0

یهود شناسی

 
sayyed13737373
sayyed13737373
کاربر طلایی1
تاریخ عضویت : فروردین 1392 
تعداد پست ها : 6674
محل سکونت : گیلان

ویژگی یهود در میان ادیان
چهارشنبه 12 شهریور 1393  3:57 PM

 
يهوديت در ميان اديان زنده جهان از دو ويژگي برخوردار است:
1.ويژگي نخست‏
ويژگي اول«آميختگي شديد قوميت با ديانت»است؛اين آميختگي به حدّي‏ است كه تفكيك اين دو غير ممكن است.به همين روي،تعريف يهودي و يهودي بودن بسيار مشكل است.
 
قومي كه اين دين را از آن خود مي‏داند،قوم اسرائيل است.از متون مقدس‏ اين دين بر مي‏آيد كه اسرائيل لقب يعقوب(ع)،فرزند اسحاق(ع)،و نواده‏ ابراهيم(ع)است.اين قوم كه نياي بزرگ خود را ابراهيم(ع)مي‏داند،از اين‏ جهت خود را قوم اسرائيل يا بني اسرائيل مي‏خواند كه خود را فرزند يعقوب‏
مي‏شمارد.
 
عنوان ديگري كه براي اين قوم به كار رفته،عبرانيان است كه زبان‏ مخصوص اين دين،زبان عبري،از همين نام گرفته شده است.در كتاب تورات‏ اين نام براي قوم حضرت ابراهيم به كار رفته(سفر پيدايش،14:13)،اما بعدها در خصوص بني اسرائيل به كار رفت.(سفر خروج،9:1)درباره علت اين‏نام‏گذاري دو احتمال مي‏رود:
 
اول اينكه يكي از اجداد حضرت ابراهيم فردي به نام«عابر»بوده(سفر پيدايش،10:24)و به اين جهت او و قومش به اين نام خوانده شده‏اند. احتمال ديگر اينكه حضرت ابراهيم و قومش از رود فرات عبور كرده،به‏ سرزمين كنعان رفتند و از همين رو،كنعانيان آنان را عبرانيان-به معناي‏ عبور كنندگان-خواندند.(1)
 
 به هر حال،قومي به نام اسرائيل يا عبرانيان شكل مي‏گيرد و در سرزمين‏ غربت،يعني مصر به سختي،و عذاب دچار مي‏شود.خداوند يكي از فرزندان اين‏ قوم،يعني موسي(ع)را مأمور مي‏گرداند،تا قوم را از اسارت نجات دهد و به‏ سوي سرزميني كه به جدشان ابراهيم وعده داده شده،رهبري كند.مأموريت‏ ديگر اين رهبري الهي نبوت است.
او از طرف خدا مأموريت دارد ديانتي خاص را در ميان اين قوم بنيان نهد.
بدين سان نجات قوم و استقلال و آزادي آنان،با شكل گيري ديانتي خاص در ميان آنها همراه مي‏گردد.بنابراين دو عنوان قرين‏ يكديگر مي‏گردند:
قوم اسرائيل و دين اسرائيل.بعدها سرزمين بني اسرائيل به دوكشور اسرائيل در شمال،و يهودا در جنوب تقسيم مي‏شود.سپس بخش شمالي‏ به اشغال آشوريان در مي‏آيد و ده سبط(2)
بني اسرائيل كه در آن ساكن بودند،به‏اسارت رفته،در اقوام ديگر پراكنده مي‏شوند.در اين ميان،تنها كشور يهودا-كه‏ فقط دو سبط بنيامين و يهودا را در خود جاي داده و نام خود را نيز از همين دوگرفته-باقي مي‏ماند.اين دو سبط نيز در قرن ششم قبل از ميلاد به اسارت به‏ بابل برده مي‏شوند،اما آنان پس از دهها سال اسارت آزاد شده،به وطن‏ باز مي‏گردند.در اين وضعيت است كه توجه به قوميت شدت مي‏گيرد و واژه‏ جديدي جاي هر دو عنوان را مي‏گيرد.اين واژه جديد يهوديت و يهودي است كه‏ از كلمه يهودا گرفته شده كه هم،نام يك سبط است و هم نام كشور آن.(3)در گذشته كلمه يهودي تنها براي افراد سبط يهودا به كار مي‏رفت،
اما بعد از اسارت،اين نام براي همه كساني كه از اسارت بازگشته بودند،به كار رفت
پس از آن نيز اين عنوان براي همه يهودياني كه در سراسر عالم پراكنده بودند،به كار رفت وحتي كساني را كه به اين دين وارد مي‏شدند نيز در بر گرفت.(4)
 سؤالي مهمي كه امروزه حتي براي خود يهوديان مطرح است و به شدت درپاسخ به آن اختلاف دارند،اين است:يهودي كيست و يهوديت چيست؟ نويسنده‏اي يهودي اختلاف در پاسخ به اين سؤال و علت اين اختلافات رااين گونه بيان مي‏كند:
 
اما يهودي بودن يعني چه؟آيا به معناي وابستگي به يك دين است؟ جواب منفي است،زيرا برخي از يهوديان ملحدند و برخي ديگر راست كيش و بسياري در ميان اين دو طيف قرار مي‏گيرند.آيا به معناي‏ تعلق به يك گروه قومي است؟باز جواب منفي است،چرا كه اگر كسي به‏ دين ديگري غير از يهوديت در آيد او را خارج از گروه قومي به حساب‏ مي‏آورند.آيا به معناي رعايت شروطي خاص است؟...اگر مقصود رعايت‏ محرمات خوراكي باشد...يهوديان بسياري-شايد 90 ايشان-خارج‏ مي‏شوند.و اگر احكامي مانند«همسايه خود را مثل خويشتن محبت نما» (سفر لاويان،19:18)شرط است،مي‏بينم كه گرچه همه مي‏كوشند،فقط اندكي موفق شده‏اند...
چرا اين ترديدها و تناقض‏ها در تعريف يهوديان و يهوديت وجود دارد؟ در وراي اين ترديدها دو مشكل اساسي در يهوديت نهفته است.نخستين‏ مشكل عبارت است از:رابطه پيچيده،و گاهي تقريبا متضاد،ميان‏ تعريف‏هاي قومي و ديني از يهوديت.نزد همه شاخه‏هاي يهوديت، يهوديان بر اساس رابطه‏اي قومي و به حكم تولدشان از ديگران متمايز مي‏شوند.به عنوان نمونه،يهوديت ارتدوكس و يهوديت محافظه كار كسي را يهودي مي‏دانند كه از مادر يهودي زاده شده است.
 
ولي يهوديت‏ اصلاح‏گرا كسي را يهودي مي‏داند كه از مادر يا پدر يهودي زاده شده باشد. اما يهوديت از«اسرائيل»،كه به معناي قوم يهود است،همان گونه سخن‏ مي‏گويد كه مسيحيت از«كليسا»سخن مي‏گويد.پس معيارهاي ديني هم‏ در كارند.مرز ميان هويت اجتماعي فوق طبيعي‏اي كه به دست خدا ايجاد شده و براي خدمت به خداست،با گروه اجتماعي اين جهان كه از مردماني با زمينه و فرهنگ مشترك شكل يافته،مرزي بس ظريف است. در يهوديت تشخيص اين مرز دشوار است.مشكل دوم از ناسازگاري موجود،ميان تعريف‏هاي ديني و قومي‏يهوديت ناشي مي‏شود.يهوديان بر سر اينكه«يهوديت چيست؟» توافق ندارند.
 
از آنجا كه يهودي بودن به اين معنا نيز هست كه‏ شخص خود به خود پاره‏اي از«اسرائيل»،به معناي قوم مقدس خدا مي‏شود(چيزي شبيه كليسا كه بدن رمزي مسيح است)،عقايد فرد فرد يهوديان غالبا معتبر،و حتي بيان‏گر يهوديت،به شمار مي‏رود.اين مطلب به خوبي اين امر را توضيح مي‏دهد كه چرا شكل‏هاي فراواني از يهوديت وجود دارد.در آمريكا و كانادا و كشورهاي ديگر دست كم چهار شكل سازمان يافته،يا به تعبير ما، چهار يهوديت ارتدوكس،اصلاح گرا،محافظه كار و تجديد ساختار طلب وجود دارد.
 
«يهوديت ارتدوكس»معتقد است كه هم تورات مكتوب(يا به قول‏ مسيحيان،عهد قديم)و هم تورات شفاهي‏[تلمود]واقعا از طرف‏ خدا هستند.اين گروه از اين جهت شريعت را پاس مي‏دارند كه آن‏ را از طرف خدا مي‏دانند.
 
«يهوديت اصلاح گرا»بر تحوّل تأكيد مي‏كند.اين گرايش،تورات را بياني از اصول جاودان مي‏دانند كه به لباس زبان و اصلاحات‏
تاريخ‏مند در آمده‏اند،و در نتيجه معتقد است كه مي‏توان آن را تغيير داد تا پاسخگوي اوضاع جديد باشد.يهوديت اصلاح‏گرا در واقع‏
بسياري از مطالب اصلي تورات را براي امروزه نامناسب دانسته، آنها را رها مي‏كند.در مقابل يهوديت محافظه كار منزلت الهي‏
تورات را تصديق مي‏كند ولي با تغيير موافق است. «يهوديت تجديد ساختار طلب»،دين را نوعي تمدن مذهبي- تاريخي يهوديان مي‏داند و خدا را به جاي اصطلاحات فوق طبيعي، با اصطلاحات طبيعت گرايانه تعريف مي‏كند.اين بدين معناست كه‏ يهوديت‏هاي متأخرتر،از اعتقاد به تورات به عنوان متن الهي الهام‏
شده كه داراي جمعيت و اعتبار است،دورتر و دورتر شده‏اند.(5) همان‏طور كه از اين سخنان برمي‏آيد،حتي در ميان خود يهوديان نيز نه‏ تعريف مشخصي از يهوديت ارائه شده و نه معيار معين و مشخصي براي‏ يهودي بودن داده شده است.با اين حال بايد گفت:آنچه اكنون ما داريم، آميزه‏اي از ديانت و قوميت است.
 
 
 
2.ويژگي دوم‏
اين ويژگي كه شايد با ويژگي اول بي ارتباط نباشد،اين است كه بخش زيادي از كتاب مقدس دين يهود،به تاريخ اين قوم اختصاص يافته است.متن مقدس و
اصلي يهوديت،مجموعه‏اي است كه يهوديان آن را عهد،و مسيحيان-كه آن را نيز قبول دارند-عهد قديم مي‏نامند.
 
گرايش اصلي اين مجموعه كه از 39 كتاب‏و نوشته‏هاي كوچك و بزرگ تشكيل مي‏شود و به موضوعات مختلف پرداخته‏ است،بيان تاريخ قوم اسرائيل،چگونگي شكل گيري اين قوم و شكستها وپيروزيهاي آن است.مهم‏ترين بخش اين مجموعه،پنج سفر تورات(اسفار پيدايش،خروج،لاويان،اعداد و تثنيه)است؛اسفاري كه سنت يهودي-مسيحي آن را به حضرت موسي(ع)نسبت مي‏دهد.هر چند در اين كتاب‏ موضوعهايي از قبيل احكام و اعتقادات به چشم مي‏خورد،بخش عمده آن به‏
تاريخ قوم اسرائيل اختصاص دارد.
 
 
در اين مجموعه دوازده كتاب ديگر وجود دارد كه موضوع آنها نيز تاريخ وسرگذشت اين قوم است.اين كتابها عبارت است از:صحيفه يوشع،سفر داوران،
كتاب روت،كتابهاي اول و دوم سموئيل نبي،كتابهاي اول و دوم پادشاهان،كتابهاي اول و دوم تواريخ ايام و كتابهاي عزرا،نحميا و استر.
 
در اين مجموعه،موضوع پنج كتاب حكمت و مناجات است و در واقع كمتر به تاريخ قوم پرداخته‏اند.اين پنج كتاب عبارت است از:كتاب ايوب،كتاب مزامير
يا زبور داوود،كتاب امثال سليمان،كتاب جامعه سليمان و كتاب غزل غزلهاي سليمان. موضوع اصلي ديگر نوشته‏هاي اين مجموعه،نبوت و پيش گويي است.با اين‏ حال،عمده پيشگوييهاي اين بخش با عملكرد قوم و سرنوشت آن در ارتباط است.اين مجموعه شامل هفده كتاب است؛بدين قرار:كتابهاي اشعيا،ارميا،
مرائي ارميا،حرقيال،دانيال،هوشع،يوئيل،عاموس،عوبديا،يونس،ميكاه،ناحوم، حبقّوق،صفنيا،حجّي،زكريا و ملاكي.
 
پنج سفر تورات و دوازده كتاب تاريخي كه موضوع اصلي‏شان تاريخ قوم‏ اسرائيل است،حدود سه پنجم كل حجم اين مجموعه را در بر مي‏گيرد.بنابراين‏
مي‏توان ادعا كرد كه موضوعي كه بيش از همه در اين مجموعه بدان پرداخته‏ شده،تاريخ قوم،اعمال و سرنوشت آن است.
 
نكته ديگري كه در مطالعه تاريخ و انديشه‏هاي يهوديت بايد بدان توجه‏ كرد،اين است كه منبع منحصر به فرد چند هزار ساله اين قوم،همين مجموعه‏
عهد قديم است.البته در قرآن و سنت اسلامي درباره تاريخ اين قوم و سرگذشت آن و سخنان انبياي آن مطالب زيادي آمده است.از اين رو بايد توجه‏داشت كه منبع اصلي در اين نوشتار،بخش عمده‏اي از تاريخ قوم بني اسرائيل و دين يهوديت و انديشه‏ها و اعمال مربوط به آن،همين مجموعه عهد قديم‏
است؛چرا كه هدف اين نوشتار معرفي يهوديت است؛آن گونه كه سنت يهودي‏ آن را معرفي مي‏كند.
چراغ برنجي،جشن حنوكا،اسپانيا،قرن چهاردهم ميلادي‏
 
(1).ر.ك:مستر هاكس،قاموس كتاب مقدس،ص 592.
(2).بني اسرائيل دوازده طايفه داشتند كه هر يك به يكي از پسران يعقوب منسوب بود؛بااين تفاوت كه سبط لاوي كه كاهن قوم بودند و در ميان ديگر طوايف پراكنده بودند،
وظايف ديني را انجام مي‏دادند و در نتيجه در تقسيم زمين سهمي به آنان داده نشده بود.از همين رو،اينان از اسباط شمرده نمي‏شوند.همچنين نام يوسف در ميان اسباطدوازده‏گانه نيست و به جاي او نام دو پسر او هست.بنابراين جمعا دوازده سبط مي‏شود.
,Louis,Oord Concise Companion to the Jewish Religion.(3)}
.111.OCJR(,P)}
(4).جمعي از نويسندگان،قاموس الكتاب المقدس،ص 1084.
(.121.P,8.ER.ME,V.(3))02ya
(5)(.295-294.Neusner,Jacob,Judaism,in Our Religions,PP.(1))

*هر وقت که سرت به درد آید    نالان شوی و سوی من آیی

چون درد سرت شفا بدادم    یاغی شوی و دگر نیایی*

*پاسبان حرم دل شده‌ام شب همه شب    تا در این پرده جز اندیشه او نگذارم*

تشکرات از این پست
moradi92 alifanoodi
دسترسی سریع به انجمن ها