پیامبر در شب معراج خدا را دید
دوشنبه 16 شهریور 1388 3:21 PM
ديدار پيغمبر اكرم خدا را
در شب معراج، و وحيِ به او
پيغمبر اكرم از كثرات عالم طبع، و كثرات
عالم برزخ، و كثرات عالم عقل از همه ـ از هر كدام به تناسب خود ـ گذشته است.
و از آنجا كه از نفس مَلَك هم ـ كه داراي
تعيّن و حدّ است ـ فراتر است، گذشته و به مقام «قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَي'»
رسيده است. در آنجا غير از خداوند هيچ نيست، هيچ!
... وَ هُوَ بِالافُقِ الاعْلَي' * ثُمَّ
دَنَا فَتَدَلَّي' * فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَي'* فَأَوْحَي'ٓ إِلَي'
عَبْدِهِ مَآ أَوْحَي'. مَا كَذَبَ الْفُوَادُ مَا رَأَي'ٓ * أَفَتُمَـٰرُونَهُو عَلَي' مَا يَرَي' * وَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً
أُخْرَي' * عِندَ سِدْرَةِ الْمُنتَهَي' * عِندَهَا جَنَّةُ الْمَأْوَي'ٓ * إِذْ
يَغْشَي السِّدْرَةَ مَا يَغْشَي' * مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَ مَا طَغَي' * لَقَدْ
رَأَي' مِنْ ءَايَـٰتِ رَبِّهِ الْكُبْرَي'.
أَفَرَءَيْتُمُ اللَـٰتَ وَ الْعُزَّي'
* وَ مَنَو'ةَ الثَّالِثَةَ الاخْرَي'ٓ * أَ لَكُمُ الذَّكَرُ وَ لَهُ الانثَي'
* تِلْكَ إِذًا قِسْمَةٌ ضِيزَي'ٓ * إِنْ هِيَ إِلآ أَسْمَآءٌ سَمَّيْتُمُوهَآ أَنتُمْ
وَءَابَآ وُكُم مَـآ أَنزَلَ اللَهُ بِهَا مِن سُلْطَـٰنٍ إِن يَتَّبِعُونَ إِلَّا
الظَّنَّ وَ مَا تَهْوَي الانفُسُ وَ لَقَدْ جَآءَهُم مِن رَبِّهِمُ الْهُدَي'.
«(سوگند به ستاره در زمانيكه پنهان
ميشود (غروب مينمايد) كه مصاحب شما (كه رسول ماست) نه در ارائۀ غايت و مقصد
به گمرهي در افتاده است، و نه در راه و طريق آن دچار خبط و فساد گرديده است.
و او از روي هواي خويشتن سخن نميگويد. سخن الهاميِ قرآني او نميباشد جز وحي
آسماني كه به او وحي ميشود. آن وحي را به وي خداوند شديدُ القُوي تعليم
نموده است. پيغمبر داراي قوّۀ عقل و حَصافتي گرديد كه در نتيجه در تمام جهات
وجوديش استوا يافت و بر عالم امر استيلا پيدا كرد.)
و او در بالاترين افق و ناحيۀ مقام عزّ ربوبي قرار گرفت. و پس از آن
نزديكتر شد و خود را به حضرت ربّ العزّه درآويخت. و در نزديكترين مقام متصوّر
كه به قدر دو نيمۀ وَتَر كمان تا سر كمان (دو ذراع) بلكه نزديكتر از آن بود
واقع گشت. پس در اين حال خداوند با خطاب شفاهي به بندهاش وحي كرد آنچه
را كه وحي كرد.
دل پيامبر آنچه را كه عياناً ديده است
دروغ نميگويد. آيا شما مشركين با او دربارۀ جميع مشاهداتش به مجادله و ممارات
و انكار خارج از حدّ برميخيزيد؟! پيامبر، خدا را در فرود آمدن دگرش، از مقام عزّت
ديده است.
در پهلوي درخت سِدرَه كه منتهاي عوالم
است. و در نزد آن درخت، جنّةالمأوي كه مقرّ و مسكن مردم متّقي ميباشد وجود
دارد.
پيامبر ديد خدا را در هنگاميكه درخت سِدره
را پوشانيده بود آنچه كه بايد بپوشاند و آنرا احاطه كند و فرا بگيرد. آنچه را
كه چشم پيغمبر مشاهده نموده است، ناشي از انحراف و كج بيني و ناشي از تجاوز
و تعدّي نبوده است.
هر آينه تحقيقاً پيغمبر بعضي از بزرگترين
آيات پروردگارش را در آن حين نگريسته است.
شما مشركين به من خبر دهيد و بگوئيد:
آيا بت لات و عُزّي، و مناة كه بت سيّمين ديگر ميباشد؛ آيا اينها كه مونّث
و نمونۀ فرشتگان آسماني مونّث هستند (و واسطۀ فيض از خدا به زمين) چگونه بايد
خدا فرشتگاني از طائفۀ نسوان داشته باشد و شما پسر و مرد داراي شخصيّت و اهمّيّت؟!
بنابراين اي پيامبر! آن قسمت، يك نوع تقسيم نادرست و ناهنجار و شكستهاي ميباشد
(كه خدا داراي قواي انفعاليّه و شما داراي قواي فعليّه بوده باشيد).
اين بتها و امثال بتها نميباشند در حقيقت
و واقع امر، مگر اسمهائي بدون محتوي و بدون مسمّي كه شما و پدران شما اين
نامها را به عنوان دارا بودن مسمّي واثر، بر روي آنها نهادهايد! خداوند بوسيلۀ
آنها قدرت و سلطهاي در عالم فرود نياورده است. اين مشركين پيروي نمينمايند
مگر از پندار و ظنّ و خيال خودشان، و از آنچه را كه هواهاي نفوسشان ميطلبد؛
با وجود آنكه از جانب پروردگارشان به سويشان هدايت (قرآن، رسالت) آمده است.»
ترجمۀ تحت اللفظي اين آيات كما هو الموكَّدُ
المحقَّق، بنابر آن بود كه مراد از «شَدِيدُ الْقُوَي» مقام اقدس ربوبي حضرت
الله بوده باشد؛ همچنانكه در آيه آمده است:
إِنَّ اللَهَ هُوَ الرَّزَّاقُ ذُو الْقُوَّةِ
الْمَتِينُ.
«تحقيقاً خدا روزيدهنده ميباشد، كه
داراي قوّت بوده و استوار و برقرار است.»
و امّا بنا بر آنكه جبرائيل باشد؛ همانطور
كه در آيه آمده است:
ذِي قُوَّةٍ عِندَ ذِي الْعَرْشِ مَكِينٍ. آيۀ 20، از سورۀ 81: التّكوير
«جبرائيل، صاحب قوّت است كه در نزد
صاحب عرش تمكّن گزيده است.»
در اين فرض، مراد از «شَدِيدُالْقُوَي'»
جبرئيل ميباشد، و ضمائر در آيات بعدي: ذُو مِرَّةٍ فَاسْتَوَي'* وَ هُوَ بِالافُقِ
الاعْلَي'* ثُمَّ دَنَا فَتَدَلَّي'* فَكَانَ قَابَ قَوْسَيْنِ أَوْ أَدْنَي'، همگي
به او برميگردد. و ايضاً ضمير مفعول دروَ لَقَدْ رَءَاهُ نَزْلَةً أُخْرَي' به
جبرئيل بازگشت ميكند.
امّا ضمير فَأَوْحَي إِلَي عَبْدِهِ مَآ
أَوْحَي' به خدا برميگردد، و مراد از مَا كَذَبَ الْفُوَادُ مَا رَأَي'ٓ نيز رويت
فواد رسول الله است حقيقت وحي مشافهي و ضمناً ديدار و لقاي حضرت پروردگار را.
علامه سید محمدحسین تهرانی