پاسخ به:خاطرات خوش راسخونی (امتیاز ویژه ویژه ویژه+جـــایــزه)
یک شنبه 14 دی 1393 11:49 AM
یادش بخیرزمانی که تازه اومده بودم راسخون.چقدروقت براراسخون میزاشتم.صبح ساعت8میومدم.تاکی.........تازه شباهم میومدم.یعنی کارماهم 24ساعته شده بود
یادم میاداوایل که اومده بودم آجیهاروکه میدیدم اینقدرباهم صمیمی هستن وصحبت می کنن.باخودم میگفتم:چه جالب ا.چه راحت باهم حرف میزنن.خوش به حالشون.کاشکی من روهم توجمعشون راه میدادن.اوایل حرف زدن باآجی هاخیلی برام سخت بود.انگارنمیتونستم باهاشون حرف بزنم.خیلی مودبانه حرف میزدم یادته آجی سلما