0

معنا و دلیل نام‌گذاری دو فرشته «نکیر» و «منکر» چیست؟

 
karkas074
karkas074
کاربر نقره ای
تاریخ عضویت : مهر 1392 
تعداد پست ها : 2109
محل سکونت : Qom

معنا و دلیل نام‌گذاری دو فرشته «نکیر» و «منکر» چیست؟
دوشنبه 3 آذر 1393  12:40 PM

(بسم الله الرحمن الرحیم)
 
پرسش : ریشه لغوی اسامی فرشتگان الهی «نکیر» و «منکر» چیست؟ چرا به آنان نکیر و منکر می‌گویند؟ در کدام آیه از قرآن کریم خداوند تبارک و تعالی درباره این دو فرشته صحبت می‌فرمایند؟

پاسخ  :
از رخدادهاى مهم و حتمى عالم برزخ، سؤال دو فرشته «نَکیر» و «مُنکر» است. از روایات و نیز گفتار متکلمان اسلامی برمی‌آید که سؤال نکیر و منکر حقیقتی غیر قابل انکار است.[1] در روایات از «مُنکر» به «ناکِر» نیز یاد شده است.[2] در قرآن کریم اشاره‌ای به این دو فرشته و نام‌های آنها نشده، ولی در برخی از متون و منابع دینی همچون صحیفه سجادیه[3] نامشان به میان آمده است.

پس از این‌که میّت در قبر قرار می‌گیرد، این دو فرشته به سراغ او آمده و درباره خدا، دین، پیامبر و دیگر امور سؤال می‌کنند.[4] البته فرشتگان دیگری نیز در قبر به سراغ شخص می‌روند که می‌توان به فرشته‌ای به نام «رَومان» اشاره کرد.[5]

معانی نکیر و منکر
از کتاب‌های لغوی چنین به دست می‌آید که این دو کلمه از ماده «نکر» به معنای انکار کردن و ناپسند دانستن گرفته شده است.[6] اما معانی هر کدام از دو کلمه؛ در صورتی که «منکر» به صورت اسم مفعول خوانده شود[منکَر] به معنای چیز ناپسند و ناشناخته خواهد بود. و اگر آن‌را به صورت اسم فاعل بخوانیم، به معنای کسی است که چیزی را انکار کرده و ناپسند می‌شمارد.[7]

شاید بتوان گفت؛ تلفظ صحیح این کلمه، به صورت اسم فاعلی باشد؛ زیرا در برخی از روایات، به‌جای «منکر» واژه «ناکر» آمده است و ناکر هم به معنای انکار کننده است.[8]  برخی از کتب لغت نیز به این شیوه از تلفظ اشاره کرده‌اند.[9]

لفظ «نکیر» نیز معنای فاعلی از ماده «نُکر» دارد(یا به صورت صفت مشبه یا صیغه مبالغه) و به معنای چیزی است که ناپسندی و سختی آن شدید باشد.[10] بنابر این، معنای این دو کلمه نزدیک به هم است و فقط از حیث داشتن ثبوت یا شدت با یکدیگر متفاوت‌اند. البته کلمه «نکیر» گاهی به عنوان اسمی به‌معنای انکار به‌کار می‌رود و دلالت بر شدت و سختی می‌کند.[11]

وجه تسمیه
در منابع روایی اشاره‌ای به وجه تسمیه این دو فرشته نشده است. اما با توجه به معانی گفته شده، در توضیح این نام‌گذاری، مطالب مختلفی بیان شده است:

1. به این دلیل که میّت کافر، انکار کننده حق است و آنچه که آن دو فرشته برای او می‌آورند و با آن او را عذاب می‌کنند برایش ناپسند است، به این دو فرشته ناکر و نکیر گفته شده است.[12]

2. منکر آن عکس العملی(عدم پاسخ گویی به سؤال‌های نکیر و منکر) است که از کافر سرمی‌زند و نکیر آن رفتاری است که آن دو فرشته با کافر دارند. برخی از شارحین، پس از نقل این سخن، آن‌را رد کرده و مغایر با روایات وارده فریقین(شیعه و سنت) دانسته‌اند.[13]

3. منکر عبارت است از اعمال ناپسندی که انسان در دنیا انجام داده و بعد از مرگ به شکل مناسب با همان اعمال برای او تجسم پیدا می‌کند. اما نکیر، ممکن است که وجه تسمیه آن به این دلیل باشد که وقتی انسان اعمال ناپسند خود را می‌بیند، آن‌را انکار کرده و ناپسند شمارد و خود را به خاطر آن سرزنش کند و تمثل آن حالت انکار، به عنوان نکیر متمثل می‌شود؛ چرا که قوای نفسانی انسان و مبادی آثار آن در عرف شرع فرشته نامیده می‌شود. سپس این انکار باعث می‌شود که شخص به اعتقاداتش مراجعه کرده و آنها را مورد بررسی قرار ‌دهد تا ببیند که آیا عقائدش صحیح است یا فاسد است؟ تا بداند که آیا اهل نجات خواهد بود یا اهل هلاکت و بدبختی است؟[14]

حال اگر این شخص میت مؤمن باشد، این دو فرشته به صورتی زیبا برای او متمثل می‌شوند که در این حالت به این دو فرشته «مبشر» و «بشیر» گفته می شود و اگر کافر باشد، به زشت‌ترین شکل ظاهر می‌شوند که در این صورت به آن‌دو  نام‌های «نکیر» و «منکر» اطلاق می‌شود.

البته امکان دارد که این دو فرشته، جدای آن دو فرشته اولی باشند ولی از ظاهر بیشتر روایات چنین به‌دست‌ می‌آید که این دو، همان دو فرشته اولی هستند و فقط اسمشان تغییر می‌کند. مؤید این نظر، آن است که در بیشتر روایات که از نکیر و منکر سخن به میان آمده، هم برای مؤمن و هم غیر مؤمن می‌باشد.[15]

پی نوشت ها :
[1]. ر.ک: «چگونگی سؤال نکیر و منکر در قبر»، سؤال 44047.
[2]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 2، ص 633، تهران، دار الکتب الإسلامیة، چاپ چهارم، 1407ق.
[3]. «وَ مَلَکِ الْمَوْتِ وَ أَعْوَانِهِ، وَ مُنْکَرٍ وَ نَکِیرٍ، وَ رُومَانَ فَتَّانِ الْقُبُور»؛ علی بن الحسین(ع)(امام چهارم)، الصحیفة السجادیة، ص 40، قم، دفتر نشر الهادی، چاپ اول، 1376ش.
[4]. کافی، ج 3، ص 237.
[5]. الصحیفة السجادیة، ص 40.
[6]. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج 12، ص 239، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1360ش.
[7]. ابن اثیر جزری، مبارک بن محمد، النهایه فی غریب الحدیث و الأثر، محقق، طناحی، محمود محمد، ج 5، ص 115، قم، مؤسسه اسماعیلیان، چاپ چهارم، 1367ش؛ ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، محقق، میر دامادی، جمال الدین،‏ ج 5، ص 233، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
[8]. بستانی، فؤاد افرام، مهیار، رضا، فرهنگ ابجدی عربی-فارسی، ص 893، تهران، انتشارات اسلامی، چاپ دوم، 1375ش.
[9]. واسطی زبیدی، محب الدین سید محمد مرتضی، تاج العروس من جواهر القاموس، محقق، شیری، علی، ج 7، ص 558، بیروت، دار الفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، 1414ق.
[10]. ‌همان.
[11]. فرهنگ ابجدی، ص 935.
[12]. شیخ مفید، تصحیح اعتقادات الإمامیة، محقق، مصحح، درگاهی، حسین، ص 99، قم، کنگره شیخ مفید، چاپ دوم، 1414ق.
[13]. کبیر مدنی، سید علیخان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سید الساجدین، محقق، مصحح، حسینی امینی، محسن، ج 2، ص 65، قم، دفتر انتشارات اسلامی، چاپ اول، 1409ق.
[14]. فیض کاشانی، محمد محسن، الوافی، ج‏25، ص 603، اصفهان، کتابخانه امام أمیر المؤمنین علی(ع)، چاپ اول، 1406ق.
[15]. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 56، ص 234، دار إحیاء التراث العربی‏، بیروت، چاپ اول، 1410ق.

اللهم عجل لولیک الفرج

تشکرات از این پست
alirezaHmzezadh
دسترسی سریع به انجمن ها