0

"شیعه" از منظر راسخونی ها

 
alirezaHmzezadh
alirezaHmzezadh
کاربر طلایی2
تاریخ عضویت : بهمن 1392 
تعداد پست ها : 2471
محل سکونت : اصفهان

پاسخ به:"شیعه" از منظر راسخونی ها
دوشنبه 24 آذر 1393  4:18 PM

صفات اخلاقی شیعه در عصر غیبت

نام نویسنده: 

آيت‌الله جوادی آملی (گروه اخلاق پژوهشکده علوم وحيانی معارج؛ محقّق: محمدربيع ميرزايی)

درآمد
در این نوشتار، نخست سعی بر آن بود که مهم‌ترین ویژگی‌های مؤمنان شیعی و دوستداران اهل بیت(ع) به طور مطلق و در ابعاد مختلف تبیین گردد، اما از آنجا که چنین نگرش و نگارشی جامع، در ضمن چند صفحه محدود مقدور نیست و مستلزم سلسله‌ای از مقالات است، به‌ناچار تنها به اشاره‌ای گذرا به برخی از مهم‌ترین "اوصاف اخلاقی" پیروان و محبّان اهل بیت(ع)اکتفا خواهد شد.
ناگفته نماند که برخی از این صفات، ناظر به عموم شیعیان و چندی دیگر مربوط به مراتب پایین‌تر آنها، و تعدادی نیز ویژه شیعیان خاص است؛ گرچه نباید فراموش کرد که هر یک از اوصاف نیز باید به گونه‌ای تشکیکی و دارای مراتب در نظر گرفته شود. به امید آنکه از شیعیان و محبّان خاص و راستین آن ذوات قدسی و اسوه‌های اخلاقی باشیم.
معنای "شیعه"
"شيعه" نزد اهل لغت، تنها به معناي "پيرو" نيست، بلكه از ريشه "شاع" است و معناي گسترش را به همراه دارد؛ چرا که سبب ترويج و شيوع اندیشه‌ای خاص مي‏شود؛ پس اگر پیشوا و رهبري داراي اندیشه‌ای ارزشی و بلند‌مرتبه باشد، هرگز تنها نمي‏ماند و افکارش شيوع مي‏يابد؛ بنابراین شيعه را صرفاً به سبب تبعيت و پیروی از امامانشان شيعه نگفته‏اند، بلكه به دلیل پیروی از ایشان و مايه شيوع عقايد، افكار، اخلاق، اعمال و سنّت و سيرت آنان شدن، شيعه ناميده شده‏اند.1
در برخی منابع نیز شیعه به کسانی اطلاق شده است که اندیشه و اوصاف امام علی(ع) را بسط و گسترش داده‌اند و قائل‌اند که امامت و پیشوایی او به نصّ نبوی(ص) است.2
پیامبر(ص) واضع اصطلاح "شیعه"
به عقیده برخی لغویان و مورّخان، اصطلاح "شیعه" از زمان جنگ جمل رایج شد. در وجه تسميه شيعه، از محمد بن اسحاق نقل است كه وقتی طلحه و زبير به بهانه خون‌خواهي عثمان به مخالفت با حضرت امام علي(ع) برخاستند، امام‌(ع) عزم خود را براي جنگيدن با آنان تا گردن نهادن به فرمان خدا جزم كرد و كساني كه در اين اقدام، آن حضرت را پيروي كردند، شيعه ناميده شدند3؛ در حالي كه طبق حديث مشهور جابر بن عبدالله انصاری، نخستين كسي‌كه اصطلاح شيعه را به ‌کار برد، رسول اكرم(ص)بود.4
جلال الدين سيوطي، مفسر بزرگ اهل سنّت از جابر بن عبدالله نقل كرده است: نزد رسول خدا(ص) بوديم كه علي(ع) وارد شد. پيامبر اكرم(ص)فرمود: قسم به آن كه جانم در دست اوست، به يقين، اين مرد و شيعه او در روز قيامت از رستگاران هستند؛ و آيه (اِنَّ الَّذينَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّـٰلِحـٰتِ اُولـٰئِكَ هُم خَيرُ البَريَّة)5 نازل شد. پس از آن، سيره اصحاب پيامبر اكرم(ص) اين بود كه وقتي حضرت امام علي(ع) وارد مي‏شد، مي‏گفتند: "خير البريه (بهترين انسان) آمد".6
همچنین از ابن عباس نقل است که وقتي آيه (اِنَّ الَّذينَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّـٰلِحـٰتِ اُولـٰئِكَ هُم خَيرُ البَريَّة)7 نازل شد، پيامبر خدا(ص) به امام علي(ع) فرمود: "مراد از "خير البرية"، تو و شيعه توست كه در روز قيامت از خدا راضي هستيد و خدا از شما راضي است".8
در میان اهل سنّت، عالمان دیگری نیز به این مطلب اذعان دارند که واژه شیعه از لسان مبارک پیامبر اسلام(ص)درباره حضرت علی(ع) و پیروانش به کار رفته و اصطلاح جدیدی نبوده که پس از رحلت پیامبر اکرم(ص)بر زبانها جاری شده باشد. این مطلب از مسلّمات تاریخ است؛ چنان‌که حاکم حسکانی، از علمای بزرگ اهل سنّت در قرن پنجم، علاوه بر ذکر دو روایت فوق، روایات متعدد دیگری را در این باره نقل کرده است9؛ بنابراین با توجه به شواهد تاریخی، تردیدی در این مسئله روا نیست که واضع واژه شیعه، شخص رسول اکرم(ص)بوده است.10
نشانه‌های شیعه از زبان امام عسكری(ع)
امام حسن عسكري(ع) در روایتی11 پنج صفت مؤمن را برشمرده‌اند که از قراین موجود مشخص می‌شود مرادشان از مؤمن، شیعیان و دوستداران اهل بیت(ع)است؛ چرا که همه نشانه‌های یاد شده در این روايت، از مختصات شيعيان است؛ چنان‌که فقط شيعه بر خاك سجده می‌کند و نيز غيرشيعه "بسم الله الرحمن الرحيم" را یا نمي‏گويد يا آهسته تلفظ مي‏كند. همچنين تنها شيعه است كه انگشتر به دست راست كردن و زيارت اربعين حسيني را مستحب مي‏داند و... .
صفاتی که امام حسن عسگری(ع) در این روایت، آنها را از ویژگی‌های شیعیان برشمرده، به این قرارند:
1. اقامه پنجاه رکعت نماز در شبانه روز (نمازهای واجب و نافله). 2 زیارت اربعین. 3. انگشتر در دست راست کردن. 4. سجده بر خاک نمودن. 5. بلند گفتن "بسم الله الرحمن الرحیم" در نماز.
مراد از نماز پنجاه یا پنجاه و يك ركعت، همان هفده ركعت نماز واجب روزانه، به‌علاوه نمازهاي نافله است كه نقص و ضعف نمازهاي واجب را جبران می‌کند؛ به ويژه اقامه نماز شب در سحر كه بسيار مفيد است. این نمازها به شكل مذكور، از مختصات شيعيان و ارمغان معراج رسول خدا(ص)است. شايد سرّ ستودن نماز به وصف معراج مؤمن نیز اين باشد كه دستورش از معراج آمده است و انسان را به معراج مي‏برد.
مراد از زيارت اربعين، زيارت چهل مؤمن نيست؛ زيرا اين مسئله به شيعه اختصاص ندارد و نيز "الف و لام" در كلمه "الاربعين" نشان مي‏دهد كه مقصود امام حسن عسگري(ع) اربعين معروف و معهود نزد مردم، یعنی زیارتی است که در چهلمین روز شهادت امام حسین(ع) خوانده می‌شود.
اهميت زيارت اربعين، تنها به اين نيست كه از نشانه‏هاي ايمان است، بلكه طبق اين روايت در رديف نمازهاي واجب و مستحب قرار گرفته است. برپايه اين روايت، همان‏گونه كه نماز ستون دين و شريعت است، زيارت اربعين و حادثه كربلا نيز ستون ولايت است.
براساس فرموده مشهور رسول خدا(ص)درباره ثقلین12، عصاره رسالت نبوي(ص) قرآن و عترت است؛ از سوی دیگر، عصاره كتاب الهي كه دين خداست، ستوني دارد كه همان نماز است و عصاره عترت نيز ستونی به نام "زيارت اربعين" است كه اين دو ستون در روايت امام عسگري(ع) در كنار هم ذكر شده‌اند؛ امّا مهمّ این است كه دريابيم نماز و زيارت اربعين، چگونه انسان را متدين مي‏كنند.
خدای سبحان درباره نماز، معارف و تعالیمی فراوان ذكر فرموده‌اند؛ از جمله اینکه: انسان، فطرتاً موحّد است، ولي طبيعت او به هنگام حوادث تلخ، جزع دارد و در حوادث شيرين، از خير جلوگيري مي‏كند، مگر انسان‌هاي نمازگزار كه مي‏توانند اين خوي سركش طبيعت را تعديل كنند و از هلوع، جزوع و منوع بودن به‏درآيند و مشمول رحمت‌هاي خاص الهي قرار گیرند: (إنّ الانسان خلق هلوعاً إذا مسّه الشرّ جزوعاً وإذا مسّه الخير منوعاً إلّا المصلّين).13
زيارت اربعين نيز انسان را از جزوع، هلوع و منوع بودن بازمي‏دارد؛ چنان‌که هدف اساسي سالار شهيدان نيز تعليم و تزكيه مردم بود و در اين راه، هم از طريق بيان و بنان اقدام كردند، هم از راه بذل جان، كه جمع ميان اين راه‌ها از ويژگي‌هاي ممتاز آن حضرت(ع) است.
رسالت رسول اكرم(ص)تعليم كتاب و حكمت از يك سو و تزكيه نفوس مردم از سوي ديگر بود؛ تا هم جاهلان را عالم سازد، هم گمراهان را هدايت كند و در نتيجه، جامعه را از جهل علمي و جهالت عملي پاکیزه سازد. اين دو هدف در متن زيارت اربعين سالار شهيدان(ع) تعبيه شده است؛ چنان‏كه منشأ ددمنشي منكران رسالت و دشمنان نبوّت، حبّ دنيا و شيدايي زرق و برق آن بود و عامل مهمّ توحّش منكران ولايت و دشمنان امامت نيز همان وابستگی و دلباختگي به دنیا بود كه در بخشي از زيارت اربعين به آن اشارت شده است: "وتَغطْرَس و تَرَدّي فى هواه".
اربعين و عدد چهل، خصوصيتي دارد كه ديگر ارقام چنین نیستند؛ از جمله اینکه بیشتر انبياي الهي در سنّ چهل سالگي به رسالت مبعوث شدند، و ملاقات خصوصي حضرت موسي(ع) و ذات اقدس الهي در شب چهلم بود، و در نماز شب سفارش شده است كه چهل مؤمن را دعا كنيد، و همسايگان را تا چهل خانه گرامي بداريد، و.... اينها نشان مي‏دهد كه عدد چهل از برجستگي خاصی برخوردار است. گفتنی است که در روایات اسلامی درباره مرگ مؤمن آمده است: زميني كه بندگان مؤمن بر روی آن عبادت می‌کردند، چهل روز در مرگشان مي‏گريد، ولي در اهمیت زیارت اربعین همین بس که بدانیم در شهادت سیّدالشهدا(ع) آسمان و زمين، چهل روز خون گريه كردند. البته اشك يا خون را در اين‏گونه روايات نبايد بر اشك يا خون ظاهري حمل كرد؛ چنان‏كه نبايد آن را انكار كرد.14
ذکر کثیر
در روایاتی به نقل از ائمه اطهار(ع)آمده است که یکی از ويژگي‌هاي شيعیان ما این است که هرگاه فرصت کنند، به ذکر کثیر می‌پردازند: "شيعتنا الذين إذا خلوا ذكروا الله كثيراً".15
يكي از راه‌هايي كه براي نجات از غفلت و استمرار ياد خدا به آن سفارش شده، ذكر كثير است: (ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا اذكُرُوا اللهَ ذِكرًا كَثيرا)16؛ "أكثروا ذكر الله ما استطعتم في كلّ ساعة من ساعات الليل والنهار، فإنّ الله أمر بكثرة الذكر له"17؛ "أحبّ الأعمال إلي الله أن تموت ولسانك رطبٌ من ذكر الله"18؛ "أكثروا ذكر الله تعالي حتّي يقولوا مجنون".19
برپایه برخي روايات، هر عبادتي حدّي دارد، جز ذكر خدا كه بي‏حدّ و بي‏انتهاست.20 اين عبادت بي‏مرز، كه در شمار عبادت‌هاي دشوار است21 آثار و بركات فراواني دارد؛ از جمله:
1. عامل تكريم نزد خدا: از پیامبر اکرم(ص) پرسیدند که چه کسی مکرّم‌ترین مخلوقات نزد خداست؟ فرمود: کسی که از همه بیشتر ذکر خدا گوید و از همه بیشتر [به اوامر و نواهی الهی] عمل کند: "قيل له(ص)من أكرم الخلق علي الله؟ قال(ص) أكثرهم ذكراً لله وأعملهم بطاعته".22
نیز در روایات آمده است که بلندمرتبه‌ترین بندگان در روز قیامت، کسانی هستند که بیشتر به ذکر خدا می‌پردازند: "أفضل العباد درجة يوم القيامة الذاكرون الله كثيراً"23؛
همچنین توصیه شده است که بسیار به ذکر خدا بپردازید تا نزد خدا از بندگان اخصّ باشید: "أكثر ذكر الله تكن أخصّ العباد إلي الله تعالي".24
2. تفرّج و بهره‏بردن از باغ‌هاي بهشت: "من أحبّ أن يرتع في رياض الجنة فليكثر ذكر الله"25؛ "من أكثر ذكر الله(عزّ وجلّ) أظله الله في جنّته".26
3. ايمني از عذاب خدا: "احترسوا من الله عزّ ذكره بكثرة الذكر".27
4. دوستدار خدا بودن: "مَن أحبّ شيئاً أكثر ذكره".28
5. محبوب خدا شدن: "من أكثر ذكر الله أحبّه الله تعالي"29؛ از رسول خدا(ص) نقل است که فرمود: خداوندا! دوست دارم بدانم که چه کسی را دوست داری؛ تا من نیز او را دوست داشته باشم. خدای سبحان نیز فرمود: وقتی دیدی بنده‌ای از بندگانم بسیار مرا یاد می‌کند، بدان که من به او چنین اجازه‌ای داده‌ام و او را دوست دارم و اگر دیدی که بنده‌ای از بندگانم مرا یاد نمی‌کند، بدان که من او را در حجاب قرار دادم و او مورد غضب من است:
"عن النبي(ص) أنّه قال: يا ربّ! وددت أن أعلم من تحبّ من عبادك فاُحبّه! فقال تعالي: إذا رأيت عبدي يكثر ذكري فأنا أذنت له في ذلك وأنا اُحبّه وإذا رأيت عبدي لا يذكرني فأنا حجبته وأنا أبغضته".30
6. بهره‏مندي از نور هدايت در زمين و مذكور شدن در آسمان: "عليك بتلاوة القرآن وذكر الله كثيراً، فإنّه ذكر لك في السماء ونور لك في الأرض".31
7. نجات از دوزخ و نفاق: "من ذكر الله كثيراً كتبت له برائتان: برائة من النار و برائة من النفاق"32؛ "من أكثر ذكر الله فقد برئ من النفاق".33
8. زنده شدن قلب: "يا حفصة! إياك وكثرة الكلام! فإنّ كثرة الكلام بغير ذكر الله تميت القلب و عليك بكثرة الكلام بذكر الله، فإنّه يحيي القلب"34.35

سجود طولانی
امام سجّاد(ع) به مردمي كه گمان مي‏كردند از شيعيان اهل بيت(ع) هستند فرمود: كجاست نشانه [شیعی بودن] در چهره‏ها! كجاست اثر عبادت و بندگي! كجاست نشانه سجود! به تحقیق که شيعيان ما به دگرگوني حالشان هنگام عبادت شناخته مي‏شوند؛ بيني‏هايشان از شدّت سجده، مجروح شده، چهره‏ها و سجده‏گاه‌هايشان دگرگون گشته است:
"أين السّمةُ فى الوجوه! أين أثرُ العبادة! أين سيماءُ السّجود! إنّما شيعتنا يُعرَفون بِعبادتهم وشَعْثِهم، قد قَرحتْ منهم الآناف ودثرت الجباه والمساجد".36
سجده، نماد آفرينش انسان از خاك، بازگشتن به خاك و سر از خاك برداشتنِ دوباره اوست؛ و راز همه اين‌ها حديثی است که می‌فرماید: "إنّ الأرضَ الّتى يَسجُد عليها المؤمنُ يُضى‏ء نورُها إلي السّماء"37؛ نور زميني كه مؤمن بر آن سجده مي‏كند، بر آسمان پرتو مي‏افكند.
معلوم مي‏شود زمين تيره‏اي كه چه بسا سجده كننده، آن را كم اهمیت بشمرد، به بركت سجده‏اي كه درون آن روشنايي است، به آسمانی كه بر او سايه افكنده، پرتو افشاني مي‏كند. بنابراين وقتي سجود، نور و روشنايي باشد، سجده كننده از نور بيشتري برخوردار است؛ زيرا بهتر از خوب، خوبي كننده است؛ چنان كه امير مؤمنان(ع) فرمود: "فاعل الخير خيرٌ منه"38؛ زيرا پديد آورنده، نيرومندتر از پديده خويش است و كار، ناتوان‏تر از كارگر است.
براین‌اساس وقتي سجده، وصف "حال" سجده كننده باشد، سپس اين حالت، ملكه او شود و بعد از ملكه شدن، براثر ترقّي، فصل مقوّم39 ذات اصلي او گردد، در اين صورت سجده كننده پرتو افكن مي‏گردد؛ يعني داراي نوري مي‏شود كه به كمك آن در ميان مردم راه مي‏رود40 و اين خود براي رازدار بودن سجود كافي است. شايد مقصود از اینکه گفته‌اند: "كسی كه براي شكر سجده مي‏كند، وجه خدا را مي‏بيند"41 همين نور باشد.
رواياتي نيز در اين باره وارد شده است كه سجده، مخصوص خداوند است و آنچه فرشتگان براي حضرت آدم(ع) به‌جا آوردند و حضرت يعقوب(ع) و فرزندانش براي حضرت يوسف(ع) انجام دادند، سجده بر خدا و پرستش و فرمانبرداري از دستور او بود كه از روي محبّت نسبت به حضرت آدم(ع) و برتري او و براي احترام و گراميداشت حضرت يوسف(ع) صورت گرفت.42
توسّل‏ به پیامبر(ص) و اهل بیت(ع)
توسّل شيعيان به پيامبر خدا(ص) و اهل بيت عصمت(ع) به این معنا نيست كه آن حضرات در هستي يا افاضه، مستقل هستند، بلكه توسّل و احترام تربت قبورشان به دستور خداي سبحان است؛ چنان‏كه حجر‌الاسود و كعبه نيز از خود اثري ندارند و خدا براي آزمايش انسان‌ها به طواف آن خانه و استلام و تقبيل حجر‌الاسود فرمان داده است.
قرآن كريم از سویی تنها وظيفه پيامبر اكرم(ص) را ابلاغ وحي و بشارت و انذار مي‏داند: (وما أرسَلناكَ اِلاّ مُبَشِّراً ونَذيرا)43 و از سوي ديگر، او را از مؤمنان به خودشان سزاوارتر مي‏شمرد: (ألنَّبِي أولي‏ بِالمُؤمِنينَ مِن أنفُسِهِم)44 و اعلام مي‏کند كه كسي حق ندارد در ميدان جنگ پيامبر را تنها بگذارد و درصدد حفظ جان خويش باشد: (ما كانَ لا َهلِ المَدينَةِ ومَن حَولَهُم مِنَ الاَعرابِ اَن يَتَخَلَّفوا عَن رَسولِ اللهِ ولا يَرغَبوا بِاَنفُسِهِم عَن نَفسِهِ).45
توحيد ناب، همان است كه وقتي پيامبر اكرم(ص) با خداي سبحان سنجش مي‏شود، پيامبر(ص)در تصميم‏گيري‌هاي حق تعالي هيچ سهمي ندارد: (لَيسَ لَكَ مِنَ الامرِ شي‏ء)46 ولي هنگامي كه به لطف الهي به پيامبر نظر شود، آن حضرت داراي مقام شفاعت است و براي بركت و توسّل، بايد به آن حضرت پناه برد.
خداي سبحان تنها مؤثّر ذاتي و اصيل در نظام هستي، است و همان‏گونه كه به پيامبر اكرم و امامان ‏معصوم(ع) مقام شفاعت اعطا كرده، توسّل به آنان را نيز لازم دانسته است؛ پس کسی که به پيامبر و اهل بيت معصوم(ع) متوسّل می‌شود، در واقع امر الهي را اطاعت می‌کند؛ چنان‏كه فرمان توسّل به نماز و توبه از خداست و كسي كه با نماز و توبه، به خدا توسّل مي‏كند، از حق تعالي فرمان برده است و اين دو عمل، وسيله تقرّب به خدايند: "لا شفيع أنجح من التوبة"47؛ همان‏گونه كه اقرار به گناه از ابزارهاي نزديكي به خداست: "فقد جعلت الإقرار بالذنب إليك وسيلتي"48 و اين وسايل تقرّب، همگي ممكن الوجود‌اند و از اين جهت که از خودشان اثري ندارند، به واجب‏الوجود وابسته‏اند، ولي حق تعالي در آنها اثر گذاشته و فرموده است: (وابتَغوا اِلَيهِ الوَسيلَة).49
پيامبر اكرم و اهل بيت معصوم او(ع) از خود اثري ندارند، امّا خداي سبحان، هم توسّل به آنان را لازم دانسته هم براي اين توسّل، آثار بسیاری قرار داده است؛ بنابراین یکی از اوصاف بایسته شیعیان واقعی اهل بیت(ع) توسّل به آنان و واسطه قرار دادنشان برای شفاعت است.50
ارتباط عقلی و عاطفی با اهل بيت(ع)
ذكر مناقب آل‏طاها و ياسين و احساس سرور در مواليد آنان و دردمندی و اندوه در مصائب آنها، از بهترين وسايل تقرّب به خداوند است كه ابتغا و اعتصام به آن، مورد امر پروردگار قرار گرفته است؛ زيرا ارتباط عقلي و عاطفي به آن ذوات نوري كه انسان‌هايی كامل‌اند، مايه بهره‏وري از معارف قرآن و استفاده از سنّتِ معصومين(ع) خواهد بود؛ چنان‌كه تعهد الهي نيز در پرتو پيوند با خليفه خدا تأمين مي‏گردد.
امام علي بن موسي الرضا(ع) فرمود: شيعيان نسبت به هر يك از امامان معصوم خود پيمان و تعهدي دارند كه كمال وفاي به آن عهد در زيارت مشتاقانه و عارفانه قبور آن ذوات نوراني(ع)است: "إن لكلّ إمام عهداً في عنق أوليائه وشيعته، وإنّ من تمام الوفاء بالعهد وحُسن الأداء زيارة قبورهم؛ فمن زارهم رغبة في زيارتهم وتصديقاً بما رغبوا فيه كان أئمتهم شفعاءهم يوم القيامة".51
بزرگداشت اهل بيت عصمت و طهارت(ع) مظاهر گوناگوني دارد كه تشرّف به مشاهد آنان و زيارت قبور آن ذوات نوراني و عرض سلام و ادب و احياي نام و ياد آن احياگران بشريت، يكي از جلوه‏هاي آن است.52
محبّت به اهل بیت(ع)، انتظار فرج، صبر، پایداری در صراط، مواظبت خاص بر نیرنگ‌های شیطان، تعهد بیشتر از دیگران، احتیاط بیشتر و ده‌ها مسئله دیگر، از اموری است که همه شیعیان باید در موصوف شدن به آن‌ها بکوشند و چون تبیین همه آنها در این مختصر نمی‌گنجد، به آنها نمی‌پردازیم و مشتاقان را به کتاب‌هایی ارجاع می‌دهیم که به خصال شیعه پرداخته‌اند.
گفتنی است که علاوه بر اوصاف اخلاقی، ویژگی‌های عقیدتی، علمی، فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی فراوانی برای شیعیان برشمرده شده است که تأمل در آنها را می‌توان از وظایف اولیه همه شیعیان دانست.
برخی از مهمترین اوصاف فوق را می‌توان به این قرار دانست: ولایتمداری و برائت از دشمنان آنان، باورداشت تفويض نسبی امور به رسول اكرم و ائمه اطهار(ع)، اعتقاد به امام حیّ و واسطه فیض، باور به "امامت" به‌مثابه اصول، اعتقاد به ولایت فقیه، ارجاع متشابهات به محکمات، تقیّه و... .
پي‌نوشت‌ها:

1. ر.ک: رحیق مختوم، ج2-1، ص252؛ مراحل اخلاق در قرآن، ص295.
2. ر.ک: کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج1، ص1052.
3. ر.ک: الفهرست ابن ندیم، ص223، مقاله پنجم، فن دوم، "ذكر السبب في تسمية الشيعة بهذا الإسم".
4. ر.ک: تفسير نور الثقلين، ج1، ص499.
5. بيّنه، 7.
6. الدرّ المنثور، ج8، ص589، ذيل سوره بيّنه: "كنّا عند النبي‌(ص) فأقبل علي(ع) فقال النبيّ‌(ص): "والذي نفسي بيده إنّ هذا وشيعته لهم الفائزون يوم القيامة ونزلت "إنّ الذين ءامنوا وعملوا الصالحات أُولئك هم خير البريّة" فكان أصحاب النبي‌(ص)إذا أقبل عليّ قالوا: جاء خير البرية".
7. بيّنه، 7.
8. الدرّ المنثور، ج8، ص589: "لما نزلت "اِنَّ الَّذينَ ءامَنوا وعَمِلُوا الصّـلِحـتِ اُولـئِكَ هُم خَيرُ البَريَّة" قال رسول الله‌(ص)لعليٌ: هو أنت و شيعتك يوم القيامة راضين مرضيين".
9. ر.ک: شواهد التنزيل، ج2، ص356، ذيل سوره بيّنه.
10. برای توضیحات بیشتر ر.ک: ادب فناي مقربان، ج3، ص59 به بعد.
11. تهذيب، ج6، ص52: "علامات المؤمن خمس: صلاة الخمسين وزيارة الأربعين والتختّم فى اليمين وتعفير الجبين والجهر ببسم الله الرّحمن الرّحيم"؛ نشانه‏هاي [شیعه] مؤمن، پنج چيز است: اقامه نمازِ پنجاه ركعت، زيارت اربعين حسيني، انگشتر در دست راست كردن، سجده بر خاك و بلند گفتن بسم الله الرحمن الرحيم.
12. بحارالأنوار، ج89، ص13.
13. معارج، 19-22.
14. ر.ک: شكوفايي عقل در پرتو نهضت حسيني، ص227-231.
15. الكافي، ج2، ص499؛ تفسير نور الثقلين، ج4، ص286، ح148.
16. احزاب، 41.
17. الكافي، ج8، ص7؛ بحارالانوار، ج75، ص215.
18. كنز العمال، ج1، ص414، ش1752.
19. همان، ش1753.
20. "ما من شي‏ء إلاّ وله حدٌّ ينتهي إليه إلاّ الذكر، فليس له حدٌّ ينتهي إليه. فرض الله عزّ وجلّ الفرائض فمَن أدّاهنّ فهو حدَّهنّ؛ وشهر رمضان فمَن صامه فهو حدَّه؛ والحجّ فمَن حجّ فهو حدَّه إلاّ الذكر فإنّ الله عزّوجلّ لم يرض منه بالقليل ولم يجعل له حدّا ينتهي إليه ثمّ تلا: "ياَيُّهَا الَّذينَ ءامَنُوا اذكُرُوا اللهَ ذِكرًا كَثيرا وسَبِّحوهُ بُكرَةً واَصيلا" (احزاب، 41ـ42) فقال(ع): لم يجعل الله له حداّ ينتهي إليه. قال: وكان أبي الإمام الباقر(ع) كثير الذّكر، لقد كنتُ أمشي معه وإنّه ليذكر الله وآكل معه الطعام وإنّه ليذكر الله ولقد كان يحدّث القوم [و] ما يشغله ذلك عن ذكر الله وكنتُ أري لسانه لازقاً بحنكه يقول: لا إله إلاّ الله وكان يجمعنا فيأمرنا بالذكر حتّي تطلع الشمس إلي أن قال(ع): وقال رسول الله‌(ص): ألا اُخبركم بخير أعمالكم لكم وأرفعها في درجاتكم وأزكاها عند مليككم وخير لكم من الدينار والدرهم وخير لكم من أن تلقوا عدوّكم فتقتلوهم ويقتلوكم؟ فقالوا: بلي، فقال‌(ص): ذكر الله كثيراً؛ ثمّ قال(ع): جاء رجلٌ إلي النبيّ‏‌(ص) فقال: من خير أهل المسجد؟ فقال‌(ص): أكثرهم لله عزّ وجلّ ذكراً" (الكافي، ج2، ص498؛ وسائل الشيعه، ج7، ص154، ح8986). (برای توضیح بیشتر ر.ک: ادب فناي مقربان، ج5، ص350.)
21. "ثلاثٌ لايطيقهنّ الناس: الصفح عن الناس ومواساة الأخ أخاه في ماله وذكر الله كثيراً"؛ سه چیز است که مردم بر آن طاقت نمی‌آورند: چشم پوشی از [اشتباهات] مردم، مواسات برادر با برادر [دینی] خود بر سر مالش، ذکر کثیر خدا. (كتاب الخصال، ص133؛ تفسير نور الثقلين، ج4، ص287، ح157).
22. المحاسن، ج2، ص432.
23. كنز العمال، ج1، ص415، ش1759.
24. همان، ج16، ص128، ش44154.
25. همان، ج1، ص437، ش1886.
26. الكافي، ج2، ص122؛ تفسير نور الثقلين، ج4، ص286، ح151.
27. بحارالانوار، ج74، ص369.
28. كنز العمال، ج1، ص425، ش1829.
29. همان، ش1828.
30. بحارالانوار، ج90، ص160، ح41. اين حديث دلالت مي‏كند كه به ياد خدا بودن، توفيقي است كه از خداوند نصيب بنده مي‏شود؛ چنان‌كه غفلت عذاب اوست.
31. معاني الاخبار، ص334، باب معني تحية المسجد و...؛ بحار الانوار، ج74، ص72.
32. الكافي، ج2، ص500؛ تفسير نور الثقلين، ج4، ص286، ح149.
33. كنز العمال، ج1، ص425، ش1827.
34. همان، ص439، ش1896.
35. برای توضیحات بیشتر درباره ذکر کثیر ر.ک: ادب فنای مقربان، ج5، ص378-385.
36. جامع أحاديث الشيعة، ج5، ص232، ح2964.
37. همان، ص 237،‌ ح2983.
38. همان، ح3156 و2983.
39. فصل مقوّم يعني چيزي كه از ذات خارجي و حقيقت عيني او خارج نباشد، نه فصلي كه در عالم مفهوم و اعتبار ماهيّت لحاظ مي‏شود.
40. اقتباس از آيه "أو مَنْ كان ميْتاً فأحييناه وجعلنا له نوراً يمشي به في النّاس كمن مثله في الظلمات ليس بخارجٍ منها" (انعام، 122)؛ آيا كسي كه مرده دل بود و زنده‏اش گردانيديم و براي او نوري پديد آورديم تا در پرتو آن در ميان مردم راه برود، همچون كسي است كه گويي گرفتار در تاريكي‏هاست و از آن بيرون آمدني نيست!
41. ر.ك: روضة المتقين، ص388؛ محجّة البيضاء، ج1، ص348.
42. ر.ک: رازهاي نماز، ص130-132.
43. اسراء، 105.
44. احزاب، 6.
45. توبه، 120.
46. آل‌عمران، 128.
47. الكافي، ج‏8، ص‏19؛ بحارالانوار، ج‏6، ص‏19.
48. اقبال الاعمال، ص‏685؛ مفاتيح الجنان، "مناجات شعبانيّه".
49. مائده، 35.
50. ر.ک: تفسیر تسنيم، ج19، ص 605-607.
51. الکافی، ج4، ص567.
52.ر.ک: صهباي حج، ص498.

خداوندا من در کلبه حقیرانه خود چیزی را دارم که تو در عرشه کبریایی خود نداری! من خدایی چون تو دارم و تو چون خودی نداری!

تالار های اسلام شناسی وشیعه شناسی

 

 

تشکرات از این پست
moradi92 haj114 omiddeymi1368 ravabet_rasekhoon emamedavazdah
دسترسی سریع به انجمن ها