرد.
مطالعه و برسى حیات علمى امام نشان مىدهد كه اكثر مناظرات امام هادى علیه السلام پیرامون موضوعات عقیدتی بوده و روایات متعددى از آن حضرت در این زمینه نقل شده است كه برترى مبانى اعتقادى شیعه را به روشنى ثابت مى كند.
فتنه خلق قرآن
فتنه خلق قرآن یا كشمكش بر سر مخلوق بودن و یا مخلوق نبودن قرآن كریم از مهمترین جریانات فكرى دوران امام دهم بود كه مدتها فكر مسلمانان را به خود مشغول ساخته و چه بسا افراد زیادى را به جرم اعتقاد به یك طرف قضیه شكنجه و روانه زندان کرده بود و حتی جان آنان را ستانده بود.
امام هادى علیهالسلام كه رهبرى اندیشه اسلامى را بر عهده داشت و پیدایش چنین اختلافات فكرى و دامن زدن به آن را به سود دشمنان اسلام مى دانست، بحث و جدال درباره مساله یاد شده را بدعت در دین قلمداد كرد و یاران خود را از طرح چنین بحثهایى بر حذر داشت. متن نامه امام به برخى از پیروان خود در بغداد چنین است(4):
«بسم الله الرحمن الرحیم. خداوند ما و شما را از وقوع در فتنه مصون نگهدارد كه در این صورت بزرگترین نعمت را بر ما ارزانى داشته است. و جز این ، هلاكت و سیه روزى است. نظر ما این است كه بحث و جدال درباره قرآن (كه مخلوق است یا غیر مخلوق، قدیم است یا حادث) بدعتى است كه سۆال كننده و جواب دهنده در آن شریك اند، زیرا چیزى دستگیر پرسش كننده مىشود كه سزاوار او نیست و پاسخ دهنده نیز براى موضوعى كه در توان او نیست بى جهت خود را به رنج و مشقت مىافكند. خالق، جز خدا نیست و بجز او همه آفریده اند و قرآن كلام خداست و از پیش خود اسمى براى آن قرار مده كه جزو گمراهان خواهى گشت. خداوند ما و شما را از مصادیق این آیه قرار دهد: (متقیان) كسانى هستند كه در نهان از خداى خویش مى ترسند و از روز جزا بیمناكند».(5)
جریانات انحرافی
در دوران امام هادى علیه السلام، بعضى از افراد و گروههاى فرصت طلب با ادعاهاى دروغ و نشر مطالب بى اساس، در ایجاد اختلاف میان مسلمانان و گمراه كردن آنان فعالیت می کردند. این گروهها به چند دسته تقسیم مى شدند:
مطالعه و برسى حیات علمى امام نشان مىدهد كه اكثر مناظرات امام هادى علیه السلام پیرامون موضوعات عقیدتی بوده و روایات متعددى از آن حضرت در این زمینه نقل شده است كه برترى مبانى اعتقادى شیعه را به روشنى ثابت مى كند
1. غُلات
از جمله گروههاى باطل و منحرفى كه در این دوران فعال بودند، گروه غلات را باید نام برد كه افكار و عقاید پوچ و منحط و بى اساسى داشتند و خود را شیعه وانمود مى كردند. آنان درباره امام غُلّو نموده، براى او مقام الوهیّت قائل مى شدند و گاهى نیز خود را منصوب از طرف امام قلمداد مى كردند و بدین وسیله موجبات بدنامى شیعیان را در میان فرقه هاى دیگر فراهم مى كردند. امام هادى علیه السلام از این گروه اظهار تبرى نموده با آنان مبارزه مى كرد و تلاش مىنمود كه با طرد آنان، اجازه ندهد لكه ننگى بر دامن تشیع بنشیند.
2. واقفیه
واقفیه، یعنى كسانى كه بعد از شهادت موسى بن جعفر علیهماالسلام به خاطر یك سلسله انگیزه هاى نفسانى و دنیوى منكر شهادت آن حضرت شدند و در نتیجه، تن به امامت پیشواى هشتم ندادند. آنان در پلیدى و خباثت و انحراف از خط امامت كمتر از «غلات» نبودند، از این رو، امام هادى علیه السلام در برابر آنان نیز موضع گرفت و لعن بر آنان را روا دانست.
3. صوفیه
صوفیان، گروه منحرف دیگرى در درون جامعه اسلامى بودند كه تحت پوشش زهد و كناره گیرى از دنیا به گمراه كردن تودههاى مردم و منحرف كردن آنان از خط امامت مشغول بودند. پیشواى دهم هم چون نیاكان بزرگوار خود خطر این گروه انحراف را به مسلمان گوشزد كرده آنان را از ارتباط و همنشینى با صوفیان بر حذر داشت.
آن حضرت فرمود: «به این نیرنگ بازان توجه نكنید، زیرا آنان همنشینان شیاطین و ویران كنندگان پایه هاى دین هستند. براى تن پرورى زهد نمایى مى كنند و براى شكار كردن مردم ساده لوح شب زنده دارى مىنمایند. روزگارى را به گرسنگى سپرى مىكنند تا براى پالان كردن، خرى چند را رام كنند ...، وردهایشان، رقص و كف زدن، و ذكرهایشان ترنم و آوازخوانى است. جز سفیهان كسى از آنان پیروى نمى كند و جز بى خردان و احمقان كسى به آنان نمى گرود. هر كس به دیدار یكى از آنان برود چنان است كه به دیدار شیطان و بت پرستان رفته باشد. و هر كه به فردى از آنان كمك كند مثل آن است كه به یزید و معاویه و ابو سفیان كمك كرده باشد.»(6)
سرانجام غمبار
سرانجام، فضایل و وسعت دانش امام علیالنقی علیهالسلام و شخصیت الهى و موقعیت اجتماعى ایشان و نیز مبارزه و عدم همکارى امام با خلفای عباسی، سبب هراس ظالمان زمانه و در نهایت، شهادت غریبانه آن حضرت همچون نیاکان بزرگوارش گردید.
پی نوشت:
1) حیاة الامام الهادى، ص130؛ احتجاج طبرسى، ص249.
2) تحف العقول، صص 458 – 475.
3) مناقب ابن شهرآشوب، ج 4، ص 405؛ مشروع پرسشهاى «ابن اكثم» و پاسخ آن حضرت در منبع یاد شده، ص 403 - 405 و بحار الانوار، ج 50، ص 165 - 172 آمده است.
4) توحید صدوق، ص 224 .
5) الّذِینَ یَخشَونَ رَبّهُمْ بِالغَیْبِ وَ هُمْ مِنَ السّاعَةِ مُشْفِقُون (سوره انبیأ: 49)
6) سفینة البحار، ج 2، ص 58، روضات الجنات، ج 3، ص 134 - 135 ؛ حدیقة الشیعة، صص 602 - 603.
منابع:
سیره پیشوایان، صص 567 – 612.
تحلیلى از تاریخ دوران دهمین خورشید امامت، ص 128 .