0

باژیانم کنار میام!

 
lenditara1
lenditara1
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : بهمن 1391 
تعداد پست ها : 9088
محل سکونت : همین دورو ورا

باژیانم کنار میام!
چهارشنبه 16 مهر 1393  12:54 PM

باژیانم کنار میام!

 


شهید محمود شهبازی استاد قرآن و نهج‌البلاغه بود؛ او معلمی بود که به آنچه تدریس می‌کرد، عمل می‌کرد؛ شجاعت را از امام حسین (علیه‌السلام) گرفته، آنجا که در وصیت‌نامه‌اش قسمت‌هایی از زیارت عاشورا را ذکر کرده است؛ بی‌نیازی، امانت‌داری و حفاظت از بیت‌المال را از حضرت علی (علیه‌السلام) آموخته بود.

 

باژیانم کنار میام!

 

تقسیم و توزیع عادلانه بیت‌المال و همچنین جلوگیری از اسراف و خیانت آن، مسئله‌ای بوده که همواره مورد توجه دین مبین اسلام بوده است؛ این توجه بارها در اعمال و رفتار مولای متقیان مشاهده و بیان شده است؛ موضوعی که این روزها کمتر به آن توجه می‌شود. چرا که همه ما به گونه‌ای با بیت‌المال سر و کار داریم، فرقی نمی‌کند که این امانت چگونه در زندگی ما نقش دارد، مهم این است که چگونه آن استفاده می‌کنیم.

حضرت علی (علیه‌السلام) در نامه بیستم که خطاب به زیاد بن ابیه، جانشین عبدالله بن عباس، والی بصره، نوشته شده، او را از خیانت بر بیت‌المال بر حذر می‌دارند و می‌نویسند: «همانا من، به راستی به خدا سوگند می‌خورم که اگر به من گزارش کنند در بیت‌المال، خیانت کردی، کم و یا زیاد، چنان بر تو سخت گیرم که کم بهره شده و در هزینه عیال، درمانی و خوار و سرگردان شوی» .

ساک پر از پول سید

سیدحسین مصطفوی یکی از همرزمان وی است با بیان خاطره‌ای توجه این شهید را به بیت‌المال این گونه روایت می‌کند: به یاد دارم یک روز محمود با خنده زیپ ساک را کمی باز کرد، من اسکناس‌ها را دیدم که روی هم چیده بود؛ به محمود گفتم: «خب، به حمدالله اوضاع خوب شده در سپاه با ساک به شما پول می‌دهند به ما که در ارتش این قدرها نمی‌دهند» . او خنده‌ای کرد و گفت: «این پول حقوق پرسنل همدان در جبهه جنوب است؛ من فردا که به جبهه می‌روم، برای آن‌ها می‌برم؛ وظیفه داریم حقوق برادران سپاه را به موقع پرداخت کنیم».

از بیت‌المال که نمی‌توانم چیزی به تو بدهم، برای مشکل تو یک راه حل هست، یک دستگاه موتور سیکلت هوندا در تهران دارم که وسیله شخصی است؛ پول آن را خودم داده‌ام...

 

باژیانم کنار میام!

 

برایم پیکان بگیر

با توجه به خصوصیات اخلاقی او یک بار که قصد شوخی داشتم، به او گفتم: «به سلامتی حالا که در رده فرماندهان هستی و اختیارات ویژه داری، یک حواله پیکان برای من بگیر تا آن را به قیمت دولتی بخرم و از دست این ژیان قراضه خودم خلاص شوم» .

محمود بدون مکث گفت: «از بیت‌المال که نمی‌توانم چیزی به تو بدهم، برای مشکل تو یک راه حل هست، یک دستگاه موتور سیکلت هوندا در تهران دارم که وسیله شخصی است؛ پول آن را خودم داده‌ام برای انجام امور کاری و رفت و آمد در تهران از آن استفاده می‌کنم؛ 30 هزار تومان هم ارزش دارد؛ آن را به تو می‌بخشم بفروش، ژیان خودت را هم بفروش و یک پیکان بخر حالا اگر نو هم نشد، دست دوم که می‌توانی بخری» . با خنده از او تشکر کردم و گفتم: «موتور سیکلت مال خودت من با همین ژیان کنار می‌آیم».

تشکرات از این پست
papeli
دسترسی سریع به انجمن ها