با هم قرآن بخوانیم ؛ صفحه 585
پنج شنبه 1 مرداد 1394 11:37 AM
عَبَسَ وَتَوَلَّى ﴿١﴾
چهره در هم كشيد و روى گردانيد، (۱)
أَن جَاءهُ الْأَعْمَى ﴿٢﴾
كه آن مرد نابينا پيش او آمد؛ (۲)
وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى﴿٣﴾
و تو چه دانى، شايد او به پاكى گرايد، (۳)
أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنفَعَهُ الذِّكْرَى ﴿٤﴾
يا پند پذيرد و اندرز سودش دهد. (۴)
أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى ﴿٥﴾
اما آن كس كه خود را بىنياز مىپندارد، (۵)
فَأَنتَ لَهُ تَصَدَّى ﴿٦﴾
تو بدو مىپردازى؛ (۶)
وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى ﴿٧﴾
با آنكه اگر پاك نگردد، بر تو [مسؤوليتى] نيست. (۷)
وَأَمَّا مَن جَاءكَ يَسْعَى﴿٨﴾
و اما آن كس كه شتابان پيش تو آمد، (۸)
وَهُوَ يَخْشَى ﴿٩﴾
در حالى كه [از خدا] مىترسيد، (۹)
فَأَنتَ عَنْهُ تَلَهَّى ﴿١٠﴾
تو از او به ديگران مىپردازى. (۱۰)
كَلَّا إِنَّهَا تَذْكِرَةٌ﴿١١﴾
زنهار [چنين مكن] اين [آيات] پندى است. (۱۱)
فَمَن شَاء ذَكَرَهُ ﴿١٢﴾
تا هر كه خواهد، از آن پند گيرد. (۱۲)
فِي صُحُفٍ مُّكَرَّمَةٍ ﴿١٣﴾
در صحيفههايى ارجمند، (۱۳)
مَّرْفُوعَةٍ مُّطَهَّرَةٍ ﴿١٤﴾
والا و پاكشده، (۱۴)
بِأَيْدِي سَفَرَةٍ ﴿١٥﴾
به دست فرشتگانى، (۱۵)
كِرَامٍ بَرَرَةٍ ﴿١٦﴾
ارجمند و نيكوكار. (۱۶)
قُتِلَ الْإِنسَانُ مَا أَكْفَرَهُ ﴿١٧﴾
كشته باد انسان، چه ناسپاس است (۱۷)
مِنْ أَيِّ شَيْءٍ خَلَقَهُ ﴿١٨﴾
او را از چه چيز آفريده است؟ (۱۸)
مِن نُّطْفَةٍ خَلَقَهُ فَقَدَّرَهُ﴿١٩﴾
از نطفهاى خلقش كرد و اندازه مقررش بخشيد. (۱۹)
ثُمَّ السَّبِيلَ يَسَّرَهُ ﴿٢٠﴾
سپس راه را بر او آسان گردانيد. (۲۰)
ثُمَّ أَمَاتَهُ فَأَقْبَرَهُ ﴿٢١﴾
آنگاه به مرگش رسانيد و در قبرش نهاد. (۲۱)
ثُمَّ إِذَا شَاء أَنشَرَهُ ﴿٢٢﴾
سپس چون بخواهد او را برانگيزد. (۲۲)
كَلَّا لَمَّا يَقْضِ مَا أَمَرَهُ ﴿٢٣﴾
ولى نه! هنوز آنچه را به او دستور داده، به جاى نياورده است. (۲۳)
فَلْيَنظُرِ الْإِنسَانُ إِلَى طَعَامِهِ ﴿٢٤﴾
پس انسان بايد به خوراك خود بنگرد، (۲۴)
أَنَّا صَبَبْنَا الْمَاء صَبًّا ﴿٢٥﴾
كه ما آب را به صورت بارشى فرو ريختيم؛ (۲۵)
ثُمَّ شَقَقْنَا الْأَرْضَ شَقًّا﴿٢٦﴾
آنگاه زمين را با شكافتنى [لازم] شكافتيم؛ (۲۶)
فَأَنبَتْنَا فِيهَا حَبًّا ﴿٢٧﴾
پس در آن، دانه رويانيديم.(۲۷)
وَعِنَبًا وَقَضْبًا ﴿٢٨﴾
و انگور و سبزى، (۲۸)
وَزَيْتُونًا وَنَخْلًا﴿٢٩﴾
و زيتون و درخت خرما، (۲۹)
وَحَدَائِقَ غُلْبًا ﴿٣٠﴾
و باغهاى انبوه، (۳۰)
وَفَاكِهَةً وَأَبًّا ﴿٣١﴾
و ميوه و چراگاه، (۳۱)
مَّتَاعًا لَّكُمْ وَلِأَنْعَامِكُمْ ﴿٣٢﴾
[تا وسيله] استفاده شما و دامهايتان باشد. (۳۲)
فَإِذَا جَاءتِ الصَّاخَّةُ ﴿٣٣﴾
پس چون فرياد گوشخراش دررسد؛ (۳۳)
يَوْمَ يَفِرُّ الْمَرْءُ مِنْ أَخِيهِ ﴿٣٤﴾
روزى كه آدمى از برادرش، (۳۴)
وَأُمِّهِ وَأَبِيهِ ﴿٣٥﴾
و از مادرش و پدرش. (۳۵)
وَصَاحِبَتِهِ وَبَنِيهِ ﴿٣٦﴾
و از همسرش و پسرانش مىگريزد، (۳۶)
لِكُلِّ امْرِئٍ مِّنْهُمْ يَوْمَئِذٍ شَأْنٌ يُغْنِيهِ ﴿٣٧﴾
در آن روز، هر كسى از آنان را كارى است كه او را به خود مشغول مىدارد. (۳۷)
وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ مُّسْفِرَةٌ ﴿٣٨﴾
در آن روز، چهرههايى درخشانند، (۳۸)
ضَاحِكَةٌ مُّسْتَبْشِرَةٌ ﴿٣٩﴾
خندان [و] شادانند. (۳۹)
وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ عَلَيْهَا غَبَرَةٌ ﴿٤٠﴾
و در آن روز، چهرههايى است كه بر آنها غبار نشسته، (۴۰)
تَرْهَقُهَا قَتَرَةٌ﴿٤١﴾
[و] آنها را تاريكى پوشانده است؛ (۴۱)
أُوْلَئِكَ هُمُ الْكَفَرَةُ الْفَجَرَةُ ﴿٤٢﴾
آنان همان كافران بدكارند. (۴۲)
در زندگی بکوش. لباس صبر بر تن بپوش. با دانایان بجوش. عزت نفس را به هیچ قیمتی مفروش