از اخلاق خاص على، کرم و بخشش او بود که حد و مرزى نداشت، ولى بخششى که در اصول و هدف پاک و سالم بود نه مانند بخشش فرمانداران و زورمندانى که از مال و کوشش مردم بخشش مىفرمایند! اینان وقتى که چنین بخششى مىکنند فقط به خویشان و نزدیکان و یا هوادارانشان مىبخشند که در راه حکومت و سلطنت آنها شمشیر مىزنند واگر گامى بالاتر نهند براى آن بخشش مىکنند که گفته شود آنها اهل کرم و بخشش هستند! تا مورد توجه عامه مردم قرار گیرند و اختلاسها و دزدیها و ستمها و ضعف ادارى امور و غیره را بدین ترتیب پرده پوشى کنند.
و این شکل از اشکال بخشش را که در واقع فرقى با رشوه ندارد - و اکثریت کسانى که در تاریخ ما و تاریخ قدرتمندان دیگران به کرم و بخشش مشهورند با این نوع بخشش سرو کار داشتند - على بن ابیطالب در سراسر زندگى خود ندید و یک بار هم به آن دست نیالود و آن را نشناخت. کرم و بخشش على چیزى است که از همه مردانگیهاى او پرده برمىدارد و با جان و دل او به هم آمیخته است او با اینکه دختر خود را از اینکه گردنبندى را از بیت المال به امانت گرفته که در عیدى از اعیاد به آن آرایش کند توبیخ مىکند و با اینکه برادر خود عقیل را که مختصرى از مال عمومى مردم را بیجا خواسته بود از خود مىرنجاند و با اینکه او هرگونه رشوه خوار و هوادار مال بىکوشش و بدون حق را، از خود طرد مىکند، با این حال، چنانکه در روایات صحیح آمده است او با دستخود نخلهاى گروهى از یهودیان را در مدینه سیراب مىکند، تا آنجا که دست او تاول مىزند و زخم مىشود و آنگاه مزدى را مىگیرد و به بیچارگان و درماندگان مىبخشد و یا با آن بندگانى را مىخرد و بلافاصله آزاد مىسازد.
«شعبى» از زبان کسانیکه على را خوب مىشناختند روایت مىکند که او بخشنده ترین مردم بود که از مال خود براى مردم مىبخشید واگر گواهى دشمن در بعضى موارد صحیحترین شهادتها باشد باید فهمید که بخشش و کرم على تا چه پایه بوده که معاویة بن ابى سفیان هم به آن شهادت داده، در حالى که او همیشه مىکوشید که از على عیب جویى کند و از او انتقاد نماید.
معاویه مىگوید: «اگر على خانهاى پر از طلاى ناب و خانهاى پر از علوفه داشته باشد، طلا را پیش از علوفه مىبخشد!»