0

فضايلي غیر قابل انکار و بی نظیر برای مولا علی(ع)

 
ria1365
ria1365
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : مرداد 1389 
تعداد پست ها : 7868

پاسخ به:فضايلي غیر قابل انکار و بی نظیر برای مولا علی که هر شیعه باید بداند
چهارشنبه 3 دی 1393  3:34 AM



آواتارروزي پيغمبر اكرم در ابطح كه زمين ريگزاري است نشسته بودند و نزد آن حضرت عده اي از اصحاب حضور داشتند رسول خدا (صلّي اللَّه عليه و آله و سلّم) براي آن ها حديث مي فرمود كه ناگهان نظر مبارك او به گردبادي افتاد كه بالا مي رفت و گرد و غباري برانگيخته بود و آن كم كم 
نزديك مي شد تا مقابل پيامبر قرار گرفت شخصي كه در ميان آن بود به پيامبر سلام كرد و گفت: 
اي رسول خدا من فرستاده ي طايفه اي هستم كه به شما پناه آورده ايم ما را پناه دهيد و يك نفر از طرف خودتان به سوي آن جمعيت بفرستيد تا از نزديك اوضاع ما را بررسي كند زيرا عده اي از آن ها به ما ستم كرده اند و از حد خود تجاوز نموده اند نماينده ي شما بين ما
وآن ها به حكم خدا و قرآن داوري نمايد و من عهد مي بندم با شما كه او را فردا سالم برگردانم مگر اينكه حادثه ي غير مترقبه اي از طرف خدا پيش آيد 
پيامبر فرمودند تو كيستي و از چه طايفه اي هستي؟
گفت من عرفطه بن شمراخ يكي از طايفه ي بني كاخ هستم كه آن ها جنيان مومن اند...
پيامبر رو كرد به ابوبكر و فرمود به همراه اين برادر ما عرفطه برو و طايفه ي او را از نزديك ببين و در كار آن ها تامل كن و آنگاه بين ايشان به حق قضاوت كن
عرض كرد اي رسول خدا آن ها كجا هستند؟
فرمود آن ها زير زمين هستند
گفت چگونه توانايي پايين رفتن در زمين را دارم؟ و چگونه بين آن ها حكم كنم در حالي كه با لغت آن ها و كلام آن ها آشنا نيستم؟
آن حضرت به عمر بن خطاب فرمود تو همراه او برو او هم جوابي مثل رفيقش داد.
آنگاه پيامبر به علي (علیه السلام) گفت تو همراه عرفطه برو و قوم او را از نزديك ببين و بعد از بررسي و انديشه بين آنها حكم كن.
علي فورا برخاست شمشير خود را حمايل كرد و ب عرفطه به راه افتاد. ابوسعيد خدري و سلمان فارسي هم به دنبال آن ها راه افتادند و گفتند ما به همراه آن ها رفتيم تا به دره اي رسيديم در وسط آن دره علي (علیه السلام) به ما نكاهي كرد و فرمود خداوند به شما جزاي خير دهد از اينجا برگرديد.
ما همان جا ايستاده بوديم و نگاه م مي كرديم ديديم زمين شكافته شد و انها داخل شدند و سپ زمين به شكل آول خود برگشت ...[فردا]خورشيد به غروب خود نزديك مي شد و منافقين شماتت و سرزنش خود را اظهار مي كردند و 
آنقدر در آمدن علي (علیه السلام) تاخير شد كه يقين كردند او هلاك شده است.
در همين اثنا ناگهان زمين شكافته شد و جمال علي عليه السلام ظاهر گشت در حاليكه از شمشيري كه در دست داشت خون مي چكيد و عرفطه به همراه او آمده بود.
پيامبر با ديدن او از جا برخاست او را در برگرفت و پيشانيش را بوسيد و فرمود 
چه شد كه تا اين زمان تاخير كردي و دير آمدي؟
عرض كرد با خلق بسياري رو برو شدم كه آن ها بر عرفطه و همدستان او ظلم كرده و آن ها را از حق خود محروم نموده بودند آن گروه را به سه چيز دعوت كردم وآن ها از قبولي آن خودداري كردند
گفتم ايمان به خدا و پيغمبر اكرم آوريد قبول نكردند، گفتم جزيه بدهيد قبول نكردم، از آن ها خواستم با عرفطه و دوستانش سازش كنند و مقداري از آب و چراگاه را در اختيار آن ها بگذارند
نپذيرفتند شمشير كشيدم و با آنها جنگيدم و جمعيت فراواني از آن ها را حدود 80 هزار نفر را به قتل رساندم بقيه طلب امان و صلح كردند و اخوت و برادري در بين ايشان برقرار گرديد و تا اين ساعتبا آن ها بودم و به كارهايشان رسيدگي مي كردم.
عرفطه گفت اي رسول خدا خدا به شما و علي جزاي خير دهد و خوشحال برگشت.


اليقين في امره اميالمومنين 68-70 باب 90
بحارالنوار 168/39 ح 9 
القطره ج اول ص 341



 

     Android iOS , Windowsphone , Symbian , JavaMobile Review ,Learning

تشکرات از این پست
zare58 alirezaHmzezadh shirdel2
دسترسی سریع به انجمن ها